eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
12.9هزار دنبال‌کننده
22.1هزار عکس
15.6هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 🌷🌷🌷 گفت: از مادر بخوان گفتم:که مادر مهربان گفت: یک چیز دگر گو گفتمش:آرام جان گفت: دانی مهربان تر از همه عالم خداست گفتم: آری در وجود مادرم دیدم عیان گفت: مادر سیب را ناخورده بودی چون شدی؟ گفتم: آن سیب مادرم را کرد مادر در جهان گفت: بیرون راند آن سیب مادرت را از بهشت گفتمش: بنگر بهشت را زیر پای مادران گفت: شیطان از طریقش پادشاهی می کند گفتم: از خیر دعایش میروم اندر جنان گفت: اگر خواهی فروشی مادرت قیمت به چند گفتم: آن یک قطره اشکش نی فروشم با جهان... ❤️تقدیم به تمام مادران❤️ مجموعه حکایات وسخن بزرگان @tafakornab فرواردکن برسه به دست همه مادران 👆👆 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 شخصی از عالمی پرسید: برای خوب بودن کدام روز بهتر است؟ عالم گفت: یک روز قبل از مرگ شخص حیران شد و گفت : ولی مرگ را هیچکس نمیداند! عالم جواب داد: پس هر روز زندگی را روزِ آخر فرض کن و خوب باش شاید فردایی نباشد. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼 🍃🍂🌼🍃🍂 🍂🌼🍂 🌼 از خردمندی پرسیدند زندگی خود را بر چه بنا کردی؟ گفت : چهار اصل 1- دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم 2- دانستم که خدا مرا میبیند پس حیا کردم 3- دانستم که کار مرا دیگری انجام نمی دهد پس تلاش کردم 4- دانستم که پایان کارم مرگ است پس مهیا شدم. مجموعه حکایات وسخن بزرگان @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان 🌼 🍂🌼🍂 🍃🍂🌼🍃🍂 🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼
🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼 🍃🍂🌼🍃🍂 🍂🌼🍂 🌼 📚بهلول دانشمند👇 فردی چند گردو به بهلول داد و گفت : بشکن وبخور وبرای من دعا کن.. بهلول گردوها را شکست و خورد اما دعا نکرد ... آن مرد گفت : گردوها را می خوری نوش جان ولی من صدای دعای تو را نشنیدم.. بهلول گفت : مطمئن باش اگر در راه خدا داده ای خدا خودش صدای شکستن گردوها را شنیده است .. تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن که خواجه خود روش بنده پروری داند 👌حکایتهای شیرین بهلول👌 🔰به ما بپیوندید👇👇 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان 🌼 🍂🌼🍂 🍃🍂🌼🍃🍂 🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼
🌸🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃🍂🌸 🍃🍂🌸🍃🍂 🍂🌸🍂 🌸 قشنگه حتما بخونید 👌 روزی ثروتمندی سبدی پر از غذاهای فاسدی به فقیری داد. فقیر لبخندی زد و سبد را گرفته و از قصر بیرون رفت. فقیر همه آنها را دور ریخت و به جایش گلهایی زیبا وقشنگ در سبد گذاشت و بازگردانید. ثروتمند شگفت زده شد و گفت: چرا سبدی که پر از چیزهای کثیف بود، پر از گل زیبا کرده ای و نزدم آورده ای؟! فقیر گفت: هر کس آنچه در دل دارد می بخشد!!! درجهان سه چیز است که صدا ندارد : مجموعه حکایات وسخن بزرگان @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان 🌸 🍂🌸🍂 🍃🍂🌸🍃🍂 🌸🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃🍂🌸
🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼 🍃🍂🌼🍃🍂 🍂🌼🍂 🌼 ملا در بالاي منبر گفت : هرکس از زن خود ناراضي است بلند شود. همه ي مردم بلند شدند جز يک نفر. ملا به آن مرد گفت : تو از زن خود راضي هستي؟ آن مرد گفت : نه ... ولي زنم دست و پامو شکسته نمي تونم بلند شم! مجموعه حکایات وسخن بزرگان @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان 🌼 🍂🌼🍂 🍃🍂🌼🍃🍂 🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼
ایرانی‌ها از دیرباز به مناسبت‌های مختلف جشن‌های همگانی را برپا می‌کردند، جشن نوروز در بهار، تیرگان در تابستان، مهرگان در پاییز و بهمنگان در زمستان از جمله این جشن‌ها بود. در این میان جشن‌های دیگری هم بودند که به مناسبت و فراخور زمان برگزار می‌شدند. در برخی از این جشن‌ها، مردم لباس‌های خاصی را به تن می‌کردند، مثلاًً در یکی از این جشن‌های مردمی، دلقکی لاغراندام و نحیف بود که لباسی بر تن می‌کرد و در آن پنبه کار می‌گذاشت و از خود هیکلی پهلوانی می‌ساخت و به نمایش حرکات پهلوانان در نزد مردم می‌پرداخت. در کنار آن، مردی بود که شعر می‌خواند و همزمان کمانداری‌ با تیر و کمان خود پهلوان قلابی را نشانه می‌گرفت و آن قدر تیر به سمت او روانه می‌کرد که نهایتاً همه پنبه‌هایش را می‌زد. در نهایت اندام نحیف و لاغر دلقک را مردم می‌دیدند و پس از آن پهلوانان واقعی وارد میدان می‌شدند. از آن زمان بود که اصطلاح «پهلوان پنبه» و «پنبه‌اش را زدند» در میان مردم رواج یافت. «پهلوان پنبه» از آن به بعد به فردی اطلاق می‌شود که چیزی در چنته ندارد اما ادعای فراوانی دارد و بعد از مدتی بر همگان مسجل می‌شود که هر آنچه گفته و انجام داده همه برای عرض‌اندام بوده است. @tafakornab @shamimrezvan
خواص گوشت شتر تقویت اعصاب دفع سردی بدن افزایش استقامت تقویت قوای جنسی افزایش طبع صبوری زیادی هوش وزکاوت رفع دردهای رماتیسمی جگرشتربرای بیماری کمخونی بسیارمفید است 👇 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ 💕مواظب قلب انسانهای اطرافمان باشیم گاهی با بی مهری و آزارشان قلبهای پرمهرشان را به مرور به سنگ تبدیل میکنیم و دیگر هیچ... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 یعنی وارث زیبایی خدا در زمین دختر یعنی مراقبش باشــــید دختر یعنی لطافت، بهونه گیریهای مدام ازسرعشق و دلتنگی دختر یعنی مهربانی عصای دست مـادر و نور چشمان پـدر 🌹 🌹 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
هدایت شده از 
دعایی قوی برای خرید خانه 🏡 به استناد ایه های قرآن شما هم امتحان کنید .ان شا الله صاحبخونه بشید🙏 من که امتحان کردم جواب گرفتم😘☺️ 🌸❖جهت خواندن ذکر روے لینک ڪلیڪ کنید👇👇همه ذکرها اینجاست بعد ورود سرچ کنید😍 http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 #ذڪرهاےگرـღـگشا⬆️⬆️⬆️ #آیه_های_تجربه_شده_برای_خونه_دار #شدن #آیه_های_مهر_و_محبت😍 #رزق_و_روزی 💸
❣بسم الله الرحمن الرحیم❣ ❤️الهی به امیدتو❤ چونکه صبح آمدوچشمم بازشد خلقتم باخالقم همـرازشد غرق رحمت میشودآنروز که صبحش بانام"تو"آغـازشد @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلوات 🌸 از جانب خداوند رحمت است واز سوی فرشتگان پاک كردن گناهان و از طرف مردم دعا است صلوات 🌸 بهترین عمل در روز قیامت است 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌸 ┅✿❀☆♡☆❀✿┅ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
❣ الا كه راز خدايي خدا كند كه بيايي تو نور غيب نمايي، خدا كند كه بيايي  🍃🌸 شب فراق تو جانا خدا كند به سرآيد سرآيد و تو برآيي، خدا كند كه بيايي  🍃🌸 🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹 💚 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
❤️🍃صحن در صحن حرم اشک کبوتر جاری ست ❤️🍃موج در موج تنیده ست به هم شیدایی ❤️🍃من که سنگینی صد شعله به دوشم دارم ❤️🍃عشق باریده بر این دل شده صحرایی ❤️اربابم حسین جان❤️ ┅═══✼❉❉✼═══┅ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
☝️ ۰۰۰۰ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز ٣ تیر ماه ١٣٩٩ 🌞اذان صبح: ٠۴.٠٣ ☀️طلوع آفتاب: ٠۵.۴٩ 🌝اذان ظهر: ١٣.٠٧ 🌑غروب آفتاب: ٢٠.٢۴ 🌖اذان مغرب: ٢٠.۴۵ 🌓نیمه شب شرعی: ٠٠.١٣ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
"سه شنبه"﷽" "۱۰۰مرتبه" ✨یا ارحم الراحمین✨ ✨ای مهربان ترین مهربانان✨ 🌙دیگرگناه نمی کنم 🌙 🌻 ✅هرکس نمــاز سه‌شنبه را بخواند برایش هزاران شهر از طلا در بهشت بسازند↯ دورکعت؛ در هر رکعت بعد از حمد یک بار سوره تین توحید فلق ناس @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 زیارت حضرت معصومه(س)صوت☝️ 🌹 اَلسَّلام عَلَیْك یا فاطمه المعصومه اَلسَّلام عَلَیْك یا بِنْت َرَسوُل الله ؛ اَلسَّلامُ عَلَیْك یا بِنْت فاطِمَةَ وَخَدیجَةَ ؛ 🌹اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا بِنْتَ اَمیر ِالْمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیْك یا بِنْتَ الْحَسَن ِ وَ الْحُسَیْنِ اَلسَّلامُ عَلَیْك ِیا بِنْتَ وَلِىِّ الله 🌹اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا اُخْتَ وَلِىِّ الله اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا عَمَّةَ وَلِىِّ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا بِنْتَ موُسَى بْنِ جَعْفَر وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ؛ 🌸 زیارت قبول 🌸 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃❤️🍃 🌸 ســـــــــلام صبح سه شنبه تون بخیر روزی بی نظیر صبحی دلنشین آرامشی عمیق لطف همیشگی خدا لبخندی از سرخوشبختی آرزوی همیشگی ام برای شما سه شنبه تون پر از استجابت دعا @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
☘ داستان آیت الله شفتی و دعای سگ گرسنه نمی دانم نام آیت الله شفتی را شنیده اید یا خیر؟ اما داستان جالب و آموزنده ای است. یکی ازعلمای ربانی قرن دوازدهم مرحوم سید محمد باقر رشتی معروف به حجه الاسلام شفتی است که از مجتهدین برازنده و پرهیزکار بود، او بسال 1175 ه-ق درجرزه طارم گیلان دیده به جهان گشود و بسال 1260درسن 85سالگی در از دنیا رفت و مرقد شریفش درکنار مسجد سید اصفهان، معروف ومزار علاقمندان است. وی درمورد نتیجه ترحم، و فراز و نشیب زندگی خود، حکایتی شیرین دارد که دراینجا می آوریم: حجه السلام شفتی درایام تحصیل خود در نجف و اصفهان به قدری بود که غالبا لباس او از زیادی وصله به رنگهای مختلف جلوه می کرد، گاهی ازشدت گرسنگی و ضعف غش می کرد، ولی فقر خود را کتمان می نمود و به کسی نمی گفت. روزی درمدرسه علمیه اصفهان، پول نماز وحشتی بین طلاب تقسیم می کردند، وجه مختصری از این ناحیه به اورسید، چون مدتی بود گوشت نخورده بود، به بازار رفت و با آن پول جگر گوسفندی را خرید و به مدرسه بازگشت، درمسیر راه ناگاه درکنار کوچه ای چشمش به سگی افتاد که بچه های او به روی سینه او افتاده وشیر می خوردند، ولی از سگ بیش ازمشتی استخوان باقی نمانده بود و از ضعف، قدرت حرکت نداشت. حجه الاسلام به خود خطاب کرده وگفت: اگر از روی انصاف داوری کنی، این برای خوردن جگر از تو سزاوارتر است، زیرا هم خودش و هم بچه هایش گرسنه اند، از این رو جگر را قطعه قطعه کرد و جلو آن سگ انداخت. خود حجه السلام شفتی نقل می کند: وقتی که پاره های جگر را نزد سگ انداختم گویی اورا طوری یافتم که سربه آسمان بلند کرد و صدائی نمود، من دریافتم که او درحق من دعا می کند. ازاین جریان چندان نگذشت که یکی از بزرگان، از زادگاه خودم شفت مبلغ دویست تومان برای من فرستاد وپیام داد که من راضی نیستم از عین این پول مصرف کنی، بلکه آن را نزد تاجری بگذار تا با آن تجارت کند و از سود تجارت، از او بگیر و مصرف کن. من به همین سفارش عمل کردم، به قدری وضع مالی من خوب شد که ازسود تجارتی آن پول، مبلغ هنگفتی بدستم آمد و با آن حدود هزاردکان وکاروانسرا خریدم و یک روستا را در اطراف محلمان بنام گروند به طور دربست خریداری نمودم، که اجاره کشاورزی آن هرسال نهصد خروار برنج می شد، دارای اهل و فرزندان شدم و قریب صد نفر از در خانه من نان می خوردند، تمام این ثروت و مکنت بر اثر ترحمی بودکه من به آن سگ گرسنه نمودم، و او را برخودم ترجیح دادم. 📙 اقتباس ازکتاب صد و یک حکایت ،ص ١۵٨ ‌‌@tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡ از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست ✍رمان  ۱۱۳ ❤️حالا من هم شیعه بودم اما مریدی که غریبی میکرد و گنگ، تماشا.. گاهی پای تلوزیون مینشستم و به پیاده روی مردم خیره میشدم. اینها به کجا میرفتند.. ؟؟ این همه عشق دقیقا از کدام منبع انرژی ساطع میشد که دل، پا خسته کند برایِ رسیدن به معشوق.. امیرمهدی و دانیال گوشه ایی از سالن به بحث در مورد مسائل کاری مشغول بودند و من هر ازگاه گوش تیز میکردم که حرف از رفتن به ماموریت نباشد، که اگر باشد ریه تنگ میکنم، محضه مردن. تلوزیون مستندی از پیاده روی میلیونی به سویِ کربلا را پخش میکرد. به طرز عجیبی دلم پرنده شد، بال گشود و میل پریدن کرد. چقدر تا مرگ فاصله داشتم؟؟ یعنی میتونستم برایِ یکبار هم که شده قدم زدن در آن مسیر را امتحان کنم؟؟ با افکاری پیچیده و درگیر به اتاقم رفتم. در اینترنت پیاده روی عاشقان حسینی را سرچ کردم. عکسها هواییت میکرد. این همه یک رنگی از کدام جعبه ی مداد رنگی به عاریت گرفته شده بود؟ چند ضربه به در خورد و حسام وارد شد. لبخند زد و کنارم نشست. ( خانوم اینجوری شوهر داری نمیکننا.. منو با اون برادرِ اژدهات تنها گذاشتی اومدی اینجا…) لب تاپ را به سمتش چرخاندم (اینا رو ببین.. خیلی خوبه.. نمیشه ما هم بریم؟؟) نگاهش که به عکسها افتاد، مردمک چشمانش سراسر برق شد. (دعوت نامه ات که امضا بشه رفتی؟) ساده لوحانه و عجول پرسیدم ( خب بیا بگیریم، دوتایی بریم.. حسام من خیلی دلم میخواد برم.. تا به حال همچین چیزی ندیده بودم..) لبخند زد ( والا ارباب خودش باید بطلبه.. نطلبه تا خودِ مرزم بری، برتمیگردونن.. واسه خودمم پیش اومده..) با تعجب نگاهش کردم ( واااه… حرفا میزنیاااا.. خب ویزا میگیری، میری دیگه.. بطلبه دیگه چه صیغه اییه؟؟) با انگشت ضربه ایی به بینی ام زد ( صیغه ی طلبیدن، صیغه ی عجیبیه.. به این راحتیا نمیشه صرفش کرد.. نمونه اش خودم که لب مرز پاسپورتم گم شدو اجازه ندادن که برم کربلا.. تا آقا امام حسین زیرِ نامه اتو امضا نزنه، همه ی دنیا هم جمع شن، نمیتونن بفرستنت حرمش..) چیز زیادی از حرفهایش متوجه نمیشدم. او از دعوتی ماورایی حرف میزد که برایِ من تازه مسلمان ملموس و قابل درک نبود. دستی به محاسنش کشید ( اما ظاهرا آقا طلبیده..) از چه حرف میزد؟؟ با چشمانی پر سوال خیره اش شدم.. انگار جملاتش را مزه مزه میکرد تا خوب بیانشان کند. تعلل اش نگرانم کرد. منظورش را پرسیدم و او دستانم را درمشتش گرفت. کلماتش شمرده شمرده و با آرامش بیان شد (راستش سارا خانوم.. من باید برم ماموریت..) دنیا بر سرم آوار شد. آخرین بار دو روز در سوریه گم شد و من به جایِ مادرش جان به لب شدم. اخم هایم در هم کشیدم . با انگشت اشاره گره پیشانیم را باز کرد ( اینجوری اصلا خوشگل نمیشینا..) و نرم و مهربان ادامه داد ( من یه نظامی ام.. و شما تاجِ سرِ یه مردِ نظامی.. چند روز دیگه باید برم عراق.. تامین امنیت کربلا تو این ایام رو دوش بچه های سپاهه… از سراسرِ دنیا زائر میاد.. پیاده و سواره.. چشم خیلیا به این جمعیت میلیونیه.. باید امنیتِ حریم امام حسین رو حفظ کرد.. نباید خار به پایِ زوار بره.. منم امسال طلبیده شدم.. باید برم..) عصبی و پر تشویش بودم. عراق؟؟ امنیت؟؟ در چند قدمیِ داعشیان؟؟ ناخودآگاه جواب داد( منم میام.. منم با خودت ببر..) عاشق که دل سپرده باشد با پا میرود وقتی سر سپرده شد، جان بر کف میگیرد.. حسام دل داده بود یا سر؟؟ ادامه دارد.. ادامه دارد.... @tafakornab @shamimrezvan ♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
✍ امام سجاد (علیه السلام) فرمود : 🔹سخت ترين لحظات فرزند آدم سه لحظه است : ⓵لحظه‌اى كه ملك الموت را میبيند ⓶لحظه‌اى كه از قبر خود بر میخيزد ⓷ ولحظه ایی که در پيشگاه خداوند می‌ ايستد. 〰➿〰➿〰➿〰➿〰➿ 💎امام_باقر علیه‌السلام: ☘ افزایش نعمت از جانب خدا قطع نمی شود مگر آنگاه که شکرگزاری از طرف بنده قطع شود. 〰➿〰➿〰➿〰➿〰➿ 💎 : 🔸 الجودُ زَكاةُ السَّعادَةِ ، وَالإِيثارُ عَلَى النَّفسِ موجِبٌ لِاسمِ الكَرَمِ . 🔹 گشاده دستى ، زكات نيك بختى است ، و از خود گذشتگى ، ايجاب كننده نام بزرگوارى . 📚 نهاية الإرب : ج ٣ ص ٢٠٤ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👈مداحی برای بانوان ⁉️ سؤال: آيا مداحى براى جايز است؟ ✅ پاسخ: مداحى زن در جايى که مى‌داند صداى او را مى‌شنود اگر موجب جلب توجه و تهييج نامحرم و يا مفسده‌ی ديگرى گردد، جايز نيست. 🔹منبع: پایگاه اطلا‌ع‌رسانی دفتر رهبر معظم انقلاب @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ✨أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ✨تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ ﴿۱۰۱﴾ ✨اى پديدآورنده آسمانها و زمين ✨تنها تو در دنيا و آخرت مولاى منى ✨مرا مسلمان بميران و مرا به ✨شايستگان ملحق فرما (۱۰۱) 📚سوره مبارکه یوسف ✍بخشی از آیه ۱۰۱ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh