هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
❤️ #سلام_امام_زمانم
💚 #سلام_آقای_من
💝 #سلام_پدر_مهربانم
غم هجران تو ای یار مرا شیدا کرد
غیبت و دوری تو حال مرا رسوا کرد
دوری تو اثر جمع بدی های من است
شرمسارم گنهم چشم تو را دریا کرد
❤️الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج ❤️
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#تدبردرقرآن #رنگالهی
❓#چگونهمیتوانیمبههمهیكارهارنگالهیبدهیم؟
🌸 در قرآن می خوانیم: «صِبغَة اللّه و مَن أحسنُ من اللّه صِبغة» كارهایتان را با رنگ الهی رنگ آمیزی كنید كه این رنگ بهترین رنگ هاست.
📖 بقره آیه ۱۳۸
🔹 مراد از رنگ الهی آن است كه كارها را برای رضای خداوند و طبق فرمان او انجام دهیم و جان و مال خود را فقط با او معامله كنیم.
به چند مثال توجه كنید:
🔹 لباسی كه برای همسر می خریم، اگر در شب تولّد حضرت زهرا علیها السلام باشد، این خرید رنگ الهی پیدا می كند.
🔹 آبی كه به صورت می ریزیم اگر قصد وضو كنیم، رنگ الهی پیدا می كند.
🔹 در جایی كه می نشینیم اگر رو به قبله بنشینیم، رنگ الهی دارد.
🔹ما می توانیم تحصیل، تدریس، ورزش و دید و بازدید خود را به رنگ الهی درآوریم.
🔹️گاهی كه حضرت علی علیه السلام در جایی مهمان بود، در خانه مقداری غذا می خورد و به مهمانی می رفت و می فرمود:
می خواهم هدفم در مهمانی دیدار مؤمن باشد، نه رفع گرسنگی در خانه او.
🔹پولی كه به فقیر می دهیم، می تواند برای سلامتی خودمان باشد و می تواند برای سلامتی تمام مسلمانان بخصوص حضرت مهدی علیه السلام باشد.
🌸قرآن می فرماید:
هركس هدفش خدا و رسیدن به مقامات بهشتی باشد، از دنیا هم بهره مند خواهد شد. امّا كسی كه هدفش فقط دنیا باشد، قطعاً از آخرت محروم است و به دنیا هم شاید برسد و شاید نرسد.
📚پرسشهای مهم پاسخهای كوتاه . ج1، ص: 102
🌹 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز☝️ #مشورتباصاحبنظر☝️
🌎اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #یکشنبه 10 اسفند ماه 1399
🌞اذان صبح: 05:12
☀️طلوع آفتاب: 06:35
🌝اذان ظهر: 12:17
🌑غروب آفتاب: 17:59
🌖اذان مغرب: 18:17
🌓نیمه شب شرعی: 23:35
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#نمازاثرگناهان_رامی_زداید☝️
🌸 #ذکرروز یکشنبه ۱۰۰ مرتبه
💗یا ذَالجَلالِ والاِکرام💐
🌸ای صاحب جلال و بزرگواری
💗این ذکر موجب فتح و نصرت میشود
#نماز_آمرزش👇
✍هرڪس این نمازرادر روز1شنبه بخواندازآتش جهنم وعذاب ایمن شود
↻2رڪعت ؛
رکعت اول⇦حمدو3ڪـوثر
رکعت دوم⇦حمدو3توحید
📚جمال الاسبوع۵۴
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
💎امام على عليه السلام:
ادب، بهترين ميراث است
الأَدَبُ خَيرُ ميراثٍ
📖تحف العقول صفحه 89
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌺 #ماندگارترینمیراث
🔹️اگر در جایی کاری یا امری هست که بدانیم اگر دیگران آن را حس کنند یا ببینند از ما ناراحت شده و به ما تذکّر خواهند داد، حتماً قبل از انجام آن کار، آنان را از این امر مطلع نماییم.
🔹مثال: اگر ساکن آپارتمان هستیم و برای ما میهمانی میآید که فرزندان کوچکی دارد و ما میدانیم این کودکان در خانهٔ ما سر و صدا کرده و باعث ناراحتی طبقهٔ پایین آپارتمان ما شده و متعاقب امر مورد شکایت او قرار خواهیم گرفت، باید قبل از آمدنِ میهمان به همسایهٔ پایین اطلاع دهیم و عذرخواهی کنیم و بگوییم: ما را ببخشید، به مدت دو روز میهمانی از راه دور خواهیم داشت که سعی میکنیم مانعِ سر و صدا کردنِ کودکانشان شویم ولی اگر در جاهایی موفق نشدیم، عذر ما را بپذیرید و از صبر و حوصلهٔ شما سپاسگزاریم.
💎امام على عليه السلام :
🔹خيرُ ما وَرّثَ الآباءُ الأبناءَ الأدبُ.
بهترين چيزى كه پدران براى فرزندان به ميراث مى گذارند، ادب است.
📚 میزان الحکمه، ج۱، ص۹۹
🌹 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ
🌹 و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
شاید باورش عجیب باشه اما بدترین زخم معده ها رو با انجیرخشک میشه درمان کند.
کافیه 15روز ناشتا روزی یه دونه انجیرخشک بخورین
یا انجیر رو توی عسل بذارید بمونه
و روزی یه دونه ناشتا میل کنید
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸این سبد گل زیبا تقدیم به شما عزیزان
🍃امروز براتون آرزوی سلامتی دارم
🌸و ذهنی بدون نگرانی
🍃ان شاءالله در پناه خالق هستی
🌸زندگی آرومی همراه با سلامتی
🍃و دلخوشی فراوان داشته باشید
🌸نگاه خدا بدرقه راهتون
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘
🍒 داستان آموزنده و واقعی با نام
👈 #تاخدافاصلهاینیست....🍒
👈 #قسمت_بیست_وششم
گفت برید دیر وقته ، گفتم پیشت میمونم گفت نمیشه برو مواظب مادر باش اینجا که نمیزارن گفتم صبح میام پیشت گفت نیا مواظب مادر باش....
رفتیم خونه عموم ،
همش بفکرش بودم گریه میکردم خوابم نبرد زن عموم گفت چیشده چرا همش گریه میکنی گفتم چیزی نیست؛ شادی همه چیز رو برای زن عموم و مادرم تعریف کرد به مادرم مگفت خودت که اخلاق احسان رو میشناسی بخدا میره دیگه هیچ وقت به ماهم زنگ نمیزنه ، زن عموم گفت بریم بیمارستان دنبالش میارمش خونه خودم...
وقتی رفتیم بیمارستان اونجا نبود از یه نفر که روبروی اتاقش بود پرسیدم گفت که امشب رفته گفتم چرا؟ گفت مامور بیمه اومده بود گفت که اگه کسی نیاد برای حساب باید بری دیگه نمیتونی اینجا بمانی ، اونم رفت...
خدایا تمام دنیا رو سرم خراب شد با خودم گفتم اون وضع خرابش آخه کجا رفته.....!؟!
رفتیم خونه دیدیم مادرم نیست تمام اتاق ها رو گشتیم ولی نبود رفتیم تو خیابان دنبالش میگشتیم ؛ شادی پیداش کرده بود گفت که چندتا خیابان پایین تر به زور آوردمش میگفت داشت میرفت دنبال احسان...
از برادرم هیچ خبری نشد یه شب دیر وقت بود همه خواب بودیم که زنگ خونه به صدا در اومد ؛ مادرم دوید تو حیاط گفت پسرم اومده بدون روسری همه رفتیم بیرون درو که باز کردیم عموم بود از سفر برگشته بود زن عموم روسری خودش رو سر مادرم کرد مادرم گفت داداش(به رسم احترام) آمدی میبینی پسرم رو ازم گرفتن میبینی احسانم رو ازم گرفتن چه خاکی بر سرم شد....
عموم گفت زن داداش بخدا از همه چیز بیخبر بودم ولی بخدا میارمش خونه بخدا پیداش میکنم رفتیم تو خونه شادی همه چیزو براش تعریف کرد حتی دروغ هم گفت که عموم و پر کنه عموم گفت زن داداش جلو چشمات تک تکشون رو میزنم به زن عموم گفت به اون بیشرفا زنگ بزن بیان اینجا ببینم....
زن عموم گفت صبر کن تا صبح دیر وقته همه خوابن ساعت سه شب بود عموم گفت میگم زنگ بزن بیان... شادی گفت من زنگ میزنم به همه عموهام زنگ زد ، عموی بزرگم به مادرم میگفت نگران نباش بزار بیان اینجا حالیشون می کنم.
به چه جرئتی به احسان من بی حرمتی کردن بعد از مدتی همه اومدن پدرم اول از همه اومد تا اومد داخل عموم بلند شد که بزندش....
👈 ادامه دارد⬅️⬅️⬅️
🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃
💥برای دیدن بهترین پستها وداستانها به ما #بپیوندید👇
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁
🍒 داستان آموزنده و واقعی با نام
👈 #تاخدافاصلهاینیست....🍒
👈 #قسمت_بیست_وهفتم
بعد از مدتی همه اومدن پدرم اول از همه اومد تا اومد داخل عموم بلند شد که بزندش
مادرم نذاشت بعدا همه عموهام اومدن مادرم نذاشت روشون دست بلند کند ولی گفت این بیشرف رو باید ادب کنم (با عموی کوچکم بود) اون رو زد گفت تا حالا چندتا از گند کاری هات رو درست کردم نذاشتم کسی بفهمه... گفت داداش نمیبینی دماغم رو شکسته گفت ایکاش تو رو میکشت من دیهت رو میدادم به پدرم گفت الان پسرت کجاست؟ پدرم چیزی نمیگفت گفت چرا جواب نمیدی پسرت کجاست؟ بگو ببینم به اجازهی کی شناسنامهش رو پاره کردی گفتی از ارث محرومی..؟
تا اینو گفت مادرم بد حال تر شد بردیمش بیمارستان مادرم به پدرم گفت برو دیگه هیچ وقت نمیخوام ببینمت ؛ عموم گفت خواهرم خودت رو ناراحت نکن بخدا پیداش میکنم به اسم خودم براش شناسنامه میگیرم تمام داراییم رو به نامش میزنم...
ولی اثری از برادرم نبود... بهار شده بود ولی هیچ خبری از برادرم نبود دیگه بهم زنگ نمیزد گاهی وقتا میگفتم مُرده
شادی گفت بریم به اون آدرسی که بهمون داد رفتیم تو یه منطقه بود که ماشین نمیرفت با پرس و جو خونه رو پیدا کردم در زدیم یه پیرزن بود گفتیم احسان رو میشناسی؟ گفت نه احسان کیه؟ عکسش رو بهش نشون داد گفت اره میشناسمش...
گفت از کجا آدرسی داری ازش؟ گفت هوا سرده بیاید تو رفتیم داخل خونه خیلی فقیرانه بود یه پسر بچه کوچک بود توی خونه گفتم مادر جان از کجا میشناسیش گفت یه روز با این نوهم سر کوچه بودیم... اومد نوه م رو کول کرد تا از کوچه اومدیم بالا تو راه باهم حرف میزدیم از اون وقت هر از گاهی بهم سر میزنه برام پول یا میوه میاره؛ شادی گفت بخدا احسان دیوانه شده خودش هیچی نداره هر چی در میاره به این پیرزن میده مگه این کیه ولی بعد اشک شادی در اومد گفتم پسر یا دختر نداری عروست کجاست؟ گفت دختر ندارم یه پسر دارم اونم زندانه زنش میگفت که باید بری دنبال پول، آنقدر بهش فشار آورد تا رفت قاچاقی الان یه ساله زندونه زنش ازش طلاق گرفته بچه رو تنها گذاشته و ازدواج کرده بعضی وقتها گاهی میاد و به بچههاش سر میزنه؟ گفتم مگه چندتا نوه داری گفت سه دختر دیگه مدرسه هستن الان شاید بیان...
گفتم مادر جان از احسان آدرسی نداری گفت نه دخترم خیلی کم حرف میزد تا میاومد دلداریم میداد این پسر با همه فرق میکرد هر کی میاد بهم کمک کنه انگار من کنیز اونم طوری بهم کمک میکنه انگار منو خریده ولی این پسر وقتی چیزی میاره ازم تشکر میکنه که اجازه میدم بهم کمک کنم خدا حفظش کنه ، گفت حالا چرا دنبالش هستین که
نوه هاش اومدن تا رسیدن گفت دخترای گلم بشینید درستون رو بنویسید شاید باورتون نشه ولی هردوتاشون یه کیف داشتن شادی اشکش در آمد گریه کرد منم نتوانستم خودم رو کنترل کنم گفتم کلاس چندمید؟ یکیشون گفت من سوم اون یکی گفت من اولم هیچ وقت فکر نمیکردم که اینقدر فقیر باشند شادی گفت هردوتاتون یه کیف دارید گفتن اره مادر بزرگ بهمون قول داده اگر خوب درس بخوانیم برامون کیف بخره...
باشادی رفتیم بازار هر چی تونستیم براشون گرفتیم وقتی بردیم حس عجیبی داشتم نمیتونستم خودم رو کنترل کنم گریهم گرفته بود وقتی میدیدم با یه کم خرت و پرت میشه دل یه خانواده را خوش کرد حس آرامی داشتم تا حالا هیچ وقت نشده بود این حسو داشته باشم....
عموم هرجایی که فکرش رو میکرد دنبال برادرم میگشت ولی هیچ اثری نبود یه روز تمام عموهام اومدن دنبالمون که بریم بیرون برای تفریح که مادرم حالش بهتر بشه ولی هر کاری کردن نرفتیم اونا رفتن شب شادی زنگ زد که فرهاد پسر عموم تصادف کرده و حالش خیلی وخیمه برای مادرم تعریف کردم با خودم گفتم که حالش خوبتر میشه و میگه اینم تلافی احسان...
ولی گفت خاک برسرم چیشده..؟ زود رفتیم بیمارستان وقتی رفتیم همه جلوی در اتاق عمل بودن مادر گریه کرد گفت چی شده دوست و رفیق احسانم چش شده؟ مادر فرهاد گفت خواهر حلالم کن تورو خدا بهت بد کردیم اگر تو حلالمون کنی خدا فرهاد و بهمون بر میگردونه....
👈 ادامه دارد⬅️⬅️⬅️
🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃
💥برای دیدن بهترین پستها وداستانها به ما #بپیوندید_لمس_کن👇
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث
💎امیرالمومنین علی (ع):
❤ اعتماد به خدا، محكم ترين اميد است.
📔 غرر الحكم: ۶۰۵
〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖
💎حضرت فاطمه عليها السّلام فرمودند:
اَلْبِشْرُ فى وَجْهِ الْمُؤْمِنِ يُوجِبُ لِصاحِبِهِ الْجَنَّةَ وَالْبِشْرُ فى وَجْهِ الْمُعانِدِ الْمُعادى يَقى صاحِبَهُ عَذابَ النّارِ.
❤️خوشرويى با مؤمن، موجب دستيابى به بهشت مى شود و خوشرويى نسبت به غير مؤمن انسان را از عذاب آتش حفظ مى كند.
📚 فاطمه الزهرا بهجة قلب المصطفى، ج۱، ص۳۰۰
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احکام_شرعی #احکام_نماز
💢 پنج نکته درباره #نماز_قضا
🔹 مکلف ، باید نمازهای خود را در #وقت بخواند و چنانچه بدون عذر نمازی از او قضا شود #گنهکار ️ است و باید توبه کند و قضای آن را هم به جا آورد.
🔹 کسی که #نماز_قضا دارد، نباید در خواندن آن کوتاهی کند ولی واجب نیست فورا آن را بجا آورد.
🔹قضای نماز های #یومیه لازم نیست به #ترتیب خوانده شود
🔹 نماز قضا را می توان به #جماعت خواند، چه نماز امام جماعت ادا باشد یا قضا ولازم نیست هر دو یک نماز را بخوانند.
🔹 قضای نماز باید به همان #شکل که قضا شده است (شکسته یا تمام) به جا آورده شود.
📚 #منابع:
۱. توضیح المسائل مراجع م ۱۳۷۲ و ۱۳۷۵ و ۱۳۸۸
۲. احکام دو دقیقه ای محمود اکبری ج ۱ ص ۹۰
🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨وَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ
✨مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ
✨فَأُولَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ
✨وَلَا يُظْلَمُونَ نَقِيرًا ﴿۱۲۴﴾
✨و كسانى كه كارهاى شايسته كنند
✨چه مرد باشند يا زن در حالى كه
✨مؤمن باشند آنان داخل بهشت مى شوند
✨و به قدر گودى پشت هسته خرمايى
✨مورد ستم قرار نمى گيرند (۱۲۴)
📚سوره مبارکه النساء
✍آیه ۱۲۴
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
به آنهائى که دوستشان دارید بی بهانه بگوئ:
دوستت دارم💞
بگوئيد: در این دنیای شلوغ سنجاقشان📌
کرده اید به دلتان.💖
بگوئيد: گاهی فرصت با هم بودنمان
کوتاهتر از عمر شکوفه هاست🌸
بگوئيد: بودن ها را قدر بدانيم،
نبودن ها همين نزديكى است...
عصر زیباتون بخیر ☕ 🎂 😊
عشق تون پایدار ❤
تلنگر👌
♦️در یکی از روستاهای چین پیرمردی فقیر زندگی میکرد.روزی اسب او گریخت و رفت .
اهالی به دیدارش آمدند و اظهار همدردی کردند .پیرمرد گفت ؛کسی چه میداند شاید خیر است شاید شر.
چند روز بعد اسب او همراه عده ای اسب وحشی به خانه برگشت .
دوباره اهالی آمدند و اظهار شادی کردند .
باز پیرمرد گفت ؛کسی چه میداند شاید خیر باشد شاید شر.
پسر پیرمرد هنگام تعلیم اسب ها زمین خورد و پایش شکست باز اهالی آمدند و اظهار همدردی کردند .
پیرمرد باز گفت ؛کسی چه میداند شاید خیر باشد شاید شر.
از قضا از طرف فرمانروا برای سرباز گیری آمدند و پسر پیرمرد که پایش شکسته بود را نبردند .اما اسب ها را در عوض کمک پیرمرد به ارتش با خود بردند .
اهالی دیگر هیچ نگفتند .
🔸کسی چه میداند شاید (خیر )
باشد شاید (شر)
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
زمان
آدمها را دگرگون می کند
اما تصویری را که از آنها داریم
ثابت نگه میدارد....
هیچ چیزی دردناک تر از
این تضاد میان
دگرگونی آدمها
و ثبات خاطره نیست
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
📝 پیرمردی که شغلش دامداری بود، نقل میکرد:
💟⇦•گرگی در اتاقکی در آغل گوسفندان ما زائیده بود و سه چهار توله داشت و اوایل کار به طور مخفیانه مرتب به آنجا رفت و آمد می کرد و به بچه هایش میرسید ، چون آسیبی به گوسفندان نمیرساند وبخاطر ترحم به این حیوان و بچههایش، او را بیرون نکردیم، ولی کاملا او را زیر نظر داشتم.
✳️⇦•این ماده گرگ به شکار میرفت و هر بار مرغی، خرگوشی ، برهای شکار میکرد و برای مصرف خود و بچههایش می آورد. اما با اینکه رفت آمد او از آغل گوسفندان بود، هرگز متعرضگوسفندان ما نمیشد. ما دقیقا آمار گوسفندان وبره های آنها را داشتیم وکاملا" مواظب بودیم، بچهها تقریبا بزرگ شده بودند. یکبار و در غیاب ماده گرگ که برای شکار رفته بود، بچههای او یکی از برهها را کشتند!
✴️⇦•ما صبرکردیم، ببینیم چه اتفاقی خواهد افتاد؛ وقتی ماده گرگ برگشت و این منظره را دید، به بچههایش حملهور شد؛ آنها را گاز می گرفت و میزد و بچهها سر و صدا و جیغ میکشیدند و پس از آن نیز همان روز آنها را برداشت و از آغل ما رفت. روز بعد، با کمال تعجب دیدیم، گرگ، یک بره ای شکار کرده و آن را نکشته و زنده آن را از دیوار آغل گوسفندان انداخت رفت.»
✳️⇦•این یک گرگ است و با سه خصلت:
درندگی وحشیبودن وحیوانیتشناختهمیشود
اما میفهمد، هرگاه داخل زندگی کسی شد و کسی به او پناه داد و احسانکرد به او خیانت نکند و اگر ضرری به او زد جبران نماید
🌷هر ذاتی رو میشه درست کرد،جز ذات خراب.!!
#بزن_رولینک🔰
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
تو نقاش روحیه خودت هستی
روزهای تو فقط به این خاطر خاکستریه
چون خودت اجازه میدی اینجوری باشه
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
✨﷽✨
⚠️تلنگــــر
✅از خدا ایراد نگیر....
✍روزی عابدی سگی را دید که خیلی
زشت بود ،گفت:چقدر این سگ زشت است
وقتی این حرف را زد ،درروایت داریم که
این سگ به قدرت الهی مقابل این آقا
زانو زو و به زبان فصیح و بلیغ گفت:
👈🏻ای عابد ! اگر به خلقت کن ایراد داری
م توانی آنرا تغییر بدهی،بده.. مرا خدایی
درست کرده که تو را درست کرده است
یعنی شما به خدا ایراد میگیری!!
در روایتی دیگر داریم یکی از همسران
پیغمبر کوتاه قد بود ؛ آمد از جایی بگذرد
همسر دیگرپیغمبر اشاره کرد :چقدر قد کوتاه
و زشت است
پیغمبر خدا فرمود :
گناهی مرتکب شدی که با آب های دریا
پاک نمیشود!! یعنی کفر میگویی!!
به خدا میگویی:چرا این را درست کردی ؟
چرا این را قد کوتاه آفریدی؟!
📚حجت الاسلام فرحزاد
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
🎗️سالی که احتمال حمله به ایران میرفت و ایران تحریم بود،امیرکبیر یک مهندس اتریشی را استخدام کرد تا برای ایران توپ جنگی بسازد
اما فلز مورد نیاز موجود نبود و راه واردات هم به علت تحریم مثل امروز بسته بود .امیرکبیر فراخوان عمومی به مردم داد که مردم دیگ های اضافه خود را بیاورید برای ساخت توپ برای دفاع از میهن
📌نفوذی های انگلیس در شهر و «روزنامهها» که تازه راه اندازی شده بود بین مردم شایعه کردند که میرزا تقی خان میخواهدظرف غذای شما را بگیرد و جنگ راه بیاندازد
طرح امیرکبیر شکست خورد.چند وقت بعد انگلیس به ایران حمله کرد.جزیره خارک را اشغال کرد و ایران را تحت فشار قرار داد تا این که افغانستان از ایران جدا شد.و آغازی بود بر دوره قحطی و آبله اواخر قاجار که قریب به ۱۰ملیون ایرانی از بین رفتند
بیوه زن آسیابان و ملا
مردی بار گندم خویش به آسیاب برد.
آسیابان که بیوه زنی بود گفت:
2 روز دیگر آردها آماده است،
ملا با لحنی آمرانه گفت:
گندم مرا زودتر آرد کن وگرنه دعا میکنم
خرت (که سنگ آسیاب را میچرخاند)
تبدیل به سنگ شود.
زن (آْسیابان) در جواب گفت:
اگر نفسی به این گیرایی داری،
دعا کن گندمت آرد شود، خر را ول کن!
ای کاش ما بجای اینکه برای همه آرزوی
مرگ بکنیم برای خوشبختی
خویش نیز دعائی بکنیم..!
در خاطرات ناصرالدین شاه آمده:
امروز صبح مشغول رصد كردن از بالای ايوان با تلسكوپ تازه ای كه از سفرفرنگ به سوغات آورده ايم بوديم.
در پشت بام خانه ای مردی را ديديم كه با خود گلاويز است و انگشت سبابه به مقعد خود فرو می برد!!
امر كرديم بگيريد اين مردک را بياوريد ببينيم چه غلطی می كند!؟
وقتی آوردند پرسيدم پدر سوخته چه غلطی می كردی؟
زبانش بند آمد و با تته پته گفت: سلطان به سلامت باد؛ اعليحضرت! انگشت ما برای همه شانس می آورد و بخت همه راباز می كند گفتيم بلكه بشود بخت ما هم قدری باز گردد، اين انگشت به هر جایی وارد شد صاحبش دارای مكنت و شوكت شد!!
پدر سوخته كاری كرد كه نتوانستيم جلوی خنده خود بگيريم و امر كرديم پنج تومان به او بدهند و راهی اش كنند.
پول را كه گرفت باز گشت و گفت: اعليحضرتا وقتی پی ما فرستاديد هنوز كاری به انجام نرسيده بود با اين وجود پنج تومان به ما رسيد خودتان قضاوت كنيد اگر قدری بيشتر فرو می كرديم همينک جای شما بر تخت پادشاهی بوديم!
با خنده فرياد زدم ببريد اين پدر سوخته را تا تخت و تاج ما را صاحب نشده
هدایت شده از خانواده بهشتی
✨﷽✨
🔴 کتک خوردن از همسر
✍مرحوم کاشف الغطاء از بزرگترین فقیهان عالَم تشیّع بود. اصحاب خاصّش فهمیدند که این مرد بزرگ الهى، گاهى که به داخل خانه میرود، همسرش حسابى او را کتک میزند.
یک روز چهار پنج نفر جمع شدند و خدمتش آمدند گفتند: آقا آیا همسر شما گاهى شما را میزند؟! فرمود: بله، عرب است، قدرتمند هم هست، گاهى که عصبانى میشود، حسابى مرا میزند. من هم زورم به او نمیرسد. گفتند: او را طلاق بدهید. گفت: نمیدهم.گفتند: اجازه بدهید ما زنهایمان را بفرستیم، ادبش کنند. گفت: این کار را هم اجازه نمیدهم.گفتند: چرا؟
فرمود: این زن در این خانه براى من از اعظم نعمتهاى خداست، چون وقتى بیرون میآیم و در صحن امیرالمومنین علیهالسلام میایستم و تمام صحن، پشت سر من نماز میخوانند، مردم در برابر من تعظیم میکنند، گاهى در برابر این مقاماتى که خدا به من داده، یک ذرّه هوا مرا برمیدارد، (کمی مغرور میشوم) همان وقت میآیم در خانه، کتک میخورم، هوایم بیرون میرود. این چوب الهى است، این باید باشد.
📚کتابنفس؛ انصاریان،ص ۳۲۸
•┈••✾🍃💞🍃✾••┈•
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨ #داستان_پندآموز✨
📝در سال 1989 زمین لرزه هشت ریشتري بیشتر مناطق آمریکا را با خاک یکسان کرد و در کمتر از چند دقیقه بیش از سی هزار کشته بر جای گذاشت.در این میان پدری دیوانه وار به سوی مدرسه پسرش دوید اما با دیدن ساختمان ویران شده مدرسه شوکه شد.
👀با دیدن این منظره دلخراش یاد قولی که به پسرش داده بود افتاد: ✨پسرم هر اتفاقی برایت بیفتد من همیشه پیش تو خواهم بود. و اشک از چشمانش سرازیر شد.با وجود توده آوار و انبوه ویرانی ها کمک به افراد زیر آوار نا ممکن به نظر میرسید اما او هر لحظه تعهد خود به پسرش را به خاطر می آورد.
💥او دقیقا روی مسیری که هر صبح به همراه پسرش به سوی کلاس او می پیمودند تمرکز کرد و با به خاطر آوردن محل کلاس به آنجا شتافته و با عجله شروع به کندن کرد.دیگر والدین در حال ناله و زاری بودند و او را ملامت می کردند که کار بی فایده ای انجام میدهد.
🏴ماموران آتش نشانی و پلیس نیز سعی کردند او را منصرف کنند اما پاسخ او تنها یک جمله بود:آیا قصد کمک به مرا دارید یا باید تنها تلاش کنم؟؟؟
🔎هشت ساعت به کندن ادامه داد. دوازده ساعت...بیست و چهار ساعت...سی و شش ساعت و بالاخره در سی و هشتمین ساعت سنگ بزرگی را عقب کشیده و صدای پسرش را شنید فریاد زد پسرم!جواب شنید پدر من اینجا هستم.پدر من به بچه ها گفتم نگران نباشید پدرم حتما ما را نجات خواهد داد.پدر شما به قولتان عمل کردید.
⁉️پدر پرسید وضع آنجا چطور است؟؟
📢ما 14 نفر هستیم. زخمی، گرسنه و تشنه ایم. وقتی ساختمان فرو ریخت یک قطعه مثلثی شکل ایجاد شد که باعث نجات ما شد.
☘پسرم بیا بیرون.
👌نه پدر اجازه بدهید اول بقیه بیرون بیایند من مطمئن هستم شما مرا بیرون می آورید و هر اتفاقی بیفتد به خاطر من اينجا خواهید ماند.
❤️پدر باوفاترین آفریده هستی❤️
#بزن_رولینک🔰
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🔴 #پیام_سلامتی #دمنوش
✅چای ترش یک ق م
✅+بهارنارنج چند پر
✅+یک عدد لیمو عمانی کوچیک ولی قابل حذف
✅+یک لیوان ابجوش
✅+نبات
🍃همه رو میریزیم تو قوری و پونزده دقیقه میذارم دم بکشه😍
✅چون نبات داره فشار رو نمیندازه،و بهارنارنج هم خودش برای ثابت نگهداشتن فشار خونِ
✅اين دمنوش براى رفع سر درد عاليه
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ
ﺗﺎ ﺑﻮﯼ ﻧﺎﺏ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ ﺑﺪﻫﯿﻢ
ﺻﻮﺭﺕ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﯿﺮ
ﭘﻮﺳﺖ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﭼﺮﻭﮎ
ﺍﻧﺪﺍﻡ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻤﯿﺪﻩ
ﻣﻮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﺳﻔﯿﺪﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ
ﺗﻨﻬﺎقلب ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﯾﺒﺎ خواهد ﻣﺎﻧد