eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.3هزار دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
❓پرسش من چند سال نمازم قضا شده و دقيق نميدونم چند روز ويا چند سال بوده ميخواستم بدونم واسه جبرانش راهي وجود داره؟ 📝پاسخ به هر مقدار که یقین دارید نماز قضا شده است نماز قضا بخوانید ودرشک میان مقدار کم و زیاد انجام مقدار کم کفایت می کند اگر به عنوان مثال شک دارید که 10 یا 15 روز نماز قضا شده، همان ده روز را بخوانید کافی است. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حداقل برای یک☝نفر جهت تبلیغ دین ارسال کنید
وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ ✨رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا ۚ ✨كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ(۶) ✨و هیچ جنبده ای در زمین نیست ✨مگر اینکه روزیِ او برخداست ✨و او قرارگاه واقعی و جایگاه موقت ✨آنان را می داند؛ همه در ✨کتابی روشن ثبت است(۶) 📚سوره مبارکه هود ✍آیه ۶
💎 رُوِيَ عَنِ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : أَنَّهُ قَالَ لِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِذَا وَقَعْتَ فِي وَرْطَةٍ فَقُلْ : ✨«بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ اَلْعَلِيِّ اَلْعَظِيمِ اَللَّهُمَّ إِيّٰاكَ نَعْبُدُ وَ إِيّٰاكَ نَسْتَعِينُ» فَإِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى يَدْفَعُ بِهَا اَلْبَلاَءَ. از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده كه به على عليه السّلام فرمود: هرگاه در هولناكى افتادى بگو: ✨«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم ✨لاحول ولاقوّة الاّ باللّه العلىّ‌ العظيم، ✨ اللهمّ‌ ايّاك نعبد و ايّاك نستعين» كه خداوند متعال به وسيلۀ آن بلا را دور مى‌كند. 📗مکارم الاخلاق ، ج۱ ص ۷۶۰ 🌹اللهم صل علي محمد و ال محمد🌹
🌱داستان کوتاه یک مهندس به دلیل نیافتن شغل یک کلینیک باز می کند با یک تابلو به این مضمون: درمان بیماری شما با پنجاه دلار. در صورت عدم موفقیت صد دلار پرداخت می شود." یک دکتر برای مسخره کردن او و کسب صد دلار به آنجا می رود و می گوید: من حس چشیدن خود را از دست داده ام. مهندس به دستیار خود می گوید: از داروی شماره بیست و دو ،سه قطره. دکتر دارو را می چشد اما آن را تف می کند و می گوید این دارو نیست که گازوییل است! مهندس می گوید شما درمان شدید! و پنجاه دلار می گیرد. چند روز بعد دکتر برای انتقام بر می گردد و می گوید که حافظه اش را از دست داده است. مهندس به دستیار خود می گوید: از داروی شماره بیست و دو، سه قطره. دکتراعتراض می کند که این داروی مربوط به چشیدن است و مهندس می گوید شما درمان شدید و پنجاه دلار می گیرد. به عنوان آخرین تلاش دکترچند روز بعد مراجعه می کند و می گوید که بینایی خود را از دست داده است. مهندس می گوید متاسفانه نمی توانم شما را درمان کنم، این صد دلاری را بگیرید! اما دکتر اعتراض می کند که این ,یک پنجاه دلاری است. مهندس می گوید شما درمان شدید و پنجاه دلار دیگر می گیرد. 🖋☕️ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تزریق انرژی مثبت➕ تکرار کنیم💚 امروز رهاترین روز زندگیم را تجربه میکنم. خود را به آغوش پر مهر خدایم میسپارم و با تمام وجود از موهبت‌هایش لذت میبرم. پروردگارا سپاسگزارم❣ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
حکایت کدخدای خوش حساب یه اربابى بود که یه زن و دو تا پسر و دو تا دختر داشت. یه روز کدخدای دِه پنج تا غاز ورداشت از ده آورد براى ارباب. ارباب گفت:«کدخدا، حالا که این پنج تا غاز آوردی، خودتم باید قسمت کنی که میون ما دعوا نشه. اگه به پسرا بیشتر بدى دخترا اوقاتشون تلخ میشه، اگه به دخترا زیادتر بدى پسرا بدشون میاد». کدخدا هم گفت:«منم همچى تقسیم مى‌کنم که هیچ کدوم زیاد و کم نبره». ارباب گفت:«بسم‌الله! بفرما ببینم چطور قسمت مى‌کنی!» کدخدا گفت:«خیلی خوب، ارباب، تو با زنت دو نفر هستین، یه غاز مال شما، میشه سه نفر، دو تا پسرام دو نفر هستن، یه غازم مال اونا، اونم سه نفر، دو تا دخترام دو نفر هستن یه غازم مال اونا، اونام سه نفر. من خودم یه نفر هستم دو غازم مال من، مام سه نفریم. همه‌مون مساوی، سه‌تا سه‌تا شدیم». ارباب خندید و گفت:«خیلی خوب، حالا غاز خودمونو مى‌کشیم، گوشتشو چطور قسمت کنیم که دعوا نشه؟» کدخدا گفت: غازو بکشین، شب منو دعوت کنین بیام قسمت کنم!» شب شد، کدخدا اومد. غازو پختند، آوردن سر سفره، گفتند:«کداخدا بسم‌الله، قسمت کن!» کدخدا گفت:«آقاى ارباب، شما سرِ خونواده هستید، این کله غاز مال شما، نوشِ جونتون!» دو تا بالشو ورداشت، داد به دوتا دخترا، گفت:«تا کى تو خونه بابا نشستین؟ این بالارو بگیرین، پر بزنین برین خونه شوهرتون، پدر و مادرو راحت کنین!» دو تا پاهاى غازو ورداشت، داد به دو تا پسر، گفت:«این پاهارو بگیرین، همون راهى که پدرتون رفته، همون راه رو بگیرید و برید!» دل غازو درآورد، داد به زن ارباب، گفت:«این صندوقخونه‌ی عشقِ دل غازو بخور، عشق و محبتت به شوهرت زیادتر بشه!» کدخدا بقیه غازو ورداشت و گفت: «اینم حق‌ زحمه من که به این خوبى براتون قسمت کردم.» 🖋☕️ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 داستان وضرب المثل وسخن بزرگان👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☁️☀️☁️ ✅جملات تاکیدی(تکرار کنیم) من شایستگی لذت بردن از زندگی را دارم. هرچه می‌خواهم می‌طلبم ﻭ با شادی و خوشی، پذیرای آن هستم. خدایا سپاسگزارم❣ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌱داستان درويش خيالباف در روزگاران دور ، بازرگاني بود که روغن ، خريد و فروش مي کرد . همسايه اين بازرگان ، يک درويش فقير و ساده بود . آن درويش ، هيچ کار و حرفه اي و در نتيجه هيچ درآمدي نداشت ، ولي در صداقت و شرافت و خوش قلبي ، زبانزد خاص و عام بود . بازرگان که خيلي ثروتمند بود و به صداقت و پاکي همسايه اش خيلي اعتقاد داشت ، هميشه به درويش کمک مي کرد . بازرگان در هر معامله اي که سودي مي برد ، مقداري روغن براي درويش مي فرستاد . درويش که به ساده زيستن عادت کرده بود ، هميشه مقدار کمي از آن روغن را مصرف مي کرد و بقيه آن را در يک کوزه بزرگ ، ذخيره مي کرد . وقتي که کوزه پر شد ، با خود گفت : من به اين همه روغن احتياجي ندارم . بهتر است که اين روغن ها را به کسي بدهم که به آن بيشتر از من محتاج است . ولي هيچ کدام از همسايه ها به روغن احتياجي ندارند . پس اين روغن ها را کجا ببرم ؟ به چه کسي بدهم ؟ درويش کم کم نظرش را عوض کرد و با خودش فکر کرد و گفت : اگر يک کوزه روغن را به کسي هديه دهم بي فايده است . روغن خيلي زود مصرف مي شود . علاوه بر اين ، ولخرجي و دست و دلبازي کسي انجام مي دهد که يک کاري يا درآمد مشخصي داشته باشد . مگر من چه چيز از بقيه کم دارم ؟ چرا نبايد ازدواج کنم و بچه داشته باشم ؟ بهتر است که اين کوزه روغن را بفروشم و با پول آن دست به کاري بزنم و درآمد مشخصي داشته باشم . بنابراين مي توانم هر روز به ديگران کمک کنم . خوب ! بگذار ببينم چقدر روغن در کوزه است ؟ فرض کنيم 15 کيلو ، چقدر ارزش دارد ؟ فرض کنيم 200 روپيه ارزش داشته باشد خوب ، اگر اين کوزه روغن را بفروشم ، با پيسه آن مي توانم 5 تا ميش بخرم . الان فصل تابستان است و پوست تربوز و برگ کاهو به وفور يافت مي شود . علاوه براين ، مزارع پر از علف است و مي توانم ميش ها را براي چرا به آنجا ببرم . اگر ظرف شش ماه هر ميش دو تا بچه بياورد ، در آن صورت پانزده گوسفند خواهم داشت . مقداري علف نيز براي زمستان آنها خشک مي کنم . شش ماه بعد ، گوسفندانم بره هاي بيشتري به دنيا مي آورند ، فرض کنيم هرکدام يک بره به دنيا بياورد ، در اين صورت 20 گوسفند خواهم داشت . گوسفندانم را يکي دو سالي نگه ميدارم و سپس تعداد آنها به اندازه يک گله مي شود و بعد از آن شير و ماست و پنير و مسکه و خامه و پشم و کود گوسفندانم را مي فروشم . راست مي گويند که گوسفند حيوان مفيدي است . بعد از آن ، خانه اي با تمام تجهيزات مي خرم و مثل آدم هاي ثروتمند مشهور مي شوم و مي توانم با يک دختر از خانواده نجيب ازدواج کنم. چند ماه بعد از ازدواج ، خداوند به ما يک اولاد مي دهد . هيچ فرقي نمي کند که دختر باشد يا پسر / مهم تربيت صحيح بچه هاست . من نهايت سعي خود را به کار مي بندم تا بچه هايم را به خوبي تربيت کنم . وقتي پيرتر شدم و احساس کردم که ديگر نمي توانم به همه کارها رسيدگي کنم يک چوپان و يک خدمتکار استخدام مي کنم تا از گوسفندها نگهداري کند ، به آنها غذا بدهد ، شير آنها را بدوشد و کارهاي خانه را انجام دهد . بچه هايم در اين سنين ، خيلي شيطان و شوخ هستند . وقتي بچه ام شش ساله شد ، ممکن است خيلي شوخي کند و گوسفندهايم را زخمي کند و به آنها صدمه بزند . حتي ممکن است بخواهد که بر پشت گوسفندي سوار شود . البته بچه ام هنوز نمي داند که گوسفند حيواني نيست که بتوان بر پشت آن سوار شد . وقتي بچه ام دست به چنين کاري زد ، خدمتکار بايد با نرمي و مهرباني به او بفهماند که نبايد بر پشت گوسفند سوار شد ، ولي ممکن است که خدمتکار از اين کار بچه ام عصباني شود و او را لت و کوب کند . هرچند که بچه نبايد بر پشت گوسفند سوار شود ، ولي دوست ندارم که ببينم بچه ام غمگين و ناراحت است . اگر روزي خدمتکار بخواهد دست روي بچه من بلند کند با همين چوب دست محکم بر فرق سرش مي زنم. درويش ساده دل که در رؤياهاي خودش گم شده بود و داشت به چطور تنبيه کردن خدمتکارش فکر مي کرد ، چوب دست را بلند کرد و محکم روي کوزه روغن زد . کوزه شکست و همه روغنها روي سر و صورت و لباسهاي درويش ريخت . در همان لحظه ، درويش خيالباف از رؤياي خودش بيرون آمد و فهميد که تفاوت بزرگي بين حقيقت و رؤيا و افکار پوچ وجود دارد. درويش ، خدا را شکر کرد و با خودش گفت : چه خوب شد که به جاي خدمتکار ، کوزه روغن را تنبيه کردم ، وگرنه اگر با اين شدت بر سر خدمتکار مي زدم تا آخر عمر ، سر و کارم با دادگاه و قاضي و زندان بود. 📚کلیله و دمنه 🖋☕️ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 داستان وضرب المثل وسخن بزرگان👆
حذف کن کسانی را ک باعث غمت می‌شوند بیش از حد که کوتاه بیایی می‌شوی کوتاه‌ترین دیوار گاهی ببخش و سـرد باش بگذار دلخوش نباشند به گرمای وجودت که هروقت‌ بخواهند کنارت‌بزنند !! http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 داستان وضرب المثل وسخن بزرگان👆
♦️مبارزه با فساد " نـر" می‌خواهد ♦️"ماده‌های" قانون جوابگو نیست می‌گویند که در ایام قدیم، در یکی از پاسگاه‌‏های ژاندارمری سابق، ژاندارمی خدمت‏ می‌‏کرد که مشهور بود به سرجوخه جبّار. این سرجوخه جبار، مانند بسیاری از همگنان و همکاران خودش در آن روزگار، سواد درست و حسابی نداشت ولی تا بخواهی زبل و کارآمد بود و در سراسر منطقه خدمت او، هیچ خلافکاری را یارای نفس‏ کشیدن نبود. از قضای روزگار، در محدوده خدمت‏ سرجوخه جبار، دزدی زندگی می‌کرد که به راستی، امان مردم را بریده و خواب سرجوخه جبار را آشفته گردانیده بود. سرجوخه جبار، با آن کفایت و لیاقتی که‏ داشت، بارها، دزد را دستگیر کرده، به‏ محکمه فرستاده بود، ولی گردانندگان‏ دستگاه قضا هربار به دلایلی و از آن جمله‏ فقدان دلیل برای بزهکاری دزد یاد شده، او را رها کرده بودند، به گونه‏‌ای که،گاهی، جناب دزد، زودتر از مأموری که او را کت‌بسته به‏ مرکز دادگستری برده بود، به محل باز می‌گشت، مخصوصاً چندبار هم از جلوی پاسگاه رد می‌شد و خودی نشان می‌داد یعنی که بعله.... و برای آدم دلسوزی مثل سرجوخه جبار تحمل این موضوع خیلی سخت بود. یک روز، سرجوخه جبار، که از دستگیری و اعزام بیهوده دزد سیه‌کار و آزادی او به ستوه آمده بود، منشی‏ پاسگاه را فراخواند و به او دستور داد که قانون‏ مجازات را بیاورد و محتویات آن را برای‏ سرجوخه بخواند. منشی پاسگاه، کتاب قانونی را که‏ در پاسگاه بود، آورد و از صدر تا ذیل، برای‏ سرجوخه جبار خواند. ماده 1...ماده 2...ماده 3...الخ... سرجوخه جبار، که در تمام مدت خوانده‏ شدن متن قانون مجازات، خاموش و سراپا گوش‏ بود، همین‏که منشی پاسگاه آخرین ماده قانون‏ را، خواند و کتاب را بست، حیرت زده و آزرده ‏دل، به منشی گفت: اینها که همه ‌اش "ماده" بود، آیا این کتاب، حتی یک " نـر" نداشت؟ آنگاه سرجوخه جبار، به منشی گفت: ببین در این کتاب صفحه سفید هست؟ منشی کتاب را گشود و ورق زد و پاسخ داد: قربان! در صفحه آخر کتاب، به اندازه‏ نصف صفحه، جای سفید باقی‏ مانده است. سرجوخه جبار گفت: قلم را بردار و این مطالب را که می‏‌گویم‏ بنویس و چنین تقریر کرد: " نـر" سرجوخه جبار: هرگاه یک نفر، شش‏ بار به گناه دزدی، از طرف پاسگاه دستگیر و به محکمه فرستاده شود و در تمام دفعات، از تعقیب و مجازات معاف گردد و به محل‏ بیاید و کار خودش را از سر بگیرد، برابر " نـر" سرجوخه جبار، محکوم است به اعدام! پس از اتمام کار منشی، سرجوخه جبار، نخست، زیر نوشته را انگشت زد و مهر کرد و پس از آن، دستور داد، دزد را دستگیر کنند و به پاسگاه بیاورند.آنگاه او را در برابر جوخه‌آتش قرار داد و فرمان اعدام را در باره‌‏اش اجراء کرد. گویا خبر این ماجرا، به گوش حاکم وقت‏ رسانده شد و حاکم دستور داد سرجوخه جبار را، به حضورش ببرند. هنگامی که سرجوخه جبار، به حضور حاکم‏ رسید، حاکم پرخاش‏ کنان از او پرسید چرا چنان‏ کاری کرده است. سرجوخه جبار پاسخ داد: قربان! من دیدم در سراسر قانون‏ مجازات، هرچه هست، "ماده" است ولی حتی یک‏ " نـر" توی آن همه "ماده" نیست و آن‏وقت‏ فهمیدم که عیب کار از کجا است و چرا دزدی‏ که یک منطقه را، با شرارت‏‌هایش جان به سر کرده است، هربار که دستگیر می‏‌شود، بدون‏ آن‏که آسیبی دیده باشد، آزاد می‏‌شود و به محل‏ باز می‌‏گردد. این بود که لازم دیدم درمیان‏ "ماده‌های" قانون مجازات، یک " نـر" هم باشد. این است که خودم آن " نـر" را به قانون اضافه و دزد را طبق قانون " نـر" اعدام کردم و منطقه را از شرّ او آسوده گردانیدم! و حق با سرجوخه جبار بود با این "ماده‌ها" نمی‌شود بافساد مبارزه کرد، " نـر " می‌خواهد....!
براساس روانشناسی ، اکثره مشکلات زمانی حل می شوند که بهشون فکر نکنیم !!!
🌿 ✍من نرگس هستم حدود یکساله با پدرام ازدواج کردم... از همون ابتدا متوجه نگاه های مخفی پدر شوهرم به خودم میشدم... پدر شوهرم از حق نگذریم از شوهرم جذابتر و خشگلتر مونده بود 👈یه وقتایی تعجب میکردم اما به روی خودم نمیاوردم... یه روز پدرام برای ماموریت به عسلویه رفت...یکی زنگ در را زد آیفون را برداشتم دیدم پدر شوهرمه خیلی ترسیدم در را باز کردم و سریع کنار تلفن نشستم و به مادرم زنگ زدم تا خودش را ب منزلمان برساند پدر شوهرم در خانه را باز کرد و‌وارد شد دو تا نون سنگک دستش بود و گفت چطوری دخترم امده ام باهات صبحانه بخورم چه خبر و مشغول صحبت شد از کارهایش سر در نمیاوردم... گفتم من صبحانه خورده ام اگر میخواهید برای شما بیاورم...ناگهان دست در جیبش کرد و گفت این پول را بگیر تا زمانیکه شوهرت خونه نیست داشته باشی...کم و کسری هم داشتی به من زنگ بزن...نانها را روی میز آشپزخانه گذاشت خداحافظی کرد و رفت... و من ...و من ماندم و هزاران فکر و گمان کثیف و بد نسبت به پدر شوهرم از درگاه خداوند توبه کردم و خواستم که مرا ببخشد از قرآن بپرس👇👇 ✨يَا أَيُّهَا الَّذِينَ‌ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِيراً مِنَ‌ الظَّنِ‌ إِنَ‌ بَعْضَ‌ الظَّنِ‌ إِثْمٌ‌ وَ لاَ تَجَسَّسُوا وَ لاَ يَغْتَبْ‌ بَعْضُکُمْ‌ بَعْضاً أَ يُحِبُ‌ أَحَدُکُمْ‌ أَنْ‌ يَأْکُلَ‌ لَحْمَ‌ أَخِيهِ‌ مَيْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ‌ وَ اتَّقُوا اللَّهَ‌ إِنَ‌ اللَّهَ‌ تَوَّابٌ‌ رَحِيمٌ‌ 💥ترجمه ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از بسیاری از گمانها بپرهیزید،چرا که بعضی از گمانها گناه است و هرگز (در کار دیگران) تجسّس نکنید و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟!(به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید؛تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبه‌پذیر و مهربان است...
✅‌۷سبز را بخورید👇 🥬کاهو:خواب آور 🥝کیوی:پیشگیری از سرما خوردگی 🌶فلفل دلمه:تقویت حافظه 🌿کرفس:تقویت اعصاب 🍈زیتون:دوستدارقلب 🥦کلم بروکلی:دشمن پوکی استخوان 🥒خیار:زیبایی پوست
✨﷽✨ ✨ نگذارید گوشهایتان گواه چیزی باشد که چشمهایتان ندیده، نگذارید زبانتان چیزی را بگوید که قلبتان باور نکرده... "صادقانه زندگی کنید" ما موجودات خاکی نیستیم که به بهشت میرویم. ما موجودات بهشتی هستیم که از خاک سر برآورده ایم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐️ حـال خـوبت را ⭐️ به هیچکـس گـره نـزن... یادبگیر بدون نیاز به دیگران شاد باشی بخندی و آرام باشی ⭐️ امیدت فقط به خدا باشه ⭐️ شبتون سرشار از آرامش... ‎‌‌‌‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨بسم الله الرحمن الرحیم 💫الهی به امیدتو گاهی فکر می‌کنم آفتابگردان‌ها هم، از من عاقل‌ترند که تا چشم باز می کنند؛ سر به سوی تو، بالا می‌گیرند! معبودم... صبحی که با سلامِ تو کلید می‌خورد؛ آرام، به مقصدِ شب ختم می‌شود... ✨اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ ⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ 🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
☝️ 🌎اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 14 اسفند ماه 1399 🌞اذان صبح: 05:07 ☀️طلوع آفتاب: 06:30 🌝اذان ظهر: 12:16 🌑غروب آفتاب: 18:02 🌖اذان مغرب: 18:21 🌓نیمه شب شرعی: 23:35
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 💢: 🔹1) فعل: رباخوردن 🔹2) ترکِ فعل: زکات ‌ندادن 🔹3) نیّت و گمان بد (إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ) مانند: کسی که پول ندارد به نیازمند بدهد و در مورد نیازمندان هم بدگمان است و آنان را دروغگو و انسان‌های پستی که لایق فقر هستند تصوّر می‌کند. وعدۂ مجازات این گروه در سرای آخرت قطعی شده است. 🌸 يعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ: 🌸 أمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أَنْ يَسْبِقُونَا ۚ سَاءَ مَا يَحْكُمُون ️آیا آنان که کار زشت و اعمال ناشایسته مرتکب می‌شوند پنداشتند که بر ما سبقت گیرند (و از عقاب ما خلاصی یابند)؟ بسیار بد حکم می‌کنند. 📖 سوره عنکبوت/آیه ۴ 👈 ️این گروه کسانی هستند که گناه را در فعل و عمل مرتکب می‌شوند و ارادۂ خدا بر مجازاتِ دنیوی این افراد هم در مواردی قطعی است. کسی که به پدر مادر خود خدمت نمی‌کند فرق دارد با کسی که والدین خود را هم خدمت نمی‌کند و هم آزار می‌دهد که شامل این آیه می‌گردد. این دسته از گناهان را خداوند وعدۂ عذاب در دنیا فرموده است، ولی شاید ببخشد یا به سرایِ دیگر موکول کند. 🌸 اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ: 🌸 أمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاءً مَحْيَاهُمْ وَمَمَاتُهُمْ ۚ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ 🔹️آیا آنان که مرتکب اعمال زشت و تبه‌کاری شدند گمان کردند رتبهٔ آن‌ها را مانند کسانی که ایمان آورده و نیکوکار شدند قرار می‌دهیم تا در مرگ و زندگانی هم با مؤمنان یکسان باشند؟ حکم آن‌ها اندیشه بسیار باطل و جاهلانه‌ای است. 📖 سوره جاثیه/۲۱ 🔹 اجْتَرَحُوا از جراحت می‌آید، یعنی زخمی‌کردن انسان دیگر با گناه و روح خود گناه‌کننده که با این گناه مورد جراحت قرار می‌گیرد. 🌹 امام صادق (ع) می‌فرمایند: تأثیر کار بد در شخص از اثر کارد در گوشت سریع‌تر است. 🔸مثال: کسی که آبروی کسی را می‌بَرد با این گناه، هم او را و هم روح خویش را زخمی می‌کند. حضرت حق‌تعالی برای چنین گناهانی وعدۂ قطعی و بلاشک دنیوی و اخروی را داده است. (سَوَاءً مَحْيَاهُمْ وَمَمَاتُهُمْ) 🌹نبی مکرم اسلام (ص) می‌فرمایند: هرکس زیانی به کسی رساند، خدا زیانش رساند و هر کس سخت‌گیری کند، خداوند بر او سخت‌گیری‌ نماید. 🌹و نیز در حدیث دیگر فرمودند: خداوند دو چیز را در این جهان مجازات می‌کند: تجاوز به حقوق دیگران و دیگر عاقِ والدین 🔹 کسی که به سائلی اعتناء نمی‌کند سیئه کَسب می‌کند، ولی کسی که سائلی را با دست یا زخم زبان خویش می‌راند "اجْتَرَحُوا السَّيِّئَات" (هم او را زخمی و هم روح خویش را زخمی می‌کند) مرتکب می‌شود، و یا رباخواری از یک فرد ثروتمند "کَسَب السَّيِّئَات" ولی همین رباخواری از یک انسان نیازمند که باعث ویرانی زندگی او می‌شود "اجْتَرَحُوا السَّيِّئَات" است. ☝ بسیاری از والدین مؤمن به دنبال این هستند که با نذر و نماز و روزه، مشکلات فرزندان خویش را حل کنند ولی غافل از این هستند تا فرزندان از ظلم خود توبه نکنند، پیغمبر (نوح) هم که باشیم دعا در حق فرزند مستجاب نمی‌شود. 🌸 ولَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا ۚ إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ ️و دربارۂ ستمکاران که البته باید غرق شوند دیگر با من سخن مگوی. 📖 سوره هود/ ۳۷ 🔥اگر ظالم باشیم شیطان به جای این‌که ما را هدایت کند تا به گناه خود آگاه شویم و توبه کنیم، ما را به فراموشی می‌اندازد و ما را در چشم خود مقدّس جلوه می‌دهد و می‌گوید: تو طلسم شده‌ای و باید برای رفعِ بلاء سراغ دعانویس و جادوگر بروی... (که از گناهان کبیره است) و می‌خواهد با همان ایادی خود و دعاها و طلسم هایی که برای تو می‌نویسند بیشتر گمراهت کند تا در راه خطا بروی.... ⚠ تذکر مهم: مثال‌هایی که در این تدبر آورده شده است قطعی نیستند، زیرا تفکیک گناهان بر صغیره و کبیره خود امری خطاست و انسان مؤمن باید همهٔ گناهان را، گناه کبیره پندارد. این مثال‌ها از روی ناچاری و برای تقریب ذهن به موضوع تدبر است چرا که این آیات، جزء آیات متشابه بوده و تفکیک گناهان در این سه دسته‌بندی امری سخت و محال است. 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
💙 🥀لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ المَلِكُ الحَقُّ المُبين 💥معبودي جز خدا نيست 💥پادشاه برحق آشكار ➖➖➖➖➖➖ 💎روز ۵شنبه ۲ رڪعت نمازبـہ نیت ڪسب مال وثروت بخواند‌ و سپس《سوره یاسین》بخواندواین عمل را تا ۳ روز انجام دهد بهتر است  📚گوهر شب چراغ ۱۵۷/ ۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨پنج شنبه است 💫 رویاد کنیم... ✨با و یک ... 💫برای در گذشتگان ✨ شاید همه دلتنگیم ؛ بهر 💫که نیست یااینکه دل دیوانه وار دلتنگ ✨ . قرین 💫تمام اسیران خاک ✨اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ ⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ 🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 ⚠ ... 🔸 انرژی ها در دو جای بدن تراکم بالاتری دارند: اطراف کف دستها و اطراف چشم ها 🔸عصبانیت، خشم، نفرت و... باعث ایجاد انرژی های منفی در اطراف چشم میشوند به همین دلیل از حالت چشم یک نفر می شود حالت روحی اش را فهمید. ❓ زخم چیست؟ 🔸 وقتی از درون حالمان از انباشتن صفاتی چون عصبانیت، حسادت، کینه و ....... بسیار بد است اما وانمود می کنیم که خوبیم ، منفی ترین انرژی ممکن از چشمان ساطع می شود. 🔸مثال : فرزند شما بسیار لاغر است ...به خانه همسایه میروید که فرزندی فربه دارد در ظاهر میگویید : به چه خوشگلی، تپل مپلی...اما در درون میگویید ببین تو رو خدا چی میخوری اینقد چاقی 🔸از درون خرابیم از بیرون نشان می دهیم عالی هستیم ، زمینه چشم زخم فراهم شده و منفی ترین انرژی ساطع میشود که میتواند تجسم یابد و به شکلی اتفاق افتد ⁉️میگویند پدر و مادر هم فرزند را چشم می زنند ⭕ امکان ندارد، پدر و مادر شاید به دلیل حساسیت و نگرانی باعث ایجاد انرژی منفی شوند اما چشم زخم، نه. 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
نسخه طب سنتی برای پوکی استخوان👇 🔺ناشتا، ارده با عسل 🔺صبح، شیر عسل 🔺ظهر، شیر خرما 🔺عصرانه، پودر سنجد با شیر یا مخلوط شیره توت، خرما و انگور 🔺شب، مغز گردو با پنیر ✔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸الـهـی که امـروزتـون 💕پرباشه از خبرای خوش 🌸پر باشه از پـیام های 💕زیبـای عشق و محبت 🌸الـهـی خـدا هر لحظه 💕حواسش بهتون باشه 🌸آخرهفته خوبی داشته باشید