هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#آیه_روز☝️ #کارنیکسودوبدزیان۰۰۰۰☝️
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #یکشنبه 9 خرداد ماه 1400
🌞اذان صبح: 04:07
☀️طلوع آفتاب: 05:50
🌝اذان ظهر: 13:02
🌑غروب آفتاب: 20:14
🌖اذان مغرب: 20:34
🌓نیمه شب شرعی: 00:10
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
💎چهار حدیث زیبا از صلوات
🦋 با صدای بلند صلوات فرستادن
نفاق را بر طرف می کند.
📘 ثواب الاعمال ص ۱۹۰
🦋هر کس یک مرتبه صلوات بفرستد ،
خدا درِ عافیت را بر او می گشاید.
📘جامع الاخبار ص ۶۷
💎رسول خدا (ص)به حضرت علی (ع) فرمود:
🦋هر کس بر من صلوات بفرستد شفاعت من بر او
واجب می شود
📘جامع الاخبار ص ۶۷
💎یکی از آداب فرستادن صلوات این است
که دل با زبان موافقت نماید ،
🦋به این معنا که از روی غفلت زبان را به گفتن صلوات حرکت
ندهد
📘 شرح صلوات ج ۱۱۶
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#تدبردرقرآن #نقل_از_خود_خدا
🌸 وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ 📖سوره هود آیه ۶
🔹 و هیچ جنبنده در زمین نیست جز آنڪه روزیش بر خداست و خدا قرارگاه (منزل دائمی) و آرامشگاه (جای موقت) او را میداند، و همه احوال خلق در دفتر علم ازلی خدا ثبت است.
📖 سوره هود آیه ۶
🔹 میگفت، همیشه درختی ڪه از حیاط یا باغ زده باشه بیرون از همه درختا بیشتر بار میده. اون بارِ زیاد بخاطر روزی دیگرانه.
👌 میگفت همینو بُکن یه روش تو زندگیت. به فکر دیگران باش تا برکت ببینی. قشنگه حرفش ...
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
⚠ #رابطهبیکاریبافساداخلاق
🔹از رابطه كار با تهذيب اخلاق و رابطه بيكاري با فساد اخلاق و هرزگي روح و فكر و احساسات نبايد غافل بود.
🔹 آدم بيكار اگر غيبت نكند و به تعبير قرآن كريم اگر گوشت مردار نخورد پس چه بكند؟ روح آدمي نيز مانند معدهاش غذا ميخواهد، اگر غذاي كافي نرسيد به هر چه رسيد سد جوع ميكند ولو با چيزي كه مستقذر و مورد تنفر باشد. در سالهاي قحطي و گرسنگي عمومي ديده شده كه افراد گوشت يكديگر را خوردهاند.
🔹 اگر به روح آدمي نوبت به نوبت به طوري كه اين نوبتها قطع نشود غذاي كافي نرسد يعني چيزي كه روح را سير و راضي و قانع نگه دارد، چيزي كه توجه روح را به خود جلب كند و انديشهها و احساسات را متمركز سازد، در اين صورت روح گرسنه ميماند و ناچار به گوشت برادر مؤمن در حالي كه مرده باشد تغذّي مي.نمايد يعني غيبت ميكند.
🔹 زناني كه معمولا در خانه ها مينشينند و هيچ كاري ندارند، بيش از هر طبق و طايفه ديگر به غيبت كردن مشغول ميشوند چون بيش از هر طبقه ديگر از لحاظ روحي گرسنگي و بي غذايي ميكشند.
🔹 به هر حال آدم بيكار به انواع مفاسد اخلاقي و بيماريهاي رواني و عصبي مبتلا ميشود و زندگاني اش سياه و تباه ميگردد.
📚 حکمتهاواندرزها ، شهید مطهری (ره) ص124
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#خانوادهاولینپایگاهتشکلیافتن۰۰۰☝️
🌸 #ذکرروز یکشنبه ۱۰۰ مرتبه
💗یا ذَالجَلالِ والاِکرام💐
🌸ای صاحب جلال و بزرگواری
💗این ذکر موجب فتح و نصرت میشود
#نماز_آمرزش👇
✍هرڪس این نمازرادر روز1شنبه بخواندازآتش جهنم وعذاب ایمن شود↻2رڪعت ؛
رکعت اول⇦حمدو3ڪـوثر
رکعت دوم⇦حمدو3توحید
📚جمال الاسبوع۵۴
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتے
❇️ قبل از صبحانه یک قاشق رب انار بخورید !
✅ ضد سرطان پروستات
✅ ضد کلسترول بد خـــون
✅ بهترین تصفیه کننده خون
✅ رفع خستگی و افزایش انرژی
✅ تقویت سیستم ایمنی و گوارش
♡• •♡• •♡• •♡• •
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┈┈••••✾•❤•✾•••┈┈•
☝️ گروهی که روز قیامت
از ترس و وحشت در امانند .
👤 استاد عالی
┈┈••••✾•❤•✾•••┈┈•
🌺 #یه_دستور_بابرکت
🌷آیت الله بهجت ره:
دائم سوره قل هو الله احد را بخوانید؛
و ثوابش را هدیه کنید به امام زمان عج...
این کار عمرِ شما را با برکت می کند؛
و "مورد توجه خاص حضـرت" قرار می گیرید...
🌹 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
5.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍️روزی شخصی خدمت حضرت علی(ع) میرود و میگوید یا امیر بنده به علت مشغله زیاد نمیتوانم همه دعاها را بخوانم،چه کنم؟
حضرت علی(ع) فرمودند:
خلاصه تمام ادعیه را به تو میگویم ، هر صبح که بخوانی گویی تمام دعاها را خواندی
❶ (الحمدلله علی کل نعمه)
خدایا شکرت برای هر نعمتی که به من دادی
❷ (و اسئل لله من کل خیر)
و از خداوند میخواهم هر خیر و خوبی را
❸ (و استغفر الله من کل ذنب)
خدایا مرا ببخش برای تمام گناهانم
❹ (واعوذ بالله من کل شر)
خدایا به تو پناه می برم از همه بدی ها
📚بحار الانوار ، ج۹۱
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا همه جا هست...
نیازی نیست جایی دنبالش بگردی.. پاک باشیم یا گناهکار در کنار ماست...
خدا همیشه و در هر حالی با ماست..
گاهی از نردبون بالا میریم تا به خدا برسیم..
غافل از اینکه خدا
همین پایین نردبان رو نگه داشته...
کمی دقت کن ...
خدا را در کنارت حس میکنی..
خدای عزیزم شکرت که پشتم
همیشه به بودنت گرمه🙌🕊🤍
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی زیباست 🌼
اگر به آن زیبا بنگریم 🌸
زندگی زیباست 🌼
اگر با مردمان نیک رفتار
ونیک کردار باشیم 🌸
زندگی زیباست 🌼
اگر آسمان آبی
و دلمان سبز وآسمانی باشد🌸
سلام✋یکشنبه تون قشنگ و شیرین🌼
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
داستان واقعی #برات_میمیرم
قسمت پنجم
از یک بچه بسیجی دائم الوضو بعید بود از این کارها بلد باشه.... یک میز رمانتیک خاطره ساز آماده کرده بود...
گل... شمع...
آن هم در یک مکان عمومی....
ویک جعبه کادوی شیک که روی میز بود...
این همه سورپرایز برام جالب بود... اما دلم جایی گیر بود که بود و نبود این تشکیلات برایم یکی بود...با یک سلام و احوالپرسی گرم صندلی را برایم عقب کشید تا بشینم...
واااای خدای من ... این مرد با من مثل یک ملکه رفتار میکنه....
یهویی یاد چادر افتادم....
یک آن خشکم زد....
توی دلم از خدا کمک خواستم....
دلواپسی ها نمی گذاشت از بودن در کنار سینا لذت کافی ببرم...
سینا با آرامش و خونگرمی شروع به صحبت کرد...
من تازه یادم افتاد که باید از زندگی آینده و شرط و شروط مان صحبت کنیم....
من فقط خودم را برای دیدن سینا آماده کرده بودم و اصلا به چیز دیگری فکر نمی کردم...
فقط دوست داشتم باهاش حرف بزنم...
خوشحالی و استرس فکرم را تعطیل کرده بود...
اما سینا برعکس من معلوم بود که آرامش بیشتری داره....
خیلی خوب صحبت میکرد...
من هم مثل مادری که از زبان باز کردن طفلش ذوق میکنه... از صحبت کردن سینا به وجد می آمدم...
با هر کلامی به جذابیتش اضافه میشد...
باورم نمی شد... من اولین غذای مشترک زندگیم را با عشقم میخورم...
سینا سر صحبت را باز کرد: خب... خانم خانما... دست و پای منو زنجیر کردید... قلبو تسخیر کردید... حالا بفرمایید شرط و شروط تون رو... من در خدمتم
_ من شرطی ندارم...
_ پس چشم بسته منو غلام خودتون کردید☺️
خدای من ....
هر قدر صحبت میکرد من دیوانه تر میشدم...
حرفهای پدرم یادم می افتاد و ته دلم خالی میشد... میترسیدم عشق آتشین جلوی عقل و افکارم را سد کند و خدا نکرده پشیمونی به دنبال داشته باشد...
ولی این افکار بر حسم غلبه نمی کرد...
من مثل یک مجنون دیوانه ی سینا شده بودم...
با صحبت های سینا دوبار از افکارم بیرون آمدم...
: خانم گل ... راحت باش ... بلاخره هر کسی خواسته ای داره ٬ برنامه ای داره....
_ من هیچ خواسته ای ندارم... اگه داشتم می گفتم... فقط اینکه من سر قولم هستم... چادری میشم... فرصت نشد چادر تهیه کنم...امیدوارم فکر نکنید که....
_چادری شدن اختیاریه... من از شما نخواستم چادر بپوشید...
_یعنی براتون مهم نیست که همسرتون بی چادر باشه.!!؟؟
_ من چادر رو خیلی دوست دارم... ولی اینکه یک نفر بخواد چادر بپوشه٬ باید با اختیار و باور خودش باشه٬ نه به خواسته کس دیگه
_ من با اختیار خودم میخوام... دوس دارم اولین چادرمو شما برام بخرید...لطفا !!
_ من در خدمتم... شما جون بخواه...
با جمله های قشنگش قلبم از جا کنده میشد...
اما با شجاعت تمام اولین سوالم را که خیلی ذهنم را مشغول کرده بود پرسیدم: شما قرار بود داماد بشید٬ جریان چی شد!!؟؟
ادامه دارد....
#دوستان_شهدا باشید 🌷
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
داستان واقعی #برات_میمیرم
#قسمتششم
.... شما قرار بود داماد بشید ؛ چی شد؟
_ قراری در کار نبود ... مادرم یک نفرو معرفی کرد که به دلم ننشست.... از قضا همایون خبردار شد و تو دانشگاه شلوغش کرد ... همین...
به قول مادرم که همیشه میگه : تو ازدواج از عقل و احساست برابر کمک بگیر... اگه عقلت تایید کرد ولی طرف تودلت نرفت راضی به وصلت نشو... اگرم دلت رفت ولی عقلت تایید نکرد بازم راضی نشو...
کسی رو هم که مادرم معرفی کرده بود مشکلی برای وصلت نبود ولی طرف تو دلم نرفت😐
جوابش را که شنیدم کاملا قانع شدم که درست میگوید.. چون خیلی قبولش داشتم...
اما سوال های متعددی ذهنم را مشغول کرد: چطور شد که یکباره عاشق من شد💞 و عقلش 😍هم تایید کرد !!؟؟
هر چند من همین را می خواستم... و با شنیدن حرفهایش عاشق تر میشدم ... ولی از طرفی تردید هم رهایم نمی کرد...
پرسیدم: یعنی شما منو هم تایید میکنید هم دوستم دارید☺️؟؟!!
یه جورایی برام معما شده!! آخه چطوری!!؟؟
البته این خیلی ارزشمنده برام ... به نظر من خوشبختی یک زن وقتی کامل میشه که شریک زندگیش هم قبولش داشته باشه و هم عاشقش باشه...
_ من شما رو هم قبول دارم ٬هم باور دارم و هم عاشقتون هستم...
معمای پیچیده ای نیست ... شما ارزش باور و عشق پاک رو دارید!!
خودتون رو دست کم نگیرید ... قبلا هم گفتم.. شما لایق بهترین ها هستید!!
با شنیدن حرفهایش جان تازهای در وجودم متولد می شد... به قدری حس خوبی داشتم که دلم نمیخواست دیگر نه کلامی بگویم نه بشنوم... فقط در سکوت این حس خوب را تا ابد تجربه کنم... شاکر بودم که جمله _ عاشقتم و باورت دارم _ را از زبان کسی می شنیدم که خودم را به پایش انداخته بودم وبرایش میمردم...
سینا نگاهی به ساعتش کرد و گفت: بریم چادر بگیریم...
........
وارد مغازه که شدیم سینا رفت سمت چادر نمازها... گفتم: چادر مشکی می خوام....
_ نه ! من قول دادم چادر بخرم و میخرم...
ولی چادر مشکی نمیخرم... قبلا هم گفتم بهتون اونو باید با اختیار و باور خودتون سر کنید...
_ خب منم خودم می خوام کسی مجبورم نکرده
_ اگر راضی بشید اجازه بدید من براتون همون چادر نماز بخرم...
منم قبول کردم...
هر چند زمان زیادی باهم نبودیم ... ولی گذر هر ثانیه جذابیت سینا را برایم بیشتر میکرد... باورم نمی شد که یک مرد تا این انداز به نظر یک زن و تصمیم شخصی او ارزش قائل باشد... همیشه تصورم این بود که اولین خواسته و شرطش چادر پوشیدنم باشه... انسان تا با کسی تعامل نداشته باشد نمی تواند درباره او و تفکرش نظریه قطعی بدهد ... من هم با اینکه سینا را قبول داشتم و باورهایش برایم ارزشمند بود... اما هر لحظه ابعاد شخصیت او برایم بازتر میشد...
پیش خودم می گفتم: مگه من برای خدا چکار کردم که چنین مردی سر راهم گذاشته!!؟؟ من خوشبخت ترین زن روزگار میشم با همچین همسری..😊😊😊
سینا و خانوادهاش از تحقیق سربلند بیرون آمدند... داشتیم آماده میشدیم که به آزمایشگاه برویم... من چادر دوخته بودم.... با خوشحالی سرم کردم تا سینا سورپرایز بشه...
اما پدرم چادرم را گرفت....
ادامه دارد...
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh