هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امیدوارم خـــداوند برای امروزتــون🌸🍃
سبـد سبـد اتفاقهــای
خـوب وخـوش رقـــم بزنه...
وحال دلتـــون مثل گـ🌸ــل
تــازه وبا طــراوت باشه...🌸🍃
صبــح دوشنبه تون 🌸🍃
دل انگــیز و بهـاری🌸🍃
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
داستان واقعی #برات_میمیرم
قسمت هفتم
.... وقتی پدرم چادرم را گرفت از تعجب خشکم زد... چون ازش انتظار نداشتم...
: دخترم میترسم وقتی شعله های عشقت فروکش بکنه از چادر خسته بشی... بهتره کسی که تورا بدون چادر پسندیده همینطور هم باهات زندگی کنه... تو نباید به خواسته کسی چادر سر کنی چون این طوری به خاطر تحمیل یک خواسته دلزده میشی...
_ آقاجون ... به جان شما که برام خیلی عزیزه چادر انتخاب خودمه... سینا حتی یک بار هم ازم نخواسته... حتی اگه این وصلت سر نگیره ؛ من از این به بعد چادر می پوشم...
آقا جونم چادرمو داد و منو با بوسه و صلوات بدرقه کرد....
وقتی از آزمایشگاه بر می گشتیم تو تاکسی که بودیم خیلی آروم حرف می زدیم... پیش مادرم راحت نبودیم... بین همه صحبتهایی که شد یک جمله سینا بد جوری به دلم آشوب انداخت..
: بزار جواب آزمایش بیاد... اگه وصلت قطعی بشه یه سورپرایز دارم برات...
_ یعنی چی!! یعنی ممکنه ....
نه .. حرفش رو هم نزن... نهایتش میگن نمیتونیم بچه سالم داشته باشیم... خب بچه نمیخوایم..
این همه آدم ... بچه ندارن...
_ هیس... شلوغش نکن... ایشاا.... که چیزی نیست...
منظورم این بود که بگم منتظر سورپرایز باشی... نه اینکه بترسی...
تا جواب آزمایش بیاد من جون به لب شدم...
تا اینکه روز موعود فرا رسید...
قرار بود سینا تا ظهر با جواب آزمایش بیاد خونه ما ٬ اما تا شب خبری نشد...
برای بقیه یک امر عادی بود ... اما من تا شب نیمه جون شدم....
تا اینکه ساعت ۹ شب مادر سینا با تلفن تماس گرفت...
ادامه دارد....
#دوستان_شهداباشید 🌷
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
داستان واقعی #برات_میمیرم
قسمت هشتم
... مادر سینا عذرخواهی کرد و گفت: برای سینا مشکلی پیش اومد نشد امروز بیاد خدمتتون... انشاا... فردا بعداز ظهر مزاحم میشم....
امید و تردید به یک اندازه وجودم را پر کرد... نمیدانستم باید خودم را برای شنیدن چه جور خبری آماده کنم ... در هر حال من تصمیم خودم را گرفته بودم... هیچ چیز مانع ازدواج ما نخواهد بود.... مگر خواست خدا...
همین یک جمله آرامشم داد تا بتوانم شب بخوابم
....
سینا و مادرش با دسته گل و شیرینی که وارد شدند ٬ جواب مشخص شد... آزمایش مشکلی نداشت... منو سینا بدون هیچ مانعی میتوانستیم به هم برسیم...
دل تو دلم نبود تا سورپرایز سینا را بدونم....
آن موقع ها مثل الان دختر و پسر نامزد قبل از عقد راحت نمی توانستند باهم باشند...
مادر سینا اجازه خواست که ما یک ساعت تنها باشیم...
سینا با بی صبری رفت سر اصل مطلب: عزیزم وقته سورپرایزه!!!!.. راستش نمی دونم چقدر برات مهم باشه ... ولی ترسیدم زودتر از این بگم ماجرا چیه و خدا نکرده مشکلی پیش بیاد؛ و نتونیم به هم برسیم؛ تو ضربه روحی شدیدی بخوری
_ جون به لبم نکن بگو قضیه چیه....
_ راستش قبل از اینکه تو از من خواستگاری کنی..
خنده کلامشو قطع کرد...
: ببخشید عزیزم... قبل از اینکه تو شیفته من بشی من عاشق تو شده بودم....
_ چی !!؟؟ تو عاشق من بودی؟!
_بله... تو بدجوری دلمو برده بودی
_ خب... دیگه.!!؟؟
_ هول نکن .. همو رو میگم....
ما جرا داشت هم جالب میشد هم پیچیده...
گفتم : پس چطور شد؟؟ چرا چیزی نگفتی؟؟ اقدامی نکردی؟؟ نکنه جادو جنبلم کردی!؟!
_ کار خدا بود... تو هدیه خدایی... از وقتی پیش تو دلم گیر کرده بود چله گرفتم... یک ماه هر روز نماز حاجت میخوندم و از خدا میخواستم که اگه قسمتم نباشی مهرت رو از دلم برداره... بعدش به خودم گفتم: خدا گفته از تو حرکت از من برکت.... توکل بر خدا گفتم و تحقیقات راجع به تو و خانوادتو شروع کردم ... همه چیز عالی پیش می رفت ... داشتم امیدوار میشدم که تو گزینه مناسبی هستی برام... تا اینکه مادرم یک نفرو معرفی کرد... به خودم گفتم شاید حکمتی هست که تو این موقعیت مادرم برام آستین بالا زده... رفتیم خونه دختره ولی یک ذره هم به دلم ننشست... به خودم گفتم دل اگه عاشق بشه مال یک نفره ... پس نمیتونه جای دیگه گیر کنه...
هنوز تو سردرگمی بودم که تو یهویی جلوم سبز شدی و پیشنهاد ازدواج دادی... نمی دونی اون روز چه حالی داشتم... باورم نمی شد که خدا کسی رو تا این حد عاشق من کرده که منم براش میمیرم...
ادامه دارد....
#دوستان_شهداباشید 🌷
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث
💙حضرت على (ع):
👈زكات زيبايى، عفّت است...
❣زَكاةُ الجَمالِ العَفافُ ...
📙غرر الحكم، حدیث 5449
➖〰➖〰➖〰➖〰
💙امام صادق (ع)
حجاب زن براي طراوت و زيبایي اش مفيدتر مي باشد.
📖المستدرک، ج5
➖〰➖〰➖〰➖〰
💙امام صادق (ع)
اگر زن عفت داشته باشد به دنیا می ارزد وگرنه به خاک هم نمی ارزد.
📖بحارالانوار، ج103، ص250
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
☝️📰 #عکس_نوشته📰☝️
#احکام_شرعی #احکام_تقلید
مرجع تقلید من دیگر در قید حیات نیست آیا من می توانم همچنان از ایشان تقلید کنم؟
لطفا حداقل به یک نفر بفرستین👇
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا
✨فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ
✨مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿۸۵﴾
✨و هر كه جز اسلام
✨دينى ديگر جويد هرگز
✨از وى پذيرفته نشود و
✨وى در آخرت از زيانكاران است (۸۵)
📚سوره مبارکه آل عمران
✍آیه ۸۵
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✍#حکایت_ابزار_شیطان
گویند روزی شیطان همه جا جار زد که قصد دارد از کار خود دست بکشد و وسایلش را با تخفیف مناسب به فروش بگذارد. او ابزارهای خود را به شکل چشمگیری به نمایش گذاشت. این وسایل شامل خودپرستی، شهوت، نفرت، خشم، آز، حسادت، قدرتطلبی و دیگر شرارتها بود. ولی در میان آنها یکی که بسیار کهنه و مستعمل به نظر میرسید، بهای گرانی داشت و شیطان حاضر نبود آن را ارزان بفروشد. کسی از او پرسید: «این وسیله چیست؟»
شیطان پاسخ داد: «این نومیدی از تواناییهای خود و رحمت خدا است.»
آن مرد با حیرت گفت: «چرا این قدر گران است؟»
شیطان با همان لبخند مرموزش پاسخ داد: «چون این مؤثرترین وسیله من است. هرگاه سایر ابزارم بیاثر میشوند، فقط با این وسیله میتوانم در قلب انسانها رخنه کنم و کاری را به انجام برسانم. اگر فقط موفق شوم کسی را به احساس نومیدی، دلسردی و اندوه وا دارم، میتوانم با او هر آنچه میخواهم بکنم. من این وسیله را در مورد تمامی انسانها به کار بردهام. به همین دلیل این قدرکهنه است!»
👌با لایک و اشتراک گذاری از ما حمایت کنید
═══💙🦋💙═══
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✅بسیار زیباست از دست ندید👌
گاهی برای رها شدن از زخمهای
زندگی باید بخشید و گذشت کرد
میدانم که بخشیدن کسانی که
از آنها زخم خورده ایم،
سخت ترین کار دنیاست....
ولی تا زمانیکه هر صبح
چشمان خود را با کینه باز کنیم
وآدمهای،خاطرات تلخ را زنده نگهداریم
و در ذهن خود هر روز محاکمهشان کنیم
رنگ آرامش را نخواهیم دید
گاه چشم ها را باید بست و
از کنار تمام بد بودنها گذشت
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#داستانک
خیلی متن قشنگیه 🌼👌
ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﮐﻔﺸﻬﺎیﮔﺮﺍﻧﻘﯿﻤﺖ
ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﺮﯾﺴﺖ.
ﻧﺰﺩﯾﮑﺶ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ :"ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ"
ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﺧﻂ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ. ﭼﻨﺪﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻫﯿﺰﻡ ﻣﯿﻔﺮﻭﺧﺘﻢ..........
ﺣﺎﻝ ﺻﺎﺣﺐ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ .ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎﺑﺮﮔﺸﺘﯽ؟
ﮔﻔﺖ: ﺁﻣﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﺎﺯ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ :"ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ"
گر به دولت برسی، مست نگردی مردی،
گر به ذلت برسی، پست نگردی مردی،
اهل عالم همه بازیچه دست هوسند،
گر تو بازیچه این دست نگردی مردی...
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتے
تخمه و بذر درمانی بکنید :
تخمه ژاپنی
⇠ کاهش چربی خون، دشمن پوکی استخوان
تخمه آفتابگردان
⇠ ضد آلرژی بهاره، ضد میگرن
تخمه خربزه
⇠ داروی مهم کمخونی
کنجد
⇠ ضد کمخونی
زیره
⇠ تنظیم هورمون
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
امير المومنين عليه السلام فرموده :
تمام خير در سه چيز جمع شده است:
" نگاه ✿ سكوت ✿ سخن "
هرنگاهى كه پندى
در آن گرفته نشود، فراموشى است.
هر سكوتى كه انديشه اى
در آن نباشد، غفلت است.
هر سخنى كه ذكرى
در آن نباشد، بيهوده است.
خوشا بحال كسى كه:
نگاه او پند، سكوت او
انديشه و سخن او ذكر باشد،
بر گناهش گريسته و
مردم از شرش در امان باشند
📚نهج البلاغه حکمت ۱۸۲
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
10.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر ایمان و باور شما منجر به اقدام عملی در آن مسیر نمی گردد، یعنی اصلا ایمانی وجود ندارد و باوری ساخته نشده است.
اقدامات شما همیشه به اندازه باورهایی است که ساخته اید. اگر اقداماتتان سطحی و غیر جدی است، یعنی باورهایتان سطحی و ایمانتان همان حرف مفتی است که عمل نیاورده است.
اما مشکل اینجاست که افراد میوه باورها را می خواهند، بدون اینکه قصد پرداخت بهای ساخته شدن ریشه ها و جسارت تغییر رویهشان را داشته باشند و چنین
چیزی غیر ممکن است. برای همین آدمهای کمی موفق به ساختن باورهای قدرتمند کننده می گردند.
باور ساختن، از یک ایمان شکست ناپذیر و عشق وافر برای حرکت در مسیر اهداف شروع می شود. سپس با عمل به ایده هایی که در هر مرحله از این مسیر به شما گفته می شود، کم کم ریشه باورهای قدرتمند کننده در وجودتان شکل می گیرد و با هر اقدام بعدی، کم کم جوانه زده و تبدیل به درختی پرثمر با ریشه هایی عمیق می گردد که خود را در قالب، ایمان راسخ تر، جسارت و اعتماد به نفس بیشتر برای برداشتن قدم های محکم تر و نیز نتایجی نشان می دهد که هر بار بهتر و بهتر می گردد..🤗🏵️
✍️خدایا امیدم تویی پناهم