eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.3هزار دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
✨إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا ✨بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا ✨وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ ✨فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ ✨هُمُ الصَّادِقُونَ ﴿۱۵﴾ ✨در حقيقت مؤمنان كسانى‏ اند ✨كه به خدا و پيامبر او گرويده ✨و ديگر شك نياورده و با ✨مال و جانشان در راه خدا ✨جهاد كرده‏ اند اينانند ✨كه راست كردارند (۱۵) 📚سوره مبارکه الحجرات ✍آیه ۱۵ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
قربون بند کیفتم، تا پول داری رفیقتم مردی ثروتمندی پسری عیاش داشت. هرچه پدر نصیحت می کرد که با این دوستان ناباب معاشرت مکن و دست از این ولخرجی ها بردار اینها عاشق پولت هستند، جوان جاهل قبول نمی کرد تا اینکه لحظه مرگ پدرفرا می رسد. پسرش را خواسته و میگوید فرزند با تو وصیتی دارم، من ازدنیا می روم ولی درمطبخ (آشپزخانه) را قفل کردم و کلید آن را به تو می دهم، آنجا یک طناب از سقف آویزان است و هر وقت از زندگی ناامید شدی و راه به جایی نبردی برو و خودت را دار بزن. پدراز دنیا می رود و پسر در معاشرت با دوستان ناباب و زنان آنقدرافراط می کند که بعد از مدتی تمام ماترک و ثروت بجا مانده به پایان میرسد. کم کم دوستانش که وضع را چنین می بینند از دوراو پراکنده می شوند. پسر در بهت و حیرت فرومی رود و به یاد نصیحت های پدرمی افتد و پشیمان می شود اما سودی نداشت. روزی در حالی که برای ناهار گرده نانی داشت کناری می نشیند تا سد جوع (رفع گرسنگی) کند، در همان لحظه کلاغی از آسمان به زیر آمده و نان را برداشته و میرود. پسرناراحت و افسرده با شکم گرسنه به راه میافتد و در گذری دوستانش را میبیند که مشغول خنده و شوخی هستند. نزد آنها رفته سلام میکند و آنها به سردی جواب او را میدهند. سرصحبت را باز می کند ومی گوید گرده نانی داشتم کلاغی آن را برداشت وحال آمدم که روزخود را با شما بگذرانم. رفقایش قاه قاه خندیدند و مسخره اش کردند. پسر ناراحت و دلشکسته راهی منزل می شود و در راه به یاد حرف های پدرمی افتد کلید مطبخ را برداشته قفل آن را باز میکند و به درون میرود. چشمش به طناب داری میافتد که از سقف آویزان است. چهارپایه ای آورده طناب را روی گردنش می اندازد و با لگدی چهارپایه را به کناری پرت میکند که در همان لحظه طناب از سقف کنده شده او با گچ و خاک به همراه کیسه ای کف زمین می افتد. با تعجب کیسه را باز کرده درون آن پراز جواهر و سکه طلا میبنید. به روح پدر رحمت فرستاده و از فردای آن روز با لباسهای گرانقیمت در محل حاضر میشود و دوستانش همدیگر را خبر کرده و یکی یکی از راه میرسند و گردش را گرفته و شروع به چاپلوسی میکنند. او هم وعده گرفته و آنها را برای صرف غذا به منزل دعوت کرده و از طرفی ده نفر گردن کلفت با چماق در گوشه ای پنهان میکند و وقتی همه آنها جمع میشوند به آنها میگوید: دوستان بزغاله ای برای شما خریده بودم که ناگهان کلاغی از آسمان بزیر آمد و بزغاله را برداشت و فرار کرد. دوستان ضمن تائید حرف او دلداریش دادند که مهم نیست از این پیش آمدها میشود و امروز ناهار بازار را میخوریم که در این لحظه پسر فریاد میزند: در روزگار فقر و محنت بشما گفتم نان مرا کلاغ برد به من خندیدید، حال چطور باور میکنید که کلاغ بزغاله ای را برده است؟ و چماق دارها را خبر می کند و آنها هجوم آورده کتک مفصلی به رفقایش می زنند و از آن روز به بعد طریق درست زندگی را پیش میگیرد. 📚تمثیل مثل 👤ابوالقاسم انجوی شیرازی @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
روزی حاکمی از وزیرش پرسید چه چیزی است که از همه چیزها بدتر و نجس تر است؟ وزیر در جواب ماند و نتوانست چیزی بگوید. از حاکم مهلت خواست و از شهر بیرون رفت تا در بیابان به چوپانی رسید که گوسفندانش را میچرانید. سلام کرد و جواب گرفت. به چوپان گفت من وزیر حاکم هستم و امروز حاکم از من سوالی پرسید و نتوانستم جواب دهم. این بود که راه خارج از شهر را گرفتم. اکنون این سوال را از تو میپرسم و اگر جواب صحیح دادی تو را از مال دنیا بی نیاز میکنم. بعد هم سوال حاکم را مطرح کرد چوپان گفت ای وزیر پیش از اینکه جوابت را بدهم مژدهی برایت دارم. بدان که در پشت این تپه گنجی پیدا کرده ام و برداشتن آن در توان من تنها نیست. بیا با هم آن را تصرف کنیم و در اینجا قصری بسازیم و لشکری جمع کنیم و حاکم را از تخت بزیر کشیم تو حاکم باش و من وزیرت. وزیر تا این حرف را شنید خوشحال شد و به چوپان گفت عجله کن و گنج را نشان بده. چوپان گفت یک شرط دارد. وزیر گفت بگو شرطت چیست؟ چوپان گفت تو عمری وزیر بودی و من چوپان برای اینکه بی حساب شویم باید سه باز زبانت را به مدفوع سگ من بزنی. وزیر پیش خود فکر کرد که کسی اینجا نیست من اینکار را میکنم و بعد که حاکم شدم چوپان را میکشم. پس سه بار زبانش را به مدفوع سگ چوپان زد و گفت راه بیفت برویم سراغ گنج. چوپان گفت قربان گنجی در کار نیست. من جواب سوالت را دادم تا بدانی هیچ چیزی در دنیا بدتر و نجس تر از طمعکاری نیست.... ━━✨✨✨━━ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
♥️•☜امام رضا علیه السلام ✍🏻از افراط درخوردن تخم مرغ بپرهیزید؛ زیرا این افراط ڪبد را از عمل منظم باز میدارد 📚رساله طب الرضا به ما بپیوندید 👇 ⇲ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ پنج قانون خوشبختى: ۱- از كسى متنفر نباش ۲- نگران نباش ۳- بيشتر ببخش ۴- كمتر انتظار داشته باش ۵- ساده زندگى كن @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ❣ 🌸🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا🤲 خانواده هایمان را به تو می‌سپاریم خودت پناه و مواظب همه ما باش عزیزانمان را از شر بدی ها و اتفاقات بد، بدور کن؛ ای پناه همه موجودات عالم... ✨💫 ━━✨✨✨━━ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖 با توکل به نام الله 🌹 سلام دوشنبه تون معطر به ذکر شریف صلوات بر حضرت محمد (ص) و خاندان  پاک و مطهرش 🌹 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 🌹‌وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ در پناه لطف خدای مهربان و عنایت اهل بیت علیهم السلام زندگی خوب و خوشی داشته باشید ان شاء الله تعالی 🌹 دوشنبه تون پر خیر و برکت @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💖 سَر شد به شوق وصل تو فصل جوانیَم هرگز نمی شود که از این در برانیَم یابن الحسن برای تو بیدار می شوم روزت بخیر ای همه ی زندگانیم 🌸 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
هرکجاکه هستی روبه حرم مطهر امام حسین (ع).سه باربگو صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع) صبح دوشنبه تون حسینیﷺ ❤️🕌 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️ 🐫 شــتـر ☁️ آسمان ⛰ کــــوه 🌏 زمـیـن 🤔 سـوال: خدایا! چه دلیلی دارد از این چیزها در قرآن نام ببری؟!🤷‍♂ 🔔 پاسـخ: تو به عظمت تک‌تکِ اینها فکر کن، تا به عظمت خالق اینها پی ببری 🔔 پـــس: ای پیامبر! با یادآوری نعمت‌های من، مردم را تذکر بده و بیدارشان کن غاشیه، آیه ۱۷تا۲۱ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆 ۰۰۰ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز ٨ شهریور ماه ١۴۰۰ 🌞اذان صبح: ٠۵.٠۸ ☀️طلوع آفتاب: ٠٦.٣۵ 🌝اذان ظهر: ١٣.٠۴ 🌑غروب آفتاب: ١٩.٣۳ 🌖اذان مغرب: ١٩.۵۱ 🌓نیمه شب شرعی: ٠٠.٢١ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
۰۰۰۰۰👆 👆دوشنبه یاقاضی الحاجات(ای برآورنده حاجتها)×صد ✍🏻هرکس نمــاز2شنبه رابخواندثواب۱۰حج و۱۰عمره برایش نوشته شود 2رکعت ؛ در هر رکعت بعد از حمد یک آیة‌الکرسی ،توحید ،فلق وناس بعد از سلام ۱۰ استغفار @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🍱صبحانه برای زیبایی پوست 🥛شیر : ضد چروک 🍵چای سبز: کاهش جوش 🥚🍳تخم مرغ پخته : جلوگیری از افتادگی پوست 🥘املت گوجه : روشن کننده ی پوست @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖دوشنبه تون ناب و بینظیر 🌸و پراز افکار مثبت 💖امروزتون عالی 🌸لحظه هاتون قشنگ 💖زندگیتون پر برکت 🌸عاقبتتون تابناک 💖دستاتون سرشاراز نعمت 🌸و روزگارتون پراز 💖موفقیت باشه 🌸و در پناه خدای خوبی ها❣ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🌺 🔸 جوانی در ملأ عام با گستاخی تمام روزه‌خواری می‌کرد. او را نزد حاکم شهر آوردند. حاکم از او پرسید: ای جوان! چرا در شهر روزه‌خواری می‌کردی؟ چرا از اسلام گریزانی، تا چنان حد که جسارت یافته و در ماه رمضان در پیش چشم همگان روزه‌‌خواری می‌کنی؟ 🔸جوان گفت: مرا باور و اعتقاد زیاد به اسلام بود. روزی شیخ شهر را در خفاء در حال معصیت یافتم. برو آن شیخ را مجازات کن که این چنین اعتقاد مرا از من گرفت و مرا روزه‌خوار کرد. 🔸حاکم شهر گفت: روزی دزدی را در شهر گرفتند که از خانه‌های بسیاری دزدی کرده بود. طبق قانون قضاوت مأموری بر او گماردم تا او را در شهر بگردانند تا هر مال‌باخته‌ای از او شکایتی دارد نزد من آید. 🔸ساعتی نگذشت که جوانی معلوم‌الحال از او برای شکایت نزد من آمد که هرگز او را در شهر ندیده بودم. به رسم قضاوت از او سؤال کردم ای جوان! او از تو چه دزدیده است؟ جوان گفت: یک مرغ و دو خروس! 🔸چون این سخن شنیدم مأمور خویش را امر کردم تا او را هشتاد تازیانه بزند. جوان در حالی که داد و فریاد می‌کرد، گفت: من برای شکایت نزد تو آمده‌ام، چرا مرا شلاق می‌زنی؟! گفتم: وقتی تو را خانه‌ای در این شهر نیست، چگونه تو را مرغ و خروسی باشد که کسی بتواند آن را از تو بدزدد؟ 🔸داستان که بدین جا رسید حاکم شهر گفت: ای جوان! تو را نیز هرگز اعتقادی نبوده است که آن شیخ از تو بستاند. هر کس که اعتقاد به خدا را با عمل به آنچه می‌شنود از خود خدا بستاند و هدایت یابد هیچ کس را توان ستاندن آن اعتقاد از او نیست. 🔸تو به جای شناختن خدا در پی شناختن شیخ بودی و بجای خدا شیخ را باور کرده بودی! پس من تو را دو حد جاری می‌کنم یکی به جرم روزه‌خواری در ملأ عام و دیگری به جرم کذب و افتراء!!! 🌹 اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ وَّ آلِ محمد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﺍﺯ فردی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ دعا ﺑﻪ درگاه ﺧﺪﺍوند ، ﭼﻪ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ ؟ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﻫﻴﭻ . ﺍﻣﺎ ، ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ .. ﺧﺸﻢ ، ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ، ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ، ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺪﻡ ﺍﻣﻨﯿﺖ ، ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﯼ ﻭ ﻣﺮﮒ . ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﺎلمان ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮔﺎﻫﯽ با ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﻬﺎ ، خیال ﺁﺳﻮﺩﻩ تری داریم... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
تزریق انرژی مثبت➕ تکرار کنیم❤️ امروز همه چیز عالی،و تمام عیار است.به هرکاری دست بزنم براستی کامیابم و من از انجام کار دلخواهم به شادمانی و شادکامی میرسم خدایا سپاسگزارم❣ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
  💎امام حسین(ع) فرمودند: فَإنی لا أَرَی المَوتَ إلَّا السَّعادَةَ وَ الحَیاة مَعَ الظّالِمینَ إلّا بَرماًی به درستی که من مرگ را جز سعادت نمی بینم و زندگی با ستمکاران را جز محنت نمی دانم. (تحف العقول ، ص ۲۴۵) 〰➿〰➿〰➿〰➿〰➿ 💎امام حسين عليه السلام : همانا بخشنده ترين مردم،كسى است كه به آن كه به او چشم اميد نبسته بخشش كند.... إنّ أجْوَدَ النّاسِ مَن أعطى مَن لا يَرجو 📚كشف الغمّة ج2 ص242 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💠 💠 🤔سوال: آیا تغییر نذر جایز است⁉️ مثلا کسی که نذر کرده در روز عاشورا به مردم حلیم بدهد آیا میتواند بجای آن خوراکی دیگری بدهد❓ یا حلیم را در روزهای دیگر محرم به مصرف برساند⁉️ ✍جواب: همه مراجع: اگر نذر طبق صیغه معتبر شرعی بوده ، تغییر آن جایز نیست بلکه باید به همان صورت که نذر کرده عمل کند و در غیر اینصورت(اگر طبق صیغه معتبر شرعی نبوده) تغییر مورد نذر اشکال ندارد. 📚 منبع: توضیح المسائل مراجع_ م ۲۶۵۱_۲۷۱۵_۲۶۴۹ رهبری: س ۱۰۷۲ مروج احکام دین باشیم👇👇 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
يَاأَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿۲۷﴾ ✨اى نفس مطمئنه (۲۷) ✨ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً ﴿۲۸﴾ ✨خشنود و خداپسند به سوى ✨پروردگارت بازگرد (۲۸) ✨فَادْخُلِي فِي عِبَادِي ﴿۲۹﴾ ✨و در ميان بندگان من درآى (۲۹) ✨وَادْخُلِي جَنَّتِي ﴿۳۰﴾ ✨و در بهشت من داخل شو (۳۰) 📚سوره مبارکه الفجر ✍آیات ۲۷ تا ۳۰ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی دراین عصر زیبا: سایه خدا برسرتون سلامتی بر وجودتون سرسبزی درخانه هاتون سخاوت خدا درمالتون سرنوشت نیکو در عمرتون سبد سنبل در دستتون سیب خنده رو لباتون عصرتون بخیر و دلتون شاد🍧😍 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👈خبر از آفرينش خليفه خدا در زمين، و پاسخ به سؤال فرشتگان 🌴خداوند اراده كرد تا در زمين خليفه و نماينده ‏اى كه حاكم زمين باشد قرار دهد، چرا كه خداوند همه چيز را براى انسان آفريده است.(بقره/29)موقعيت و لياقت انسان را به گونه ‏اى قرار داده تا بتواند به عنوان نماينده خدا در زمين باشد. 🌴خداوند قبل از آن كه آدم عليه ‏السلام پدر انسان‏ها را به عنوان نماينده خود در زمين بيافريند، اين موضوع بسيار مهم را به فرشتگان خبر داد. فرشتگان با شنيدن اين خبر سؤالى نمودند كه ظاهرى اعتراض گونه داشت و عرض كردند: 💫پروردگارا! آيا كسى را در زمين قرار مى‏ دهى كه: 1 - فساد به راه مى ‏اندازد 2 - و خونريزى مى ‏كند 💫اين ما هستيم كه تسبيح و حمد تو را به جا مى ‏آوريم، بنابراين چرا اين مقام را به انسان گنهكار مى ‏دهى نه به ما كه پاك و معصوم هستيم؟ 👌خداوند در پاسخ به سؤال آن‏ها فرمود: من حقايقى را مى ‏دانم كه شما نمى ‏دانيد.(بقره/30) 🌴خداوند همه حقايق، اسرار و نام‏هاى همه چيز (و استعدادها و زمينه ‏هاى رشد و تكامل در همه ابعاد) را به آدم عليه ‏السلام آموخت. و آدم عليه‏ السلام همه آن‏ها را شناخت. 🌴آنگاه خداوند آن حقايق و اسرار را به فرشتگان عرضه كرد و در معرض نمايش آن‏ها قرار داد و به آن‏ها فرمود: اگر راست مى‏ گوييد كه لياقت نمايندگى خدا را داريد، نام اين‏ها را به من خبر دهيد، و استعداد و شايستگى خود را براى نمايندگى خدا در زمين، نشان دهيد. 🌴فرشتگان (دريافتند كه لياقت و شايستگى، تنها با عبادت و تسبيح و حمد به دست نمى‏ آيد، بلكه علم و آگاهى پايه اصلى لياقت است از اين رو) با عذرخواهى به خدا عرض كردند: خدايا! تو پاك و منزه هستى، ما چيزى جز آن چه تو به ما آموخته ‏اى نمى ‏دانيم، تو دانا و حكيم مى‏ باشى(بقره/32) 🌴به اين ترتيب فرشتگان كه به لياقت و برترى آدم عليه‏ السلام نسبت به خود پى برده و پاسخ سؤال خود را قانع‏ كننده يافتند، به عذرخواهى پرداخته، و دريافتند كه خداوند مى ‏خواهد انسانى به نام آدم عليه‏ السلام بيافريند كه سمبل رشد و تكامل، و گل سرسبد موجودات، و ساختار وجودى او به گونه ‏اى آفريده شده كه لايق مقام نمايندگى خدا است. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
✨﷽✨ 🌷حکایت ✨مردی وارد کاروانسرایی شد تا کمی استراحت کنه، کفشاشو گذاشت زیر سرش و خوابید، طولی نکشید که دو نفر وارد آنجا شدند ! ✨یکی از اون دو نفر گفت: طلاها رو بزاریم پشت اون جعبه.. ✨اون یکی گفت: نه اون مرد بیداره وقتی ما بریم طلاها رو بر میداره.. ✨گفتند: امتحانش کنیم کفشاشو از زیر سرش برمیداریم اگه بیدار باشه معلوم میشه..! ✨مرد که حرفای اونا رو شنیده بود، خودشو بخواب زد، اونها کفشاشو برداشتن و مرد هیچ واکنشی نشون نداد..! ✨گفتند: پس خوابه! طلاها رو بزاریم زیر جعبه... ✨بعد از رفتن آن دو، مرد بلند شد و رفت که جعبه طلای اون دو رو برداره اما اثری از طلا نبود و متوجه شد که همه این حرفا برای این بوده که در عین بیداری کفشهاش رو بدزدن!! ✨یادمان باشد در زندگی هیچ وقت خودمان را به خواب نزنیم که متضرر خواهیم شد... ↶【به ما بپیوندید 】↷ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
💕 داستان کوتاه "معجون آرامش"👌 روزی "انوشیروان" بر "بزرگمهر" خشم گرفت و در خانه ای تاریک به "زندانش فکند" و فرمود او را به زنجیر بستند. چون روزی چند بر این حال بود، کسانی را فرستاد تا از حالش "جویا" شوند. "آنان بزرگمهر را دیدند با دلی قوی و شادمان." بدو گفتند: در این "تنگی و سختی" تو را "آسوده دل" می بینیم؟! گفت: "معجونی" ساخته ام از "شش جزء" و به کار می برم و چنین که می بینید مرا "نیکو" می دارد.! گفتند: "آن معجون را شرح بازگوی که ما را نیز هنگام گرفتاری به کار آید..." گفت: آری جزء نخست؛ "اعتماد بر خدای عزوجل" دوم؛ آنچه "مقدر" است "پذیرا باشد." سوم؛ "شکیبایی" برای گرفتار بهترین چیزهاست. چهارم؛ اگر "صبر" نکنم چه کنم، پس نفس خویش را به "جزع و زاری" بیش نیازارم. پنجم؛ آنکه شاید "حالی سخت تر" از این رخ دهد. ششم؛ آنکه از این ساعت تا ساعت دیگر "امید"" گشایش" باشد. * چون این سخنان به انوشیروان رسید او را "آزاد کرد" و "گرامی داشت." * http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆