eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.3هزار دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
باران بشدت میبارید و مرد در حالیکه ماشین خود را در جاده پیش میراند، ناگهان تعادل اتومبیل بهم خورده و از نرده های کنار جاده به سمت خارج منحرف شد. از حُسن امر ، ماشین صدمه ای ندید اما لاستیکهای آن داخل گل و لای گیر کرد و راننده هر چه سعی نمود نتوانست آن را از گل بیرون بکشه... بناچار زیر باران از ماشین پیاده شد و بسمت مزرعه مجاور دوید و در زد. کشاورز پیر که داشت کنار اجاق استراحت میکرد به آرومی اومد دم در و بازش کرد راننده ماجرا رو شرح داد و ازش درخواست کمک کرد. پیرمرد گفت که ممکنه از دستش کاری بر نیاد اما اضافه کرد که : "بذار ببینم فردریک چیکار میتونه برات بکنه." لذا با هم به سمت طویله رفتند و کشاورز افسار یه قاطر پیر رو گرفت و با زور اونو کشید بیرون تا راننده شکل و قیافه قاطر رو دید ، باورش نشد که این حیون پیر و نحیف بتونه کمکش کنه، اما چه میشد کرد، در اون شرایط سخت به امتحانش میارزید. با هم به کنارجاده رسیدند و کشاورز طناب رو به اتومبیل بست و یه سردیگه اش رو محکم چفت کرد دور شونه های فردریک یا همون قاطره و سپس با زدن ضربه رو پشت قاطر داد زد : " یالا! پل، فردریک، هری، تام... یالا سعیتون رو بکنین ... آهان فقط یک کم دیگه، یه کم دیگه .... خوبه تونستین " راننده با ناباوری دید که قاطر پیرموفق شد اتومیبل رو از گل بیرون بکشه. با خوشحالی زائد الوصفی از کشاورز تشکر کرد و در حین خداحافظی ازش این سوال رو کرد : "هنوزهم نمیتونم باور کنم که این حیوون پیرتونسته باشه ، حتما هر چی هست زیر سر اون اسامی دیگه است، نکنه یه جادوئی در کاره" کشاورز پاسخ داد : " ببین جانم، جادوئی در کار نیست..." اون کار رو کردم که این حیوون باور کنه عضو یه گروهه و داره یک کار تیمی میکنه، آخه میدونی قاطر من کوره...! @tafakornab @shamimrezvan
نبرد های شاپور اول ساسانی و امپراتوری روم این جنگ در سال ۲۴۴ میلادی در جایی در بین النهرین میان امپراتوری ساسانی و امپراتوری روم اتفاق افتاد و در پایان جنگ رومی ها شکست خوردند. جنگ اول در سال ۲۴۳ زمانی که امپراتور روم گوردین سوم به ایران حمله کرد، آغاز شد. نیرو های او تا مشبک ( نزدیک شهر فلوجه در ۶۰ کیلومتری غرب بغداد امروزی ) پیشروی کردند. در جنگی که در این ناحیه روی داد، رومی ها شکست خوردند. اما موضوع کشته شدن گوردین در خلال جنگ یا ترور شدن وی به دست افسران خود، کاملا مشخص نشده است. 🔹️ پس از این پیروزی و به دستور شاپور اول، کتیبه ای سه زبانه در نقش رستم بر روی صخره ها حک شد. در این کتیبه که تنها منبع موجود درباره این جنگ است، چنین آمده است: نخست هنگامی که من بر کشور ایستادم ( = پادشاه شدم )، گردیانوسِ قیصر از همه شهر های روم، سپاه بزرگی جمع کرد و به ایران شهر ما تاخت. در مرز آسورستان ( غرب فرات ) جنگ بزرگی در مشیک ( مسیچه ) در گرفت، نیرو های رومی سرکوب و تار و مار شدند و گردیانوسِ قیصر کشته شد. پس رومیان، فیلیپوس را به عنوان قیصر جدید خود برگزیدند. فیلیپوسِ قیصر با نمسته ( = التماس و شفاعت ) به سوی ما آمد و برای خون بها ۵۰۰ هزار دینار داد ( = پرداخت ) و به باج ایستاد ( = باج گذار شد ) و ما از این رو مشبک را پیروز شاپور نام نهادیم. در مقابل این کتیبه، مورخان رومی ادعا می کنند که نیرو های رومی تا حدودی موفق به پیشروی شدند اما در میانه جنگ، امپراتور گوردین با نقشه از پیش تعیین شده فیلیپ عرب کشته شد. می توان گفت که تمام آن چیزی را که منابع ایرانی و رومی در مورد جنگ های شاپور اول ذکر می کنند، امکان دارد زیرا رومی ها بعد از این شکست به اندازه ای نا امید و درمانده شده بودند که نمی توانستند به این سادگی از شر امپراتور نوجوان ایران خلاص شوند. پس از مرگ گوردین، جانشین او فیلیپیوس ( فیلیپیوس که سردار رومی متولد سوریه و از خاندان عرب بود، به فیلیپ عرب نیز شهرت داشت. ) با شاپور صلح کرد. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
‌ در ٤٠ سالگی افراد با تحصیلات کم و زیاد مثل همند (حتی افراد با تحصیلات کمتر پول بیشتری در می آورند)؛ در ٥٠ سالگی زشت و زیبا مثل همند (مهم نیست چقدر زیبا باشین. توی این سن چروک ها و لک هاي تیره رو نمیشه مخفی کرد)؛ در ٦٠ سالگی مقام بالا و پایین مثل همند (بعد از بازنشستگی حتی یه پادو هم از نگاه کردن به رییسش اجتناب می کنه)؛ در ٧٠ سالگی خونه‌ی بزرگ و کوچک مثل همند (تحلیل مفاصل، سختی حرکت، فقط یه محیط کوچیک برای نشستن لازمه)؛ در ٨٠ سالگی پول داشتن و نداشتن مثل همند (حتی موقعی که بخواین پول خرج کنین نمی دونین کجا خرجش کنین)؛ در ٩٠ سالگی خواب و بیداری مثل همند (بعد از بیداری نمیدونين چیکار كنين)؛ 👈 زندگی رو آسون بگیرین. هیچ معمایی نیست که بخواید حلش کنین. در طولانی مدت همه ی ما مثل همیم. پس تمام فشارهای زندگی رو فراموش کن و ازش لذت ببر ...! @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
مکالمه شوهر روستایی با تلفن بیمارستان از لحظه ای که در یکی از اتاق های بیمارستان بستری شده بودم، زن و شوهری در تخت روبروی من مناقشه بی پایانی را ادامه می دادند. زن می خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش می‌خواست او همان جا بماند. از حرف‌های پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور دارد و حالش بسیار وخیم است. در بین مناقشه این دو نفر کم کم با وضیعت زندگی آنها آشنا شدم. یک خانواده روستائی ساده بودند با دو بچه. دختری که سال گذشته وارد دانشگاه شده و یک پسر که در دبیرستان درس می‌خواند و تمام ثروتشان یک مزرعه کوچک، شش گوسفند و یک گاو است. در راهروی بیمارستان یک تلفن همگانی بود و هر شب مرد از این تلفن به خانه‌شان زنگ می زد. صدای مرد خیلی بلند بود و با آن که در اتاق بیماران بسته بود، اما صدایش به وضوح شنیده می‌شد. موضوع همیشگی مکالمه تلفنی مرد با پسرش هیچ فرقی نمی‌کرد: «گاو و گوسفند ها را برای چرا بردید؟ وقتی بیرون می‌روید، یادتان نرود در خانه را ببندید. درس‌ها چطور است؟ نگران ما نباشید. حال مادر دارد بهتر می‌شود. به زودی برمی‌گردیم...» چند روز بعد، پزشکها اتاق عمل را برای انجام عمل جراحی زن آماده کردند. زن پیش از آنکه وارد اتاق عمل شود ناگهان دست مرد را گرفت و درحالی که گریه می‌کرد گفت: «اگر برنگشتم، مواظب خودت و بچه‌ها باش.» مرد با لحنی مطمئن و دلداری دهنده حرفش را قطع کرد و گفت: «این قدر پرچانگی نکن.» اما من احساس کردم که چهره اش کمی درهم رفت. بعد از گذشت ده ساعت، پرستاران زن بی حس و حرکت را به اتاق رساندند. عمل جراحی با موفقیت انجام شده بود. مرد از خوشحالی سر از پا نمی‌شناخت و وقتی همه چیز رو به راه شد، بیرون رفت و شب دیروقت به بیمارستان برگشت. مرد آن شب مثل شب‌های گذشته به خانه زنگ نزد. فقط در کنار تخت همسرش نشست و غرق تماشای او شد که هنوز بی‌هوش بود. صبح روز بعد زن به هوش آمد. با آن که هنوز نمی‌توانست حرف بزند، اما وضعیتش خوب بود. از اولین روزی که ماسک اکسیژنش را برداشتند، دوباره جر و بحث زن و شوهر شروع شد. زن می‌خواست از بیمارستان مرخص بشود و مرد می‌خواست او همان جا بماند. همه چیز مثل گذشته ادامه پیدا کرد. هر شب، مرد به خانه زنگ می‌زد. همان صدای بلند و همان حرف هایی که تکرار می‌شد. روزی در راهرو قدم می‌زدم. وقتی از کنار مرد می‌گذشتم، داشت می‌گفت: «گاو و گوسفندها چطورند؟ یادتان نرود به آنها برسید. حال مادر به زودی خوب می‌شود و ما برمی‌گردیم.» نگاهم به او افتاد و ناگهان با تعجب دیدم که اصلا کارتی در داخل تلفن همگانی نیست. همچنان با تعجب به مرد روستایی نگاه می کردم که متوجه من شد، مرد درحالی که اشاره می‌کرد ساکت بمانم، حرفش را ادامه داد تا این که مکالمه تمام شد. بعد آهسته به من گفت: «خواهش می‌کنم به همسرم چیزی نگو. گاو و گوسفندها را قبلاً برای هزینه عمل جراحیش فروخته ام. برای این که نگران آینده‌مان نشود، وانمود می‌کنم که دارم با تلفن حرف می‌زنم.» در آن لحظه متوجه شدم که این تلفن های با صدای بلند برای خانه نبود! بلکه برای همسرش بود که بیمار روی تخت خوابیده بود. از رفتار این زن و شوهر و عشق مخصوصی که بین شان بود، تکان خوردم. عشقی حقیقی که نیازی به بازی‌های رمانتیک و گل سرخ و سوگند خوردن و ابراز تعهد نداشت، اما قلب دو نفر را گرم می‌کرد : ﻭ این ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩن است که زیباست و زندگی ادامه دارد ... @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
عابد و طعام بهشتی عابد خداپرست در عبادتکده ای در دل کوه راز و نیاز خدا می کرد. آنقدر مقام و منزلتش پیش خدا بالا رفته بود که خداوند هر شب به فرشتگانش امر می کرد تا از اطعمه بهشتی، برایش ببرند و او را بدینگونه سیر نمایند. بعد از 70 سال عبادت، روزی خدا به فرشتگانش فرمود: امشب برای او چیزی نبرید؛ می خواهم او را امتحان کنم. آن شب عابد هر چه ماند، خبری نشد؛ تا جایی که گرسنگی بر او غالب شد. طاقتش تمام شد. از کوه پایین آمد و به خانه آتش پرستی که در دامنه کوه منزل داشت رفت. از او طلب نان کرد، آتش پرست 3 قرص نان به او داد و او بسمت عبادتگاه خود حرکت کرد. 🔹 سگ نگهبان خانه آتش پرست به دنبال او راه افتاد، جلوی راه او را گرفت... مرد عابد یک قرص نان را جلوی او انداخت تا برگردد و بگذارد او براهش ادامه دهد. سگ نان را خورد و دوباره راه او را گرفت. مرد قرص دوم نان را نیز جلوی او انداخت و خواست برود اما سگ دست بردار نبود و نمی گذاشت مرد به راهش ادامه دهد. مرد عابد با عصبانیت قرص سوم را نیز جلوی او انداخت و گفت: ای حیوان تو چه بی حیایی! صاحبت قرص نانی به من داد اما تو نگذاشتی آنرا ببرم؟ 🔹 به اذن خدای عز و جل، سگ به سخن آمد و گفت: من بی حیا نیستم، من سالهای سال، سگ در خانه مردی هستم. شبهایی که به من غذا داد پیشش ماندم ، شبهایی هم که غذا نداد باز هم پیشش ماندم، شبهایی که مرا از خانه اش راند، پشت در خانه اش تا صبح نشستم... 👈 تو بی حیایی، تو که عمری خدایت هر شب غذای شبت را برایت فرستاد و هر چه خواستی عطایت کرد، یک شب که غذایی نرسید، فراموشش کردی و از او بریدی و برای رفع گرسنگی ات به در خانه یک آتش پرست آمدی و طلب نان کردی.. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
💞 خدايا تو چه کرده اي...؟ شخصي در خيابان صفي از گدايان را ديد. لحظاتي بعد چند نفر را ديد که دچار نقص جسمي و ذهني بودند. او به جمعيت انسانهاي رنج کشيده نگاه کرد , صدايش را بلند کرد و خطاب به خداوند ناله کنان گفت: خداوندا چطور ممکن است که خالق مهرباني مانند تو اين چيزها را ببيند و هيچکاري برايشان نکند؟ تا شب در همين فکرها بود. شب هنگام در خواب انگار همان صحنه ها را دوباره ديد و همان سوال را از خدا پرسيد. بعد از سکوتي طولاني صداي خدا را شنيد که مي گفت: من کاري براي شان کرده ام , من تو را برايشان سالم و توانا آفريده ام...!! اي که دستت ميرسد کاري بکن پيش از آنکه از تو نيايد هيچ کار 🆔 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🌹روزی لقمان به فرزندش گفت: «از فردا یک کیسه با خودت بیاور و در آن به تعداد آدم‌هایی که دوست نداری و از آنان بدت می‌آید پیاز قرار بده!» روز بعد فرزند همین کار را انجام داد و لقمان گفت: «هرجا که می‌روی این کیسه را با خود حمل کن!» فرزندش بعد از چند روز خسته شد و به او شکایت برد که پیازها گندیده و بوی تعفن گرفته است و این بوی تعفن مرا را اذیت می‌کند. لقمان پاسخ داد : «این شبیه وضعیتی است که تو کینه دیگران را در دل نگه داری. این کینه، قلب و دلت را فاسد می‌کند و بیشتر از همه خودت را اذیت خواهد کرد...! @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
☝️ ✅می‌خواهید بدانید چگونه صبحها زودتر از خواب بیدار شوید؟ کافیست این نکات ساده ولی مهم را اجرا کنید ♡••♡••♡••♡••♡ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ در برابر انتقادات اگر نادرست بود،بی اعتنا باشید اگر غیر منصفانه بود،عصبانی نشوید اگر از روی نادانی بود،لبخند بزنید اگر عادلانه بود،از آن درس بگیرید ♡• •♡• •♡• •♡• •♡ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعامیکنم امشب❄️ زیراین سقف بلند روی دامان زمین هرکجا خسته و پرغصه شدی دستی ازغیب به دادت برسد وچه زیباست ❄️ که آن دست مهر خدا باشد و بس شبتون آرام💫❄️ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💚 گل نرگس نظری کن که جهان بی تاب است!!! روز و شب چشم همه منتظر ارباب است..... مهدی فاطمه پس کی به جهان می تابی؟ نور زیبای تو یک جلوه ای از محراب است 🌤اللهُـمَّ عَجِّـل لِوَلِیِّکــ الــْفَرج🌤 ‎‌‌‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌹 🌹 🌸قُلِ اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ عالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبادِكَ فِي ما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ «46»زمر🌿 🌸وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا (80)اسرا 🌸وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً (81) 🌸وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً (82)اسراء 🌷از جمله خواص این آیات🌷 🍂خریدو فروش 🍃رفع 🍂دعای 🍃شفای 🍂 🍃دعای بیرون رفتن از 🌷از ۱۰ تا ۱۰۰ مرتبه خوانده شود. اگر کسی و ۱۰۰ مرتبه بخواند حاجتروا میشود❣ 🌷ان شاءالله🌷 📕 راهنمای گرفتاران 🌸با منتشر کردن در ثواب ان شریک باشید👇 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 👌بنابه مشکلتون ادعیه مورد نظرتون رو سرچ کنید
☝️ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز # جمعه 12 دی ماه 1399 🌞اذان صبح: 05:44 ☀️طلوع آفتاب: 07:14 🌝اذان ظهر: 12:08 🌑غروب آفتاب: 17:03 🌖اذان مغرب: 17:23 🌓نیمه شب شرعی: 23:23
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دل من به امید روزی نشسته است که مهمان حرمتان باشم، چشم بدوزم به آن پرچم سرخ و زمزمه کنم: امیری حسینٌ و نعم الامیر ◈السلام عليك و على أبنائك المستشهدين◈ ◈Peace be upon you and upon your martyred sons.◈ ❣السلام علی الحُسیْن ✨ ❣و علی علی بن الحُسیْن✨ ❣و علی اولاد الحُسیْن ✨ ❣و علی اصحاب الحُسیْن✨ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆 🌸 یکشنبه ۱۰۰ مرتبه 💗یا ذَالجَلالِ والاِکرام💐 🌸ای صاحب جلال و بزرگواری 💗این ذکر موجب فتح و نصرت می‌شود 👇 ✍هرڪس این نمازرادر روز1شنبه بخواندازآتش جهنم وعذاب ایمن شود ↻2رڪعت ؛ رکعت اول⇦حمد و 3 ڪـوثر رکعت دوم⇦حمد و 3 توحید 📚جمال الاسبوع۵۴ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️این کلیپ زیبا را ببینید حالتون خوب بشه کلیپی بسیار دیدنی ،پس از دیدن به دوستان تون فوروارد کنید😍 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
پرسش:شما گفته بودید که وعده ناهار مضرترین وعده غذایی است در حالی که از کودکی این مطلب را که صبحانه‌ات را خودت بخور، نهار را با دوستت و شام را به دشمنت بده به ما گفته اند سند و دلیل شما برای بیان این مطلب چیست؟ ✅ پاسخ: در مورد مطلبی که بیان کردید اولاً از منابع ادبی در خصوص چگونگی آن باید بررسی نمایید. ثانیاً در منابع طب سنتی از خوردن ناهار پرهیز داده شده است و مصرف صبحانه به صورت کامل و مصرف شام به صورت سبک توصیه شده است. 📚 کتاب پرسش و پاسخ دکتر روازاده @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹علامت اینکه یک نفر الله را پیدا کرده این است که، خوش اخلاق است، شیرین است، آرامش دارد، زودرنجی ندارد، حساسیت ندارد، با کسی درگیر نمی‌شود. 🔹 کسی که با همه کس درگیر می‌شود، با خودش درگیر است، این آدم الله ندارد، چون الله همیشه به آدم شادی می‌دهد و آدم با همه کس در صلح می‌باشد. ❤ خدا کسی است که وقتی او را داری، اصلاً با هیچ چیز دیگر عصبانی نمی‌شوی. چون صد است. «چون که صد آمد، نود هم پیش ماست». 🔹ما که با داشتن الله حرص و جوش زیاد می‌خوریم، معلوم است که او را نداریم. فکر می‌کنیم، خیال می‌کنیم که داریم. اگر الله بیاید غصه ­ها می‌رود. یعنی الله و غصه، اصلاً با هم جمع نمی‌شوند. می‌شود ما یکبار به خدا بگوییم تا تو را دارم غم ندارم. 👤 🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم به عظمت باران برای شکوهت برای هیبتت برای شجاعتت برای خوبیهایت دلتنگی می‌کند سردار دلم 💔 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رقص آن‌جا کُن که "خود" را بِشْکَنی پَنبه را از ریشِ شَهْوت بَرکَنی رَقْص و جولان بر سَرِ میدان کُنند رَقْص اَنْدَر "خونِ خود" مَردان کُنند چون رَهَند از دستِ "خود"، دَستی زَنَند چون جَهَند از نَقصِ خود، رَقصی کُنند مُطرِبانْشانْ از "دَرون" دَف می‌زَنَند بَحْرها در شورشان کَف می‌زَنَند تو نبینی لیکْ بَهْرِ گوش‌شان بَرگ‌ها بَر شاخ‌ها هم کَف‌زَنان تو نبینی بَرگ‌ها را کَف زدن "گوشِ دل" باید، نه این گوشِ بَدَن 👤مولانا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌸از درگاه خداوند منان 🍀براتون آرزو میکنم 🌸بهترین روز 🍀بهترین سرنوشت 🌸بهترین دنیا 🍀بهترین آخرت 🌸بهترین دوست 🍀بهترین زندگی... 🌸را داشته باشید 🍀یکشنبه تون شاد وپر از موفقیت 🌸 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 خاطره حاج قاسم سلیمانی از عملیات والفجر ۸ و فرماندهی که خبر فوت فرزندش را در زمان این عملیات دریافت می کند... خدا میداند محال است این راهی که این شهدا برای حضور تاریخ اش تلاش کردند به نتیجه نهایی نرسد. به حکم إِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنينَ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تزریق انرژی مثبت➕ تکرار کنیم💙 امروز کام ذهن من شیرین است و ندایی از غیب گوش دلم را نوازش میدهد.همه چیز بر وفق مرادم است و من در آرامش خیال زندگی میکنم خدایا سپاسگزارم❣ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh