از ثمر، شیرین نسازی گر دهان خلق را
سعی کن از سایهات چون بید آساید کسی
کتاب مشاعره، ص۳۵.
#صائبتبریزی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔊 @taft_pl
#روابط_عمومی_اداره_کتابخانه_های_عمومی_شهرستان_تفت
🫶دوست عزیز همین الان!
هر جا هستی یه سلام به امام رضا بگو بعد!
به قسمت #رویداد پیام رسان #شاد برو .
و در #سیزدهمین_جشنواره_کتابخوانی_رضوی شرکت کن.
🎁 هزاران جایزه :
💳هدایای نقدی
⌚️📱🚆📜هدایای غیرنقدی (ساعت هوشمند، تبلت، گوشی،سفر به مشهد مقدس، بهابرگ خرید کالا، گواهینامه آموزشی)
👤شرایط سنی:
🔸خردسال زیر ۷ سال
🔸کودک ۸ تا ۱۲ سال
🔹نوجوان ۱۳ تا ۱۷ سال
🔹بزرگسال ۱۸ سال به بالا
📗🥇مسابقات
▪️ هنری: نقاشی، طراحی و کلاژ
▪️کتابخوانی: قصه گویی، معرفی کتاب، خوانش بخشی از کتاب
▪️چهارگزینهای: پاسخگویی به سوالات
⏳مهلت شرکت:۳۰ آذر ۱۴۰۳
📚فقط کافیه کتابها را بخوانی در مسابقات مورد علاقهتان شرکت کنید
#کتابخانه_های_عمومی_تفت
«مه و دود»
پدیدآور: سجاد خالقی
ناشر: مهرستان
تعداد صفحات: ۱۳۹
یکی از ثروتمندان مازندران متوجه میشود که از سوی رضاخان تهدید شده تا زمینهای بسیار ارزشمند خود را به او ببخشد. او اموالش را در حضور بزرگان منطقه، وقف و سه سند از آنها تهیه میکند. دو سند از بین میرود و تنها یک سند باقی مانده. برای حفظ املاک، گروهی از مبارزان مازندران، سند را برداشته و فرار میکنند. شاه برای سند جایزه میگذارد.
لاچین که به دلیل تمرد از فرماندهاش برای نکشتن مردم، محکوم به اعدام و فراری است و میخواهد با این خوشخدمتی جبران مافات کند، با جانقلی (شخص معتادی که برای پول هر کاری میکند، حتی آدمکشی) که او هم به شدّت نیازمند پول است، چراکه بدهی زیادی دارد و طلبکارها میخواهند دو دخترش را به جای بدهی تصاحب کنند، برای پیدا کردن سند راهی چهارمحال میشوند تا فردی به نام خدامراد را که روزگاری شخصی خشن و آدمِ خان بوده و به سلاخ معروف است پیدا کنند، تا با کمک او به عنوان بَلَدِ راه بتوانند به سند دست یابند.
خدامراد که زنش توسط خان آزار فراوان دیده به همراه پسر نوجوانش اردشیر تنها و دور از دِه زندگی میکند (او خیلی مراقب است که پسرش از گذشتهی تیره و تارش باخبر نشود و تحت تأثیر گذشتهی او قرار نگیرد.)، به این شرط که جانقلی پسرش را با سواد کند قبول میکند به آنها کمک کند و هر سه راهی میشوند. اما اردشیر پسر خدامراد که قرار بود در کلبه بماند نیز به آنها میپیوندد. در مسیر پیدا کردن مبارزان، اتفاقاتی رخ میدهد که هر سه ناگزیر میشوند زندگی و پیشینهی خود را تعریف کنند. آنها در مسیر گاه با هم گلاویز شده و گاه در کنار هم قرار گرفته و جان یکدیگر را در شرایط سخت نجات میدهند.
در نهایت درون درهای مخوف جسدی پیدا میکنند که سند را همراه دارد. آنها سند را برداشته و برمیگردند. در راه برگشت با نیروهای رضاشاه برخورد کرده که به آبادیها حمله کرده و مردم را قتل عام کردهاند، با آنها درگیر شده و بعد از کشتنشان اسلحهها، گاری و غذایشان را برمیدارند.
در پایان با سربازان متفقین متجاوز به ایران مواجه میشوند که میخواهند شهر را تصرف کنند؛ آن ها از خیر سند و جایزهاش میگذرند و با این تفکر که خاک ایران نباید به دست دشمن بیافتد برمیگردند و به جنگ با متفقین متجاوز میروند.
با مطالعه این کتاب مخاطب نوجوان با اثری درخور مواجه است، جذاب با شخصیتپردازی عالی و فضاهایی مشابه داستانهایی جستجوگرانه با بیانی کاملاً غیرشعاری که حکایتگر بخشی از تاریخ عصر پهلوی اول و اوضاع و احوال مردم ایران در آن ایام است.
نویسنده به طبیعت زیبای استان چهار محال و بختیاری میرود و دوران رضاخان، ظلم و بیداد حاکم بر جامعه، نظام خانسالاری که بر مال و ناموس مردم دستدرازی میکند و فقر و فلاکت و بیسوادی و در نهایت سر تعظیم فرود آوردن حکومت دستنشانده در برابر هجوم بیگانگان را به تصویر میکشد.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
- تنگه همین جاست تنگه زندانه رفتن توش راحته؛ اما بیرون اومدن تقریباً محاله.
همه درون تنگه را نگاه کردند، سفیدی خالصی همه جا را گرفته بود و نمیشد انتهای آن را دید. خدامراد به راهش ادامه داد. دو طرف تنگه بیشتر از صد قدم فاصله نداشت آفتاب عصر به زحمت تا پایین دره میرسید. خدامراد جلو رفت؛
- آفتاب فقط وسط ظهر تا ته دره میرسه، بریم.
اردشیر اولین کسی بود که پشت سر پدرش راه افتاد و از شیب پایین رفت، لاچین به مسیر دره نگاهی انداخت و رو به جانقلی کرد:
- مطمئنی بریم اون تو زنده میاییم بیرون؟
جانقلی پشت سر اردشیر راه افتاد
- نه وقتی میری توی حبس، فقط خدا میتونه آزادت کنه.
چند قدم دور شد و تا کمر وسط برف فرو رفت و از همان جا داد زد.
- اگه از شیکم سیری اومدی از همین جا برگرد.
اردشیر ایستاده بود. مردهای پشت سرش را نگاه میکرد؛ دو انسان که سختیهای زندگی خیلی زود آنها را به دنیای بزرگترها پرتاب کرده بود. حالا او هم یکباره به دنیای واقعی پرتاب شده بود. سختگیریهای پدرش او را آمادهی این اتفاق کرده بود، به طرف پایین راه افتاد. حالا او بزرگتر از همیشه بود؛ عقاب کوهستان، باشکوه و قدرتمند، با بالهای کاملاً باز، بالای سرشان پرواز میکرد که از دهانهی تنگه رد شدند. (ص ۷۸)
#کتابخوان_ماه_آبان1403
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔊 @taft_pl
#روابط_عمومی_اداره_کتابخانه_های_عمومی_شهرستان_تفت
🫶دوست عزیز همین الان!
هر جا هستی یه سلام به امام رضا بگو بعد!
به قسمت #رویداد پیام رسان #شاد برو .
و در #سیزدهمین_جشنواره_کتابخوانی_رضوی شرکت کن.
🎁 هزاران جایزه :
💳هدایای نقدی
⌚️📱🚆📜هدایای غیرنقدی (ساعت هوشمند، تبلت، گوشی،سفر به مشهد مقدس، بهابرگ خرید کالا، گواهینامه آموزشی)
👤شرایط سنی:
🔸خردسال زیر ۷ سال
🔸کودک ۸ تا ۱۲ سال
🔹نوجوان ۱۳ تا ۱۷ سال
🔹بزرگسال ۱۸ سال به بالا
📗🥇مسابقات
▪️ هنری: نقاشی، طراحی و کلاژ
▪️کتابخوانی: قصه گویی، معرفی کتاب، خوانش بخشی از کتاب
▪️چهارگزینهای: پاسخگویی به سوالات
⏳مهلت شرکت:۳۰ آذر ۱۴۰۳
📚فقط کافیه کتابها را بخوانی در مسابقات مورد علاقهتان شرکت کنید
#کتابخانه_های_عمومی_تفت
#گعده_امین
✴️ در آستانه فرارسیدن سیودومین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران؛
*«گعده امین» با بررسی مستند غیر رسمی ۶ در کتابخانه عمومی دکتر سیدحسین واحد شهرستان تفت برپا میشود*
🔰گعده امین: واکاوی زوایای مغفول ادیب انقلاب
🔰با سخنرانی حجت الاسلام فاطمی نیا
⏰زمان: ۲۰ آبان ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۰ صبح
💠مکان: کتابخانه دکتر سیدحسین واحد
#اداره_کتابخانه_های_عمومی_شهرستان_تفت
#کتابخانه_عمومی_دکتر_سیدحسین_واحد
🔊 در جلسه انجمن کتابخانه های عمومی شهرستان تفت انجام شد:
🔰 تجلیل از مسئول کتابخانه کوثر روستای نصرآباد ، برگزیده دهمین جشنواره روستاها و عشایر دوستدار کتاب
در سومین جلسه انجمن کتابخانه های عمومی شهرستان تفت از خانم سمانه خوشبخت مسئول کتابخانه کوثر نصرآباد، برگزیده دهمین جشنواره روستاها و عشایر دوستدار کتاب تجلیل به عمل آمد .
#اداره_کتابخانه_های_عمومی_شهرستان_تفت
#جشنواره_روستاها_و_عشایر_دوستدار_کتاب
@taft_pl