سلام
امشب درمورد طلاق صحبت شد بنده در مرکز مشاوره کارمیکنم وپرونده های طلاق رو دادگستری اول به مرکز ماارجاع می دهد بعد از جلسات مشاور نظرش رو به دادگاه میفرسته کلا تو این مدت که کار کردم دو عامل بیشترین دلیل طلاق ها بود اول عدم شناخت از جنس مخالف که همون بحث اقتدار دهی به مرد وعاطفه واحساس به زن که اکثر زوجین بلد نیستن و دوم اعتیاد هست . یه مسئله دیگه اینکه اصلا بلد نیستن باهم حرف بزنن
سلام...
🔺 شما حتما دقتت رو در انتخاب همسر انجام بده. مشاوره بگیر و بررسی کن و ...
ولی آخرش اون کسی که باید باهاش امتحان بشی در دامنت قرار خواهد گرفت... چه بخوای و چه نخوای!☺️
چه خوشت بیاد و چه خوشت نیاد!
👇👇👇👇
چقدر این جمله بالا به من آرامش داد اخه من تو سن ۱۹ سالگی ازدواج کردم و نسبت به سنم و شرایطم تحقیق کردم ولی بعدها خدا با دو مورد که من خیلی حساس بودم منو آزمایش کرد یکی نماز همسربود که سالهای اول زندگی واقعا اذیت شدم و دلیل این اتفاقو نمیدونستم که کم کم خدا مسیرو بهم نشون داد و سرانجام شما با این جمله منو مطمعن کردید که انتخاب همسر خواست خداست بقیه مشاورا میگفتن باید بیشتر تحقیق میکردی تو انتخاب همسر و سرنوشت شما به هم وابستس..اون نماز نمیخونه و توهم تو سرنوشتی که برای اون باشه شریکی این واقعا برای من قابل هضم نبود من فقط برای رضای خدا ازدواج کردم با این فکر که بنظرم جای تلاش و امیدواری باقی نمیزاره اما شما منو امیدوار کردید و من هیچ گاه به لطف خدا برای نماز همسرم ناامید نخواهم شد...اجرکم عندالله..
سلام اون خانم یا آقامیگن آثار طلاق 20 ساله توی زندگیشونه.😔من مادرشوهرم بچه ی طلاقه. الان حدود 43 سالشونه .ببینید طوری داره زندگی میکنه که من و بچمم آسایش نداریم.یه فرد بی هویت شده.نسبت به همه کس و همه چیز بدبینه, چون فکر میکنه همه مثل پدر مادرشن و نمیخوانش.و باعث شده یه خانواده ی داغون درست کنه.بچه هاش سیگاری و معتاد شدن .پدرشوهرمم یه جور گرفتاره.و مشکلات زیاد دیگه ای بوجود اوورده .حالا منم موندم با یه بچه با یه شوهری که تربیتش داغونه چکار کنم.از طلاقم وحشت دارم.من و بچم داریم میسوزیم بخاطر طلاق مادربزرگ و پدربزرگ شوهرم......شاید باورتون نشه , و خیلی عجیب باشه😢😳
تجربه ها
سلام اون خانم یا آقامیگن آثار طلاق 20 ساله توی زندگیشونه.😔من مادرشوهرم بچه ی طلاقه. الان حدود 43 سال
بعد متاسفانه مثل ریگ بیابون طلاق زیاد شده!
😒
سلام شبتون بخیر میخواستم تشکر ویژه داشته باشم ازحاج اقا حسینی وکانال بسیار خوبشون تنها مسیر ارامش،باچله دعای عهدهم موافقم
سلام و عرض ادب ، ممنون از زحمات حاج آقا حسینی
بنده یه تجربهٔ مثبت توی زندگیم دارم که دوست دارم بقیهٔ اعضاء کانال تنها مسیر هم در جریان قرار بگیرن شاید به دردشون بخوره
منو همسرم بخاطر یه سری مشکلات مدتها قهر بودیم ، از هر کارشناسی هم که مشاوره میگرفتم چه مذهبی و چه غیر مذهبی همه میگفتن طلاق بگیر ایشون آدم متعهدی نیست ولی من پیش خودم گفتم که قبل از اینکه اقدام به طلاق کنم بهتره با خدا راز و نیاز کنم و بعدش چلهٔ نماز جناب جعفر طیار (ره) گرفتم ، شاید باورتون نشه ولی قبل از اینکه چله تموم بشه زندگی من ۱۸۰ درجه بهتر شد و محبت همسرم چند برابر شد ، طوری که همه متعجب شدن البته نه اینکه دیگه مشکلی نداشته باشیم الان مشکلاتمون خیلی جزئی و قابل حل هستش به لطف خدا
از خداوند متعال برای همه دوستان و بخصوص استاد محترم ، حاج آقا حسینی توفیق روز افزون خواستارم ، التماس دعا
سلام من دختر تک خونه بودم پدر و مادرم هیچوقت با هم بگو مگو نداشتن ولی فقط کنار هم زندگی میکردند ...مادرم هیچوقت دلش با بابام نبود و بقیه م۰۰۰۰ رو ترجیح میداد
خیلی رفیق باز و اهل رفت و امد با دوست بود
البته حواسشون به من بود و من بیبندو بار در نیومدم ولی شرایطش برام محیا بود
همیشه از خدا میخواستم با یه مرد فنی و اچار فرانسه😉اهل خانواده مهربان و مقید ازدواج کنم اخرای دوران مجردی چادری شدم و از خدا طلب همسری مومن برای پیشرفت عقایدم و اخرتم داشتم
از خدای مهربونم بابت این مورد تشکر میکنم چون الان هم شوهر فنی هست هم کار دولتی هم از خانواده ی بسیار با ادب و مومن هستن و توی رشد من خیلی تاسیر گذاشتن
۱سال بعد از ازدواجم والدینم از هم جدا شدن و یکیشون اونسر دنیاست یکیشون این سر دنیا.اوایل احساس بیکسی میکردم نه خواهر برادری نه پدر مادری ولی ازدواج موفق با ادم فهمیده خیلی کمک کرد که روحیمو نبازم
انشالله اگر هر کسی از سر تشنگی به خدا رو اورد خدا بهترین رو براش مقدر کنه و به هممون کمک کنه با لجبازی زندگی خودمون رو خراب نکنیم ...👌
سلام حاج اقا خداقوت ..
من میخواستم ادامه اتفاقی که اوفتاد رو بگم
ولی دیدم پیاممم خیلی طولانی میشه واز حوصله خارج ..
ولی میدونم شما حوصله دارید که بگم وتعریف کنم بازم عذرخواهم .وحلال کنید.
بعد از اون ماجرا چون من نیتم خدایی بود وبه کسی هم نگفتم (الان از اون قضیه سال ها میگذره وتعریفش رو چون تحربه های جالبی رو گذاشتید گفتم)
من اون روز خودم اصلا موبایلم شارژ نداشت واین لطف خدا بود که به ذهنم انداخت که شارژ دوتومنی بخرم هرچند که باید برای خودمم میخریدم ولی فکر راه برگشت ودوباره بعد ازاتمام مراسم اعتکاف که باید هزینه را نصف کنم ونگه دارم ازفکرم خارج نمیشد .
بخدا گفتم من برای تو وهمه اموات وحضرات معصومین علیه السلام واینکه دل مومنی را شاد کنم این کاررو میکنم که الحمدالله همسرم بعد ازدیدن شارژ ومتن بسیار خوشحال شدند.وان جمله را گفتند.
بعد از دوسه روز یک مبلغ هنگفتی به دست ما رسید (وباز پول اجاره خانه رسید.)
حالا جریانش را از خود ایشون که از اشنایان خیلی دور هستند ومن به شخصه حتی پدرومادرش که به رحمت خدا رفتند را ندیدم میگویم .
گفت من درزندگی یک مشکلی داشتم که حل نمیشد نذر کرده بودم اکر مشکلش حل شود فلان مبلغ را نذر یکی ازسادات که درقید حیات نباشند بکنند .(صیغه نذر را نخوانده بودن همینجوری به ذهن گفته بودن)
مشکلاتشون بعد چندین ماه به لطف خدا حل شد وحالا موعد ادای نذربود که نمیدانست به چه کسی بدهند.
پدرشان که از تجارخیلی معروف ومذهبی شهربود را درخواب میبیند که بهشان میگوید این پول را بده به فلانی که ازسادات هستند پول را نگاه میکند میبیند همان مقدار پولی است که خودش مدنظر داشت .
گفتند به پدرشون که مشکلش حل شده ومیخواهد نذرش را ادا کند پدرش گفتند این پول را وبه همراه پول خودت بده به این دوتا زوج که از سادات هستند به پدرش گفت که من میخواستم به ساداتی بدهم که درقید حیات نباشند (این جمله رابا ناراحتی گفته بود)
پدرش با تشر گفته بود به اینها بده من چیزی میدانم ومیبینم که تونمیدانی ونمیبینی
اکر ندهی اصلا دران دنیا برایت دعا نمیکنم
گفت من از این لحن پدرم بسیار ترسیدم واز خواب بیدارشدم.
تا صبح به این فکر میکردم که شماها را ازکجا پیدا کنم من دریک شهر شما دریک شهر دیگر که هزاران ویا کیلومترها فاصله داریم ..اصلا مگر چقدر همدیگر را میبینیم که من چطور شمارا راضی کنم که این پول را بگیرید هرکسی غروری دارد .
هزارتا فکر شیطانی وبد به سرم زد که ندهم یک هفته از ماجرای خوابم گذشت ومن تاخیر کردم .
با فاتحه ای ودلی غمگین سربربالشت گذاشتم پدرم را دوباره به خواب دیدم که ناراحت بود و نگاهم نمیکرد
گفتند فرزند تربیت نکردم که حرف پدرش را حتی دران عالم گوش نکند.
ومن بقیه خواب یادم نماند.
صبح که بیدارشدم با اولین کار
شماره پدرومادرت را پیدا کردم وجریان را به پدرتان گفتم .پدرت خیلی به فکررفت وشماره حسابی وکارتی داد تا مبلغ به ایشان وبعد به ما منتقل گردد . (هم نذر خودم را دادم هم پولی که دردست پدرم بود رابه نیت پدر مرحومم واریزکردم.)
واین تمام ماجرا بود.
پدرم بعدها ازمن پرسیید که چه کارکردید برای ان حاج اقای مرحوم شده ؟!
گفتم من ایشان را ندیدم ولی از خصلت وصفات خوب ایشان رااز شما بسیار شنیدم هرشب جمعه که میشد به نیت همه اموات وبعضی ها را به اسم نام میبردم که ایشان هم جزءشان بود را یک قرانی ویا دعایی ویا یک چیز خیلی کوچیک (حتی غذا دادن به پرندگان درهوای سرد ویا حتی مورچه ها )هدیه میکردم .
ومن نگفتم که این کارناچیزروز سیزده رجبم را هدیه کردم به حضرات معصومین علیه السلام وهمه اموات من جمله ایشان.
پدرم گفتند احتمالا همین است .الله اعلم .
وایشان برایم دعا کردند.
خواستم بگم نیتت که خدایی باشد خدا هم صدبرابر جبران میکند . الحمدالله رب العالمین.
عذرخواهم که طولانی شد.
سلام خسته نباشید
چقدر پیامهایی که راجع به طلاق تو کانال میذارید تکان دهنده است.
من زندگی خیلی خوبی دارم الحمدلله
اما درگیر یه مشکل خیلی بزرگی شدم که بارها و بارها به طلاق فکر کردم.
ولی الان که دارم تجربه ها رو میخونم میگم خداروشکر که طلاق نگرفتم و زندگیمو سرپا نگه داشتم و اتفاقا همیشه به بچه های کوچیکم میگم مشکلات من و بابا اصلا به شماها مربوط نیست و شما همیشه برای ما دوست داشتنی هستید.
و خدارو هزار مرتبه شکر الان تونستم با مدارا و رعایت نکاتی که لازمه زندگیمو شیرین کنم و بچه هام زیر سایه خودم بزرگ شن. 🙏
دست شما درد نکنه ازین تجربه ها میذارید.
خیلی تلنگر خوبیه برای تقویت انگیزه مون برای تحمل مشکلات و فکر نکردن به طلاق. 🙏🙏
تجربه ها
سلام خسته نباشید چقدر پیامهایی که راجع به طلاق تو کانال میذارید تکان دهنده است. من زندگی خیلی خوب
بله مردید و زنده شدید حتی یک ثانیه هم اجازه ندید ابلیس رجیم، فکر طلاق رو توی ذهن شما بندازه...
⭕️⭕️⭕️⭕️
سلام حاج آقا
در مبحث اقتدار باید بگم
خانواده عموم همیشه باهم دعوا داشتند و هیچ وقت احترام عموم نگه داشته نشد همسروفرزندانش ایشون رو حمال میدانستند که فقط پول بریزه به پاشون
عموم بار اول که قرار بود طلاق بده
حاضرشد برگرده و زن عموم شرط کرد مهریه بالا ببره وایشون اینکارکرد
اشتباه بعدیش این بود سه چهارسال بعدش خانه به نام زن عموم کرد دیگه از اون موقع اقتدار عموم لگدمال شد
سرهرچیزی باهم جنجال داشتن باساک عموم ازخونه میداختن بیرون
عموم متاسفانه توسط باجناقش معتادشده بود
سر هرجریانی که میشد عموم با ساک میومد خونه ما به عنوان قهر
توی این ۳۸سال ما چندبار عموم برگردوندیم وهمش عمومون مقصرمی دونستیم
اما دوسه سال آخر خودم باچشمای خودم میدیدم که حرمت عموم داره له میشه و جلوی غریبه و آشنا هم زن عموم وبچه هاش دارن حرمتش میشکنن ومتوجه شدم عموم تقصیرنداره
بنده خدا چندبار میخواست ترک کنه اما لجبازی میکرد وچون زن عموم سیگارمیکشید واعصابش بهم میریخت ازلجش ترک نمیکرد
تا اینکه یه بار باهم دعواشون میشه وباهم کتک کاری میکنن عموم میره خانه پسرش اما پسرش زنگ میزنه به مادرش می کشونه اونجا و پدرش محکم بغل میگیره به مادرش میگه بیا بزنش
از اونجا عموم میگه کاش حرف پدرمو گوش میکردم بار اول تومحضر زیر برگه طلاق امضامیکردم
بعد ۳۸سال از هم جداشدند و عموم الان ۲ساله ازدواج مجدد کرده و اعتیادش قبل ازدواج به کمک فامیل ترک کرد
و همسرش تاحالا کمتراز آقا بهش نمیگه واحترامش نگه میداره
عموم یه باربهمون گفت تو این ۳۸سال زندگی نفهمیدم زندگی یعنی چی اما این دوسال فهمیدم زندگی یعنی چی
ببخشید طولانی شد خواهشا خواهشا احترام همسراتون نگه دارید به بچه هاتون اجازه ندید مسائل شماها دخالت کنند وحرمت شکنی کنند
سلام صبحتون بخیر ..ببخشید راجع به طلاق بگم ..جامعه ما متاسفانه هیچ نظارتی رو مشاورینی که با چه مدرکی واز کجا وارد کار میشن نداره من تو جلساتی که درمدرسه برای بچه ها میگذاشتن میشنیدم از مشاوری که میگفت زن نباید بسوزه وبسازه .نگه بخاطر بچه ها پس خودش وحق خودش چی میشه ..یا حتی درمدرسه راهنمایی دخترانه مشاور به ظاهر محجبه میگفت فکر نمیکنم اشکالی داشته باشه بچه ها با جنس مخالف دوست باشن یا رابطه داشته باشن ....واقعا درد بزرگیه که چنین جاهای مردم را به اشتباه راهنماییی میکنن...متاسفانه انگار علم وفنون غربی پیشتاز تر هست