eitaa logo
تجربیات خانوم خونه
23.4هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
11.5هزار ویدیو
167 فایل
سلام 😊 هرروز باکلی مطالب جديد #طب_سبک_زندگی__خانه_داری🏠 #ترفند_همسرداری👩‍❤️‍👨_آشپزی👩🏻‍🍳تربیت فرزند👨‍👩‍👧‍👧فرزند آوری 🤰🏻و..درخدمتتون هستیم مدیرکانال تبلیغات شبانه @yamahdeey8891 آیدی ادمین تبلیغات روزانه @Roza135 @SarbazeEemam
مشاهده در ایتا
دانلود
غم و شادی ۱۸(2)_1.m4a
11.72M
قسمت (هیجدهم ) زیارت با بخش انسانی 🍂 استاد حاجیه خانم رستمی فر ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
بچه ها معمولا در سه سالگی توانایی لباس پوشیدن رو به دست میارن، البته از قبلش شما متوجه میل اونا به همکاری می شین اصرار دارن خودشون دکمه ها رو ببندن، با اینکه بلد نیستن بهش اجازه بدین در تن کردن لباس با شما همکاری کنه و این کار رو تبدیل به بازی و تفریح کنین یا با هم شعر بخونین لباسی که برای کودک تهیه می کنین باید از پارچه با کیفیت و با دوام باشه یادتون نره که کودکان رشد سریعی دارن و لباس ها قراره زود براشون کوچیک بشه لباس هایی رو انتخاب کنین که به تن کردن و درآوردشون راحت باشه، پر از زیپ و دکمه و گیره نباشه، تا کمترین چالش رو داشته باشین لباس نباید حرکات کودک رو محدود کنه، بچه باید بتونه آزادانه به فعالیت بپردازه معمولا بچه ها از یقه و آستین تنگ خوششون نمیاد و اذیت می شن بافت لباس نباید تحریک کننده پوست کودک باشه، تورهای زمخت و پارچه پرز دار و سفت نداشته باشه به سلیقه کودک تون احترام بذارین و هیچ وقت با زور و دعوا لباسی تنش نکنین ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲 ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
دل است دیگر مثل اناری ترک برمیدارد خواه از دلتنگی یا از حرفي و طعنه اي نابهنگام یا از شنیدن عبارتی ناب مثل دوستت دارم ناگاه با هیجان می افتد دل، انارِ تن است باید مراقبش بود پیشاپیش یلدا مبارک🥝 ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
7.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قصه پر غصه ای دارم که نامش تقدیم به مادران عزیز سرزمینم پیشاپیش روزمادر مبارک ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
13.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه شب یلدا بطلب توحرمت بشینمو یک دقیقه بیشتر می‌خوام، ضریحتو ببینمو ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
« برکات یلدا کمتر از جمع‌های معنوی و روضه‌ها نیست » چند سال پیش بود، شب یلدا ! همه خانه‌ی مامان و باباحاجی بودیم. همه که می‌گویم یعنی همه ها... همه‌ی خواهر برادرها با تمام اعضای خانواده‌هایشان. حتی یک نفر هم کم نبود. • همه چیز خیلی خوب بود و صدای خنده‌ها، آرامی قلبها، و سبکی نشاط تک تک‌مان، هوای خانه را خوشبو کرده بود! • مامان شام سبزی پلو درست کرده بود با ماهی! کمی بعد از شام، احساس کردم هر لحظه درونم یخ‌تر می‌شود و بدنم شل‌تر. حتی لرزشی خفیف در دست و پاهایم حس می‌کردم. حالت تهوع و سرگیجه هر لحظه بر من غالب‌تر میشد. با اینکه سعی کردم کسی چیزی نفهمد اما تغییر رنگ چهره و ضعف و بی‌حالی‌ام را بقیه درک کرده بودند. • رفتم گوشه‌ای از اتاقِ کناری تا کمی استراحت کنم اما سعی کردم حواسم با جمع همراه باشد! مامان که استادِ آمپول‌های تقویتی است، سریع یک آمپول از جعبه داروهایش درآورد و خواست معجزه‌‌وار روبراهم کند. • خوراکیهای شب یلدا بود که یکی یکی خورده می‌شد و من جا می‌ماندم! بازی‌های مختلف بود که یکی یکی انجام میشد و من توان نداشتم شرکت کنم. حتی حوصله گوش کردن به فال حافظ‌هایی که رضا مثل هر سال می‌خواند را نداشتم! در همین احوالات بودم که حس کردم همه جمع شده‌اند و آماده‌ی یک عکس دسته‌جمعی‌اند، این را از کلماتشان می‌فهمیدم! اولش چند تا عکس تکی گرفتند و چند بار صدایم کردند و منتظر ماندند تا من خودم را جمع و جور کنم و به جمعشان اضافه شوم. اما من .... نرفتم! نه اینکه از شدت بدحالی نتوانم‌ها ... می‌توانستم که بروم! اما نمیدانم چرا آن لحظه را جدی نگرفتم. نرفتم و آن عکس گرفته شد و تمام! فقط چند ماه بعد، این لحظه تعللِ من، تبدیل شد به یک حسرت همیشگی! چون دیگر ممکن نبود همه‌ی ما بتوانیم در یک قاب باز هم جمع شویم. از هر طرف می‌شمردیم باز «خواهرم» کم بود! کرونا از آن قاب عکس آخر خانه‌ی ما، «خواهرم» را انتخاب کرده بود. • و ما دیگر هیچ وقت در خانه‌ی باباحاجی همه باهم جمع نشدیم... همه که می‌گویم؛ یعنی همه ! ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
11.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ متفاوت شب یلدا السلام علیک یا اباصالح المهدی ♥️ با نشر در ثواب آن شریک هستید. ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f