eitaa logo
جرعه ای ازدریا( مکتوبات طاهر علیزاده)
173 دنبال‌کننده
14 عکس
12 ویدیو
13 فایل
اینجا برخی نوشته ها ونکات خود را درموضوعات اصولی، فلسفی، عرفانی، تفسیری، فقهی وغیره به اشتراک می گذارم؛ باشد که مورد قبول درگاه قدس ربوبی قرارگیرد وگامی کوچک درراستای فهم ونشرمعارف الهی وفرهنگ اهل بیت علیهم السلام به شمارآید. پل ارتباطی: @t_alizadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
"فلسفه" حرف می آورد و "عرفان" سکوت. آن عقل را بال و پر می دهد و این عقل را بال و پر می کَند. آن نور است و این نار. آن درسی بود و این در سینه. از آن دلشاد شوی و از این دلدار. از آن خداجو شوی و از این خداخو. آن به خدا کشاند و این به خدا رساند. آن راه است و این مقصد. آن شجر است و این ثمر. آن فخر است و این فقر .… آن کجا و این کجا." علامه حسن زاده قدّس الله نفسه الزکیه ▫️▫️▫️ وحقیرگوید: آن راه نشان می دهد واین راه می برد. آن ارائه طریق است واین خود آن. آن رفع تحیّر می‌کند واین برآن می افزاید. آن مفهوم می افزاید واین درد. آن ساز است واین سوز. آن دانایی است واین دارایی. https://eitaa.com/taher_alizadeh
مولی الموحدین امیرالمومنین امام ملک وملکوت علیه الصلات و السلام فرمود: "مَا أَسْرَعَ السَّاعَاتِ فِی الْیَوْمِ، وَ أَسْرَعَ الاَْیَّامَ فِی الشَّهْرِ، وَ أَسْرَعَ الشُّهُورَ فِی السَّنَةِ، وَ أَسْرَعَ السِّنِینَ فِی الْعُمُرِ..." "فَسَابِقُوا ـ رَحِمَکُمُ اللهُ ـ إِلَى مَنَازِلِکُمْ الَّتِی أُمِرْتُمْ أَنْ تَعْمُرُوهَا، فَإِنَّ غَداً مِنَ الْیَوْمِ قَرِیبٌ." خطبه۱۸۸ "ساعتها در روز چه به شتاب مى گذرند و روزها در ماهها و ماهها در سالها. و سالهاى عمر چه تند و پرشتاب مى روند...   "خدا شما را بيامرزد، بر يكديگر پيشى گيريد به سوى منازلى كه به آباد كردنشان مامور شده ايد، كه فردا به امروز نزديك است."   🔹یک سال دیگر از سال های گرانقدرعمرشریف رفت ورفت که رفت ودیگر هیچ گاه بازنمی گردد... کلامم را اصلاح کنم اتفاقا نرفت وباقی ماند وچه باقی ماندنی؛ سال ۱۴۰۲ را نیزمانند دیگرسالهای گذشته مان باهمه احوال واطوار وافعالمان بخشی ازجانمان وحقیقتمان کردیم وچه حقیقتی. حقیقتی همیشگی وابدی.هست که هست که هست.. احوال واطوار وافعالی که در۱۴۰۲ برما گذشت وخودمان رقمش زدیم شدند ما؛ مای واقعی؛ شمارا نمی دانم ولی حقیروقتی برمی گردم وبه سال‌های ازدست داده ام نگاه می کنم میخواهم ازآن سال ها بهتر بگویم ازآن حقایقی که جزو من وهویتم شده اند فرارکنم "يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا"آل عمران/۳۰ بار الها من این جان واین حقیقت را نمی خواهم. من این "من" ی که برای خودم دست وپا کرده ام را دوست ندارم و نمی دانم با این همه احوال واطوار وافعالی که شئون وجودی مرا دراین سال‌های ازدست داده شکل داده اند چه کنم.. تلخی داستان اینکه این حقایقی که جان مارا شکل داده اند خود تاحدبسیارزیادی دررقم خوردن احوال واطواروشئون پیش روی ما نیز موثرند وچه تاثیری. مگرمی شود تاثیرنداشته باشند؟ فیوض الهی به تناسب جان ومن ی که برای خودمان دست وپاکرده ایم نازل می شوند که محتمل است یکی ازمعانی کلام حضرت وصی ع نیز همین باشد که فرمود:تَنْزِلُ الْمَعُونَةُ عَلى قَدْرِ الْمَؤُونَةِ.نهج البلاغه حکمت۱۳۹ بارالها من بلدنیستم ازلحظات باارزش و بی بدیل عمرشریف برای تعمیرابدیتم استفاده کنم هرچه که می گذرد بیشتروبیشتر ذره ذره آب شدن این سرمایه گرانبها را بانگرانی به نظاره می نشینم؛ توخود تدبیرمان کن وعنان مارا به دست گیروجان ما را بتکان واین گوهرشریف ولحظه لحظه های باقی عمرشریف را درراه خودت وبرای خودت مصروف بدار که خودت درقرآن شریف فرموده ای:"فاعلموا ان الله مولاکم نعم المولی ونعم النصیر"انفال/۴۰ https://eitaa.com/taher_alizadeh
سلام ودرود بی پایان خداوند سبحان بردلاورمردان وغیورمردان الهی ومجاهدان اسلام اللهم انصرالاسلام واهله واخذل الکفر ومن تبعه اللهم انصرجیوش المسلمین وعساکرالموحدین واخذل الکفاروالمنافقین
✍کلامی در معاد مثالی انسان درفلسفه اسلامی این مساله با بیانی متین تبیین شده است که شیئیت شئ به صورت آن است. وبه لحاظی این ماده است که حجاب شیئیت شئ است. به تعبیری اگرچنانچه به فرض، صورت بدن طبیعی انسان را ازماده آن تصفیه وتجرید نماییم، وماده که به یک اعتبار طفیلی و تفاله آن است ازحقیقت اوگرفته شود، بدنی خالص ومصفای ازتفاله می‌ماند؛ که بسیارراهواروخوش نشین وخوش سواروتیزپاوسبکبال وسبکباراست زیرا این ماده است که موجب سنگینی و گرانباری وبطئ است. واین بدن خالص ومصفا همان بدن طبیعی است باتفاوت درتیره گی وجلاء وبه تعبیر دیگر در نقص وتمام. باتصفیه شدن بدن طبیعی، صورت بدن نه زائل که کاملتر ولذیذتروخوشتر می شود. واین بدن تجرید شده ازماده به یک اعتبار بدن برزخی مثالی می باشد. یا بگوجسم راقی مثالی. اساسا به لحاظی صوربرزخیه ازتعلق به صور طبیعیه روییده اند و نفس ناطقه دروعاء خیال به وزان صورت طبیعی وبه تطابق آن صورت برزخی انشاء می کند. آری انشاء می کند. براین اساس صورت برزخی ومثالی را می توان جسم طبیعی تمام تر وکامل تر خواند. جسم ناسوتی انسانی که تلطیف شود و الطف شود عصاره آن، جسم مثالی شود که هردو جسم اند ولی این کجا وآن کجا؛ لذاست که گفته اند جسم برزخی همین جسم طبیعی است. هوهویت را در نسبت حقیقت ورقیقت محفوظ بدارکه درتصویراین مساله یاری رساند. حاصل آنکه توان گفت ناقص اگرازنقص خود نمیرد به حیات کاملترخود دست نمی یابد؛ هرچند درنگاه دقیق‌تر ناقص نه بمیرد که بدون مرگ زنده ترمی شود. آنچه گذشت درصورتگری صورت حقیقی انسان نقش کمی دارد هرچند این کم نیزدرحدخود زیاد است لکن درقیاس با منزلت و استعداد بی نهایت ابعاد متعالی نفس انسانی حقیقتا کم است. ساحت های نفس انسانی به پهنای مراتب بی نهایت هستی گسترانیده شده اند ومنتظر راکب ذوالهمم چابکی هستند که براین مرکب براق گونه بنشیند وبتازد. وبداند که هرغذایی که به قوای مختلف ومتعدد وجودی خود می خوراند حتی در طبیعی ترین ومادی ترین قالب آن، تاثیروجودی آن ضرب در بی نهایت می شود. آری ضرب دربی نهایت. خاصه غذاهایی که ازسنخ معرفت اند که الذ اغذیه و گواراترین شراب های لُبّ نفس انسانی اند که شاید بتوان گفت به یک اعتبار سنخ این مقوله دیگر درعداد ودرعدل برزخ ومثال نمی گنجد ومعادی دیگر باید. https://eitaa.com/taher_alizadeh
✍ غذای حقیقی انسان "نفس انسانی"؛ این دردانه آفرینش طول وعرضی دارد به پهنای هستی وامتدادی دارد از "قاب قوسین اوادنی" تا نشئه ناسوت وطبیعت ظلمانی. وقتی برلوح صنعت عظیم الهی چنین مکتوب شد که این گوهرشریف در قوس صعود خود از دل نشئه طبیعت برویَد جوانه بزند و بال درآورد و به اعلا علیین پرکشد، بلحاظ شئون مختلف وقوای متعدد و مراتب تودرتوی نفس غذاهایی تعبیه شد که قوای انسان ازآنها تغذیه کند وبرویَد واعتلاء بیابد. انزل مراتب نفس انسان که همان نشئه طبیعی وجسمانی اوست غذایی می‌خواهد متناسب با جهاز خود که تغذیه کند؛ سمع او، بصر او، خیال او، وهم او، همه وهمه با واردات خود سر می کنند و واردات این قوا غذاهای آنهایند. لکن با حفظ حرمت وحریم همه این قوا ومراتب وجودی انسان، آنچه لُبّ انسان وجان انسان وحقیقت انسان است نه اینها که مرتبه بالاتراین قواست. نه اینکه این قوا انسان نباشند، هستند ولی براساس نسبت حقیقت ورقیقت، اینها به یک اعتبار طفیلی ورقیقت آن حقیقتی اند که بلحاظ شرافت واشرفیت خود به افق اعلای نظام هستی تکیه زده است. وقتی نسبت حقیقت ورقیقت را محفوظ بداری خواهی دانست آن مرتبه، انسان تر است ولُبّ گوهرانسانی هموست. وانگهی آن گوهرپراستعداد که می توان بانظر به برخی جهات ومراتبش نام عقل را براونهاد، برای رشد ونمو واعتلای خود غذا می خواهد. غذای آن حقیقتِ جان آدمی، دیگرغذای طبیعی عنصری مادی نیست؛ غذای او واردات حواس ظاهری هم نیست که اینها غذای قوه خیال ومثال آدمی اند او چیز دیگر می خواهد؛ غذای او معرفت عقلانی است وتعقل؛ وقتی ازحضرت باقر علیه السلام درمورد آیه شریفه ۲۴/ عبس (فلینظرالانسان الی طعامه) سوال کردند حضرتش آن را علم ومعرفت معنا فرمود وچه معنای زیبا وگوارایی. آری غذای حقیقی انسان علم ومعرفت است؛ علی الخصوص معرفت عقلانی که شریف ترین معارف است. تعقل، غذای حقیقی حقیقت انسان است؛ هم تعقل حصولی وهم حضوری وشهودی. اگرغذایش را به او ندهی رفته رفته می میرد؛ یعنی حقیقت انسان می میرد؛ حقیقت انسان با دیدن ها وشنیدن های ظاهری وسیرآفاقی وتحصیل برخی باید ونباید های ظاهری بالفعل نمی شود. عیار انسانیت انسان با میزان به فعلیت رسیدن آن حقیقت انسانی سنجیده می شود هرکه حقیقت وعقل وقلبش بالفعل تر، انسان تر. قدرخودبشناس ومشمرسرسری/ خویش را کزهرچه گویم برتری آنکه دست قدرتش خاکت سرشت/ حرف حکمت دردل پاکت نوشت حقیقت این صنعت الهی به غیراین ضایع می شود، حیف می‌شود، وپایمال می شود. هرچند به اعتباری عمل صالح نیز غذای انسان است و اتحاد عمل وعامل حق است؛ اما نباید این نکته را ازنظردورداشت که عیارارزش عمل به نیت وایمان منطوی درمتن وبطنِ آن است وعیارایمان به سطح معرفت مومن. مولای متقیان امیرمومنان امام ملک وملکوت علیه السلام فرمود: علَيكُم بِصِدقِ الإخلاصِ و حُسنِ اليَقينِ ، فإنّهُما أفضَلُ عِبادَةِ المُقَرَّبينَ که هم صدق اخلاص زیرسرمعرفت است وهم حسن یقین. واساسا سرّ بهای بهیءِ عمل صالحان ومقربان محضرقدس ربوبی، نه کالبد اعمال آنها که همان گوهرمعرفتی است که به آنها حضورتام وصدق اخلاص می بخشد ودیگران چون آن ندارند این نیزهم. طریق ولایت تکوینی به ساحت ملکوت همواره همواراست لکن دوشرط اساسی دارد؛ یکی کسب معرفت ودومی همت والا که دومی نیزبه نوعی ولیده اولی است. کسب معرفت حقیقی که همان معرفت عقلانی وغذای حقیقی انسان است، بذررویش انسانیت انسان و به یک اعتبار، قوه به فعلیت رسیدن حقیقت انسان را فراهم می کند که هرچه معرفت وتحقق عقلانی بیشتر، همّت انسانی بیشتروبه فعلیت رسیدن انسان بیشتر، وهرچه فعلیت حقیقت انسان بیشتر برای او معادی تماشایی تر. وهرچه تحقق این مقصد اقصی درجان انسان بیشتر، امتداد وسریان آن گوهرشیرین درشئون مختلف فردی واجتماعی انسان بیشتر. وچقدرانسان ها ازکنارتحصیل وکسب این اکسیراعظم وسعادت کبری بی تفاوت وکم تفاوت عبورمی کنند و اندک نفحات ربانی حقیقت ساز خود را زیرتوجهات به سنگ وگِل و مشغله ها و توهمات واعتباریات غَرور دنیایی خود دفن می کنند. https://eitaa.com/taher_alizadeh
مرا آن دلبر پنهان همي گويد به پنهاني به من ده جان به من ده جان چه باشد اين گران جاني يکي لحظه قلندر شو قلندر را مسخر شو سمندر شو سمندر شو در آتش رو به آساني در آتش رو در آتش رو در آتشدان ما خوش رو که آتش با خليل ما کند رسم گلستاني نمي داني که خار ما بود شاهنشه گل ها نمي داني که کفر ما بود جان مسلماني سراندازان سراندازان، سراندازي سراندازي مسلمانان مسلمانان، مسلماني مسلماني مولای رومی/غزلیات شمس https://eitaa.com/taher_alizadeh
اگرنفس انسانی را نشناسی کمال آن را هم نخواهی شناخت اگرنفس انسانی را نشناسی مایه سعادتش را هم نخواهی شناخت اگرنفس انسانی را نشناسی قُطّاع الطریق سیرصعودی پرپیچ وخمش را هم نخواهی شناخت اگرنفس انسانی را نشناسی حُجُب متعدد ومتنوع نفس درشئون مختلف آن را هم نخواهی شناخت واگر حجب گوناگون نفس را نشناسی نخواهی توانست آنها راخرق یا تضعیفشان کنی یا لا اقل برغلظتشان نیفزایی واگراینها نشود چه بسا انسانِ به ظاهرموحّدِ مومنِ عالِمِ فقیهِ متلکمِ فیلسوف، به حسب واقع وحقیقت امر یکی ازولیده های شیطان گشته ومشرک به شرک اعظم می گردد که یَحسَبُ انه یُحسِنُ صُنعا. بدیهی است که برای چنین انسان میّتی خطاب رسد چیزی برای توزین حقانی با خود نداری! "فحبطت اعمالهم فلانقیم لهم یوم القیامه وزنا" کهف/۱۰۵ https://eitaa.com/taher_alizadeh
بسمه الحی القیوم ✍کلامی درتحلیل عوالم ومراتب نفس بخش اول درحکمت اسلامی این مساله به اثبات رسیده است که انسان بعنوان دردانه نشئه امکانی دارای سه مرتبه یا سه مرحله عقل وخیال وطبیعت وبه اعتباری دارای چهار مرتبه ومرحله روح وقلب وخیال وطبیعت می باشد. درعین اینکه هرکدام ازاین مراتب ومراحل طولی وجودی انسان حکمی واحکامی دارد، درعین حال براساس نظام طولی حقیقت ورقیقت، هرمرتبه ومرحله عالی، بطن ومتن مرتبه نازل و دانی است؛ وهرمرتبه نازل، شرح وظهورمرتبه فوقانی وعالی است. به دیگربیان، هرمرحله عالی وفوقانی، مبیِّن حقیقت مرحله دانی ونازل است؛ وهرمرحله نازل ودانی نیز درحد سعه خود حکایت ازبطون ومتن حقیقت خود می کند. بنابراین، با نظر به وحدت ویکپارچگی حقیقت انسان می‌توان ازاین حقیقت به این نحو تعبیر نمود که انسان هم روح است، هم قلب است، هم خیال است وهم طبیعت. چه می توان این تعبیر را هم بکاربرد که نظر به حیّ وشاعروعالم بودن مراتب عالی انسان، این خواص واوصاف درمراتب دانی ونازله او نیزامتداد یافته وسریان پیدا می کنند. براین اساس می توان گفت که نفس انسانی، مرحله عالیه بدن است وبدن، مرحله ومرتبه نازله نفس؛ به طور کلی قوای نازله نفس نظیرقوای طبیعی آن، جلوه ای وشانی ازشئون حقیقت انسان به شمار می روند. https://eitaa.com/taher_alizadeh
بخش دوم؛ آنگاه به جهت حضوروانطواء حقیقت در رتبه رقیقت، هریک ازجلوات شئون ظاهری وطبیعی انسان مانند لمس وسمع وبصر وشم وغیره، لمس وسمع وبصروشم عقلانی وروحانی خواهند بود. چه افعال و کنش های هرکدام ازاین قوا،جواهری هستند که نفس ناطقه فصل حقیقی آنهااست ولُبّ حقیقت انسانی، وجود تمامی آنها به نحو اعلا و اشرف است.فتدبّر به دیگربیان، همه قوا وجلوات طبیعی انسان تنزلات وتجلیاتی اند که ازسرّوحقیقت انسان تنزل یافته اند به طوری که متن آن حقیقت انسانی درهرمرحله ومرتبه به اقتضاء ومناسبت آن مرتبه صورت بندی شده ومحقق می شود؛ این بلحاظ قوس نزول دراطواروجودی انسان؛ در قوس صعود نیز اصل قاعده مذکورحاکم است؛ به تعبیرزیبای مرحوم علامه طباطبایی در رساله منامات، مراتب ومراحل دانی ازمراتب فوقانی وعالی خود غفلت ندارند ومراتب عالی ازمراتب نازله غافل نیستند؛ لکون السافل موجودا فی العالی بنحو اشرف وانورولکون العالی باطن السافل. یعنی صورنشئه طبیعی انسان، ازمرحله حس وطبیعت به مرحله مثال وازآن به مرحله قلب وازآن به مرحله روح انسانی عروج می یابند. وبتعبیردیگر اعمال وافعال طبیعی ومُلکی را یک قالب وپوسته ای است ویک لُبّی؛ پوسته وقالب ظاهری وحسی آنها منقضی ومتصرم لکن لُبّ وباطن آنها ملحق به حقیقت نفس وملکه ای ازملکات آن خواهند بود. سبحان الله تعالی. آنگاه با تحفظ براین مطلب، عمق تاثیرکوچکترین افعال واعمال جوانحی وجوارحی انسان، درمتن حقیقت وی نمایان می شود. ضمن آنکه بایستی این لطیفه نیز مدام درنظرگرفته شود که چون گوهرِهرانسانی قائم به معرفت او ومراتبی که ازمعرفت واجد است می باشد،_که به نوعی معرّف حقیقت انسان نیزهموست_ درمقام تمثل وتجلی آن حقیقت به مراتب دانی ونازل، عیارومرتبت آن گوهرانسانی حسب معرفت خود درشئون جوانحی وجوارحی او متجلی ومتنزل می شود. این مختصر را می توان یکی ازمعانی وتفسیرهای حدیث شریف"من عرف نفسه عرف ربه" به حساب آورد. چه اینکه شاید یکی ازمعانی شریفه"کل یعمل علی شاکلته " اسراء/۸۴نیز همین باشد. وچه اینکه شاید یکی از وجوه مظهریت تام انسان برای حق سبحانه که متصف به صفت "عال فی دُنُوّه ودان فی عُلُوّه"است همین باشد. والله العالم سبحانه وتعالی واولیائه المکرمین https://eitaa.com/taher_alizadeh