✍کلامی در معاد مثالی انسان
درفلسفه اسلامی این مساله با بیانی متین تبیین شده است که شیئیت شئ به صورت آن است. وبه لحاظی این ماده است که حجاب شیئیت شئ است.
به تعبیری اگرچنانچه به فرض، صورت بدن طبیعی انسان را ازماده آن تصفیه وتجرید نماییم، وماده که به یک اعتبار طفیلی و تفاله آن است ازحقیقت اوگرفته شود، بدنی خالص ومصفای ازتفاله میماند؛ که بسیارراهواروخوش نشین وخوش سواروتیزپاوسبکبال وسبکباراست زیرا این ماده است که موجب سنگینی و گرانباری وبطئ است. واین بدن خالص ومصفا همان بدن طبیعی است باتفاوت درتیره گی وجلاء وبه تعبیر دیگر در نقص وتمام. باتصفیه شدن بدن طبیعی، صورت بدن نه زائل که کاملتر ولذیذتروخوشتر می شود. واین بدن تجرید شده ازماده به یک اعتبار بدن برزخی مثالی می باشد. یا بگوجسم راقی مثالی.
اساسا به لحاظی صوربرزخیه ازتعلق به صور طبیعیه روییده اند و نفس ناطقه دروعاء خیال به وزان صورت طبیعی وبه تطابق آن صورت برزخی انشاء می کند. آری انشاء می کند.
براین اساس صورت برزخی ومثالی را می توان جسم طبیعی تمام تر وکامل تر خواند.
جسم ناسوتی انسانی که تلطیف شود و الطف شود عصاره آن، جسم مثالی شود که هردو جسم اند ولی این کجا وآن کجا؛
لذاست که گفته اند جسم برزخی همین جسم طبیعی است. هوهویت را در نسبت حقیقت ورقیقت محفوظ بدارکه درتصویراین مساله یاری رساند.
حاصل آنکه توان گفت ناقص اگرازنقص خود نمیرد به حیات کاملترخود دست نمی یابد؛ هرچند درنگاه دقیقتر ناقص نه بمیرد که بدون مرگ زنده ترمی شود.
آنچه گذشت درصورتگری صورت حقیقی انسان نقش کمی دارد هرچند این کم نیزدرحدخود زیاد است لکن درقیاس با منزلت و استعداد بی نهایت ابعاد متعالی نفس انسانی حقیقتا کم است.
ساحت های نفس انسانی به پهنای مراتب بی نهایت هستی گسترانیده شده اند ومنتظر راکب ذوالهمم چابکی هستند که براین مرکب براق گونه بنشیند وبتازد. وبداند که هرغذایی که به قوای مختلف ومتعدد وجودی خود می خوراند حتی در طبیعی ترین ومادی ترین قالب آن، تاثیروجودی آن ضرب در بی نهایت می شود. آری ضرب دربی نهایت. خاصه غذاهایی که ازسنخ معرفت اند که الذ اغذیه و گواراترین شراب های لُبّ نفس انسانی اند که شاید بتوان گفت به یک اعتبار سنخ این مقوله دیگر درعداد ودرعدل برزخ ومثال نمی گنجد ومعادی دیگر باید.
https://eitaa.com/taher_alizadeh
✍ غذای حقیقی انسان
"نفس انسانی"؛ این دردانه آفرینش طول وعرضی دارد به پهنای هستی وامتدادی دارد از "قاب قوسین اوادنی" تا نشئه ناسوت وطبیعت ظلمانی. وقتی برلوح صنعت عظیم الهی چنین مکتوب شد که این گوهرشریف در قوس صعود خود از دل نشئه طبیعت برویَد جوانه بزند و بال درآورد و به اعلا علیین پرکشد، بلحاظ شئون مختلف وقوای متعدد و مراتب تودرتوی نفس غذاهایی تعبیه شد که قوای انسان ازآنها تغذیه کند وبرویَد واعتلاء بیابد. انزل مراتب نفس انسان که همان نشئه طبیعی وجسمانی اوست غذایی میخواهد متناسب با جهاز خود که تغذیه کند؛ سمع او، بصر او، خیال او، وهم او، همه وهمه با واردات خود سر می کنند و واردات این قوا غذاهای آنهایند. لکن با حفظ حرمت وحریم همه این قوا ومراتب وجودی انسان، آنچه لُبّ انسان وجان انسان وحقیقت انسان است نه اینها که مرتبه بالاتراین قواست. نه اینکه این قوا انسان نباشند، هستند ولی براساس نسبت حقیقت ورقیقت، اینها به یک اعتبار طفیلی ورقیقت آن حقیقتی اند که بلحاظ شرافت واشرفیت خود به افق اعلای نظام هستی تکیه زده است. وقتی نسبت حقیقت ورقیقت را محفوظ بداری خواهی دانست آن مرتبه، انسان تر است ولُبّ گوهرانسانی هموست.
وانگهی آن گوهرپراستعداد که می توان بانظر به برخی جهات ومراتبش نام عقل را براونهاد، برای رشد ونمو واعتلای خود غذا می خواهد. غذای آن حقیقتِ جان آدمی، دیگرغذای طبیعی عنصری مادی نیست؛ غذای او واردات حواس ظاهری هم نیست که اینها غذای قوه خیال ومثال آدمی اند او چیز دیگر می خواهد؛ غذای او معرفت عقلانی است وتعقل؛
وقتی ازحضرت باقر علیه السلام درمورد آیه شریفه ۲۴/ عبس (فلینظرالانسان الی طعامه) سوال کردند حضرتش آن را علم ومعرفت معنا فرمود وچه معنای زیبا وگوارایی. آری غذای حقیقی انسان علم ومعرفت است؛ علی الخصوص معرفت عقلانی که شریف ترین معارف است. تعقل، غذای حقیقی حقیقت انسان است؛ هم تعقل حصولی وهم حضوری وشهودی. اگرغذایش را به او ندهی رفته رفته می میرد؛ یعنی حقیقت انسان می میرد؛ حقیقت انسان با دیدن ها وشنیدن های ظاهری وسیرآفاقی وتحصیل برخی باید ونباید های ظاهری بالفعل نمی شود. عیار انسانیت انسان با میزان به فعلیت رسیدن آن حقیقت انسانی سنجیده می شود هرکه حقیقت وعقل وقلبش بالفعل تر، انسان تر.
قدرخودبشناس ومشمرسرسری/ خویش را کزهرچه گویم برتری
آنکه دست قدرتش خاکت سرشت/ حرف حکمت دردل پاکت نوشت
حقیقت این صنعت الهی به غیراین ضایع می شود، حیف میشود، وپایمال می شود.
هرچند به اعتباری عمل صالح نیز غذای انسان است و اتحاد عمل وعامل حق است؛ اما نباید این نکته را ازنظردورداشت که عیارارزش عمل به نیت وایمان منطوی درمتن وبطنِ آن است وعیارایمان به سطح معرفت مومن.
مولای متقیان امیرمومنان امام ملک وملکوت علیه السلام فرمود: علَيكُم بِصِدقِ الإخلاصِ و حُسنِ اليَقينِ ، فإنّهُما أفضَلُ عِبادَةِ المُقَرَّبينَ
که هم صدق اخلاص زیرسرمعرفت است وهم حسن یقین. واساسا سرّ بهای بهیءِ عمل صالحان ومقربان محضرقدس ربوبی، نه کالبد اعمال آنها که همان گوهرمعرفتی است که به آنها حضورتام وصدق اخلاص می بخشد ودیگران چون آن ندارند این نیزهم. طریق ولایت تکوینی به ساحت ملکوت همواره همواراست لکن دوشرط اساسی دارد؛ یکی کسب معرفت ودومی همت والا که دومی نیزبه نوعی ولیده اولی است. کسب معرفت حقیقی که همان معرفت عقلانی وغذای حقیقی انسان است، بذررویش انسانیت انسان و به یک اعتبار، قوه به فعلیت رسیدن حقیقت انسان را فراهم می کند که هرچه معرفت وتحقق عقلانی بیشتر، همّت انسانی بیشتروبه فعلیت رسیدن انسان بیشتر، وهرچه فعلیت حقیقت انسان بیشتر برای او معادی تماشایی تر.
وهرچه تحقق این مقصد اقصی درجان انسان بیشتر، امتداد وسریان آن گوهرشیرین درشئون مختلف فردی واجتماعی انسان بیشتر.
وچقدرانسان ها ازکنارتحصیل وکسب این اکسیراعظم وسعادت کبری بی تفاوت وکم تفاوت عبورمی کنند و اندک نفحات ربانی حقیقت ساز خود را زیرتوجهات به سنگ وگِل و مشغله ها و توهمات واعتباریات غَرور دنیایی خود دفن می کنند.
https://eitaa.com/taher_alizadeh
مرا آن دلبر پنهان همي گويد به پنهاني
به من ده جان به من ده جان چه باشد اين گران جاني
يکي لحظه قلندر شو قلندر را مسخر شو
سمندر شو سمندر شو در آتش رو به آساني
در آتش رو در آتش رو در آتشدان ما خوش رو
که آتش با خليل ما کند رسم گلستاني
نمي داني که خار ما بود شاهنشه گل ها
نمي داني که کفر ما بود جان مسلماني
سراندازان سراندازان، سراندازي سراندازي
مسلمانان مسلمانان، مسلماني مسلماني
مولای رومی/غزلیات شمس
https://eitaa.com/taher_alizadeh
اگرنفس انسانی را نشناسی کمال آن را هم نخواهی شناخت
اگرنفس انسانی را نشناسی مایه سعادتش را هم نخواهی شناخت
اگرنفس انسانی را نشناسی قُطّاع الطریق سیرصعودی پرپیچ وخمش را هم نخواهی شناخت
اگرنفس انسانی را نشناسی حُجُب متعدد ومتنوع نفس درشئون مختلف آن را هم نخواهی شناخت
واگر حجب گوناگون نفس را نشناسی نخواهی توانست آنها راخرق یا تضعیفشان کنی یا لا اقل برغلظتشان نیفزایی
واگراینها نشود چه بسا انسانِ به ظاهرموحّدِ مومنِ عالِمِ فقیهِ متلکمِ فیلسوف، به حسب واقع وحقیقت امر یکی ازولیده های شیطان گشته ومشرک به شرک اعظم می گردد که یَحسَبُ انه یُحسِنُ صُنعا.
بدیهی است که برای چنین انسان میّتی خطاب رسد چیزی برای توزین حقانی با خود نداری!
"فحبطت اعمالهم فلانقیم لهم یوم القیامه وزنا"
کهف/۱۰۵
https://eitaa.com/taher_alizadeh
بسمه الحی القیوم
✍کلامی درتحلیل عوالم ومراتب نفس
بخش اول
درحکمت اسلامی این مساله به اثبات رسیده است که انسان بعنوان دردانه نشئه امکانی دارای سه مرتبه یا سه مرحله عقل وخیال وطبیعت وبه اعتباری دارای چهار مرتبه ومرحله روح وقلب وخیال وطبیعت می باشد.
درعین اینکه هرکدام ازاین مراتب ومراحل طولی وجودی انسان حکمی واحکامی دارد، درعین حال براساس نظام طولی حقیقت ورقیقت، هرمرتبه ومرحله عالی، بطن ومتن مرتبه نازل و دانی است؛ وهرمرتبه نازل، شرح وظهورمرتبه فوقانی وعالی است.
به دیگربیان، هرمرحله عالی وفوقانی، مبیِّن حقیقت مرحله دانی ونازل است؛ وهرمرحله نازل ودانی نیز درحد سعه خود حکایت ازبطون ومتن حقیقت خود می کند.
بنابراین، با نظر به وحدت ویکپارچگی حقیقت انسان میتوان ازاین حقیقت به این نحو تعبیر نمود که انسان هم روح است، هم قلب است، هم خیال است وهم طبیعت. چه می توان این تعبیر را هم بکاربرد که نظر به حیّ وشاعروعالم بودن مراتب عالی انسان، این خواص واوصاف درمراتب دانی ونازله او نیزامتداد یافته وسریان پیدا می کنند.
براین اساس می توان گفت که نفس انسانی، مرحله عالیه بدن است وبدن، مرحله ومرتبه نازله نفس؛ به طور کلی قوای نازله نفس نظیرقوای طبیعی آن، جلوه ای وشانی ازشئون حقیقت انسان به شمار می روند.
https://eitaa.com/taher_alizadeh
بخش دوم؛
آنگاه به جهت حضوروانطواء حقیقت در رتبه رقیقت، هریک ازجلوات شئون ظاهری وطبیعی انسان مانند لمس وسمع وبصر وشم وغیره، لمس وسمع وبصروشم عقلانی وروحانی خواهند بود. چه افعال و کنش های هرکدام ازاین قوا،جواهری هستند که نفس ناطقه فصل حقیقی آنهااست ولُبّ حقیقت انسانی، وجود تمامی آنها به نحو اعلا و اشرف است.فتدبّر
به دیگربیان، همه قوا وجلوات طبیعی انسان تنزلات وتجلیاتی اند که ازسرّوحقیقت انسان تنزل یافته اند به طوری که متن آن حقیقت انسانی درهرمرحله ومرتبه به اقتضاء ومناسبت آن مرتبه صورت بندی شده ومحقق می شود؛ این بلحاظ قوس نزول دراطواروجودی انسان؛ در قوس صعود نیز اصل قاعده مذکورحاکم است؛ به تعبیرزیبای مرحوم علامه طباطبایی در رساله منامات، مراتب ومراحل دانی ازمراتب فوقانی وعالی خود غفلت ندارند ومراتب عالی ازمراتب نازله غافل نیستند؛ لکون السافل موجودا فی العالی بنحو اشرف وانورولکون العالی باطن السافل.
یعنی صورنشئه طبیعی انسان، ازمرحله حس وطبیعت به مرحله مثال وازآن به مرحله قلب وازآن به مرحله روح انسانی عروج می یابند. وبتعبیردیگر اعمال وافعال طبیعی ومُلکی را یک قالب وپوسته ای است ویک لُبّی؛ پوسته وقالب ظاهری وحسی آنها منقضی ومتصرم لکن لُبّ وباطن آنها ملحق به حقیقت نفس وملکه ای ازملکات آن خواهند بود. سبحان الله تعالی.
آنگاه با تحفظ براین مطلب، عمق تاثیرکوچکترین افعال واعمال جوانحی وجوارحی انسان، درمتن حقیقت وی نمایان می شود. ضمن آنکه بایستی این لطیفه نیز مدام درنظرگرفته شود که چون گوهرِهرانسانی قائم به معرفت او ومراتبی که ازمعرفت واجد است می باشد،_که به نوعی معرّف حقیقت انسان نیزهموست_ درمقام تمثل وتجلی آن حقیقت به مراتب دانی ونازل، عیارومرتبت آن گوهرانسانی حسب معرفت خود درشئون جوانحی وجوارحی او متجلی ومتنزل می شود.
این مختصر را می توان یکی ازمعانی وتفسیرهای حدیث شریف"من عرف نفسه عرف ربه" به حساب آورد.
چه اینکه شاید یکی ازمعانی شریفه"کل یعمل علی شاکلته " اسراء/۸۴نیز همین باشد.
وچه اینکه شاید یکی از وجوه مظهریت تام انسان برای حق سبحانه که متصف به صفت "عال فی دُنُوّه ودان فی عُلُوّه"است همین باشد. والله العالم سبحانه وتعالی واولیائه المکرمین
https://eitaa.com/taher_alizadeh
7.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یاعلی نام توبردم نه غمی ماند ونه همّی بابی انت وامّی...
بسمه الحی القیوم
✍یادداشت انتخاباتی
🔸️عید سعید غدیرخم وعیدولایت را خدمت همه شیعیان حضرت تبریک عرض می کنم وخدای سبحان را با همه وجود شاکریم که مارا جزو متمسکین به ولایت رسول الله صلی الله علیه وآله وامیرالمومنین علیه السلام قرارداده است.
بنابرتقاضای برخی از عزیزان چند کلمه ای پیرامون مساله انتخابات می نویسم باشد که مورد قبول خدای سبحان قرارگیرد و منشا خیر واثر نیک باشد؛
مطلب اول؛
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا عَلَيكُم أَنفُسَكُم ۖ لا يَضُرُّكُم مَن ضَلَّ إِذَا اهتَدَيتُم ۚ مائده/۱۰۵
ای کسانی که ایمان آوردهاید! مراقب خود باشید! اگر شما هدایت یافتید، گمراهی کسانی که گمراه شدهاند، به شما زیانی نمیرساند.
ابتدا خودم وهمه سرورانم را دعوت می کنم به توجه به جهات الهی وقلبی در همه کنش های سیاسی وبه ویژه درمساله پرشورانتخابات. همه ما باید مراقب باشیم که لحظه ای وآنی آن پیوست معرفتی و قلبی انسان ساز وحقیقت ساز را درفعالیت های اجتماعی وسیاسی ازیاد نبریم والا جز اتلاف عمر وکدورت دل وخسران اخروی دربرنخواهد داشت ولو ظاهر کارخداپسندانه ونیک باشد.
https://eitaa.com/taher_alizadeh
مطلب دوم؛
درخصوص انتخابات کلام اصلی حقیر طبیعتا درخصوص دوگانه آقایان محترم جلیلی/قالیباف می باشد. باتوجه به اینکه برخی از مخاطبان گرامی ازمدت ها پیش وازدوره های قبلی با نگاه حقیر نسبت به این دوبزرگوار آشنا هستند سعی می کنم مطالبم را بصورت موجزبیان نمایم؛
۱.هردوشخصیت را جزو سرمایه های گرانبهای کشور می دانم و هردو را افرادی مغتنم، پرکار، پرتلاش، خستگی ناپذیر، فهیم، با هوش، با برنامه، انقلابی، سالم، مومن، ولایی و تابع محض حضرت آقا می شناسم وازاین جهت هرکدام ازعزیزان به ریاست کشور برسد مایه برکت خواهد بود انشاالله.
۲. باتوجه به وضعیت عمومی فضای انتخابات امیدوارم برای عدم تحقق دولت نامناسب آقای پزشکیان(باتوجه به نشانه های بدی که رویت میشود) یکی ازدوعزیز_ که هردو دارای شاخصه های یک رییس قابل قبول هستند _ به حکم ضرورت به نفع اسلام وانقلاب کناره گیری کند وبا توجه به رشد زیادی که در آراء آقای پزشکیان مشاهده می شود، ازتحقق تجربه نامناسب سال ۹۲ جلوگیری شود.( هرچند طبق بررسی های میدانی ونظرسنجی های نسبتا معتبرتر درصورت کناره گیری دکترجلیلی، درصد موفقیت جبهه انقلاب بیشتر می باشد)
۳. باتوجه به وجود رهبری حکیم وفقیه در راس حکومت وسیاست گذاری های دقیق فرهنگی_اجتماعی_ سیاسی_ اقتصادی توسط ایشان و باتوجه به وجود اسناد خوب بالادستی نظیر برنامه هفتم وغیره که توسط شوراهای عالی شکل گرفته است، درصورت تعهد انقلابی وسلامت فکر و اهل اجرا بودن رئیس دولت، بسیاری ازدغدغه های نظری وفکری درمورد نگاه عمیق وکلان وتمدنی رئیس دولت به مسائل عمومی کشور ازبین می رود ویا ازشدت آن کاسته میشود.
۴. معتقدم درشرایط حاضربزرگترین آفت واشکال درساختاراجرایی کشوروبزرگترین چیزی که مایه انشقاق وناامیدی طیف وسیعی از ملت عزیز ایران شده است مشاهده ناکارآمدی ها و عقب ماندگی های مستمر ومفرط در زمینه های مرتبط با زندگی مردم است ودرمان وعلاج این مساله نیازفوری کشوراسلامی ایران است. به تعبیر دیگراعتماد به یک فردانقلابی ومتعهد وسالم و مسلط وموفق وخوش سابقه درعرصه اجرا برای فراهم نمودن یک زندگی قابل قبول برای مردم عزیز ایران که حقیقتا وفاداری خود را ثابت کرده اند، یک ضرورت است. روی این حساب بنده حقیر جناب آقای قالیباف را بخاطر سابقه خوش ایشان درعرصه های مختلف وکارنامه قابل دفاع اجرایی ایشان وتوان اجماع سازی ایشان، بعنوان گزینه مناسب تردرشرایط حاضرکشور میدانم وتاحد زیادی معتقدم بسیاری از عقب ماندگی های آزاردهنده وآسیب زا وفتنه خیز کشوردرحوزه مسکن، خودرو، اقتصاد،مردمی سازی اقتصاد، محرومیت زدایی، تجارت خارجی، تقویت با شرق و همسایگان، تقویت روزافزون جبهه مقاومت وغیره باوجود ایشان جبران خواهد شد. سابقه خوش ایشان درچندین سال ریاست مجلس نیز مزید برتوضیحات است.
تکلیف حواشی موجود درمورد ایشان هم برای اهل اطلاع روشن است. طبق بررسی های متعدد افراد دارای سلامت نفس واهل اطلاع بسیاری ازآنها ازاساس نادرست می باشد. وبرخی ها که درست بودند ضریب داده میشود. یادمان نرود به اقدامات نادرست نیز باید به اندازه خود آن فعل نمره منفی داد نه بیشتر.
عزیزانم درنگاه حقیر، شهید عزیزمان آقای رئیسی نیز گزینه مطلوب نبود ولی گاهی باید بادرنظرگرفتن همه شرایط وزمینه ها نگاه منعطف تری به اشخاص وجریان ها داشت. نگاه گفتمانی دکترجلیلی بسیارخوب وشایسته تقدیراست لکن عدم اطمینان ازاجرایی وعملیاتی شدن مطالب فوق الذکر، بنده را درمورد دولت ایشان نگران می کند. درحالی که این نگرانی _که بخاطرشرایط حساس کشور تبدیل به اضطرارشده است_ درمورد دکترقالیباف به شهادت بسیاری ازافرادی که بااو کارکرده اند تقریبا وجود ندارد ویا بسیار ناچیز است.
درپایان عرض می کنم اینها ظاهرامر است؛ هم تحویل شرایط کشور دست حضرت حق سبحانه است وهم قلوب مردم و هم نفع وضرر کشور؛
"مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا ۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ / لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ ۗ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ حدید/۲۲_۲۳
"تشخیص ما همین قدراست؛ ازحضرتش می خواهیم آنچه به نفع اسلام ومسلمین است مقدربفرماید ومارا راضی به رضای خود بگرداند.
https://eitaa.com/taher_alizadeh
خطاب به نامزدهای مومن جبهه انقلاب:
این همه خود را به آب وآتش زدن برای محقق کردن موضوع تکلیف واین همه اصراربرماندن با وجود جایگزین قابل قبول_ولو نسبی_ را ازکجای شریعت استفاده می کنند؟!
کمی حال وهوای مجلس خبرگان درانتخاب رهبری درسال ۶۸ را درنظربگیرید تا مقصودم را بهترمتوجه شوید.