eitaa logo
استاد طاهریان
142 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
36 فایل
برکرانه توحید استاد طاهریان تألیفات چهارصد نکته فص حکمه خاتمیه فی کلمه مهدویه عالم ذکر #مشهد_مقدس
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺عدم هیچ است و از هیچ چیزی نیاید، پس هر اثری که هست از وجود است و چون عدم هیچ و ناچیز است واقعیت و حقيقت چیزی نخواهد بود‌ و واقعیت و حقيقت همه چیزها هستی و وجود است که منشا آثار است. 🔺آیا می شود در موطن تحقق و ثبوت یعنی سرای هستی و خارج واسطه ای بین وجود و عدم باشد؟ پاسخ: آنچه در سرای هستی است، هستی است، زیرا نیستی در خارج نه بودی دارد نه نمودی تا کسی بگوید این نیستی است و بدان اشاره کند. هرچه طرف اشاره قرار گیرد، موجود است؛ چگونه می توان گفت این چیز نه موجود است و نه معدوم! و این از بدیهیات است و فطرت سلیم بر آن گواه است که اگر از هستی بگذریم نیستی است. 🔺بعصی از متکلمین عامه در میان مسلمانان قائل به واسطه بین وجود و عدم بودند و آن را حال نامیدند. حال را نه موجود و نه معدوم، بلکه ثابت می دانستند. آنها بین ثبوت و وجود و بین نفی و عدم تفاوت گذاشتند. در حالیکه ثبوت مرادف وجود است و نفی مرادف عدم است و اینها منکر اولیات شدند، پنداشتند اگر از هستی بگذریم به حال می رسیم که نه هستی است و نه نیستی. در واقع فطرت را پشت پا زدند و در برابر هستی دکان باز کردند. پس واسطه ای میان وجود و عدم نیست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استاد طاهریان
🔺عدم هیچ است و از هیچ چیزی نیاید، پس هر اثری که هست از وجود است و چون عدم هیچ و ناچیز است واقعیت و ح
🔺عدم هیچ است و از هیچ چیزی نیاید، پس هر اثری که هست از وجود است و چون عدم هیچ و ناچیز است واقعیت و حقيقت چیزی نخواهد بود‌ و واقعیت و حقيقت همه چیزها هستی و وجود است که منشا آثار است. 🔺آیا می شود در موطن تحقق و ثبوت یعنی سرای هستی و خارج واسطه ای بین وجود و عدم باشد؟ پاسخ: آنچه در سرای هستی است، هستی است، زیرا نیستی در خارج نه بودی دارد نه نمودی تا کسی بگوید این نیستی است و بدان اشاره کند. هرچه طرف اشاره قرار گیرد، موجود است؛ چگونه می توان گفت این چیز نه موجود است و نه معدوم! و این از بدیهیات است و فطرت سلیم بر آن گواه است که اگر از هستی بگذریم نیستی است. 🔺بعصی از متکلمین عامه در میان مسلمانان قائل به واسطه بین وجود و عدم بودند و آن را حال نامیدند. حال را نه موجود و نه معدوم، بلکه ثابت می دانستند. آنها بین ثبوت و وجود و بین نفی و عدم تفاوت گذاشتند. در حالیکه ثبوت مرادف وجود است و نفی مرادف عدم است و اینها منکر اولیات شدند، پنداشتند اگر از هستی بگذریم به حال می رسیم که نه هستی است و نه نیستی. در واقع فطرت را پشت پا زدند و در برابر هستی دکان باز کردند. پس واسطه ای میان وجود و عدم نیست.