3.47M
سخنان تکان دهنده در مورد فتنه کرونا
😳فقط اگر می خوابید سرتونو بزنید به دیوار گوش بدید 😳
⭕️عامل اصلی کشتار بیماری کرونا...
نحوه کفن و دفن....
🔴 وای به روزی که دشمنان اسلام از شکر سرخ و مصطکی و هلیه سیاه (ترکیبات داروی امام کاظم ع) داروی #ویروس بسازند ولی شیعیان در خواب باشند ...
آموزش ساخت واکسن اسلامی به زبان انگلیسی ترجمه شده و در سایت های علمی قرار گرفته ... باید حتما چشمآبی های اون ور آب چیزی رو اختراع کنند تا اینها خوششان بیاد و الا ننگ هست بگویند
#طب_اسلامی_ایرانی 😒
➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاسخ به #شایعه «فرار روحانیون از قم با کامیون در بندرعباس!»
اما واقعیت چیست ؟
فیلم فوق مربوط به کمک روحانیون محترم در ماجرای سیل نوروز ۹۸ در خوزستان می باشد
اما شبکهی وهابی ماهوارهای و کانالهای ضدانقلاب در حال شایعه سازی هستند
اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید!
....................................
⭕️ شاید امروز غمبارترین سالروز رحلت حضرت زینب(س) درطول تاریخ است. برگزار نشدن محافل عزاداری تازه کمی ما را به آن قلب صبور نزدیک کرده؛ که دیگر بعداز عاشورا نتوانست راحت گریه کند و فریاد عزا سر دهد.
زینب(س) حتی در مدینه هم درسکوت بود تا از غم حسین(ع) جان داد. چقدر سهمگین است غم زینب.
👤 علیرضا پناهیان
8.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لحظه باز کردن درب حرم مطهر #حضرت_زینب کبری(سلام الله علیها) توسط شهید حاج قاسم سلیمانی
⚫️انتشار به مناسبت شهادت حضرت زینب کبری(سلام الله علیها)
12.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 واقعاً احساس حقارت و شرمندگی میکنم که #حسن_روحانی رئیس جمهور این مملکته!
نه در شرایط عادی نه در شرایط بحران اقتصادی، نه در سیل، نه در زلزله و نه در #کرونا هیچ خبری ازش نیست! یا در کیش و قشم و خوشگذرانی است یا در بیخبری و بیخیالی!
رئیس جمهور باید وسط میدان و شخصاً رئیس ستاد بحرانها باشه!
کرونا رو میتونیم تحمل کنیم اما احساس خسارت و حرصی که از دست روحانی میکشیم رو چه کنیم؟!
#داود_مدرسی_یان
🔹چه زندان های جالبی داریم ما..
💎 این خانم که وکالت خود را با سفارش دولت اصلاحات گرفت و سابقه وکالت برای اعضای گروه تروریستی تندر را هم در کارنامه خود دارد، مدتی است در زندان است و در مناسبتی از همان درون زندان نامه وبیانیه صادر می کند!
💎وی اتفاقا از ارادتمندان به سلطنت منحوس پهلوی بوده و داعیه های ملی گرایانه نیز دارد. اگر جمهوری اسلامی می خواست مانند رژیم پهلوی با او برخورد کند، باید مانند کریم پور شیرازی ابتدا پالان بر پشتش گذاشته😅و سپس او را آتش می زدند!
🔻اما نه. اینجا جمهوری اسلامی است. بهشت اپوزوسیون و حتی از درون زندان هم میتوانی نظام را تخریب کنی❗️
🔴 *پیام سرگشاده کارمند اورژانس قم از #طلبه ها و روحانیون .... در بیمارستان!*
حمیدشیرانی از اورژانس بیمارستان شهید بهشتی قم
◽️ ...وقتی بمب خبری گسترش شدید #کرونا در قم منفجر شد، خانواده، دوستان و نزدیکان، همه واکنش نشان دادند و نگران حال من شدند.
خیلی ها بهم گفتن جانت مهمتر است از شغلت! و میخواستند که ترک پست کنم!
از بس نگرانم بودند یادشان رفت که من نه تنها منبع درآمد و امرار معاش خانوادهام، دریافتی از این شغل درمانی است، بلکه متعهد هستم به حضور!
◽️ اما در این روزها افرادی رو دیدم، که بدون نصب اتیکت و نام و نشان، بدون هیچ تظاهر و ریا و منت، کار و خانواده خودرا ترک کردند...
اما بجای گریز از مهلکه و پناه بردن به فضای امن تر، به خط مقدم درگیری با بیماری کرونای بیمارستانهای سانتر کرونا آمدند...
هرکاری که از دستشان برمیآمد،
از جابجایی بیماران کرونایی در تخت...
تا بردن آنان برای انجام تصویربرداری ها و سی تی اسکن ها و جابجایی نمونه های آزمایشگاهی...
تا گندزدایی تخت ها و فضا عمومی اتاق ها و تهیه ویلچر و جابجایی بیماران و کمک به حراست و انتظامات بیمارستان و کمک به خدمات و دستگیری از بیماران نیازمند کرونایی و ایجاد ارتباط بین خانواده های نگران خارج از بخش قرنطینه بابیمار...( چون حضور همراه کنار بیمار ممنوع شده بود)
تا رساندن وسایل و لوازم مورد نیاز برای بیماران در فضای قرنطینه...
◽️ این #مجاهدان که همگی طلبههای حوزههای علمیه قم بودند، گاه که بیماران متوجه می شدند اینها که درسکوت و آرامش و با محبت، فقط دارند خدمت میکنند؛
کمک پرستار،
نیروی خدماتی
یا همراه بیمار...نیستند
بلکه طلبه هستند، دست به دعا بر میداشتند...
◽️ دلداری این روحانیون، هم به بیمار وهم به خانواده ها، واقعا تاثیر شگرفی در اون لحظه بحرانی داشت.
◽️ بدور از همه تملقها و اغراقها، اصلا قصد چاپلوسی ندارم، اما در خدمت دکتر عاملی -متخصص طب اورژانس- بودم که میگفت درسهای زیادی از این عزیزان گرفتم، چقدر بی منت، ایثار رو به تصویر کشیدند.
◽️ حاضرم قسم بخورم که مواردی از خدمتگزاری این عزیزان شاهدبودم که اگر کسی جایی برایم تعریف میکرد که گروهی آخوند، اینچنین فداکاری میکردند، شاید تمام و کمال، حرفش را باورنمیکردم!
◽️ این دوستان که اکثرا" متاهل و صاحب فرزند هستند، شب تا صبح را بدون استراحت، در کنار بیماران کرونایی سپری کردند.
◽️ آقای بشارتی -از کارشناسان اتاق عمل- میگفت اینقدر از آخوندها برایم بدگفتهاند و در ذهنم تصویر بدی ازشون ساخته شده که وقتی این افراد که حتی از نصب اتیکت و انداختن عکس هم خودداری میکردن را دیدم، به شدت حیرت کردم و تصویری از نهایت سادگی و #بیریایی یک طلبه در ذهنم نقش بست.
◽️ کاش این فرهنگ احساس وظیفه و خدمت رسانی در دیگر اقشار هم به همین اندازه تقویت میشد.
◽️ زیرا مطمئن هستم این حس و حال #جهادی از روی جوگیری و یا تظاهر، بوجود نیامده بلکه حاصل فرهنگ حوزوی و کار فرهنگی عزیزانی در آن محیط معنوی بوده است.
◽️ من بعنوان یکی از عوامل کادر درمان، از گروه جهادی طلاب جوان و امدادگران جهادی که در این ایام کنار ماهستند کمال تشکر رو دارم و بهشون دستمریزاد میگم
✍️ حمیدشیرانی از اورژانس بیمارستان شهید بهشتی قم
12.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#درمان_بیمار_کرونایی در حال مرگ
۷۴ ساله ، که پزشکان قطع امید کرده بودند
این همه دنیا درگیر ویروس شدن دائم میگن دو متر فاصله از هم بگیرین، با وایتکس ضدعفونی کنید و کلی کارهای بی خود دیگه ولی دو دقیقه نمیشینن حرف طب اسلامی رو گوش کنن.
واقعا متاسفیم
#داستان خیلی قشنگ خیلی بخونید🙏
حاج آقا باید برقصه!!!
چند سال قبل اتوبوسی🚐 از دانشجویان👩🏻⚖👩🏻👱♀👩🏻👩🎤👩🔧🙎🏻 دختر یکی از دانشگاههای بزرگ کشور آمده بودند جنوب.
چشمتان روز بد نبیند… 😳😳😳
آنقدر سانتال مانتال و عجیب و غریب بودند که هیچ کدام از راویان، تحمل نیم ساعت نشستن در آن اتوبوس را نداشتند.
وضع ظاهرشان فوقالعاده خراب بود.
آرایش آنچنانی💄👄💅، مانتوی تنگ👗👗👠👡👜👛🕶👓 و روسری هم که دیگر روسری نبود، شال گردن شده بود.👰
اخلاقشان را هم که نپرس…😡😡 حتی اجازه یک کلمه حرف زدن به راوی را نمیدادند، فقط میخندیدند😀😀😀 و مسخره میکردند😜😜😝😍 و آوازهای آنچنانی بود که...
از هر دری خواستم وارد شوم، نشد که نشد؛ یعنی نگذاشتند که بشود...
دیدم فایدهای ندارد!
گوش این جماعت اناث، بدهکار خاطره و روایت نیست که نیست...
باید از راه دیگری وارد میشدم… ناگهان فکری به ذهنم رسید…🤔🤔🤔 اما…
سخت بود و فقط از شهدا برمیآمد...
سپردم به خودشان و شروع کردم.
گفتم: بیایید با هم شرط ببندیم!
خندیدند😁😁😁 و گفتند: اِاِاِ …
حاج آقا و شرط!!!
شما هم آره حاج آقا؟؟؟
گفتم: آره!!!
گفتند: حالا چه شرطی؟🤔🤔
گفتم: من شما را به یکی از مناطق جنگی میبرم و معجزهای نشانتان میدهم، اگر به معجزه بودنش اطمینان پیدا کردید، قول بدهید راهتان را تغییر دهید و به دستورات اسلام عمل کنید.
گفتند: اگر نتوانستی معجزه کنی، چه؟
گفتم: هرچه شما بگویید.
گفتند: با همین چفیهای که به گردنت انداختهای، میایی وسط اتوبوس و شروع میکنی به رقصیدن!!!
اول انگار دچار برقگرفتگی شده باشم، شوکه شدم، اما چند لحظه بعد یاد اعتقادم به شهدا افتادم و دوباره کار را به آنها سپردم و قبول کردم
دوباره همهشون زدند زیر خنده که چه شود!!! 😁😄😃😀😜😎
حاج آقا با چفیه بیاد وسط این همه دختر و...
در طول مسیر هم از
جلف بازیهای این جماعت حرص میخوردم و هم نگران بودم که نکند شهدا حرفم را زمین بیندازند؟
نکند مجبور شوم…!
دائم در ذکر و توسل بودم و از شهدا کمک میخواستم...🙏🏻🙏🏻
میدانستم در اثر یک حادثه، یادمان شهدای طلائیه سوخته و قبرهای آنها بیحفاظ است…
از طرفی میدانستم آنها اگر بخواهند، قیامت هم برپا میکنند، چه رسد به معجزه!!!
به طلائیه که رسیدیم، همهشان را جمع کردم و راه افتادیم …
اما آنها که دستبردار نبودند! حتی یک لحظه هم از شوخیهای جلف🤗🤗😜😎😄😅 و سبک و خواندن اشعار مبتذل و خندههای بلند دست برنمیداشتند و دائم هم مرا مسخره میکردند.🤗🤗🤗😝😝😝
کنار قبور مطهر شهدای طلائیه که رسیدیم، یک نفر از بین جمعیت گفت:
پس کو این معجزه حاج آقا
!
به دنبال حرف او بقیه هم شروع کردند: حاج آقا باید برقصه...👏👏👏👏👏👏
برای آخرین بار دل سپردم.
یا اباالفضل گفتم و از یکی از بچهها خواستم یک لیوان آب بدهد.آب را روی قبور مطهر پاشیدم و...💦💧💦💧💦
تمام فضای طلائیه پر از شمیم مطهر و معطر بهشت شد…
عطری که هیچ جای دنیا مثل آن پیدا نمیشود!
همه اون دخترای بیحجاب و قرتی، مست شده بودند از شمیم عطری که طلائیه را پر کرده بود😵😯😯
طلائیه آن روز بوی بهشت میداد...
همهشان روی خاک افتادند و غرق اشک شدند😭😭😭
سر روی قبرها گذاشته بودند و مثل مادرهای فرزند از دست داده ضجه میزدند … 😭😭😭😭
شهدا خودی نشان داده بودند و دست همهشان را گرفته بودند. چشمهاشان رنگ خون گرفته بود و صدای محزونشان به سختی شنیده میشد.
هرچه کردم نتوانستم آنها را از روی قبرها بلند کنم.
قصد کرده بودند آنجا بمانند.
بالاخره با کلی اصرار و التماس آنها را از بهشتیترین خاک دنیا بلند کردم...
به اتوبوس🚌که رسیدیم، خواستم بگویم: من به قولم عمل کردم، حالا نوبت شماست، که دیدم روسریها کاملا سر را پوشاندهاند و چفیهها روی گردنشان خودنمایی میکند.
هنوز بیقرار بودند…
چند دقیقهای گذشت…
همه دور هم جمع شده بودند و مشورت میکردند...
پرسیدم: به کجا رسیدید؟ 🤔🤔🤔
چیزی نگفتند.
سال بعد که برای رفتن به اردو با من تماس گرفتند، فهمیدم دانشگاه را رها کردهاند و به جامعةالزهرای قم رفتهاند …
آری آنان سر قولشان به شهدا مانده بودند..👏👏👏👏👏👏
اگر دلت لرزید یه صلوات برا سلامتی آقا امام زمان بفرست😭😭😭
تا میتونید نشر بدید😔
🌸🌸🌸🌸