تحلیل استراتژیک سینما
جاهلیت مدرن
تحلیل فیلم ایستگاه فروتویل و فیلم یهودا و مسیح سیاه
فیلم ایستگاه فروتویل و فیلم یهودا و مسیح سیاه هردو به داستان کشتار شهروندان سیاهپوست آمریکا توسط پلیس این کشور اشاره می کنند
فیلم یهودا و مسیح سیاه درباره ترور رهبر یکی از بزرگترین نهضت های سیاه پوستی آمریکا توسط افبیآی می باشد و فیلم ایستگاه فروتویل نیز درباره قتل یک جوان سیاه پوست توسط پلیس شهری آمریکا در یک ایستگاه مترو می باشد
وقتی دو فیلم را کنار هم می گذاریم متوجه میشویم گویا در آمریکا داشتن پوست سیاه جرم است و تو حق نداری سیاهپوست باشی و یک زندگی آرام داشته باشی
تو حق نداری سیاهپوست باشی و در جهت محرومیت زدایی هم نژادی های خودت تلاش کنی
این هردو فیلم ماجرای دو جوان سیاه پوست است که یکی تلاش میکند برای همسر و فرزندش زندگی مرفهی دست و پا کند و دیگری برای رفع محرومیت از خانواده های سیاه پوستی که در اوج فقر در آمریکا زندگی می کنند تلاش میکند
هر دو سیاه پوست محکوم به مرگ می شوند چون نهاد قدرت آمریکا بر پایه جاهلیت بنا شده است که می گوید شرافت انسانها به رنگ پوستشان است
همین جاهلیت نژادپرستانه در نگرش های اقتصادی لیبرالیسم نیز تاثیر گذاشته است آنجا که شرافت انسانها به رنگ و لعاب وسایل زندگی آنان سنجیده میشود
لیبرالیسم که مذهب جامعه جاهل غرب شده است ارزش هایش را بر اساس دارایی ها تعریف می کند حتی اگر برای بقای این ارزش ها بسیاری از انسان ها زنده به گور شوند یعنی زندگیشان شبیه مردن بشود
و ما این سوی دنیا پیرو پیامبری هستیم که هزار و چهارصد سال پیش مبعوث شد تا این جاهلیت بی اخلاق را ریشهکن کند
شاید انقلابی جهانی از نوع انقلاب پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی صل اللّه علیه و آله و سلم لازم باشد تا سیستم برده داری مدرن و فرهنگ جاهلیت غربی از روی کره زمین برچیده شود
#تحلیل_فیلم
#نقد_فیلم
#تحلیل_سینما
#سینمای_سیاسی
#سینمای_آمریکا
#سیاهان_آمریکا
#برده_داری_مدرن
#لیبرالیسم
#سرمایه_سالاری
#افول_آمریکا
#افول_غرب
تحلیل استراتژیک سینما
خدای بدون خلیفه انسان بدون امام
تحلیل فیلم سلفی با دموکراسی
فیلم مثلاً معناگرای سلفی با دموکراسی ساخته علی عطشانی یک فیلم اسلامی نیست بلکه یک فیلم مسیحی است
آنجا که فرشته قبض روح لباس سیاه کشیشهای مسیحی را پوشیده و موهای بلندی همچون مسیح دارد و با یک جیپ سیاه آمریکایی به دنبال روح یک شهید مسیحی آمده است
و آنجا که فرشتگان خدا همه لباس خادمان کلیسا را به تن دارند ما با داستانی عرفانی از نوع مسیحیت سکولار شده طرف هستیم
فیلم سلفی با دموکراسی یک کپی ناشیانه از فیلم های فرشته محور غربی همچون بهشت بر فراز برلین یا شهر فرشتگان با بازی نیکلاس کیج است
این فیلم اصلاً رنگ و بوی اسلامی ندارد اگرچه میخواهد حرف دینی بزند و رزمندگان جبهه و جنگ را هم به داستانش پیوند بزند
در این گونه فیلم ها بخاطر عدم ایمان به خلیفه اللّه الاعظم که در اعتقاد مسلمانانِ شیعه امامی زنده و حاضر در عالم است فرشتگان جورواجور و گاه رقیب و با عقاید متضاد واسط خدا و انسان میشوند
در فیلم های عرفانی مذهبی هالیوود خدای بزرگ کارها را به فرشتگان واگذار کرده و خود دورادور به شکل فردی بازنشسته فقط نظارت میکند
پر رنگ کردن نقش ملائکه اللّه در زندگی بشر بدون اشاره به حضور خلیفه اللّه بر روی زمین به عنوان امام و رهبر جامعه انسانی یکی از آموزههای سکولاریسم یا انفکاک دین از جامعه است که مذهب انفرادی یا سلوک دینی غیر اجتماعی هم نامیده میشود
در سینمای فرشته محور سکولاریستی آنچه به عنوان فرشته و مَلِک توصیف شده و به نمایش در می آید در واقع فرشته نیست بلکه جنّ میباشد که گاهاً در کلام مروجان شیطان پرستی به عنوان وکیل یا موکل نامیده میشود
این فیلمها پذیرش سلطه اجنه که موجوداتی پست تر از انسان هستند را عادی سازی می کنند
چنانکه خداوند نیز در قرآن به این انحراف بشریت اشاره میکند که انسانها به خیال پرستش ملائکه دست به پرستش اجنه میزنند
وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ يَقُولُ لِلْمَلَآئِكَةِ أَهَٰٓؤُلَآءِ إِيَّاكُمْ كَانُوا يَعْبُدُونَ
]یاد كن] از روزی كه [خدا] همه آنان را جمع میكند، آن گاه به فرشتگان میگوید: آیا اینان شما را میپرستیدند؟ (۴۰)
قَالُوا سُبْحَانَكَ أَنْتَ وَلِيُّنَا مِنْ دُونِهِمْ ۖ بَلْ كَانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ ۖ أَكْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ
میگویند: تو منزهی [از اینكه در پرستیده شدن شریك و همتا داشته باشی]، تو سرپرست و یار مایی نه آنان، [آنان ما را نمیپرستیدند] بلكه جنّیان را میپرستیدند [و] بیشترشان به آنها ایمان داشتند. (۴۱)
سوره سبأ
آیات ۴٠ و ۴١
قرآن مبین
#نقد_فیلم
#تحلیل_سینما
#سلفی_با_دموکراسی
#علی_عطشانی
#شیطان_پرستی
#سینمای_آخرالزمانی
#سینمای_معناگرا
#سینمای_سیاسی
تحلیل استراتژیک سینما
عذاب قوم لوط در قرن بیست و یک
تحلیل فیلم در کلبه را بزن
فیلم هوشمندانه و متفکرانه در کلبه را بزن راجع به ازدواج دو مرد همجنس باز است که ازدواجشان عامل نزول بلا های آسمانی غیرمترقبه شده است
چهار نفر از گوشه گوشه آمریکا آمده اند تا از آنها بخواهند با نابودی داوطلبانه یکی از آن دو نفر همجنسباز دنیا و تمام مردم آن را از نابودی نجات دهند
فیلم با صراحت زندگی نامتجانس یک زوج همجنسباز را بدون هیچ پرده پوشی بر پرده سینما نشان میدهد و انتقاد صریح خود به این گناه عظیم بشری را مطرح میکند
آنجا که پدر یکی از دو مرد همجنسباز مبهوت و نا امید و عصبانی خانه آنان را ترک میکند
و آنجا که فرزند خوانده آن دو مرد همجنسباز میگوید مادر نداشتن باعث شده که کسی نباشد تا از او دفاع کند
دیگر نشانههای جاسازی شده در این فیلم انتقادی نشان از اعتراض شدید کارگردان هندی یعنی آقای ام نایت شیامالان به میراث قانونی شده قوم لوط یعنی همجنسگرایی در آمریکا دارد
فیلم در کلبه را بزن یادآور عذاب آسمانی قوم لوط است که در کتب آسمانی ادیان مطرح دنیا و همچنین در قرآن کریم توصیف شده است
این فیلم وقوع اتفاقاتی مانند سونامی و طوفان و زلزله و سقوط هواپیماها را مرتبط با رواج همجنس بازی بر روی کره زمین می داند
ام نایت شیامالان این کارگردان هندی معناگرای ساکن هالیوود که آثار ارزشمندی در حوزه سینمای ماورالطبیعه داشته است این بار نیز توانسته بر مبنای سخن هشدارآمیز پیامبران نسبت به عاقبت شوم قوم لوط فیلمی زیبا و معناگرا بسازد
جای تأسف است که برخی منتقدان فارسی زبان در شرح و نقد این فیلم دو مرد همجنسباز داستان را با عبارات مجعول زوج و خانواده نامگذاری میکنند
#تحلیل_فیلم
#تحلیل_سینما
#نقد_فیلم
#سینمای_آخرالزمانی
#قوم_لوط
#ام_نایت_شیامالان
#در_کلبه_را_بزن
#knockatthecabin
#همجنس_بازها
#همجنس_گراها
تحلیل استراتژیک سینما
سنگ بزرگی که فروید به چاه انداخت
تحلیل فیلم تار
خانم لیدیاتار رهبر مشهور ارکستر است که بوسیله شهرت خود از دختران و زنان جوانِ جویای نام سوء استفاده جنسی می کند
فیلم تار ماجرای یک زن همجنس باز است که به واسطه آزادی های جنسی ناشی از تئوری های فروید در جامعه غربی تبدیل به یک کَفتار درنده میشود که قادر نیست خوی درندگی خودش را کنترل کند یعنی چیزی شبیه یک گرگینه
بی خوابی ها و استرس های شبانه لیدیاتار و مصرف مکرر قرص های آرامش بخش نمادهایی هستند که کارگردان از آنها در نشان دادن حالت بیمارگونهی زن استفاده می کند
تادفیلد کارگردان فیلم تار در واقع قصه گوی شهر فرنگی است که مردمانش افسار پاره کردهاند و در زیر نقاب هنر اصیل و تمدن کهن در حال دریدن نوع ضعیفتر همدیگر هستند مانند گله گرگ های گرسنه
خانم لیدیاتارِ همجنس باز خود را مرد میپندارد لذا به راحتی به زنان به چشم جنس مخالف و البته طعمه نگاه میکند و همچون عنکبوت شکارچی همنوعانش را در تارهایی گسترده و نامرئی به دام می اندازد
شاید خالی از لطف نباشد که به اشارات مستقیم و غیرمستقیم تادفیلد کارگردان فیلم تار به شباهت رفتار فاشیستی ضدقهرمان فیلمش با نازی های جنگ دوم جهانی توجه کنیم
یکی آنجا که لیدیاتار از استاد کهنسالش میپرسد آیا نازیسم و آزار جنسی را کنار هم می گذارید که یعنی آیا اینها از یک جنس هستند
و دیگر آنجا که لیدیاتار هر زمان که هیجانی میشود به زبان آلمانی صحبت میکند و تماشاگر ناگهان هیتلری مؤنث را در قاب تصویر به تماشا مینشیند
در پایان فیلم زمانی که خانم لیدیاتار رسوا می شود و عنان و اختیار رفتارش را از دست میدهد و در سرزمین خودش جایی برای ادامه کار و زندگی ندارد به کشوری در شرق دور می گریزد و آنجا نیز زیر نقاب هنرمندی معروف به تلاش برای نابود کردن روح وروان زنان جوان ادامه میدهد
تادفیلدِ کارگردان این تداوم پلیدی را با نمایش دست گذاشتنِ لیدیاتار بر روی شانه دختر جوان نوازنده ویالون به ذهن مخاطب نفوذ میدهد که یعنی این قصه ادامه دارد
سکانس آخر فیلم تار که شکارچی به شکارگاهی بکر و دور میگریزد چقدر شبیه بخش آخر فیلم سکوت بره ها است آنجا که دکتر هانیبال آدمخوار در بین قربانیان آینده اش در کشوری آفریقایی در حال قدم زدن است
البته باید گفت این بازسازی سکانسهای فیلمهای تاریخی امری رایج است و تادفیلد هنرمندانه و بجا از این تکنیک بهره برده است
به راستی میتوان گفت فیلم تار همچون سکوت بره ها یک انتقاد سهمگین بر علیه روانشناسی نوین است و متهم اصلی خلق اینهمه جنایتکار با اتیکت و اتوکشیده را شخص زیگموند فروید و مکتب وین یا مکتب اتریش معرفی میکند
نظریه زیگموند فروید میگفت اگر موانع رفع نیازهای جنسی آدم ها را در سنین پایین بردارید در سنین بالاتر آنها عقده ناگشوده نخواهند داشت سربه راه خواهند بود
به عقیده تاد فیلد و همفکرانش فروید در واقع یک دیوانه بود که صدسال پیش سنگ بزرگی را در چاه جامعه جهانی انداخت بطوریکه امروز هزاران عاقل توانایی بیرون آوردن آن سنگ و قربانیان افتاده در آن چاه را ندارند
البته نعره این انتقاد در سکوت بره ها قدرتمندتر و گوش خراشتر بود چرا که کاراکتر دکتر روانشناس آدمخوار یک پارادوکس بزرگ برای حمله به اصل روانشناسی است یا تمثیلی است بر اینکه روانشناسان آدمخوارانی هستند که توحش را در جامعه گسترش میدهند
#تحلیل_فیلم
#تحلیل_سینما
#زیگموند_فروید
#فیلم_تار
#tarmovie
#روانکاوی
#روانشناسی
#مکتب_وین
#مکتب_اتریش
#کیت_بلانشت
#همجنس_بازها
#همجنس_گراها
#قوم_لوط
#سکوت_بره_ها