فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 قاضی مسعودی مقام: هیچ فشاری در رابطه با پرونده های مفاسد اقتصادی روی قاضی و دادگاه نیست
🔹متهم طبق قانون در انتخاب نوع پوشش در دادگاه مخیر است
#کلیپهای_داغ_سیاسی
@clipsiyasi
https://eitaa.com/clipsiyasi
🚨رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز در ابتدای جلسه درس خارج فقه:
⛔ هیچگونه مذاکره و در هیچ سطحی بین ایران و آمریکا اتفاق نخواهد افتاد
🔻 حضرت آیت الله خامنهای صبح امروز (سهشنبه) با اشاره به هوشیاری عمیق و تحسینبرانگیز مردم در مقابل توطئههای دشمنان در چهار دهه گذشته، تنها راه علاج مشکلات کشور را تکیه به مردم و جوانان و جدی گرفتن ظرفیتهای داخلی دانستند و با اشاره به طرح مجدد موضوع مذاکره از جانب آمریکاییها، هدف آنها از #ترفند_مذاکره را تحمیل خواستههای خود و اثبات تأثیرگذاری #فشار_حداکثری بر ایران خواندند و تأکید کردند:
👈 سیاست فشار حداکثری در مقابل ملت ایران پشیزی ارزش ندارد و همه مسئولان جمهوری اسلامی یکصدا معتقدند که با آمریکا در هیچ سطحی مذاکره نخواهد شد. ۹۸/۶/۲۶
#کلیپهای_داغ_سیاسی
@clipsiyasi
https://eitaa.com/clipsiyasi
7.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روزانه ۱۴۰۰ #سقط_جنین داری
🎥انجوی نژاد:ما در سال ۲۰۵۰ جزء پیرترین و کم جمعیت ترین کشور منطقه می شویم
🔻 روزانه ۱۴۰۰ #سقط_جنین داریم
🔻اگر ما ۲۰ درصد کسانی که سقط جنین می کنند را راضی کنیم که این کار را نکنند، جمعیت به حالت متعادل می رسد.
💬سيد علي موسوي
#کلیپهای_داغ_سیاسی
@clipsiyasi
https://eitaa.com/clipsiyasi
6.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 این جمله را سر دَرِ ادارههای حکومتی بنویسید:
👈 به آنچه دارید بسازید تا خود همه چیز بسازید
☑ دکتر #رحیمپور_ازغدی
#کلیپهای_داغ_سیاسی
@clipsiyasi
https://eitaa.com/clipsiyasi
19.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸عاشورا در کلام وحی؛
🔹چگونه بفهمیم حسینی هستیم؟/ حجتالاسلام قرائتی: قلب انسان باید تسلیم خداوند باشد
#کلیپهای_داغ_سیاسی
@clipsiyasi
https://eitaa.com/clipsiyasi
احمد امیرآبادی فراهانی:
«در حالی که بازگشایی مدارس و دانشگاهها در پیش است قیمت چادر مشکی افزایش یافته است و هزینه تهیه یک چادر که در سال گذشته ۱۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان بوده در حال حاضر به ۵۰۰ تا ۱۳۰۰۰۰۰ تومان رسیده است. یعنی کاری که رضاخان با کشف حجاب نتوانست انجام دهد با گرانی قیمت چادر در حال انجام است.»
.
#ایسنا #ایسنا_نیوز #چادر #حجاب #قیمت_چادر #گرانی #کشف_حجاب
#رضاخان
🔳 ایام شمسی ارتحال عالمی که ابتدا، استاد موسیقی بود ولی پس از تحول، مجتهد و فیلسوف و استاد بزرگانی از علما شد.
☑️ آیت الله میرزا جهانگیرخان قشقایی(رضوان الله تعالی علیه)/ارتحال شهریور ۱۲۸۹ شمسی، رمضان الکریم ۱۳۲۸ ق)
✅ در مقابل مشروطه انگلیسی، همنوا با مشروعه خواهی علامه شیخ فضل الله نوری
آیت الله حاج آقا رحیم ارباب فرمود:
«پس از اعلام مشروطیت، در جلسه علمای اصفهان، مخصوصاً روحانیون مسجد شاهی (مثل حاج نورالله و برادرش که از حامیان جریان غربگرای مشروطه بودند و بعد ها از از این حمایت نادم) جهانگیر خان، مشروطه را از اصالت مبرا دانست و آن را تا حدودی زاییده دسایس استعمارگران خواند، تا جایی که فرمود: اگر چه توده مردم به مشروطه دل بستهاند و جانها باختهاند؛ ولی این ریشه در استبداد دارد. شاید هم میخواهند دین مردم را بدزدند و سپس گفت: آقا رحیم چنین نیست؟ من سکوت کردم. فرمود: آقا رحیم سکوت کن، سکوت اسلم است./سایت رهبران شیعه
✅ عارفی که تار ساز شکست و تار دل نواخت 👇
http://www.hawzahnews.com/news/239956/
✅ ستارگان مدفون در تخت فولاد👇
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1398/02/29/2012911/
هدایت شده از سید یاسر جبرائیلی
#آرامکو سوخت تا کمی نور روی این حقیقت بتابد که "خون بر شمشیر پیروز است"
@syjebraily
5.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☑️ بیانات منتشر نشده رهبر انقلاب در پی حذف نام شهدا از برخی معابر در تهران
#عضویتهمینالان
✅ #کانال_رویکرد_مقاومت
https://eitaa.com/ResistanceApproach
🔻السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح اللتی حلت بفنایک علیک منی سلام الله ابدا
🔸خاطره ای از دکتر زرین کوب:
روز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم،مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویر را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم می گشتم، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند، برای همین نمیخواستم فعلا کسی متوجه حضورم بشود، هر چه بیشتر فکر می کردم کمتر به نتیجه می رسیدم، ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته ی افکار را پاره کرد:
ببخشید شما استاد زرین کوب هستید؟
گفتم: استاد که چه عرض کنم ولی زرین کوب هستم. خیلی خوشحال شد مثل کسی که به آرزوی خود رسیده باشد و شروع کرد به شرح اینکه چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند. همین طور که صحبت می کرد، دقیق نگاهش می کردم، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد؟ پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته، متین و سنگین و باوقار. می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده، و در اوقات بیکاری یا قرآن می خواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه، و چه زیبا غزل حافظ را می خواند. پرسیدم: حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید؟گفت: سؤالی داشتم گفتم: بفرما پرسید: شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟ گفتم: خب بله، صددرصد. گفت: ولی من اعتقاد ندارم.پرسیدم: من چه کاری میتونم انجام بدم؟ از من چه خدمتی بر میاد؟ (عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم). گفت: خیلی دوست دارم معتقد شوم، یک زحمتی برای من می کشید؟ گفتم: اگر از دستم بر بیاد، حتما، چرا که نه؟ گفت: یک فال برام بگیرید. گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم ندارم. بلافاصله دیوانی جیبی از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت: بفرما. مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم، نیت کنید .فاتحه ای زیر لب خواند و گفت: برای خودم نمی خوام، می خوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز عاشورا ) چی می گه؟ برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال. حافظ، عاشورا، اگه جواب نداد چی؟ عشق و علاقه ی این مرد به حافظ چی میشه؟با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوع پرداخته باشد. متوجه تردیدم شد، گفت: چی شد استاد؟ گفتم : هیچی، الان، در خدمتتان هستم.چشمانم را بستم و فاتحه ای قرائت کردم و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم:
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
خدای من این غزل اگر موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نباشد، پس چه می تواند باشد؟ سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل، از این زاویه نگاه نکرده بودم، این غزل، ویژه برای همین مناسبت سروده شده . بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی می کرد و گریه می کرد طوری که چهار ستون بدنش می لرزید ، انگار داشتم روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود. متوجه شدم عده ای دارند ما را تماشا می کنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فراخواند و عذرخواهی که متوجه حضورم نشده، حالا دیگه می دونستم سخنرانی خود را چگونه شروع کنم. بلند شدم، دستم را گرفت میخواست ببوسد که مانع شدم، خم شدم ، دستش را به نشانه ی ادب بوسیدم. گفت معتقد شدم استاد، معتقد بووودم استاد، ایمان پیدا کردم استاد، گریه امانش نمی داد. آنروز من روضه خوان امام شهید شدم و.کسانی پای روضه ی من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند. پیشنهاد میکنم هر وقت حال خوشی داشتید، وقایع روز عاشورا و شب یازدهم را در ذهن خود مرور کنید و بعد، این غزل را بخوانید.