eitaa logo
کانون دختران طهورا
290 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
410 ویدیو
41 فایل
ܥ‌‌ܟܿࡅ߳ـܝ‌ߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ‌ܨ ߊ‌ܝ‌‌ ܥܼࡅ߭ܚࡍ ࡈߊߺܣࡐ‌ܝ‌ߊ 🎀✨ - کانون دختـرانه طهـورا - وابـســته به مسجد "شهدای کربلا" دزفول + ناشنـاس : https://daigo.ir/secret/5481126303 + ارتباط با مـا: @roshan_ar • 🇮🇷🤝🏻🇵🇸 •
مشاهده در ایتا
دانلود
😂 موقع خواب بهمون خبر دادن که امشب رزم شب دارین ، آماده بخوابین😢😢 همه به هول و ولا افتادیم و پوتین به پا و با لباس کامل و تجهیزات نظامی خوابیدیم😁😁 تنها کسی که از رزم شب خبر نداشت حسین بود آخه حسین خیلی زودتر از بچه ها خوابیده بود... ... نصفه های شب بود که رزم شب شروع شد💥💥 با صدای گلوله و انفجار از جا پریدیم💥💥 بچه ها مثل قرقی از چادر پریدند بیرون و به صف شدیم😐 😐😐😐 خوشحال هم بودیم که با آمادگی کامل خوابیدیم و کارمون بی نقص بوده😎 اما یهو چشامون افتاد به پاهای بی پوتینمون😳😳 تنها کسی که پوتینش پاش بود حسین بود😃 از تعجب داشتیم شاخ در می آوردیم😳 آخه ما همه شب موقع خواب با پوتین خوابیده بودیم و حسین بی پوتین🤯 به بچه ها نگاه کردم ، داشتن از تعجب کُپ می کردند😵 فرمانده با عصبانیت گفت: مگه نگفتم آماده بخوابین و پوتین هاتون رو دم در چادر بذارین؟😡 😡 این دفعه رو تنبیه تون می کنم که دفعه دیگه حواستون جمع باشه😧 زود باشین با پای برهنه دنبالم بیاین...😵 ... صبح روز بعد همه داشتیم پاهامون رو از درد می مالیدیم🤕 مدام هم غُر می زدیم که چطور پوتین از پاهامون در اومده🤔 یهو حسین وارد شد و گفت: پس شما دیشب از قصد با پوتین خوابیده بودین؟😊😁 همه با حیرت نگاش کردیم و گفتیم : آره! مگه خبر نداشتی قراره رزم شب بزنن و ما تصمیم گرفتیم آماده بخوابیم؟😲 حسین با تعجب گفت: نه! من خواب بودم ، نشنیدم😱 😳 بچه ها که شاکی شده بودند گفتند : راستی چرا دیشب همه ی ماها پاهامون برهنه بود جز تو؟🤨 🤨🧐 حسین که عقب عقب راه می رفت گفت: راستش من نصف شب بیدار شدم☺️ خواستم برم بیرون چادر که دیدم همه با پوتین خوابیدن 🙄گفتم حتما خسته بودین و از خستگی خوابتون برده و نتونستین پوتیناتون رو در بیارین☺️ واسه همین اومدم ثواب کنم و آروم پوتین هاتون رو در آوردم ، بد کاری کردم؟😊 😊😁😁 آه از نهاد بچه ها در نمی اومد حسین رو گرفتیم و با یه جشن پتوی حسابی حالشو جا آوردیم🤣 🤣 🕊🥀 ─┅═ঊঈ🌹🥀🌹ঊঈ═┅─ http://eitaa.com/joinchat/2322202646Ccca5c5797d
تلنگرانه✨ در کلاس درس " خدا "❤️ آنهایی که ناله میکنند رد میشوند☹️ آنهایی که صبر میکنند قبول میشوند🥰 و آنهایی که شکر میکنند🙏🏻 شاگرد ممتاز میشوند ...😍 http://eitaa.com/joinchat/2322202646Ccca5c5797d
کانون دختران طهورا
پی دی اف زیارت عاشورا روز یازدهم چلــہ🌸 التمـاس دعای فرج🤲🏻
تقویم رنگی رنگی🌈 امروز ۱۹ فروردین روز من قوی هستم🥰 http://eitaa.com/joinchat/2322202646Ccca5c5797d
آیـہ گـرافـے🌸 رَبِّ لا تَــذَرنِـی فَــردًا پـرودگارا! مـرا تنها مـگذار... •°•°•°°•°•°•°•°•°• سوره انبـیاء/آیـ۸۹ـہ http://eitaa.com/joinchat/2322202646Ccca5c5797d
استغفار ڪن غم از دلت میره اگر استغفار ڪردی و غم از دلت نرفت؛ یعنی داری خالی‌بندی میڪنی بگرد گناهتو پیدا ڪن و اعتراف ڪن بهش...!👌 اینه راز موفقیت و آرامش😊 استغفر‌الله‌ربےواتوبہ‌الیہ♥️ http://eitaa.com/joinchat/2322202646Ccca5c5797d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آشپزی😍 میلک شیک پرتقال یه نوشیدنی عالی و خوشمزه برای دو نفر پرتقال دو عدد بستنی وانیلی 6 قاشق (یه لیوان )(کلا میزانش دل به خواهی) عسل 1 ق غ (یا شکر 2 ق غ) رنده پوست پرتقال 1 ق چ شیر 1 لیوان یخ چند تکه . پرتقال رو سر و تهش رو بریدم و بعد پوست بدنه اش رو و به صورت فیله دراوردم .می تونین به صورت فیله هم در نیارین ولی خوب بهتره پوست های داخلیش گرفته بشه . بقبه هم هدر نرفت والا خسته بودم همون لحظه مابقی رو خوردم . میوه است دیگه حالا هر طور بشه 😉 همه مواد رو داخل مخلوط کن ریختم و میکس کردم . داخل جام (لیوان) ریختم و کمی روش بستنی ریختم . نوش جانتون🌹 http://eitaa.com/joinchat/2322202646Ccca5c5797d
😍 خوشبختی آن بیرون نیست که برویم و پیدایش کنیم دلیل این که آن بیرون نیست این است که در درون ماست😉 "سونجا لیوبومیرسکی" http://eitaa.com/joinchat/2322202646Ccca5c5797d
﷽ يکي از مؤمنين به نام أبومحمّد، حسن بن وجناء گويد: زير ناودان طلا در حرم خانه‌ي خدا بودم که حضرت ولي عصر امام زمان عجّل الله تعالي فرجه الشّريف را ديدم. دفتري را به من عنايت نمود که در آن دعاي فرج و صلوات بر آن حضرت بود.سپس فرمود: به وسيله‌ي اين نوشته‌ها بخوان و براي ظهور و فرج من دعا کن و بر من درود و تحيت بفرست.و آن دعا بر حسب مشهور چنين نقل شده است:«اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِيکَ فُلانِ بْنِ فُلانْ «الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ الْعَسْکَري» صَلَواتُکَ عَلَيهِ وَ عَلي آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في کُلِّ ساعَةٍ، وَليا وَحافِظا وَ قاعِدا وَ ناصِرا وَ دَليلا وَ عَينا حَتّي تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعا وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلا». منبع:1-کمال الدين شيخ صدوق/ ص443/ ح17 و بحار الانوار/ ج52/ ص312- کافي/ ج4/ ص162 و فلاح السائل سيد بن طاووسي/ ص46 http://eitaa.com/joinchat/2322202646Ccca5c5797d
💌 تا به حـال شـده موقـع گناه...، یادِ امام زمـان عج بیفتـی؟! و اون گنـاه رو ترڪ ڪنی..‌.؟! اگه آره... پس عاشقــی مبارڪت باشه ________________؛ اَبَداً وَالله یا زَهـرا مَا نَنسـی مَهدیـا♥️ http://eitaa.com/joinchat/2322202646Ccca5c5797d
🌹🌱 شهید سیدمرتضی آوینی : یأس از جنود شیطان است و مومن هرگز دل به یأس نمی بازد . طغیان آب رودخانه، ابتلایی است که ایمان من و تو ،در کشاکش مبارزه ، آزموده شود. اگر نه، همه ذرات جهان، از پای تا سر، مسخر، اولیای خدا هستند. 🌷 سالروز به معراج‌ رفتن آقا سید مرتضی‌ آوینی‌ گرامی باد.🌷 http://eitaa.com/joinchat/2322202646Ccca5c5797d
کانون دختران طهورا
داستـانےکـوتاه از ملاقات جوانان با امام زمان(عج)🌸 قسمـت دوم...👇🏻 سوار اتوبوس شد، همین که راننده چشم
داستـانےکـوتاه از ملاقات جوانان با امام زمان(عج)🌸 قسمـت سوم...👇🏻 دیگر تحصیلم به پایان خود نزدیک شده بود. امتحان آخر برای گرفتن مدرک را هم در پیش داشتنم، حسابی خودم را آماده امتحان آخر کرده بودم تا اینکه روز امتحان فرا رسید. صبح ساعت ۶ سوار اتوبوس شدم تا ۷ برسم پاریس. ساعت ۸ هم امتحان داشتم . ۲۰ دقیقه از حرکت اتوبوس نگذشته بود که ماشین خاموش شد و آقای راننده پایین آمد، حدود ۱۰ دقیقه سرش به موتور بند بود،خبری نشد. مسافرین از ماشین پیاده شدند من هم آمدم پایین،ساعت ۶:۴۰ شد، ولی ماشین همچنان خراب بود و قصد روشن شدن نداشت. دیگر داشتم دلشوره می گرفتم ،هر چقدر هم جاده را نگاه می کردم هیچ خبری از ماشینی نبود. چند نفری هم مثل من عجله داشتند و با نگرانی در کنار جاده ایستاده و به آخر جاده نگاه می‌کردند. خیلی نگران بودم اگر به این امتحان نمیرسیدم زحماتم به هدر می رفت، شاید یکی دو سال عقب می افتادم. دیگر از همه جا ناامید شده بودم و کنار جاده نشسته و زانوی غم در بغل گرفته،به فکر فرو رفتم کاری از دستم بر نمی آمد؛که یک دفعه نور امیدی در دلم روشن شد! به یاد حرف مادرم افتادم که هنگام خداحافظی در فرودگاه ایران گفت: پسرم در کشور غربت هر وقت مشکلی برایم پیش آمد امام زمان علیه السلام را فراموش نکن. شروع کردم به درد دل کردن با امام زمان علیه السلام. آقاجان !یا صاحب الزمان اگر اینجا به داد من برسی قول می دهم نمازم را حتما بخوانم،آنهم اول وقت . امام زمان!به دادم برس آقاجان در دیار غربت گیر افتاده ام . در حال درد دل کردن با امام زمان علیه السلام بودم که راننده گفت: فایده ندارد درست بشو نیست باید بروم تعمیرکار بیاورم. یکدفعه دیدم آقایی آمد به راننده گفت: شما برو استارت بزن تا من یک دستی به موتور بزنم. راننده گفت: آقا فایده ندارد خیلی وَر رفتم درست بشو نیست. آقا گفت: حالا شما برو استارت بزن ضرر که ندارند. آقای راننده رفت سوار ماشین شد و این آقا هم یک دستی به موتور زد که تا راننده استارت زد، ماشین روشن شد. مسافر ها هنوز مطمئن نشده بودند که ماشین درست شده باشد که با گاز آخری که آقای راننده داد همه خوشحال شدند و من از خوشحالی اولین نفری بودم که سوار ماشین شدم.... ادامه دارد🌹 http://eitaa.com/joinchat/2322202646Ccca5c5797d