حضرت فرمودن: من اگه بمونم حرمت حرم شکسته میشه... گفتن یعنی چی؟! فرمودن: یزید منو تو خانه ی خدا میکشه گفتن: نه، یزید و کشتن شما اونم تو حرم؟! تو مسجد الحرام؟! نه اقا شما اشتباه میکنید، شما نسبت به یزید دچار توهم توطئه هستین، یزید همچین ادمی نیست... کسی حرف حضرت رو باور نمیکرد!! میدونید مشکل کار کجاست؟! مشکل اینه اینا نمیدونن یزید دشمنه... نمیدونن یزید کیه! اگه میدونستن که یزید کیه و اگر میدونستن یزید چه موجودیه وایمیستادن کنار امام حسین علیه السلام و از امام دفاع میکردن... مشکلشون این بود که دشمن رو نمیشناختن...

به همین جهت به امام میگفتن تو اشتباه میکنی... اصلاً دلیلی داریم که اگر میدونستن حسین بن علی علیه السلام راست میگه، میدونستن یزید دشمنه می ایستادن و از امام حسین علیه السلام دفاع میکردن دلیلی بر این مطلب داریم؟! #بله...!! این مردم مکه که به امام اعتراض کردن که شما چرا داری میری؟! عین همین اعتراض ها رو مردم مدینه داشتن؟! وقتی امام حسین از مدینه میخواست بیاد بیرون و فرمود: من بیعت نمیکنم گفتن چرا بیعت نمیکنید؟! فرمودن: وقتی که اسلام و امت مسلمان به فردی مثل یزید مبتلا بشه باید با اسلام خداحافظی کرد.. نه آقا چی داری میگی...

میگفتن: چه فرقی هست بین یزید و معاویه؟! شما با معاویه بیعت کردی، چرا با یزید بیعت نمیکنی ؟!🤔 شما داری اشتباه میکنی یزید اونطوری که شما میگی نیست... خب حضرت از مدینه اومدن بیرون... امام حسین علیه السلام وقتی از مدینه اومدن بیرون کاروانشون پر بود یه کاروان دویست، سیصد نفری... خود اقا بودن حضرت عباس بود حضرت علی اکبر بود اینا اهالی مدینه بودن دیگه و با اهالی مدینه ارتباط داشتن رفیق بودن ... این کاروان از کربلا برگشت به اهالی مدینه گفتن کاروانی که رفته بود برگشت... همه اومده بودن به استقبال کاروان نگاه کردن دیدن عه کاروان خالیه ... مردهای کاروان نیستن چی شدن؟! از امام حسین علیه السلام سراغ گرفتن أَینَ الاحسین؟! گفتن: قد قتل ! کشته شد... أَینَ عباس؟! عباس کو؟! قد قتل ... مسلم بن عقیل کو؟! قَد قُتِل.... علی اکبر؟!... کی اینا رو کشت؟! یزید....عه چرا؟! اینو بدونید کاروان اسرای کربلا به هر کجا که میرسید اونجا بحرانی میشد، از خود کوفه تا شام به مدینه که رسید خب امام در مدینه زندگی میکرد اصلا متولد مدینه بود، با اهالی مدینه حشر و نشر داشت خود عباس بن علی... علی اکبر... کل مدینه یکپارچه گریه شد عزاداری ... یکسال مدینه مبتلای عزاداری بود ... دیگه نمیشه زندگی کرد ... یک فردی بود به نام عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه این رئیس انصار بود رئیس مردم بود منتها فکر میکنید این کی بود؟! این فرزند حنظله ای بود که در جنگ احد در رکاب پیامبر شهید شد

هر جا تموم شد دوباره پلی کنید...

اینم از جمله کسانی بود که به امام میگفت: تو اشتباه میکنی میری... این عالِم بود مورد مراجعه مردم بود جمع شدن گفتن: عبدالله بیا مشکل رو حل کن نمیشه که ... تو مدینه اصلا نمیشه موند چه کنیم؟! برو ببین حق با یزید بوده یا حسین بن علی اگه حق با یزید بوده دیگه گریه نکنیم، اگه با حسین بن علی بوده تکلیف خودمون رو بفهمیم... بعد از یکسال می خوان برن سراغ دشمن شناسی... عبدالله رفت شام، همین که وارد کاخ یزید شد همه چیزو فهمید... عه اونی که حسین بن علی میگفت درست میگفت یزید دین نداره...

یزید بعد از حادثه عاشورا مملکتش بهم ریخته بود کوفه بحرانی... شام بحرانی... مکه سقوط کرده بود... عبدالله بن زبیر مونده بود حالا بهش خبر دادن که مدینه هم بحرانی شده، خیلی دنبال این بود که مدینه رو حفظ کنه... عبدالله بن حنظله رو خیلی تحویل گرفت هرچی حرف انداخت که ببینه عبدالله چی میگه اون هیچی نگفت صد دینار بهش داد گفت: برو خرج مدینه کن اومد مدینه ... بهش گفتن چه خبر؟! گفت: ما اشتباه میکردیم حسین بن علی راست میگفت... چیکار کنیم؟! مدینه رو میگیریم... زدن و بنی امیه رو از شهر بیرون کردن مدینه سقوط کرد... همه مردمی بودن که گفتن حسین بن علی علیه السلام اشتباه کرد... به یزید خبر دادن مدینه سقوط کرد خیلی عصبانی شد یه نیرو داشت مسلم بن عمر خیلی آدم خبیثی بود اینو صداش کرد گفت: میری مکه و مدینه رو برای من ازاد کنی؟! گفت: آره تو هر کاری بگی من میکنم گفت: برو اول مدینه رو ازاد کن سه روز هم مدینه برای تو حلال... بعد برو مکه رو ازاد کن

پانزده هزار نیرو برداشت آورد... به مدینه خبر دادن که از شام داره نیرو میاد گفتن مقاومت میکنیم، دور مدینه رو خندق کندن عین جنگ احزاب نیروی مسلم بن عمر اومد پشت خندق گیر کرد یه پانزده روز جنگیدن بهشون خبر دادن که سمت مسجد قبا نقطه ی ضعف خندقِ از همین زاویه زدن خط شکست وارد مدینه شدن ... عبدالله و صدنفر از یارانش همون دم مسجد کشته شدن... اینا ریختن تو مدینه جنگ شروع شد ده هزار نفر مدینه کشته داد... مدینه سقوط کرد به دست مسلم... سه روز مدینه براشون حلال بود دیگه... در پایان روز سوم گفت: برید اصحاب رسول الله رو کت بسته بیارید اوردن یک مهر بزرگ درست کرد روش نوشت هذا عبد یزید این برده ی یزید هست گذاشت تو آتیش یکی یکی آوردشون گفت: یا اقرار میکنی برده ی یزیدم یا میکشمت تا اقرار میکرد این مهر و میزد رو پیشونیشون ولشون میکرد

ده هزار نفر مدینه کشته داد یک سال بعد حادثه کربلا چرا ؟! چون الان فهمیدن دشمن کیه امام حسین علیه السلام وقتی میخواست بره بیرون میگفتن تو اشتباه کردی... #دشمن_شناسی...!! ما در طول تاریخ از این زاویه ضربه خوردیم، نمیدونیم دشمن کیه والا مسلمونا حاضر به مقاومت بودن... این بحث از ضروری ترین مباحثه... در طول تاریخ هر چه ضربه خوردیم بیشتر به این دلیل بوده که مردم دشمن خودشون رو درست نمیشناختن مردم مدینه با امام حسین علیه السلام بیعت نکردن و حتی به حضرت اعتراض میکردن که چرا شما با معاویه بیعت کردی ولی با یزید بیعت نمیکنی؟! درک نمیکردن که امام چرا میفرماید بیعت من با یزید پایان اسلام هست... یک سال بعد از واقعه کربلا همون مردمی که به دعوت امام لبیک نگفتن و همراهی نکردند، مجبور شدند که با لشکر یزید بجنگن و ده هزار نفر کشته دادن و آخرش هم مدینه سقوط کرد...

این شبها خادمین کانال تهذیب نفس رو از دعاهای خیرتون بی نصیب نذارید یا علی

【‌#یک_دلنوشته✍】 😒 حوصلم سر رفته ، خیز بر می دارم سمت گوشیم📱 و شروع می کنم به چک کردن پیام هام📩... یه پیام محرک?😈... 😏 یه فکر محرک⛔️... پرورش فکرم❓❓ رسیدم به دوراهی⚠️ همون دوراهی همیشگی😖 که همیشه توش شکست خوردم😤😰 باید انتخاب کنم🤔 کدوم راه❓👀 بازم😱... 😡 نــــــه/ NO 👎 🔞 ایـســـت ‍🔞 ✋ ایندفعه دیگه نه😡 قرار بود بذارم کنار👉 ‼️ تا اینجاش مثل همیشه بود ولی از اینجا به بعدش دیگه نیست❎ 😉 چون دیگه بلدم چجوری برم🐾 👌 تو راه درست🏇🏇 👈 یک ترفنـد بدم🔑⁉️ خــدا و امام دارن نگاهم میکنن‼️ نمیخوام جلوی چشماشون گناه کنم😉 چند تا [ صلوات ] ❤️چندبار [ یا الله ]❤️ سوره ی لقمان❤️ ورزش کردن ❤️ و... اینا👆👆 ادامه ی مسیر منه... 👈 دیگه هرگز تو #خودارضایی یا هر گناه کثیفی سقوط نمی کنم 👊 😌 از این به بعد برنده منم💪 نه ابلیس👿 یه جوری شکستش میدم که نفهمه از کجا خورد😊💪 [ من نفس خود را تبرئه نمی کنم زیرا که نفس (آدمی) بسیار به بدی فرمان می دهد مگر آن که پروردگارم رحم آورد ] 📚سوره یوسف 53 ♡کـانـال تهذیب نفس @tahzibe

یه حمد شفا بخونیم برای شفای تمام بیماران

﷽