eitaa logo
تهذیب حوزه فیضیه مازندران
178 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
2هزار ویدیو
488 فایل
لطفا برنامه های مفید و کاربردی تهذیبی تان و هرگونه پیشنهاد و انتقاد تان را به این👇👇 آیدی بفرستید 🆔 @Mohammad_shakeri_chaneri
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تهذیب مدرسه علمیه امام حسن مجتبی علیه السلام
Eitaa-Live-1665860120254_1_1.mp3
24.47M
🔰 «پاسخ به شبهات معترضین حوادث اخیر» ⁉️ چرا حکومت جمهوری اسلامی در ایران به گذاشته نمی‌شود؟! ⁉️ چرا رهبری در ایران، این میزان قدرت اختیار دارد؟! ⁉️ چرا حجاب در ایران است؟! ⁉️ آیا در جمهوری اسلامی ایران، هست؟! ⁉️ چرا زنان آزادی ندارند؟! چرا به آنان می‌شود؟! ⁉️ چرا آزادی بیان در ایران نیست؟! و پاسخ به شبهات دیگر.... 🔴 💠 اندیشکده راهبردی 🆔 @soada_ir
هدایت شده از تهذیب مدرسه علمیه امام حسن مجتبی علیه السلام
🍃علامه حسن زاده آملی ره : عارف حسرت از دست رفتن چیزی جز یادِخدا را نمی خورد؛ زیرا جز خدا را نمی بیند؛ وبرای امور دیگر که فانی اند، متأسّف نمی شود : کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إلَّا وَجْهَهُ . هزار و یک کلمه‌‌، ج 5 ص 30 🆔 @arefin
هدایت شده از تهذیب مدرسه علمیه امام حسن مجتبی علیه السلام
15.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️پشت پرده مماشات با آشوبگران و فتنه‌گران پشت پرده پرتاپ سه موشک سپاه پاسداران،حوادث عربستان و آتش سوزی پالایشگاه در آمریکا و اسرائیل... ثامن قم @samenqom313
هدایت شده از تهذیب مدرسه علمیه امام حسن مجتبی علیه السلام
عـلامـہ حســن‌زاده آملی : این قدر به زوروبازویتان متکی‌نباشید رزق را باید از جــــای دیگــــر بدهنـــد. شما دائما اهل طهارت و پاڪی باشید، رزق‌تــان وسیـــع خــواهد شــد. @samad1001 http://eitaa.com/joinchat/4000645139Cde96dd3d95
هدایت شده از تهذیب مدرسه علمیه امام حسن مجتبی علیه السلام
⚛️علما و دوری از گناه 🖇کو عمل کننده آقا؟ یکبار طلبه ای خدمت آقا(مرحوم آیت اللّه بهجت) رسید و تقاضای دستورالعمل نمود. آقا فرمود: دستورالعمل! کو عمل کننده آقا؟! وی گفت: آقا! نصیحت بفرمایید. دعا کنید عمل کنیم. ایشان فرمود: دعا که می‌کنیم. دعا که چیزی نیست که انجام ندهیم؛ ولی همین کافی نیست. بعضی مطالب دوایی است نه فقط دعایی. باز وی گفت : حالا دستورالعملی بدهید. آقا فرمودند: یک چیزی به شما می گویم، هر جا بروید، این است و جز این نیست. بروید گناه نکنید. به بپیوندید: @nedaye_tahzib
هدایت شده از تهذیب مدرسه علمیه امام حسن مجتبی علیه السلام
⭕️ علمای أضرّ از جهّال! 🔸 آقایان! اگر کسی علم پیدا کند، مجتهد شود، به مقامات بالا برود، اما حاضر نباشد حق را بپذیرد؛ هوای نفس بر او غالب باشد و خواست‌ها و تمایلاتِ شخصی، واضحات را از او مخفی کند، چنین کسی به عالَم اسلام نه تنها هیچ مفید نیست، بلکه مضرّ و گاهی اضرّ از جُهّال است 📅 ۲۰ شهریور ۷۳ 📱به بپیوندید: @nedaye_tahzib
هدایت شده از تهذیب مدرسه علمیه امام حسن مجتبی علیه السلام
10.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 از خانم‌ها سؤال میشه اگر قرار بشه شما همکار زنی برای شوهرتون انتخاب کنید کدام را انتخاب می کنید؟ فقط اونی که میگه نمیخوام شوهرم نگاهش کنه 😁 ‌ + خنده 💓 😃 @montakhabtanz •͜+
هدایت شده از تهذیب مدرسه علمیه امام حسن مجتبی علیه السلام
12.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴یک نفر هشدار سیل میده‼️ 🔴یک عده حواسشون نیست‼️ و سیل تروریست های پشت مرزهای ایران عزیز را که آماده ایجاد زمینه برای ورود به خاک پاک ما هستند را به نمی بینند‼️ 🎙کارشناس: محمدحسین دادخواه ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲ @saye_rushan
هدایت شده از تهذیب مدرسه علمیه امام حسن مجتبی علیه السلام
گفت:من‌ازنمازخواندن‌لذت‌نمی‌برم!!! آیاذکر؎هست‌کہ....... آیت‌الله شاه‌آبادی بلافاصلہ‌گفت:↯ شماموسیقی‌حرام‌گوش میکنی؟! طرف‌یکباره‌جاخورد!: وحرف‌ایشان‌راتاییدکرد.: آیت‌الله‌شاه‌آبادی بلافاصله‌می‌گوید:↯ ذکࢪلازم‌نیست!!! موسیقی‌حرام‌راترک‌کنید : صدا؎حرام، انسان‌را به‌گناهان‌علاقه‌مند، و‌در‌نتیجه‌‌از‌نماز‌دور وبی‌علاقہ‌کرده‌ و راه حضور شیطان رافراهم می کند 🌋 @doostibakhoda
هدایت شده از تهذیب مدرسه علمیه امام حسن مجتبی علیه السلام
🔆 ✍️ علامه جعفری 🔹روزی طلبه فلسفه‌خوانی نزد من آمد تا برخی سوال بپرسد. ديدم جوان مستعدی است كه استاد خوبی نداشته است. 🔸ذهن نقاد و سوالات بديعی داشت كه بی‌پاسخ مانده بود. پاسخ‌ها را كه می‌شنيد، مثل تشنه‌ای بود كه آب خنکی يافته باشد. 🔹خواهش كرد برايش درسی بگويم و من كه ارزش اين آدم را فهميده بودم، پذيرفتم. قرار شد فلان كتاب را نزد من بخواند. 🔸چندی كه گذشت، ديدم فريفته و واله من شده است. در ذهنش ابهت و عظمتی يافته بودم كه برايش خطر داشت. 🔹هرچه كردم، اين حالت در او كاسته نشد. می‌دانستم اين شيفتگی، به استقلال فكرش صدمه می‌زند. تصميم گرفتم فرصت تعليم را قربانی استقلال ضميرش كنم. 🔸روزی كه قرار بود برای درس بيايد، در خانه را نيمه‌باز گذاشتم. دوچرخه فرزندم را برداشتم و در باغچه، شروع به بازی و حركات كودكانه كردم. 🔹ديدمش كه سر ساعت آمد. از كنار در، دقايقی با شگفتی مرا نگريست. با هيجان، بازی را ادامه دادم. در نظرش شكستم. راهش را كشيد و بی يک كلمه، رفت كه رفت. 🔸اينجا كه رسيد، مرحوم علامه جعفری با آن همه خدمات فكری و فرهنگی به اسلام، گفت: برای آخرتم به معدودی از اعمالم، اميد دارم. يكی همين دوچرخه‌بازی آن روز است! 🔹درس استاد آن شب آن بود كه دنبال آدم‌های بزرگ بگرديد و سعی كنيد دركشان كرده و از وجودشان توشه برگيريد اما مريد و واله كسی نشويد. 🔸شما انسانيد و ارزشتان به ادراک و استقلال عقلتان است. عقلتان را تعطيل و تسليم كسی نكنيد. آدم كسی نشويد، هر چقدر هم طرف بزرگ باشد. @shomareshmakooszohor
هدایت شده از تهذیب مدرسه علمیه امام حسن مجتبی علیه السلام
🔆 ✍ قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری روزی طلبه جوانی که در زمان شاه‌عباس در اصفهان درس می‌خواند نزد مرجع تقلید آن زمان یعنی مرحوم آیه الله العظمی شیخ بهایی آمد و گفت: من دیگر از درس‌خواندن خسته شده‌ام و می‌خواهم دنبال تجارت و کار و کاسبی بروم، چون درس‌خواندن برای آدم، آب و نان نمی‌شود و کسی از طلبگی به جایی نمی‌رسد و به‌جز بی‌پولی و حسرت، عایدی ندارد. شیخ گفت: بسیار خب! حالا که می‌روی حرفی نیست. فعلا این قطعه سنگ را بگیر و به نانوایی برو چند عدد نان بیاور با هم غذایی بخوریم و بعد هر کجا می‌خواهی برو، من مانع کسب‌وکار و تجارتت نمی‌شوم. جوان با حیرت و تردید، سنگ را گرفت و به نانوایی رفت و سنگ را به نانوا داد تا نان بگیرد ولی نانوا او را مسخره نمود و از مغازه بیرون کرد. پسر جوان با ناراحتی پیش شیخ بهایی برگشت و گفت: مرا مسخره کرده‌ای؟ نانوا نان را نداد هیچ، جلوی مردم مرا مسخره کرد و به ریش من هم خندید. شیخ گفت: اشکالی ندارد. پس به بازار علوفه‌فروشان برو و بگو این سنگ خیلی باارزش است، سعی کن با آن قدری علوفه و کاه و جو برای اسب‌هایمان بخری. او دوباره به بازار رفت تا علوفه بخرد ولی آن‌ها نیز چیزی به او ندادند و به او خندیدند. جوان که دیگر خیلی ناراحت شده بود، نزد شیخ آمد و ماجرا را تعریف کرد. شیخ بهایی گفت: خیلی ناراحت نباش. حالا این سنگ را بردار و به بازار صرافان و زرگران ببر و به فلان دکان برو و بگو این سنگ را گرو بردار و در ازای آن، صد سکه به من قرض بده که اکنون نیاز دارم. طلبه جوان گفت: با این سنگ، نان و علوفه ندادند، چگونه زرگران بابت آن پول می‌دهند؟ شیخ گفت: امتحان آن که ضرر ندارد. طلبه جوان با اینکه ناراحت بود، ولی با بی‌میلی و به احترام شیخ به بازار صرافان و جواهرفروشان رفت و به همان دکانی که شیخ گفته بود، رفت و گفت: این سنگ را در مقابل صد سکه به امانت نزد تو می‌سپارم. مرد زرگر نگاهی به سنگ کرد و با تعجب، نگاهی به پسر جوان انداخت و به او گفت: قدری بنشین تا پولت را حاضر کنم. سپس شاگرد خود را صدا زد و در گوش او چیزی گفت و شاگرد از مغازه بیرون رفت. پس از مدت کمی شاگرد با دو مامور به دکان بازگشت. ماموران پسرجوان را گرفتند و می‌خواستند او را با خود ببرند. او با تعجب گفت: مگر من چه کرده‌ام؟ مرد زرگر گفت: می‌دانی این سنگ چیست و چقدر می‌ارزد؟ پسر گفت: نه، مگر چقدر می‌ارزد؟ زرگر گفت: ارزش این گوهر، بیش از ۱۰هزار سکه است. راستش را بگو، تو در تمام عمر خود حتی هزار سکه را یک‌جا ندیده‌ای، چنین سنگ گران‌قیمتی را از کجا آورده‌ای؟ پسر جوان که از تعجب زبانش بند آمده بود و فکر نمی‌کرد سنگی که نانوا با آن نان هم نداده بود، این مقدار ارزش داشته باشد، با لکنت‌زبان گفت: به خدا من دزدی نکرده‌ام. من با شیخ بهایی نشسته بودم که او این سنگ را به من داد تا برای وام‌گرفتن به اینجا بیاورم. اگر باور نمی‌کنید با من به مدرسه بیایید تا به نزد شیخ برویم. ماموران پسر جوان را با ناباوری گرفتند و نزد شیخ بهایی آوردند. ماموران پس از ادای احترام به شیخ بهایی، قضیه مرد جوان را به او گفتند. او ماموران را مرخص کرد و گفت: آری این مرد راست می‌گوید. من این سنگ قیمتی را به او داده بودم تا گرو گذاشته، برایم قدری پول نقد بگیرد. پس از رفتن ماموران، طلبه جوان با شگفتی و خنده گفت: ای شیخ! قضیه چیست؟ امروز با این سنگ، عجب بلاهایی سر من آورده‌ای! مگر این سنگ چیست که با آن کاه و جو ندادند ولی مرد صراف بابت آن ۱۰هزار سکه می‌پردازد. شیخ بهایی گفت: مرد جوان! این سنگ قیمتی که می‌بینی، گوهر شب‌چراغ است و این گوهر کمیاب، در شب تاریک چون چراغ می‌درخشد و نور می‌دهد. همان طور که دیدی، قدر زر را زرگر می‌شناسد و قدر گوهر را گوهری می‌داند. نانوا و قصاب، تفاوت بین سنگ و گوهر را تشخیص نمی‌دهند و همگان ارزش آن را نمی‌دانند. وضع ما هم همین طور است. ارزش علم و عالم را انسان‌های عاقل و فرزانه می‌دانند و هر بقال و عطاری نمی‌داند ارزش طلب علم و گوهر دانش چقدر است و فایده آن چیست. حال خود دانی، خواهی پی تجارت برو و خواهی به تحصیل علم بپرداز. پسر جوان از اینکه می خواست از طلب علم دست بکشد، پشیمان شد و به آموزش علم ادامه داد تا به مقام استادی بزرگ رسید. کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84