eitaa logo
تهذیب حوزه علمیه آیت الله ایروانی(ره)
235 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1هزار ویدیو
34 فایل
رهبر حکیم انقلاب: در جمهوری اسلامی هرجا که قرار گرفته‌‌‌اید، همان‌‌‌جا را "مرکز دنیا" بدانید و آگاه باشید که همه‌‌‌ی کارها به شما متوجه است
مشاهده در ایتا
دانلود
عکس| اولین جلسه تولیت محترم مدرسه آیت الله ایروانی(ره)، با اساتید و کادر این حوزه مبارکه انجام شد. 🌐@mojtahedshabestari
‏امروز چهار دی مصادف با سالروز عملیات کربلای ۴ یادی کنیم از جوانان پاک و بی ادعایی که جانانه و مخلصانه برای حفظ ارزشها و وطن و ملت جان خود را فدا کردند و شهید شدند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 | شبیه‌سازی‌تمرین حمله به تأسیسات اتمی‌دیمونا در رزمایش‌موشکی‌سپاه | 🔻 تصاویر منتشر شده از شلیک ۱۶ موشک بالستیک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مرحله نهایی و آخرین روز رزمایش پیامبر اعظم (ص) ۱۷ نشان می‌دهد، سپاه پاسداران با شبیه‌سازی تأسیسات اتمی دیمونا، حمله به این مرکز حساس و حیاتی رژیم صهیونیستی را در رزمایش موشکی خود تمرین کرده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 شبیه سازی دیمونابه کنار! نکته بسیار مهم افزایش چشمگیر قدرت مانور موشک ها بود در لحظه شلیک ،موشک وسطی معیار است، موشکهای سمت راستی به چپ متمایل شده و موشک های سمت چپ به راست وقتی موشکی در لحظه شلیک(سرعت کم )اینگونه عمل می کند در لحظه برخورد عملا هیچ پدافندی توان رهگیری آنرا ندارد
5.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فریب ما بودیم...! "لحظات حضور سردار سپاه اسلام حسین خرازی در بین رزمندگان غواص به مناسبت۳ دی سالروز عملیات کربلای ۴" 🕋این برادر آسمانی ۶۵ روز بعد در عملیات کربلای ۵ به همت و باکری پیوست و روح مطهرش عند ربهم یرزقون شد
انتشار نامه تکان‌دهنده شهید سلیمانی *دیدم تجارت بکنم عاقبت آن عبارت است از مقداری سکه براق شده و چند خانه و چند ماشین.* شهید قاسم سلیمانی در نامه‌ی خود به فرزندش که برای نخستین بار منتشر شده است از چگونگی انتخاب شغل خود می‌گوید. متن نامه شهید حاج قاسم سلیمانی به فرزندش «بسم الله الرحمن الرحیم آیا این آخرین سفر من است یا تقدیرم چیز دیگری است که هر چه باشد در رضایش راضی‌ام. در این سفر برای تو می نویسم تا در دلتنگی‌های بدون من یادگاری برایت باشد. شاید هم حرف به درد بخوری در آن یافتی که به کارت آید. هر بار که ســفر را آغاز می‌کنم احساس می کنم دیگر نمی بینمتان. بارها در طول مســیر چهره‌های پر از محبتتان را یکی یکی جلوی چشمانم مجسم کرده‌ام و بارها قطرات اشکی به یادتان ریخته‌ام. دلتنگتان شده‌ام، به خدا ســپردمتان. اگر چه کمتر فرصت ابراز محبت یافته‌ام و نتوانستم آن عشق درونی خودم را به شما برسانم. اما عزیزم هرگز دیده‌ای کسی جلوی آیینه خود را ببیند و به چشمان خود بگوید دوستتان دارم، کمتر اتفاق می‌افتد اما چشمانش برایش باارزشترینند. شما چشمان منید. چه بر زبان بیاورم و چه نیاورم برایم عزیزید. بیش از بیست سال است که شما را همیشه نگران دارم و خداوند تقدیر کرده این جان پایان نپذیرد و شما همیشه خواب خوف ببینید. دخترم هر چه در این عالم فکر می کنم و کرده‌ام که بتوانم کار دیگری بکنم تا شما را کمتر نگران کنم، دیدم نمی توانم و این به دلیل علاقه‌ی من به نظامی‌گری نبوده و نیست. به دلیل شغل هم نبوده و نخواهد بود. به دلیل اجبار یا اصرار کسی نبوده است و نیست. نه دخترم من هرگز حاضر نیستم به خاطر شغل، مسئولیت، اصرار یا اجبار حتی یک لحظه شما را نگران کنم، چه برسد به حذف یا گریاندن شما. *من دیدم هرکس در این عالم راهی برای خود انتخاب کرده است یکی علم می‌آموزد و دیگری علم می‌آموزاند.* یکی تجارت می کند کسی دیگر زراعت می کند و میلیون‌ها راه یا بهتر است بگویم به عدد هر انسان یک راه وجود دارد و هر کس راهی را برای خود برگزیده است. من دیدم چه راهی را می بایست انتخاب کنم. با خود اندیشیدم و چند موضوع را مرور کردم و *از خود پرسیدم اولا طول این راه چقدر است انتهای آن‌ها کجاست، فرصت من چقدر است. و اساساً مقصد من چیست.* دیدم من موقتم و همه موقت هستند. چند روزی می مانند و می روند. بعضی‌ها چند سال برخی‌ها ده سال اما کمتر کسی به یک ‌صد سال می رسد. اما همه می روند و همه موقتند.‌ *دیدم تجارت بکنم عاقبت آن عبارت است از مقداری سکه براق شده و چند خانه و چند ماشین.* اما آن‌ها هیچ تأثیری بر سرنوشت من در این مسیر ندارد. فکر کردم برای شــما زندگی کنم دیدم برایم خیلی مهم‌اید و ارزشمندید به طوری که اگر به شما درد برسد همه‌ی وجودم را درد فرا می‌گیرد. اگر بر شما مشکلی وارد شود من خودم را در میان شــعله‌های آتش می بینم. اگر شما روزی ترکم کنید بند بند وجودم فرو می ریزد. اما دیدم چگونه می توانم حلال این خوف و نگرانی‌هایم باشم. دیدم من باید به کسی متصل شوم که این مهم مرا علاج کند و او جز خدا نیست. این ارزش و گنجی که شما گل‌های وجودم هســتید با ثروت و قدرت قابل حفظ کردن نیست. وگرنه باید ثروتمندان و قدرتمندان از مــردن خود جلوگیــری کنند و یا ثروت و قدرتشــان مانع مرض‌های صعب‌العلاجشان شود و از در بسترافتادگی جلوگیری نماید. من خدا را انتخاب کرده ام و راه او را. اولین بار است که به این جمله اعتراف می‌کنــم؛ هرگز نمی خواســتم نظامی شــوم، هرگز از مدرج شــدن خوشــم نمی‌آمد. من کلمه‌ی زیبای قاسم را که از دهان پاک آن بسیجی پاسدار شهید برمی خاست بر هیچ منصبی ترجیح نمی دهم. دوست داشتم و دارم قاسم بدون پسوند یا پیشوندی باشم. لذا وصیت کردم روی قبرم فقط بنویسید سرباز قاسم، آن هم نه قاسم سلیمانی که گنده‌گویی است و بار خورجین را سنگین می کند. عزیزم از خدا خواستم همه‌ی شریان‌های وجودم را و همه‌ی مویرگهایم را مملو از عشق به خودش کند. وجودم را لبریز از عشق خودش کند. این راه را انتخاب نکردم که آدم بکشم، تو میدانی من قادر به دیدن بریدن سر مرغی هم نیستم. من اگر سلاح به دست گرفته‌ام برای ایستادن در مقابل آدمکشان است نه برای آدم کشتن. خود را سرباز در خانه هر مسلمانی می بینم که در معرض خطر است و دوست دارم خداوند این قدرت را به من بدهد که بتوانم از تمام مظلومان عالم دفاع کنم. نه برای اسلام عزیز جان بدهم که جانم قابل آن را ندارد، نه برای شیعه‌ی مظلوم که ناقابلتر از آنم، نه نه... بلکه برای آن طفل وحشت‌زده بی‌پناهی که هیچ ملجأیی برایش نیست، برای آن زن بچه‌به‌سینه چسبانده هراسان و برای آن آواره در حال فرار و تعقیب، که خطی خون پشت سر خود بر جای گذاشته است می جنگم. عزیزم من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی خوابد و نباید بخوابد. تا دیگران در آرامش بخوابند. بگذار آرامش
من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند. دختر عزیزم شما در خانه من در امان و با عزت و افتخار زندگی می کنید. چه کنم برای آن دختر بی پناهی که هیچ فریادرسی ندارد و آن طفل گریان که هیچ چیز... که هیچ چیز ندارد و همه چیز خود را از دست داده است. پس شما مرا نذر خود کنید و به او واگذار نمایید. بگذارید بروم، بروم و بروم. چگونه می توانم بمانم در حالی که همه قافله من رفته است و من جا مانده‌ام. دخترم خیلی خسته‌ام. سی سال است که نخوابیده‌ام اما دیگر نمی خواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک می ریزم که پلک‌هایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشــد تا نکند در غفلت من آن طفل بی‌پناه را سر ببرند. وقتی فکر می کنم آن دختر هراسان تویی، نرجس اســت، زینب است و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سربریده شدن است حسینم و رضایم است از من چه توقعی دارید؟ نظاره‌گر باشم، بیخیال باشم، تاجر باشم؟ نه من نمی توانم اینگونه زندگی بکنم. والسلام علیکم و رحمت الله» سردار، راهت ادامه دارد ..
بسم الله الرحمن الرحیم ▪️مراسم چهلمین روز ارتحال فقیه پارسا، عالم مجاهد و انقلابی حضرت آیت الله حاج شیخ محسن مجتهد شبستری رحمة الله علیه برگزار می گردد. ▪️سخنران : حجت الاسلام و المسلمین سید رضا تقوی رئیس فراکسیون روحانیت مجلس شورای اسلامی زمان : سه شنبه مورخ ۷ دی ماه ۱۴۰۰ ساعت ۱۸:۳۰ مکان: شبستان حضرت امام خمینی رحمة الله علیه حرم کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ▪️از عموم علما، فضلا، طلاب و شاگردان و همچنین مردم متدین و انقلابی، دعوت میگردد جهت هر چه باشکوه تر برگزار شدن مراسم ترحیم این عالم ربانی در این مجلس حضور به هم رسانند.
بسم الله الرحمن الرحیم ▪️مراسم چهلمین روز ارتحال فقیه پارسا، عالم مجاهد و انقلابی حضرت آیت الله حاج شیخ محسن مجتهد شبستری رحمة الله علیه برگزار می گردد. ▪️سخنران : حجت الاسلام و المسلمین سید رضا تقوی رئیس فراکسیون روحانیت مجلس شورای اسلامی زمان : سه شنبه مورخ ۷ دی ماه ۱۴۰۰ ساعت ۱۸:۳۰ مکان: شبستان حضرت امام خمینی رحمة الله علیه حرم کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ▪️از عموم علما، فضلا، طلاب و شاگردان و همچنین مردم متدین و انقلابی، دعوت میگردد جهت هر چه باشکوه تر برگزار شدن مراسم ترحیم این عالم ربانی در این مجلس حضور به هم رسانند.