فرازی از #وصیت_نامه_شهید_مهدی_قاضی_خانی:
رسول خدا (ص) فرمودند: اگر مسلمانی صدای مسلمانی را بشنود و به او کمک نکند، او مسلمان نیست.
[می خواهیم] به امام حسین (ص) ثابت کنیم که تا خون در رگ هایمان جریان دارد، نمی گذاریم به خواهرت، عمه مان زینب اهانت شود.
ای خواهران و برادران؛
بدانید سوریه #خط_مقدم ما بوده و اگر ما در آنجا حضور داریم، بدانید که هدف دشمنان رسیدن به ایران است.
#شهید_مهدی_قاضی_خانی
#وصیت_نامه_شهدا
#وصیت_نامه_موضوعی
#شهدا_و_اهل_بیت ع
#شهدا_و_حضرت_زینب س
#دفاع_از_مظلومان
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
🌀 عشق و معرفت
📝 عنایت امام رضا علیهالسلام به مرحوم آیتالله بهجت قدس سره
🔹 حجتالاسلام و المسلمین شیخ علی بهجت (فرزند مرحوم آیتالله #بهجت ره):
روزی مرحوم آیت الله فهری (که برای سالیان متمادی نماینده امام خمینی ره و مقام معظم رهبری دامظله در کشورهای مختلف عربی بود) خدمت آیتالله بهجت ره رسیدند و به ایشان گفتند که بنده و شما از جوانی با هم رفیق بودیم اما من در جوانی یک سید جوان خام بودم و عقلم نمیرسید که چگونه باید طی طریق کنم اما شما در آن زمان با بزرگان نشستید و عقلتان رسید که باید چه کار کنید اما بنده از شما گلهمند هستم که حق رفاقت را به جا نیاوردید و دست من را نگرفتید و اکنون هم که کار از کار گذشته چون پیر شدم و توانی برای حرکت ندارم.
🔹 اما اکنون مهمان شما هستم و از خانهتان نمیروم تا یکی از عنایات خاصی که حضرت امام رضا علیه السلام به شما کرده است را بگویید.
🔹وی با بیان اینکه مرحوم آیت الله بهجت با شنیدن این مطلب به شدت منفعل شده بود در پاسخ آیت الله فهری گفت: یک مرتبه که خدمت امام رضا علیهالسلام مشرف شده بودم؛ امام رضا علیهالسلام ده مطلب را به من فرمود که یکی از آنها را به شما عرض میکنم.
امام رضا علیهالسلام فرمودند که «مگر امکان دارد که شخصی به ما پناه بیاورد و ما او را پناه ندهیم».
✅ بعد منزل نبود در سفر روحانی...
#گریه_برای_قضا_شدن_نماز_شب
🔆استادی سر#کلاس درس گریه می کرد.
🔆 یکی از#شاگردان پرسید :((آقا امروز چرا شما منقلبید؟ ))
🔆 استاد گفت :((من#دیشب نماز شبم قضا شده یادم که می افتد ناراحت می شوم.))
🔆این طور بودند، که اگر نماز شبشان#قضا میشد مینشستند#گریه می کردند و ناراحت می شدند.
🔆 حالا نماز#صبح هم قضا می شود، طرف ککش نمی گزد و هیچ غصه ای نمی خورد.
کتاب طریق دوست ص60
#ایت_الله_میرزا_جواد_اقا_تهرانی
#خدمت_به_مورچگان
🔆گاهی که به دیدن#اقا می رفتیم، ایشان یک جعبه#بیسکوبیت داشتند که برای پذیرایی میآوردند، وقتی بیسکوبیت ها تمام می شد، #خاکه آنها در جعبه باقی
می ماند.
🔆 #جعبه را از طرف کناره آن سوراخ می کردند و می بردند جلوی #لانه مورچه ها می گذاشتند و می فرمودند:
🔆 برای اینکه مورچه ها به#زحمت نیفتند و از دیواره جعبه بالا نروند، این#تونل را درست کردهام تا به راحتی به درون آن وارد شوند و#تغذیه نمایند.
کتاب خاطراتی از آیینه اخلاق ص35
#ایت_الله_کوهستانی
#پرهیز_از_شهرت
🔆با آن همه علم و فضل و کمال هیچ ادعایی نداشت.
🔆با آن که از استادان خود اجازه اجتهاددر یافت کرده بود کسی از اجازه نامه های او اطلاعی نداشت و به کسی نشان نداد.
🔆آقازاده ایشان می گوید:روزی دیدم صندوق شخصی خود را باز کرده و به دنبال پیدا کردن چیزی است، یک کیف چرمی را بیرون آورده بودکه چند کاغذ در آن بود، پرسیدم:این ها چیست؟
🔆با کمال خونسردی فرمود:چیزی نیست.
🔆بعدها متوجه شدم اجازه نامه های اجتهاد ایشان بوده است.
کتاب برقله پارسایی ص29
#ساده_زیستی_عجیب_علامه_بلاغی
🔆علامه شیخ محمد جواد بلاغی اتاق کوچک و#محقر داشت. در آن جز #بوریایی و روفرشی ای که برای آن مینشست هیچ چیز نبود.
🔆 در #زمستان وسایل گرم کردن و در تابستان وسایل سرد کردن نداشت، با اینکه مزاجی#ضعیف داشت و بیمار بود.
کتاب سیمای فرزانگان صفحه 367