✍ادامه ........

امامن نیاز به یه طوفان داشتم تا غبارهارو بزنه کنار تا چشمم رو به واقعیت بیشتر باز کنه تا بتونم راحت پا بزارم رو همه خواسته هام واون رو خدا با یه کلیپ برام رقم زد

کلیپ مادری که پاره تنش رو بعد سالها در آغوش گرفته بود وبراش لالایی می خوند....

آنچیزی که طوفان تو وجودم به پا کرد جمجمه ای بود که مادر از تو تابوت برداشتولبهاش رو گذاشت روی ....... وای این صحنه زیر وزبر کرد معادلاتم را......

صورتش را که گذاشت رو صورت فرزندش صدای شکستن ستون فقرات مادرش رو حس کردم وااا ی به کجا چنین شتابان رفتم....... برای امروز من چه هزینه ای شد وچه سفارشی از اوبه یادگار موند.....

«محمدسعید یزدانیان»: خواهرانم! اولین توصیه­‌ من حجاب توست. برای این‌که خون من و امثال من باعث شده که شما آزادانه در خیابان­‌ها قدم بزنید؛ بدون این‌که کسی مزاحم­‌تان شود. خواهرم! توصیه من تنها به شما نیست بلکه به تمام زنان و دختران وطنم است. اصل مطلب این است که حداقل سعی کنید خون­‌های ما که به خاطر شما ریخته شده، پایمال نشود ✍حفظ حجاب ادای حق حداقلیست........

اینکه گفتن جلومون رو می گیرن شوخی نیست قیامت روز بسیار سختیه..... کم نیستند شهدایی که این پیام رو دادن

از شهدایی هستم که یقه بی حجابا واونهایی که ترویج بی حجابی می کنن رو آن دنیا می گیرم

خودم می دونم شرمنده پلاکتم مدیون اشک فرزند بی پناهتم....

✍خیلی حرف زدم ببخش... ولی الان یه مدته هفته ای یبار میام سرمزارشون تا یادم نره .... تا دوباره تو معادلاتم اشتباه نکنم تا دوباره انتخابام درگیر دلم نشه.... هر وقت زمین وزمان زور میارن سرم تا دوباره تو انتخابام اشتباه کنم یه سر میام اینجا وبا داداشام صحبت می کنم آرومِ آروم میشم انگار پنجره نگاهم رو تغییر می دهن انگار دنیارو چنان از چشمم میندازن که دیگه راحت بتونم ازش عبور کنم

✍خداییش شهدا زنده اند...

وچقدرباور زنده بودنشون تاثیرگذار وراهگشاست