4_5821290783419925765.mp3
2.02M
🔸ترتیل صفحه 58 قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده_مقام بیات
🔸به همراه ترجمه گویای فارسی با صدای مرحوم استاد اسماعیل قادرپناه
🌺نکته تفسیری صفحه ۵۸:🌺
پیروی مهم است نه خویشاوندی و ادّعا:
هنگامي كه پيامبر اسلام (ص) مردم را به يكتاپرستي و پيروي از دستورات خدا دعوت كرد، با قبول برخي از مردم و مخالفت برخي ديگر مواجه شد. كساني كه ادعاي پيروي از حضرت موسي و حضرت عيسي را مي كردند نيز در مقابل پيامبر اسلام مانند مردم ديگر عمل كردند. برخي از آنان به دعوت پيامبر پاسخ مثبت دادند و برخي ديگر به شدّت به مخالفت با او پرداختند. مخصوصاً يهوديان كه فكر مي كردند آخرين پيامبر از ميان آنان خواهد بود، از اينكه اين اتّفاق نيفتاد، به شدت خشمگين شدند و به پيامبر حسادت مي كردند. به همين دليل آنان به هر وسيله ميخواستند به مردم ثابت كنند كه پيامبر اسلام بر حق نيست. يكي از آن راهها اين بود كه هر يك از مسيحيان و يهوديان ادّعا مي كردند كه نزديكترين افراد به حضرت ابراهيم هستند و حتّي پا را از آن فراتر گذاشته، مي گفتند: «اصلاً دين حضرت ابراهيم يهودي يا مسيحي بوده است!» در حالي كه حضرت ابراهيم سالها پيش از به دنيا آمدن حضرت موسي و حضرت عيسي (ع)، از دنيا رفته بود! يا اينكه مي گفتند: رابطة خويشاوندي ما با حضرت ابراهيم نزديكتر از مردم ديگر است؛ بنابراين ما پيروان حقيقي آن حضرت هستيم نه مسلمانان. ولي قرآن كريم اين سخنان دروغ و بدون دليل را رد كرد و پاسخ داد كه دلخوش كردن به رابطه اي خويشاوندي با حضرت ابراهيم، دردي را دوا نمي كند و نشان دهندة نزديك بودن به آن پيامبر بزرگ الهي نيست. بلكه تنها ملاكِ نزديكي و دوستي با حضرت ابرهيم «پيروي و اطاعت» از آن حضرت است. آري؛ دوست و پيرو واقعي حضرت ابرهيم كسي است كه از دستورات او پيروي كند، نه خويشاوند و فاميل او.
همچنين دوستي و نزديكي به پيامبر و امام معصوم نيز ربطي به خويشاوندي و نسبت فاميلي با آنان ندارد. آيا مي دانيد «ابولهب» كيست؟ او عموي پيامبر بود. ولي يكي از بزرگترين دشمنان او نيز محسوب مي شد. او آنقدر پيامبر را اذيت كرد كه بالاخره خداوند سوره اي را نازل كرد و در آن سوره، ابولهب را مورد لعنت و نفرين خود قرار داد و به او وعده داد كه بهزودي در آتشِ شعله ورِ دوزخ وارد خواهد شد. اما در مقابل آيا تا به حال نام «سلمان فارسي» را شنيده ايد؟ او ماية افتخار و سربلندي ما ايرانيان است. او كه از جواني به خاطر يافتن آيين حق، وطن خود يعني ايران را ترك كرد، پس از طيّ سفرهاي بسيار و تحمّل رنجهاي فراوان، به گمشدة خود يعني پيامبر اسلام رسيد و آنچنان در برابر دستورات آن حضرت تسليم شد و اعتماد و دوستي پيامبر (ص) را به خود جلب كرد كه پيامبر (ص) دربارة او كه ظاهراً هيچ نسبت خويشاوندي با آن حضرت نداشت فرمود: «سلمان از ما اهل بيت است». آري؛ آنچه در نزد خداي بزرگ اهميت دارد، ميزان پيروي و اطاعت ما از پيشوايان دين است، نه نسبت خويشاوندي ما با آنان. چنانچه پيشواي بزرگ ما شيعيان، اميرمؤمنان علي عليهالسّلام فرمود: «نزديكترين مردم به پيامبران كساني هستند كه از دستورهايشان بيشتر از ديگران اطاعت مي كنند. دوست حضرت محمّد(ص) كسي است كه از خدا اطاعت كند، اگر چه نسبت خويشاوندياش از آن حضرت دور باشد و دشمن حضرت محمّد(ص) كسي است كه از خدا نافرماني كند، اگر چه نسبت خويشاوندي اش به آن حضرت نزديك باشد».
شاعر بزرگ شيرازي چقدر زيبا در اين باره گفته است كه:
پسر نوح با بدان بنشست
خاندان نبوتش گم شد
سگ اصحاب كهف روزي چـند
پيِ نيكان گرفت و مردم شد
4_5825428335869560116.mp3
1.03M
🔸ترتیل صفحه ۵۹ قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده
🔸مقام : حجاز - رست
🛑 فایل بدون ترجمه
4_5825428335869560117.mp3
2.17M
🔸ترتیل صفحه 59 قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده_مقام حجاز - رست
🔸به همراه ترجمه گویای فارسی با صدای مرحوم استاد اسماعیل قادرپناه
🌺نکته تفسیری صفحه ۵۹:🌺
عواقبی دردناک:
بخش قابل توجّهي از آيات قرآن درباره معاد و زندگي پس از مرگ است. خداوند بارها از نعمتهاي بهشتيان و عذابهاي دوزخيان سخن گفته و سرانجام فرمانبرداري و نافرماني از خويش را بيان كرده است. اگرچه تمام آياتي كه عذاب خدا را توصيف كرده تند و شديد است، ولي برخي از آنها بسيار تكان دهنده مي باشد. يكي از آن آيات، دررهمین صفحه تلاوت شده است. خدا در اين آيات براي كساني كه در طمع به دست آوردن ثروت و قدرت و شهرت زودگذر دنيا، پيمانشان را با خدا مي شكنند و سوگند دروغ مي خورند، پنج عذاب بسيار سخت معين كرده است. نخستين عذاب براي چنين افرادي اين است كه «در روز قيامت دستشان كاملاً خالي است و هيچ بهره اي براي بدست آوردن راحتي و آسايش بهشت را نخواهند داشت.«عذاب دومشان»سخن نگفتن خدا با آنان است». البته خدا جسم نيست و مانند ما سخن نمي گويد، بلكه ممکن است منظور از سخن گفتن خدا، الهام او بر قلب بهشتيان يا ايجاد امواج صوتي باشد؛ همانطور كه خدا در كوه طور با حضرت موسي(ع)سخن گفت. به هر حال سخن گفتن خدا با بهشتيان، يكي از برترين نعمتهاي آنان است. در روايات مي خوانيم هنگاميكه بهشتيان غرق در نعمتهاي بهشت اند، از سوي خدا ندايي مي آيد كه:«درود بر شما اي اهل بهشت». در آن هنگام آنان چنان مجذوب آن ندا مي شوند كه تمامي نعمتهاي بهشت را فراموش مي كنند.[1] ولي كساني كه عهد خود را با خدا مي شكنند و به دروغ سوگند مي خورند، از شنيدن سخن خدا محروم خواهند ماند. سومين عذاب براي چنين افرادي«بي توجّهي خدا به آنان»است. به راستي اين عذاب نيز بسيار سخت و دشوار است. در قيامت، پروردگار آسمان و زمين برخي از بندگانش را مورد توجّه ويژة خود قرار مي دهد و دائماً بر نعمت هاي آنان مي افزايد. در روايتي از امام صادق(ع) آمده است كه خداي مهربان در هر جمعه به بهشتيان توجّه ويژهاي مي كند و در اثر آن توجّه، نعمت هاي آنان هفتاد برابر مي شود.[2] ولي افراد نگون بخت كه اين آيه از آنان سخن مي گويد، از توجّه خدا محروم اند و در تاريكي و تنهايي دوزخ به سر مي برند. از اينجا روشن مي شود كه چرا اميرمؤمنان علي(ع)به خدا عرض مي كند:«خدايا اگر(به فرض محال)عذابت را تحمل كنم، ولي چگونه دوري تو را تحمل نمايم؟»[3] چهارمين عذاب اين است كه«خدا چنين افرادي را پاك نمي كند.»بهشت سرايي پاكيزه است و فقط كساني وارد آن مي شوند كه از ناپاكي گناهان، پاك شده باشند؛ ولي چنين افرادي هرگز پاك نمي گردند و لايق بهشتي شدن نخواهند شد. آخرين مجازات آنان نيز«عذابي دردناك» است. عذابي كه ما از كيفيت آن بي خبريم و نمي دانيم چه شدّتي دارد. آري؛ كساني كه براي بدست آوردن دنياي زودگذر، پيمان خدا را مي شكنند، به دروغ سوگند مي خورند چنين مجازات سنگيني خواهند داشت. افرادي مانند يهوديان زمان پيامبر(ص)كه براساس عهدي كه در تورات با آنان بسته شده بود، وظيفه داشتند به پيامبر اسلام(ص)ايمان آورند، ولي بدين خاطر كه پيامبر از خودشان نبود، اسلام نياوردند و حقايق تورات را پنهان نمودند؛ و يا افرادي كه پس از عهد و پيمان با خدا و پيامبر او بر سر خلافت حضرت علي(ع)، در طمع قدرت و فرمانروايي بر مردم، پيمان شكستند و علي(ع)را كنار گذاشتند. پيشواي ششم ما در اين باره فرموده است: سه گروه هستند كه خدا در روز قيامت با آن سخن نمي گويد و آنان را پاك نمي كند و عذابي دردناك خواهند داشت؛ نخست كسي است كه به ناحق ادعا كند كه از سوي خدا پيشواي مردم است. دوم كسي است كه امام راستيني را كه از سوي خدا مشخص شده، انكار نمايد و سوم، شخصي است كه خيال كند آن دو گروه اول از اسلام بهره اي برده اند.[4]
[1] تفسير نمونه، ج18، ص419
[2] بحارالانوار، ج86، ص266
[3] فرازي از دعاي كميل
[4] كافي، ج1، ص373