🌷نکته تفسیری صفحه ۲۹۷🌷
نشان آدمیّت:
همه با ادب و احترام نشسته بودند و از اینکه می توانند چهره ی نورانی پیامبر خدا را مشاهده کنند، لذّت می بردند. در این حال، مردی وارد مجلس شد. از ظاهر آراسته و لباس های گرانقیمتش به آسانی فهمیده می شد که شخص ثروتمندی است. زمانی نگذشت که مرد دیگری وارد شد و درست در کنار مرد ثروتمند نشست؛ البته خیلی با او تفاوت داشت. لباس های کهنه و پوسیده و ظاهر ژولیده ی او، خبر از فقر و تنگ دستی اش می داد. مرد ثروتمند از این که آن مرد کنارش نشسته بود، اخم هایش را درهم کرد و خود را کنار کشید و بخشی از لباسش را که زیر پای مرد فقیر افتاده بود، با عصبانیت به طرف خود کشید. پیامبر که این صحنه را مشاهده کرد، با ناراحتی رو به مرد ثروتمند کرد و فرمود: چه شد؟ ترسیدی که از فقر او چیزی به تو برسد؟! مرد ثروتمند، مانند شخصی که از خواب بیدار شده باشد، عرض کرد: نه. پیامبر فرمود: پس شاید ترسیدی که کهنگی لباس او، لباس تو را هم کهنه کند؟! مرد که از شرمندگی می خواست زمین دهان باز کند و او را فرو بَرَد، پاسخ داد: نه. پیامبر به او فرمود: پس چرا این کار را کردی؟ او که پاسخی برای گفتن نداشت، گفت: شیطان، کارهای زشتم را در نظرم زیبا و کارهای زیبایم را زشت جلوه داد؛ ولی در مقابل این اشتباهم حاضرم نیمی از ثروت خود را به او بدهم. پیامبر به مرد فقیر فرمود: آیا پیشنهاد او را می پذیری؟ مرد فقیر پاسخ داد: نه. مرد ثروتمند با تعجّب پرسید: چرا؟! و در پاسخ شنید: می ترسم ثروتمند شوم و این ویژگی بد تو به من هم سرایت کند! در تاریخ زندگی پیامبر می خوانیم که مشرکان ثروتمند بارها نزد او آمدند و اعتراض کردند که چرا با افراد فقیر و تنگدست رفت و آمد می کند، و حتی پیشنهاد کردند که اگر فقیران را از اطراف خود دور کند، به او ایمان آورده، از او حمایت خواهند کرد؛ ولی خدا این آیات را نازل کرد و با قاطعیت به پیامبرش فرمان داد که به هیچ وجه مسلمانان تنگ دست را از کنار خود طرد نکند؛ زیرا اگرچه آنان از مال دنیا چیزی نداشتند، ایمان و عبادت شان از ثروت و اموال نابودشدنی کافران ارزشمندتر بود.
ما نیز که از پیروان مکتب اسلام و دوستداران پیامبر بزرگ آن هستیم، باید این نکتۀ مهم را همیشه به خاطر بسپاریم و در زندگی خود به کار بریم. نکند نزدیکان، همسایه، همشهری و یا هر کسی را که ایمان و اخلاق خوب و نیکویی دارد، ولی ظاهراً از ثروت کمی برخوردار است، کوچک و بی ارزش بشماریم و یا خدای ناکرده مسخره کنیم.
صفحه ۲۹۸ مصحف شریف
سوره مبارکه کهف
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
4_5958670243004941340.mp3
1.06M
🔸#ترتیل صفحه ۲۹۸ با صدای استاد #حامدولیزاده
🔸مقام : #حجاز
🛑 فایل بدون ترجمه
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
4_5958670243004941342.mp3
2.38M
🔸ترتیل صفحه 298 قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده_مقام حجاز
🔸به همراه ترجمه گویای فارسی با صدای مرحوم استاد اسماعیل قادرپناه
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
4_5958670243004941340.mp3
1.06M
🔸ترتیل صفحه ۲۹۸ با صدای استاد حامدولی زاده
🔸مقام : حجاز
🛑 فایل بدون ترجمه
4_5958670243004941342.mp3
2.38M
🔸ترتیل صفحه 298 قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده_مقام حجاز
🔸به همراه ترجمه گویای فارسی با صدای مرحوم استاد اسماعیل قادرپناه
شبی که پرده ی سیاه تاریکی همه جا را فرا گرفته بود، عذاب الهی نازل شد و صاعقه ای مرگبار یا توفانی کوبنده و وحشتناک یا زلزله ای ویرانگر و هول انگیز در لحظات کوتاهی آن باغ های پرطراوت و مزرعه ی زیبا را در هم کوبید و چیزی از آن باقی نگذاشت. صبحگاهان که صاحب باغ مانند همیشه با غرور و خودپسندی برای سرکشی به باغ هایش آمده بود، بهت زده شد. نمی دانست که در خواب است یا در بیداری. قصرهای خیالاتش یکسره فرو ریخته و خاکستر یأس و نومیدی بر ویرانه های آن قصرها نشسته بود. در این هنگام، او از شدّت اندوه، کف دست هایش را به هم مالید و به یاد ناسپاسی ها و بی خردی هایش افتاد. آری، در این هنگام دریافت که فرمانروا و سرپرست واقعی جهان کیست؛ کسی که مرگ و حیات همه چیز به دست اوست و دارایی های هر کس، از آنِ اوست. سعدی شیرازی چه زیبا سروده است:
«بر مال و جمال خویشتن تکیه مکن/ کان را به شبی برند و این را به تبی».
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
┗━━━♥️═🍃━━━┛