eitaa logo
آرامش حس حضور خداست
5.6هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
922 ویدیو
77 فایل
آرامش در زندگی نبودن جدال نیست بلکه تجربه حضور خداست!♥ کپی برداری با لینک کانال خودتون با افتخار حلال اندر حلال وثواب آن را تقدیم میکنم به ساحت مقدس آقا صاحب الزمان (عج ) التماس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 شیخی پای منبر در مورد حلال و حرام صحبت میکرد و می گفت : روزی سه تا دزد به خونه یک تاجر دینداری زدند و کلی پول و سکه رو روی خر صاحبخونه گذاشتن و زدن بیرون!! تو مسیر دوتاشون دسیسه چیدن که سومی رو بکشن تا سهمشون بیشتر بشه و همین کارو هم کردن!! بعدش آب و غذایی خوردن و باز راه افتادن که یه دفعه یکیشون خنجر کشید و رفیق دومیش رو هم کشت!! شب که شد دزد آخر دلدرد شدیدی گرفت و بر اثر سمی که شریک قبلیش در غذایش ریخته بود ، مُرد!! الاغ که تنها مانده بود ، راه صاحبخونه را در پیش گرفت و بهمراه مال به خانه تاجر دیندار برگشت... این یعنی مال حلال به صاحبش برمیگردد!! مردم پای منبر صلواتی بلند فرستادند که ، معتادی بلند شد و گفت: ای شیخ! تمام دزدا که مردند، پس جریان رو کی واستون تعریف کرده!؟؟ خره؟! بعد از آنروز دیگر کسی شیخ را ندید! 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 من و خدا خدا همیشه چیزهایی که می‌خواستم را وقتی که از او می‌خواسته‌ام، به من نداده؛ آن‌ها را دقیقا زمانی داده که ناامید بودم از خواستنشان، زمانی که دیگر فکرشان را هم نمی‌کردم. به عقیده‌ی من، خداوند، سورپرایز کننده‌ترین است، باحال‌ترین و بامرام‌ترین... دقیقا وقتی که هیچ‌کس به یادت نیست و حتی خودت هم به یاد خودت نیستی، همان وقت‌های ناجوری که ناامیدی از بهبود؛ جوری یادت می‌کند که کیف کنی و از شدت ناباوری و خوشحالی، اشک شوق بریزی. تو فکر کن وقت‌هایی که بی‌نیاز و خوشحالی، پیش خودش می‌گوید؛ الان ولش کن، دور و برش شلوغ است و حالش خوب، بگذار به حال خودش خوش باشد، سورپرایزهایش را توی جیبش می‌ریزد برای روزهای مبادا، همان وقت‌های لعنتی که دلت از عالم و آدم گرفته و هیچ دلخوشی و رفیقی نداری، همان زمان است که لبخندزنان از راه می‌رسد، انگار وقتش رسیده اشک‌هایت را لبخند کند، انگار تمام خدا بودنش را برای همان زمان‌ها دوست دارد. می‌آید آرام کنار دلواپسی‌ات می‌نشیند، نوازشت می‌کند و قربان‌صدقه‌ی اشک‌ها و بی‌پناهی‌ات می‌رود و در گوشت نجوا می‌کند که«من کنار توام، نگران هیچ چیز نباش» هرچند تو نمی‌فهمی. بعد بسته به میزان حال بدی که داری دست می‌کند توی جیبش و سورپرایزهای درست و حسابی روی سر و کولت می‌ریزد تا غافلگیر شوی، بخندی و حالت خوب شود، بعد هم لبخندزنان از تو دور می‌شود چون تو را قوی می‌بیند و این برای او دلپذیرترین تصویر آفرینش است. این معجزه‌های خداست که درست مثل نوری در نهایت تاریکیِ زندگی می‌تابد و آدم را به ادامه‌ی زندگی، امیدوار می‌کند. درست است که خدا همیشه هست، ولی گاهی "بیشتر" هست، صمیمی‌تر، پناه دهنده‌تر، نزدیک‌تر... خدایا! ما را ببین! پیش از این، دلخوش به رسیدن روزهای خوب بودیم، روزهای خیلی خوب! ولی حالا به رسیدن روزهایی که بد نباشند هم قانعیم، روزهایی که ثابت بمانند و بدتر از اینی که هست نشوند... نمی‌شود حالا که ناامیدیم، منطقی شده‌ایم و حتی انتظار معجزه هم نداریم از راه برسی، دستی به سر و گوش بی‌قراری‌مان بکشی، کنار گوشمان بگویی؛ «نگران هیچ چیز نباشید، من هستم» آنوقت دست بکنی توی جیب معجزه‌هایی که کنار گذاشته‌ای و جوری که فکرش را هم نمی‌کنیم، با خوب‌ترین اتفاق‌ها غافلگیرمان کنی؟! حقیقتا دلمان تنگ شده برای یک آغوش گرم، یک خیال آسوده، یک اتفاق خوب... می‌شود؟! 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1⃣خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: اگر از گناهان کبیره‌ای که از آن نهی شده‌اید دست بردارید، گناهان شما را می‌پوشانیم» (نساء/ ۳۱).😍 در خصوص این آیه‌ی کریمه روایت شده: «احمد بن عمر حلبی می‌گوید: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: معنی این آیه‌ چیست؟ فرمود: معنی‌اش این است که اگر مؤمن از گناهانی که خداوند به مرتکب آن، وعده جهنم داده است، اجتناب نماید، خداوند گناهان او را پوشانیده و او را وارد جایگاه نیکویی می‌گرداند...» (کتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال/ شیخ صدوق رحمةالله علیه، ص/ ۲۷۹). 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴نمونه هایی از قضاوتهای زیبای امیرالمومنین علیه السلام! 🌸رسول خدا صلى الله علیه و آله از مردى اعرابى ، ماده شترى به چهار صد درهم خریدارى نموده بود. ❎هنگامى که اعرابى پول را تحویل گرفت ، به دروغ فریاد بر آورد: درهمها و شتر، مال من است. ♨️اتفاقا ابوبکر از آنجا عبور مى کرد، پیامبر به ابوبکر فرمود: بین من و اعرابى قضاوت کن! ❎ابوبکر گفت:اعرابى از شما گواه مى خواهد. ⛔عمر نیز از آنجا عبور مى کرد و سخنان ابوبکر را در آن باره تکرار نمود. ❤️ در این موقع على علیه السلام از دور نمایان گردید، پیامبر صلى الله علیه و آله به اعرابى فرمود: قبول دارى این جوان که مى آید بین ما قضاوت کند؟ ♨️گفت:بلى 🌸حضرت على آمد، اعرابى ادعاى خود را مطرح کرد. امیرالمومنین علیه السلام به اعرابى فرمود: شتر را به پیامبر تسلیم کن! ❎اعرابى اعتنا نکرد تا این که آن حضرت سه بار گفتار خود را تکرار نمود ولى نتیجه اى نبخشید، در این هنگام على علیه السلام اعرابى را با یک ضربه شمشیر، دور کرد. پس ‍ اهل حجاز گفتند: که با آن ضربه ، سر او را پراند و اهل عراق گفتند: عضوى از او را قطع کرد. 🔆و آنگاه على علیه السلام به پیامبر عرضه داشت : یا رسول الله ! ما شما را در وحى تصدیق مى کنیم چگونه در چهار صد درهم تصدیق ننمائیم ؟! ☘و در خبرى آمده که پیغمبر صلى الله علیه و آله به ابوبکر و عمر رو کرده و به آنان فرمود: این حکم خداست نه آنچه که شما به آن حکم کردید. 🔴دو کودک به هم چسبیده(نکته عجیب و بسیار علمی)! 🔸در زمان خلافت عمر دو کودک به هم چسبیده متولد گردید، یکى زنده و دیگرى مرده ... 🔹عمر گفت که آنان را با آهن از یکدیگر جدا سازند! 💎اما امیرالمومنین علیه السلام دستور داد مرده را دفن کنند، و در همان حال زنده را شیر دهند، و چون چنین کردند پس از چند روز بدون آسیبى زنده از مرده جدا شد! 🔴تشخیص فرزند! 🍃مردى دو کنیز داشت ، اتفاقا هر دو با هم فرزند زاییدند، یکى پسر و دیگرى دختر. 💥کنیزى که دختر زاییده بود دخترش را در جاى پسر خوابانیده و پسر را در آغوش گرفت و گفت : پسر فرزند من است ، مادر پسر هم مى گفت : پسر فرزند من است! ❤️امام علی علیه السلام دستور داد شیر آنها را بسنجند و فرمود: شیر هر کدام که سنگین تر است پسر از اوست. 📒منبع- مناقب ، سروى ، ج ۱، ص ۴۹۰ 📕منبع- فروع کافى ، ج ۷، ص ۱۵۹، حدیث ۱ 📗منبع: مناقب ، سروى ، ج ۱، ص ۴۹۸ 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جداً آخرین بار کِی بود؟ آخرین باری که توی کوچه با بچه‌های محل بازی کردیم؟ چی شد که دیگر ادامه ندادیم؟ چی شد که دیگر دلمان نخواست بازی کنیم؟ چی بود که ما را از ادامه دادن و خوشی‌های کودکانه باز داشت؟ چی ما را منع کرد؟ از اینکه دلخوشی‌های کوچکمان را هر روز بغل کنیم؟ که از قضاوت‌ها و نگاه‌ها نترسیم؟ که دنیای بی‌تکلف خودمان را داشته‌باشیم؟ چه کسی دستان ما را کشید و آورد وسط دنیای پیچیده‌ی آدم‌بزرگ‌ها و به حال خود رهامان کرد؟ چه کسی وادارمان کرد بزرگ شویم؟ جداً آخرین بار کِی بود و چه فعل و انفعالاتی رخ داد که دیگر ادامه ندادیم؟ که دیگر هربار که بچه‌های محل آمدند دنبالمان، گفتیم درس داریم، گفتیم حوصله نداریم و ژست بچه‌هایی را گرفتیم که دیگر بزرگ شده‌بودند، تا اینکه واقعا بزرگ شدیم، تا اینکه دلمان لک زد برای یک‌بار بی‌غم و آسوده زیستن، دلمان لک زد برای اینکه یک‌بار دیگر برگردیم به همان کوچه، توی همان زمین خاکی، کنار همان بچه‌ها و با همان شور و اشتیاق... آخرین بار کِی بود؟! آخرین بار کِی با سر و وضعی نامرتب و با ساده‌ترین لباس‌ها و وسایل، آن‌همه احساس خوشبختی کردیم؟ آخرین بار کِی آن‌همه رفیق داشتیم؟! 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚫️چه کسی در عالم، اولین بار لقب "" را به امام حسین علیه السلام داد؟ ✳️در تاریخ اسلام دو شخصیت بزرگ با لقب سید‌الشهداء شناخته می‌شوند: 🌺یکی حمزه بن‌ عبدالمطلب عموی پیامبر و یکی حسین ‌بن‌ علی(علیه السلام). 🔷این لقب به معنای برتری و فضیلت یک شهید بر سایر شهیدان است. چنانکه در برخی روایات سید‌الشهداء، افضل‌الشهداء نیز درباره امام حسین (علیه السلام) آمده است. 🌹طبق پاره‌ای ازروایات، لقب سید‌الشهداء برای امام حسین علیه السلام "نخستین بار از سوی جبرئیل و از طرف خداوند" به کار برده شد. 💐 پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بارها خبر شهادت امام حسین علیه السلام را که از فرشتگان مقرب الهی دریافت کرده بود، برای مردم به ویژه خواص و یاران نزدیک و برخی خویشان بیان کرده بود. 🌺ضمن یکی از این روایات، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از طرف خداوند حسین ‌بن‌ علی (علیهما السلام) را سیدالشهداء معرفی کرد و فرمود: 🌸انه سیدُ‌الشُّهداء مِن الاوَّلینَ و الاخِرینَ فِی الدُّنیا وَ الاخرهِ، وَ سیِّد شَبابِ اهلِ الجَنَّهِ مِنَ الخَلْقِ اَجمَعِینَ ✨ «او (حسین) سرور شهیدان از نخستین تا آخرین آنها در دنیا و آخرت است و سرور جوانان همه اهل بهشت است. 📕شیخ صدوق، الامالی، مجلس ۳۰، ص۲۲۲؛ طبری، 📕 تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۲۴؛ 📕شیخ مفید، الإرشاد، ج۱ ⚫️در ، همه چیز روی حساب است! ✳️آیت الله حائری: 🌹امام حسین علیه السلام در شب عاشورا یک جور سخن گفت و در روز عاشورا یک جور دیگر. 🌘شب عاشورا، سخن از "نمی‌خواهم؛ احتیاج ندارم؛ بروید؛ بیعتم را برداشتم» بود. 🌖روز عاشورا می‌گوید: «بیائید به من کمک کنید؛ آیا یاور و مددکاری هست؟ هَل مِن ناصِرٍ یَنْصُرُني؟» ☑️شب، صحبت می‌کند تا مبادا خبیثی در بین پاک‌ها باشد. ✅روز، سخن می‌گوید تا مبادا پاکی در بین خبیث‌ها مانده باشد. 💠شب، غربال می‌کند تا فقط صالحان بمانند 🔆 روز غربال می‌کند تا فقط اشقیاء در مقابل او ایستاده باشند!! 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6007811811401795001.mp3
21.84M
نوحه خیلی زیبا و ناب و احساسی ترکی👌 عالیه واقعا مخصوص ماشین و مراسم حتما گوش کنید و برا دیگران هم بفرستید. امسال بخاطر وضعیت خاص ویروسی هر گوشی تک تک همه ما باید یک حسینیه باشه بقول معروف امسال حسین جنس غمش فرق میکند... 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5823323608620993392.mp3
22.05M
🔊 استاد 📝«ظرفیت تمدن سازی عاشورا (جامعه سازی)» - جلسه ۴۱ 📅 ۲۴ مرداد ۱۴۰۰ - تهران-هیئت سید الشهدا 🎧 کیفیت 48kbps 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣👈رویایی عجیب : 🙏😳نقل است که مرحوم میرزای شیرازی، حبیب بن مظاهر را در خواب می‌بیند که بر تختی نشسته. می‌گوید حبیب آیا آرزو داری که به دنیا برگردی؟ جواب می‌دهد بله. 👈😭میرزا با تعجب می‌پرسد تو با این مقامت که روی زانوی امام حسین علیه السلام شهید شدی، چرا میخواهی دوباره برگردی؟ می‌گوید برای این سه کار: 👈۱ـ در مجالس ابا عبدالله الحسين(عليه السلام) گريه كنم. ۲ـ تشنه ها را آب دهم. ۳ـ اينكه صلوات بر محمد و آل محمد(صلى الله عليه وآله) بفرستم. 👈 اگر ما هم می‌توانستیم ملکوت این عزاداری و ملکوت صلوات را مانند حبیب ببینیم،، آن موقع به ارزش آنها،، در ارتقاء درجات بهشتیان ، پی میبردیم. پیامبر اکرم ص : 🙏«إنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ حَرَارَةً فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لَنْ تَبْرُدَ أَبَداً». 📕. زندگی نامه استاد الفقهاء و المجتهدین ميرزا جواد تبریزی (ره) 🥀ﺑﺎﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺎﺗﺮﺍﻧﻪ 🏴میخورد ﺑﺮ ﺑﺎﻡ ﺧﺎﻧﻪ ، 🥀ﯾﺎﺩﻡ ﺁﺭﺩ ﮐﺮﺑﻼﺭﺍ، 🏴ﺩﺷﺖ پر ﺷﻮﺭ ﻭ ﺑﻼ ﺭﺍ، 🥀قصه ﯾﮏ ﻇﻬﺮﻏﻤﮕﯿﻦ، 🏴ﮔﺮﻡ ﻭﺧﻮﻧﯿﻦ، 🥀ﻟﺮﺯﺵ ﻃﻔﻼﻥ ﻧﺎﻻﻥ، 🏴ﺯﯾﺮ ﺗﯿﻎ ﻭﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ، 🥀ﺑﺎﺻﺪﺍﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ 🏴ﻭ ﺍﻧﺪﺭﯾﻦ ﺻﺤﺮﺍﯼ ﺳﻮﺯﺍﻥ، 🥀میدود ﻃﻔﻠﯽ ﺳﻪ ساله 🏴ﺁﺥ “ﺑﺎﺭﺍﻥ … ﺁﺥ “ﺑﺎﺭﺍﻥ 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همهٔ ما یک منِ کم‌ارزش داریم که در اعماق وجودمان دفن شده است، بخشی که می‌تواند به ما احساس بی‌ارزش بودن بدهد، این بخش شاید گهگاه آشکار شود یا همراه دائمی‌مان باشد. این من موجب می‌شود به خودمان شک کنیم یا خجالت بکشیم، مضطرب شویم یا حتی افسرده گردیم. بیشتر اوقات، درست همان موقع که نیاز داریم برآورد دقیقی از ارزش خود داشته باشیم، سر و کله‌اش پیدا می‌شود و دخالت می‌کند و در نتیجه، کمبود اعتماد به نفس پدید می‌آید که شناخته‌شده‌ترین مسئلهٔ مورد نظر روان‌درمان و آموزگاران خودیاری و همچنین ریشهٔ بیشتر مسائل روانی دیگر است. 👤دکتر ارون 📚منِ کم ارزش 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﺳﺖ ! ﻣﺮﺩ گفت:ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻧﯿﺴﺘﻢ ! ﻣﺮﮒ :ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﻟﯿﺴﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ.. ﻣﺮﺩ : ﺧﻮﺏ،ﭘﺲ ﺑﯿﺎ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯼ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ .!!! ﻣﺮﮒ ": ﺣﺘﻤﺎ". ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻭ ﭼﻨﺪ ﻗﺮﺹ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﯾﺨﺖ. مرﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺖ .. ﻣﺮﺩ ﻟﯿﺴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﺳﻢ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﻟﯿﺴﺖ ﺣﺬﻑ ﮐﺮﺩ. ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ. ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﮒ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﮔﻔﺖ : ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ. ﮐﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ .!!! ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺗﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ،ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ. ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺨﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺁﻧﻬﺎ تلاش ﮐﻨﯽ ،ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ...!!! کلاغ وطوطی هر دو زشت آفریده شدند. طوطی اعتراض کرد وزیبا شد اما کلاغ راضی بود به رضای خدا، امروز طوطی در قفس است وکلاغ آزاد...!! پشت هر حادثه ای حکمتی است که شاید هرگز متوجه نشوی! هرگز به خدا نگو چراااا؟ 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بنا بر داستانی کهن از مکتب صوفیگری، زمانی پادشاهی در سرزمینی از خاورمیانه زندگی می کرد که همواره میان شادی و ناامیدی در نوسان بود. کوچکترین مسأله ای موجب اندوه و واکنش شدید پادشاه میشد و شادی او نیز خیلی زود به اندوه و ناامیدی تبدیل می گشت. زمانی رسید که پادشاه سرانجام از خود و زندگی اش به تنگ آمد و در راه چاره ای برای بیرون آمدن از این حالت به جست و جو پرداخت. شاه به دنبال مرد فرزانه ای فرستاد که در قلمرو پادشاهی او زندگی می کرد و به روشن بینی معروف بود. هنگامی که مرد فرزانه به دربار آمد، پادشاه به او گفت: «می خواهم مانند تو باشم. آیا می توانی رهنمودی به من بدهی که توازن، آرامش و حکمت را به زندگی ام ارمغان بیاورد؟ در آن صورت هر چه بخواهی، به تو خواهم داد». مرد فرزانه گفت: شاید بتوانم به شما کمک کنم، اما بهای این رهنمود بسیار بالاست و سراسر قلمرو پادشاهی شما هم برای ارزش آن کافی نخواهد بود. از این رو چنان چه به آن احترام بگذارید، آن را به شما هدیه خواهم کرد. پادشاه او را مطمئن ساخت که به آن احترام خواهد گذاشت و مرد فرزانه آنجا را ترک گفت. چند هفته بعد او بازگشت و جعبه عجیبی را که از سنگ یشم ساخته شده بود، به شاه تقدیم نمود. پادشاه جعبه را باز کرد و یک حلقه طلایی ساده در آن یافت. روی آن حلقه این عبارت حک شده بود : «این نیز بگذرد» پادشاه از مرد فرزانه معنی این نوشته را جویا شد. مرد فرزانه گفت: «این انگشتر را همیشه در انگشت خود نگاه دارید. هر آنچه که روی دهد، پیش از این که آن را بد یا خوب بنامید، بر این انگشتر دست بکشید و این عبارت را بخوانید. شما با این کار همیشه در آرامش خواهید بود». این نیز بگذردا چه مفهومی در این واژگان ساده نهفته که این چنین نیرومند است؟ هرگاه گذرا بودن همه چیزها وچاره ناپذیری تغییر را ببینید و بپذیرید، بدون ترس ونگرانی از آینده میتوانید از خوشی های جهان تازمانی که ادامه دارند، بهرمند شوید. هنگامی که وابسته نباشید، به مزایای عالی تر وابستگی نداشتن دست میابید که از آن نقطه میتوانید به رویدادهای زندگی خود بنگرید. به جای اینکه در درون آنها گیر بیفتید آنگاه شما مانند فضا نوردی میشوید که از آن بالا سیاره زمین راکه در بی کرانگی فضااحاطه شده، میبینید. وبه تناقض ذاتی این حقیقت که سیاره زمین ارزشمند ودر عین حال ناچیز است پی میبرید. " این نیز بگذرد"، ناگهان فضای پیرامون آن وضعیتی که در آن قرار دارید را فرا میگیرد. این فضا آرامشی که " این دنیایی" نیست انتشار میابد. زیرا این جهان، شکل است و آرامش، فضاست این است آرامش پروردگار 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا