#باب_وجوب_جهاد_با_نفس
💥امام صادق (ع) فرمودند:
🍃✨نفْست را به خاطر خودت به زحمت و مشقت بیانداز زیرا اگر چنین نکنی دیگری خودش را برای تو به زحمت نمی افکند.✨🍃
📚 کتاب جهاد با نفس ( #وسائل_الشیعه ) تالیف شیخ حر عاملی
🍃
🌼🍃 @takhooda 🕊
#در_محضر_بزرگان
💠از علامه شیخ انصاری پرسیدند :
چگونه می شود
یک ساعت فکر کردن ،
برتر از هفتاد سال عبادت باشد؟
🔹️ فرمودند : فکری مانند
فکر جناب #حر در روز عاشورا👌
#یک_ساعت_طلایی❤
🍃
🌸🍃 @takhooda 🕊
::🦋::
#تلنگرانہ
هیچ وقت نگو:
محیط خرابه ، منم خراب شدم!!!
هر چقدر هوا سردتر باشد،
لباست را بیشتر میڪنے!
پس هر چه جامعه فاسدتر شد،
تو لباستقوایت را بیشتر ڪن😉
#حجت_الاسلام_قرائتے
🍃
🌼🍃 @takhooda 🕊
#سلام_صبحتون_گلباران،🌸
براتون دعا میکنم🍃🌺
امروزتون؛🍃🌸
متبرک به نگاه خدا🍃🌺
قلبتون مملو🍃🌸
از مهربانی🍃🌺
آرزوهاتون برآورده🍃🌸
دعاهاتون مستجاب🍃🌺
🌸🍃روزتون پُر خیر و برکت🌸🍃
🍃
🌼🍃 @takhooda 🕊
خاطره ای از دکتر عبدالحسین زرین کوب :
روز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم ، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویرم را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم ، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم می گشتم ، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند ، برای همین نمیخواستم فعلا کسی متوجه حضورم بشود ، هر چه بیشتر فکر می کردم کمتر به نتیجه می رسیدم ، ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته ی افکار را پاره کرد :
ببخشید شما استاد زرین کوب هستید ؟
گفتم : استاد که چه عرض کنم ولی زرین کوب هستم .
خیلی خوشحال شد مثل کسی که به آرزوی خود رسیده باشد و شروع کرد به شرح اینکه چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند .
همین طور که صحبت می کرد ، دقیق نگاهش می کردم ، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد ؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد ؟ پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته ، متین و سنگین و باوقار .
می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده ، و در اوقات بیکاری یا قرآن می خواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه ، و چه زیبا غزل حافظ را می خواند .
پرسیدم : حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید ؟
گفت : سؤالی داشتم
گفتم : بفرما
پرسید : شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟
گفتم : خب بله ، صددرصد
گفت : ولی من اعتقاد ندارم
پرسیدم : من چه کاری میتونم انجام بدم ؟ از من چه خدمتی بر میاد؟( عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم )
گفت : خیلی دوست دارم معتقد شوم ، یک زحمتی برای من می کشید ؟
گفتم : اگر از دستم بر بیاد ، حتما ، چرا که نه؟
گفت : یک فال برام بگیرید
گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم ندارم
بلافاصله دیوانی جیبی از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت : بفرما
مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم ، نیت کنید
فاتحه ای زیر لب خواند و گفت : برای خودم نمی خوام ، می خوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز عاشورا ) چی می گه؟
برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال .
حافظ ، عاشورا ، اگه جواب نداد چی ؟ عشق و علاقه ی این مرد به حافظ چی میشه ؟
با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم ، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوع پرداخته باشد .
متوجه تردیدم شد ، گفت : چی شد استاد؟
گفتم : هیچی ، الان ، در خدمتتان هستم .
چشمانم را بستم و فاتحه ای قرائت کردم و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم :
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
خدای من این غزل اگر موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نباشد ، پس چه می تواند باشد ، سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل ، از این زاویه نگاه نکرده بودم ، این غزل ، ویژه برای همین مناسبت سروده شده
بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی می کرد و گریه می کرد طوری که چهار ستون بدنش می لرزید ، انگار داشتم روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود .
متوجه شدم عده ای دارند ما را تماشا می کنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فراخواند و عذرخواهی که متوجه حضورم نشده ، حالا دیگه می دونستم سخنرانی خود را چگونه شروع کنم .
بلند شدم ، دستم را گرفت میخواست ببوسد که مانع شدم ، خم شدم ، دستش را به نشانه ی ادب بوسیدم .
گفت معتقد شدم استاد ، معتقد بووودم استاد ، ایمان پیدا کردم استاد ، گریه امانش نمی داد
آنروز من روضه خوان امام شهید شدم و.کسانی پای روضه ی من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند .
🍃
🌼🍃 @takhooda 🕊
دفع کرونا با دعا
✅یک داستان واقعی و زیبا
✍ از مرحوم آيةاللهالعظمي حاج شيخ عبدالكريم حايري يزدي(ره)، نقل شده است: اوقاتي كه در سامرا مشغول تحصيل علوم ديني بودم، اهالي سامرا به بيماري وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده اي ميمردند. روزي در منزل استادم، مرحوم سيدمحمد فشاركي، عدهاي از اهل علم جمع بودند. ناگاه مرحوم آقا ميرزا محمدتقي شيرازي تشريف آوردند و صحبت از بيماري وبا شد كه همه در معرض خطر مرگ هستند.
مرحوم ميرزا فرمود: اگر من حكمي بكنم آيا لازم است انجام شود يا نه؟ همه اهل مجلس پاسخ دادند: بلي.
فرمود: من حكم ميكنم كه شيعيان سامرا از امروز تا دهروز همه مشغول خواندن زيارت عاشورا شوند و ثواب آن را به روح نرجسخاتون(علیها السلام)، والده ماجده حضرت حجتبنالحسن(علیهما السلام) هديه نمايند تا اين بلا از آنان دور شود.
اهل مجلس اين حكم را به تمام شيعيان رساندند و همه مشغول خواندن زيارت عاشورا شدند. از فرداي آن روز تلفشدن شيعه متوقف شد.
📚داستانهاي شگفت شهید دستغیب
🍃
🌸🍃 @takhooda 🕊
مهارتهای کلامی_3.mp3
11.54M
#مهارتهای_کلامی ۳
▪️رنگ رخساره خبر میدهد از سرّ درون !
ادای واژههای لغو یا زشت از زبان کسی؛
ـ هم نشاندهندهی زشتیِ باطن اوست!
ـ هم زشت کنندهی باطن اوست!
باید تمرین کنیم ؛
با کنترل زبان و استفاده از دایرهی واژگان صحیح، آرام آرام به تطهیر باطنمان کمک کنیم.
#استاد شجاعی 🎤
🍃
🌼🍃 @takhooda 🕊
✨🍃✨
🍃✨
✨
✅چرا خداوند نماز را واجب نموده است؟
✍برای واجب شدن نماز علت هایی ذکر شده است که به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
1⃣ جلوگیری از تحریف دین
امام صادق علیه السلام : "اگر خداوند در فرستادن دین، تنها به فرستادن کتاب آسمانی اکتفا میکرد و عملی برای محافظت و یادآوری روزانۀ آن قرار نمیداد، حتما دین تحریف می گردید و به سرنوشتی دچار میشدند که ادیان گذشته گرفتار شدند؛ که دینشان از بین رفت و به عاقبتی دچار شدند که نبایست میشدند".
📚 علل الشرایع، ج2، ص317
2⃣ جلوگیری از فراموشی زحمت های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
امام صادق علیه السلام : "یکی از علتهای واجب شدن نماز این است که خداوند می خواست مسلمانان هرگز یاد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و کوششهای او برای اسلام را فراموش نکنند". چون در اذان واقامه و تشهد نماز نام پیامبر به میان آمده است.
📚 علل الشرایع ، ج2، ص317
🍃
🌼🍃 @takhooda 🕊
4_508430192616669399.mp3
9.06M
#سمینارکلید های موفقیت 👌
#دکتر شاهین فرهنگ
#جلسه سی ام
http://eitaa.com/joinchat/3435397138Ca49cae656a
#ریپلای به جلسه هفتادم ✨
#بحث خودشناسی✨
#جلسات به ترتیب دنبال شود 🌸
https://eitaa.com/takhooda/15510
✨﷽✨
#تـلـنـگـرنـامـه
♥️امام علی(ع) فرمودند :
✍🏻بدانيد كه اين پوست نازك تحمل
آتش را ندارد، پس به خودتان رحم كنيد،
✍🏻شما در مصيبتهاى دنيا آزمايش
كردهايد كه وقتى خارى به بدن يكى
از شما می رود و يا به زمين مى خورد
✍🏻و خونى میشود و يا شن هاى داغ
پايش را مى سوزاند چگونه بيتابى میكند؟!
✍🏻پس، چگونه خواهد بود اگر
ميان دو لايه از آتش قرار گيرد و هم
بسترش سنگ و همدمش شيطان باشد؟!
📚:نهجالبلاغه ص267 خطبه183
🌷 #التماســ_دعا💔
🍃
🌼🍃 @takhooda 🕊
🌺🍃🌺🍃
#حكایت
عاشقی به در خانه یارش رفت و در زد.
معشوق گفت: كیست؟
عاشق گفت: من هستم. عاشق شما!
معشوق گفت: برو، هنوز زمان ورود خامان و ناپختگان عشق به این خانه نرسیده است. تو خام هستی. باید مدتی در آتش جدایی بسوزی تا پخته شوی، هنوز آمادگی عشق را نداری.
عاشق بیچاره برگشت و یكسال در آتش دوری و جدایی سوخت، پس از یك سال دوباره به در خانه معشوق آمد و با ترس و ادب در زد. مراقب بود تا سخن بی ادبانه ای از دهانش بیرون نیاید. با كمال ادب ایستاد.
معشوق گفت: كیست در می زند؟
عاشق گفت: ای دلبر دل ربا، تو خودت هستی. تویی، تو!
معشوق در باز كرد و گفت اكنون تو و من یكی در خانه عشق جا نمی شود. یك "من" بیشتر نیست. دو "من" شدیم به درون خانه بیا.
حالا عشق ما مانند سر نخ است كه اگر دو شاخه باشد در سوزن نمی رود.
گفت اكنون چون منی ای من درآ
نیست گنجایی دو من را در سرا
#برگرفته_از_مثنوی_معنوی
🍃
🌸🍃 @takhooda 🕊
#چتررحمت_اهل_بیت علیهم السلام!
▪️ برای رسیدن به #رحمت و #رحمان (الهی)، اگر با اهلبیت علیهمالسلام حرکت کنیم، زودتر به نتیجه میرسیم.
▪️ باید خودمان را زیر چتر آنها قرار دهیم؛ زیرا ریزش رحمت، آنجا زیاد است.
▪️ دل هر کسی در هر مقطع زمانی، متمایل به یک یا دو یا سه تن از اهلبیت علیهمالسلام است.
▪️ توسّل به حضرت زهرا سلاماللهعلیها طهارت زیاد و پاکی فکر میخواهد.
▪️ حضرت سیدالشهدا علیهالسلام همهی افراد را زیر چتر وسیع خود جمع کردهاند. آن حضرت، همه را راه میدهند. این از آثار شهادت حضرت است که دل مؤمن، با شنیدن اسم حضرت سیدالشهدا علیهالسلام تکان میخورد.
# حجت الاسلام شیخ جعفر ناصری، کانال رسمی بیانات ایشان
🍃
🌼🍃 @takhooda 🕊