✍امام زمان (عج) میفرمایند:
ما در رعایت حال شما کوتاهی نمیکنیم و یاد شما را از خاطر نبردهایم، که اگر جز این بود گرفتاریها به شما روی میآورد و دشمنان، شما را ریشه کن میکردند. از خدا بترسید و ما را پشتیبانی کنید.
📚الاحتجاج، جلد۲ ، ص۴۹۵
اکسیـــر کـــرامت شما می آید
انـــوار ولایت شمـــا می آید
این خرقه یِ سبزِ علوی ای آقا
الحق که به قامت شما می آید
✨نهم ربیع الاول، آغاز امامت
امام زمان (عج) ، مبارک باد✨
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
⚡️🌸🔶عهد ثابت شنبهها🔶🌸⚡️
🔸 ⤵️ اذکار روز،،،
🔶 یا رب العالمین 👈 100 مرتبہ
🔶 یا غنـــــــــے 👈 1060 مرتبہ
⭐️ ⤵️ سوره روز،،،
✨ سوره مبارکہ معارج ✨
🌟 خداوند در روز قیامت از گناه او سوال نمیکند و در بهشت او را با حضرت رسول سکونت میدهند🌟
💦💠💦 ادعیه و زیارت روز،،،
🔹 دعای روز شنبه
🔷 حدیث کسا
🔹 دعای نادعلی
🌸🍃 نماز روز ⤵️،،،
🍃 #نماز روز شنبہ ↩️ هر کس چهار رکعت نماز بجا آورد و بخواند در هر رکعتی حمد و توحید و آیهالکرسی، بنویسد خداوند او را در درجه پیغمبران و شهدا و صالحین.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای منتظران گنج نهان می آید💖
آرامش جان عاشقان می آید💖
بربام طلایه داران ظهور💖
گفتندکه صاحب الزمان می آید💖
💖آغاز امامت حضرت مهدی (عج)💖
مبارک وفرخنده باد🌸🎊🌸
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
✨﷽✨
⁉️چهڪار ڪنیم ڪه همۀ زندگیمان لذتبخش شود؟
✍ یک گلفروش هر روز بارها دستهگل درست میڪند، اما اگر یڪروز بخواهد براے معشوق خودش دستهگلے درست ڪند، حتماً اینڪار را با انگیزه و نشاط خاصے انجام میدهد و بیشتر از همیشه از این ڪارش لذت میبرد!
اگر معشوق ڪسے به او بگوید «یک لیوان آب به من بده!» او از انجام همین ڪار ساده چه حس خوبے پیدا میڪند! مهم این است ڪه تو براے چه ڪسے و در محضر چه ڪسے این ڪار را انجام میدهے؟ حالا تصور ڪن ڪه در محضر بزرگترین معشوق عالم هستی!
ما ڪه هنوز عاشق خدا نشدهایم چه؟ یک مدت از سرِ «احترام خدا» ڪارهایت را بهخاطر خدا انجام بده؛ ڪمڪم عاشقش میشوے! وقتے عاشق خدا شدے، یک زندگیِ عالے خواهے داشت ڪه از هر لحظهاش لذتها میبری!
🔻منتظر نباش یک شیرینے خاصے در زندگیات پیدا شود تا لذت ببری؛ ڪارے ڪن از همین زندگیِ عادیات خیلے نشاط پیدا ڪنے! هر ڪار سادهاے را هم «بهخاطر خدا» انجام بده تا از آن لذت ببری!
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#دو رپیرمرد که یکی از آنها قدبلند و قوی هیکل و دیگی قدخمیده و ناتوان بود و بر عصای خود تکیه داده بود، نزد قاضی به شکایت از یکدیگر آمدند.
اولی گفت:
به مقدار 10 قطعه طلا به این شخص قرض دادم تا در وقت امکان به من برگرداند و اکنون توانایی ادا کردن بدهکاریش را دارد ولی تاخیر می اندازد و اینک می گوید گمان می کنم طلب تو را داده ام.
حضرت قاضی، از شما تقاضا دارم وی را سوگند بده که آیا بدهکاری خودش را داده است، یا خیر. چنانچه قسم یاد کرد که من دیگر حرفی ندارم.
دومی گفت:
من اقرار می کنم که ده قطعه طلا از وی قرض نموده ام ولی بدهکاری را ادا کردم و برای قسم یاد کردن، آماده هستم.
قاضی: دست راست خود را بلند کن و قسم یاد کن.
پیرمرد: یک دست که سهل است، هر دو دست را بلند می کنم.
سپس عصایش را به مرد مدعی داد و هر دو دستش را بلند کرد و گفت:
به خدا قسم که من قطعات طلا را به این شخص دادم و اگر بار دیگر از من مطالبه کند، از روی فراموشکاری و نا آگاهی است.
قاضی به طلبكار گفت: اكنون چه ميگويی؟
او در جواب گفت: من می دانم که این شخص قسم دروغ یاد نمی کند، شاید من فراموش کرده باشم، امیدوارم حقیقت آشکار شود.
قاضی به آن دو نفر اجازه مرخصی داد، پیرمرد عصای خود را از دیگری گرفت.
در این موقع قاضی به فکر فرو رفت و بی درنگ هر دوی آنها را صدا زد.
قاضی عصا را گرفت و با کنجکاوی دیواره آن را نگاه کرد و دیواره اش را تراشید، ناگاه دید که ده قطعه طلا در میان عصا جاسازی شده است.
به طلبکار گفت:
بدهکار وقتی که عصایش را به دست تو داد، حیله کرد که قسم دروغ نخورد
ولی من از او زیرک تر بودم
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨