وضعیت ناراحت کننده برای هزاران نفر از زائرین عرفهی امام حسین علیهالسلام در مرز مهران
مرز به دلیل نامعلومی بسته و هیچ کس توضیحی نمیدهد و زائران از ابتدای صبح، زیر گرمای شدید آفتاب هستند.
عشق خدا مانند اقیانوس است
شما می توانید آغاز آن را ببینید
اما پایان آن را نمی توانید ببینید.
ریک وارن
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
کتاب «امینه» نوشتهٔ خانم حسینی ،داستان زندگی دخترکی پاک و زیبا که دست تقدیر بازی های سخت و نفس گیری پیش روی او قرار میدهد و او را از سراپرده پدر به کاخ های بزرگ شاهزاده های سعودی می کشد و شاهزاده ای پیر و هوسران او را می رباید و...
این داستان برگرفته از واقعیت های موجود در جامعهٔ عربستان است و روای قصهٔ غصهٔ شیعیان مظلوم این دیار است و در کنارش جو حاکم بر جامعهٔ عربستان را به تصویر می کشد و پرده از چهرهٔ واقعی آل سعود بر میدارد...
با ما در این رمان جذاب همراه شوید و در این روشنگری یاریگر ما باشید.اگر از طریق اطلاعیه کانال اقدام به خرید کتاب کنید مشمول تخفیف چهل درصدی کتاب خواهید شد
برای تهیه کتاب به آی دی زیر پیام دهید:
@Asrezohoor110
﷽؛
🌻 نشانه انس با خداوند متعال 🌻
⤵️ آيت الله جوادى آملى :
گاهى انسان در كنار دوستش مى نشيند و سخنان عادى مى گويد و احساس خستگى نمى كند، اما هنگامى كه به #نماز مىايستد برايش دشوار است، زيرا با خدا مأنوس نيست و سخن گفتن با كسى كه انسان با وى مأنوس نيست، ملال آور است.
💠 ما نيز اگر خواستيم ببينيم با خدا مأنوس هستيم يا نه، بايد ببينيم از خواندن قرآن كه سخن خدا با ماست و از خواندن #نماز كه سخن ما با خداست، احساس ملال مى كنيم يا احساس نشاط؟
📚 اکبر دهقان ؛ هزار و یک نکته اخلاقی از دانشمندان ؛ نکته ۸۴۶
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
با یک رفتار محبت آمیز او را شرمنده و مرید خود میکنند!
آیت الله غیاثی آملی :
مرحوم آیت الله سید محمد باقر سلطانی بروجردی در یک سفری که به مشهد رفته بودند، وقتی در اتوبوس مینشینند یک سرهنگی جلو میآید و میگوید: این جا، جای من است!
آقای سلطانی بلیط را به ایشان نشان میدهد و میفرمایند:
شماره صندلیِ پشتِ راننده، روی بلیط ایشان است. ولی سرهنگ قبول نکرده و داد و بیداد و اهانت میکند.
ایشان چیزی نمیگویند و میروند عقب ماشین جایی پیدا میکنند و مینشینند. در راه اتوبوس در اطراف شاهرود توقفی داشته و مسافران پیاده میشوند تا استراحتی کنند. هوا هم خیلی سرد بوده است. آقای سلطانی میبینند این سرهنگ گرفته خوابیده و رویش چیزی نیست. ایشان یک عبایِ کُرک شتری داشتند میروند و عبا را روی سرهنگ میکشند که سردش نباشد!
این کار عادی نیست. هرکس این طور نمیتواند بکند. این از اخلاق امامان و انسان ساز است و آدم تربیت میکند.
سرهنگ بیدار میشود و متوجه ماجرا میگردد.
این قدر از ایشان عذرخواهی میکند و شرمنده میشود که تا آخر عمر، مرید آقا بود.
خودش و خانوادهاش هروقت بنای مسافرت داشتند، میآمدند تا آقای سلطانی در گوششان دعای سفر بخوانند..
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨