eitaa logo
پادکست تخته سیاه
14هزار دنبال‌کننده
62 عکس
100 ویدیو
0 فایل
تخته سیاه | مدرسه‌ای برای معلمان، مدیران، والدین و ... ارتباط با ادمین: @takhtesiahadmin لینک کست‌باکس: http://B2n.ir/n35375 لینک شنوتو: B2n.ir/g45623
مشاهده در ایتا
دانلود
8.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴اگه نتونی یه موضوع رو ساده توضیح بدی، یعنی هنوز خوب یادش نگرفتی! توی این ویدئو با روش یادگیری ریچارد فایمن آشنا می‌شیم که باعث می‌شه هر چیزی رو سریع‌تر، عمیق‌تر و موندگارتر یاد بگیریم. 📚✨ 👇👇 @takhtesiah_podcast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاهی توی خونه و توی کلاسِ درس، این طور به بچه‌ها القا می‌کنیم که قوی بودن یعنی همه چیزو تنهایی حل کردن، درحالی که شجاع‌ترین آدم‌ها اونایی‌ان که وقتی واقعاً احتیاج به کمک دارن بلدن بگن کمکم کن! چقدر مهمه که به بچه‌هامون یاد بدیم، کمک خواستن ضعف نیست، بلکه یه جور جسارته... یه جور تسلیم نشدن! 📌این یه برش از انیمیشن جذاب پسرک/موش کور، روباه و اسب هست که توی فیلمِستون تخته‌سیاه معرفی کردیم. 👇👇 @takhtesiah_podcast
6.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چندتا از ما مدرسه رو جایی می‌دونیم که بچه‌ها یاد بگیرن قوی باشن، شکست بخورن و دوباره بلند بشن...؟ توی این ویدئو، دیدگاه متفاوت وزیر آموزش سنگاپور رو در‌این‌باره بشنوید🇸🇬 📌راستی توی بخشی از تخته‌سیاه از نظام آموزشی سنگاپور صحبت کردیم. می‌تونید این اپیزود رو توی کست‌باکس بشنوید. 👇👇 @takhtesiah_podcast
وظیفه ما به عنوان والدین ساختن یک بچه خاص نیست. ✨وظیفه‌ی ما این نیست که افکار فرزندانمان را شکل دهیم، بلکه وظیفه ما این است که به افکارشان اجازه دهیم تا همه احتمالاتی را که جهان پیش رویشان می‌گذارد، بیازمایند. ✨وظیفه‌ی ما این نیست که به بچه‌هایمان بگوییم چگونه بازی کنند، بلکه وظیفه ما این است که اسباب‌بازی‌ها را به دستشان بدهیم و هرگاه که بازیشان تمام شد، از آنها بگیریم. ✨ما نمی‌توانیم بچه‌ها را مجبور به یاد گرفتن کنیم، ولی می‌توانیم به آنها اجازه دهیم که یاد بگیرند. 📚برشی از کتاب باغبان‌ونجار؛ آلیسون گوپنیک 👇👇 @takhtesiah_podcast
🕊 یه رابطه‌ی خاص معلم و شاگردی... 🌱آلبرکاموی فیلسوف؛ پس از بردن جایزه نوبل برای تشکر ابتدا به مادرش و سپس به آموزگار دوران دبستانش فکر کرد. ‌کامو یک نامه‌ی قدردانی به معلمش لویی ژرمن نوشت. ظاهرا این آموزگار کسیه که استعداد آلبرکاموی جوان رو پرورش داد و اون را به سمت حرفه‌ی نویسندگی سوق داد 💌 نامه کامو: «۱۹ نوامبر ۱۹۵۷ مسیو ژرمن‌ عزیز، پیش از آن‌که از صمیم قلبم با شما صحبت کنم، صبر کردم‌ تا هیاهوی این روزهای دور و برم کمی فروکش کند. به تازگی افتخار بسیار بزرگی نصیب من شده است که نه به دنبال آن بوده‌ام و نه آن را خواسته‌ام. اما وقتی این خبر را شنیدم، بعد از مادرم به شما فکر کردم. بدون شما و بدون دست محبت‌آمیزی که به سوی من دراز کردید، من که کودک کوچک فقیری بودم‌ و بدون آموزش و سرمشق شما، هیچ یک از این‌ها اتفاق نمی‌افتاد. من خیلی به این‌نوع افتخارات پای‌بند نیستم، اما حداقل به من این فرصت را می‌دهد تا به شما بگویم که برای من چه بوده‌اید و هستید و به شما اطمینان دهم که تلاش‌ها، کارها و قلب سخاوتمندانه ای که در این راه صرف کرده‌اید، هنوز در وجود یکی از بچه‌های کوچک مدرسه‌ی شما زندگی می‌کند و علی‌رغم گذشت سال‌ها هرگز مرا از این‌که دانش‌آموز قدردان شما باشم، بازنداشته است. با تمام وجودم شما را در آغوش می‌گیرم. آلبر کامو» 💌 پاسخ معلم کامو به او: «فرزند عزیزم، نمی‌دانم چگونه شادی خود را به‌خاطر مهربانی که درحق من کردی، ابراز کنم و یا چگونه تشکر کنم.‌ اگر می‌توانستم، تو‌ را که حالا پسر بزرگی شده‌ای،‌ در آغوش می‌گرفتم، گرچه همیشه همان «کاموی کوچک من» خواهی‌بود. کامو کیست؟ فکر می‌کنم‌ آدم‌ها نمی‌توانند طبیعت تو را کاملاً بشناسند. تو همیشه به‌طور غریزی هنگام بروز سرشت و احساساتت سکوت می‌کردی.‌‌ موفقیت تو به‌خاطر بی‌ریایی و صراحت توست و‌‌ نکته‌ی جالب اینجاست که من این چیزها را درباره‌ی تو در کلاس فهمیدم. معلمی که وظیفه شناسی خود را با وجدان انجام می‌دهد، فرصت آشنایی با دانش‌آموزان و فرزندان خود را از دست نمی‌دهد و این‌فرصت‌ها اغلب پیش می‌آید: یک پاسخ، یک ژست, یک طرز ایستادن بسیار گویا است. بنابراین من فکر می‌کنم، به‌خوبی می‌دانم که تو چه پسرک شیرینی بودی و اغلب اوقات کودک حاوی دانه‌ی مردی است که خواهد شد. شادی تو در مدرسه به همه سرایت می‌کرد. چهره‌ی تو امیدوار‌‌ و بشاش بود و من هرگز به موقعیت واقعی خانوادگی تو شک نکردم. بسیار خشنودم‌ که شهرت تو را مغرور نکرده است،‌ تو همان‌ کامو‌‌ هستی: آفرین! من با علاقه‌ی بسیار پیچ‌وخم‌های نمایش اخیری را که اقتباس کرده‌ای و روی صحنه برده‌ای، تماشا کردم. من تو را خیلی دوست دارم‌ و برای تو آرزوی موفقیت‌ می‌کنم، تو سزاوارش هستی. با احترام لویی ژرمن» 📌می‌تونید گزارش مربوط به این دوتا نامه رو اینجا بخونید. 👇👇 @takhtesiah_podcast
5.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا حالا اسم کلاسِ درس گفت‌وگویی به گوشتون خورده؟ تجربه‌اش رو داشتید؟ این یک دقیقه و نیم، صحبتای چندتا معلم و دانش‌آموز از تجربه‌شون توی کلاسای درس گفت‌وگویی هستش 👇👇 @takhtesiah_podcast
🔴فاجعه‌ای که می‌شد اتفاق نیفتد... همه‌ی ما توی مدرسه با برچسب‌هایی که به بچه‌ها زده می‌شه، آشنا هستیم. یکی تنبله، یکی کم‌کاره، یکی گوشه‌گیره، یکی هم یه‌جور دیگه با بقیه فرق داره. گاهی حتی معلم‌ها و کادر مدرسه، خواسته یا ناخواسته، این برچسب‌ها رو تأیید می‌کنن. اما پشت این رفتارها چی پنهان شده؟ چرا بعضی دانش‌آموزها از جمع کلاس طرد می‌شن؟ چرا مدرسه برای بعضی‌ها به جای یه محیط رشد و آرامش، تبدیل به جهنمی پر از تحقیر و تنهایی می‌شه؟ «فاجعه در دبیرستان میدل‌تاون» یه روایت تلخ اما واقعی از همین اتفاقاته؛ از دانش‌آموزهایی که استعدادهاشون دیده نشد، از تنهایی‌هایی که جدی گرفته نشد، و از معلما و والدینی که نفهمیدن با رفتارهاشون چطور دارن آینده‌ی یه سری از بچه‌ها رو می‌سازن... یا خراب می‌کنن. این کتاب یه زنگ خطره، مخصوصاً برای ما معلم‌ها و والدین. چون همیشه این داستان‌ها فقط به حاشیه‌نشینی یه دانش‌آموز ختم نمی‌شن... گاهی پایان ماجرا، تاریک‌تر و غیرقابل‌برگشت‌تر از اونیه که فکرش رو بکنیم. چه معلم هستید، چه والدین، وقت بذارید و این کتاب رو مطالعه کنید. فرم جدید کتاب و نوع روایت داستان براتون جالب خواهد بود 👇👇 @takhtesiah_podcast
🔴بازم تعطیل شد! یه روز به خاطر آلودگی، یه روز سرما، یه روز ... کم‌کم تعطیلیای پشت سر هم داره به یه روتین تبدیل می‌شه، ولی توی همه این بحثا بیشتر حواس‌ها به دغدغه‌های والدین و بچه‌هاست و خب کسی حال معلمایی رو که باید وسط زندگی شخصی‌شون کلاسو بگردونن، نمی‌پرسه...! اتفاقاً صبح داشتم سایت‌ها رو بالا و پایین می‌کردم که چشمم خورد به یه مطلب درباره یه معلم آمریکایی. حرفاش خیلی آشنا بود، انگار که از زبان خیلی از معلمای خودمون گفته شده باشه. پاتریشیا استامپر که یه معلم آمریکاییه، شرایطش این طوره که با یه دست لپ‌تاپ رو گرفته، با یه دست بچه‌شو. یه کوچولو داره که سندرم نونان داره، یه بچه‌ی دیگه که گفتاردرمانی میره، و یه شوهر که مجبوره بیرون از خونه کار کنن. از اون طرف، پسر بزرگ‌ترش باید ساعت‌ها پای کلاس مجازی بشینه، ولی خب، بچه‌ست دیگه! یه روز وسط کلاس ادای شخصیت محبوبشو درمیاره، بعد معلمش پیام میده که «اگه اینطوری ادامه بده، از کلاس اخراج می‌شه!» پاتریشیا میگه: «من دارم تمام تلاشم رو می‌کنم، ولی خب، یه نفر بیشتر نیستم!» جالب اینجاست که توی این گزارش گفته شده تقریباً نیمی از معلمای آمریکایی خودشون بچه‌ی زیر ۱۸ سال دارن و بخش بزرگی‌شون معتقدن که نمیشه هم حواسشون به بچه‌ها باشه، هم درست و حسابی تدریس کنن حالا شاید آمار آمریکا با ما فرق داشته باشه، ولی اصل ماجرا یکیه. معلمایی که خودشون بچه دارن، یه جورایی بین دو مسئولیت سنگین گیر کردن. از یه طرف باید درس بدن، از یه طرف بچه‌های خودشونو مدیریت کنن. این وسط، یه نکته مهمه: بچه‌های ما وقتی سر کلاس حالشون خوبه که معلمشون با تمرکز و خیال راحت پای درس باشه. شاید وقتش رسیده که یه کم بیشتر به این بخش ماجرا هم فکر کنیم. 📖 می‌تونید متن کامل گزارش رو اینجا بخونید 👇👇 @takhtesiah_podcast
11.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴اگه جای نخست‌وزیر بودی، چی کار می‌کردی؟🤔 این سؤال رو سال ۱۹۷۷ توی یه کلاس درس توی فرانسه از بچه‌ها پرسیدن و جواباشون همون‌قدر که بامزه‌ست، تامل‌برانگیزه. فردا ۲۲ بهمنه، یه روز که کلی حرف و خاطره و تحلیل درباره‌ش هست. به نظرتون توی کلاسای درس امروز، چقدر باید به بچه‌ها کمک کنیم که درگیر مسائل سیاسی روز بشن، خودشون فکر کنن، تحلیل کنن و صدای خودشونو داشته باشن؟ اصلاً چطور می‌شه این کار رو کرد؟ نظر خودتون رو باهامون درمیون بذارید: @takhtesiahadmin 👇👇 @takhtesiah_podcast
Episode 5(1).mp3
33.43M
🎙️فرصت کردید رو بشنوید؟ توی این اپیزود در مورد صحبت کردیم و شنیدنش توی این ایام خاص، خالی از لطف نیست (البته احتمالا با تصوری که از تربیت سیاسی دارید فاصله داره😉) توی این اپیزود از نقش تاریخ در شکل‌گیری هویت جمعی بچه‌ها حرف زدیم و در ادامه برخی از مدل‌های تربیت سیاسی در مدارس کشورهای غربی مثل بریتانیا، آمریکا و استرالیا رو هم بررسی کردیم. حتماً گوش بدید و نظراتتون رو با ما درمیون بذارید! 🙏🌹 رو از کست‌باکس دنبال کنید👇 لینک کست‌باکس 👇 @takhtesiah_podcast
🔴همه‌ بارِ تربیت روی دوش شما نیست! گاهی شما با برادرتان سر تخت را می‌گیرید و در تابستان آن را به حیاط می‌برید. اگر برادرتان قوی و چابک باشد، نگران قسمتی که او گرفته نیستید؛ چون می‌دانید که از پسش برمی‌آید. اما نگران بخشی هستید که خودتان گرفته‌اید، مبادا بلغزید و زمین بخورید. در مسیر تربیت، آن سر ماجرا را خدا گرفته است؛ یعنی همان بخش‌هایی که از توان ما خارج است. پس نگرانی‌مان نباید روی چیزی باشد که خدا به عهده گرفته، بلکه باید روی همان بخشی باشد که در اختیار خودمان است. خطر واقعی آنجاست که بتوانیم و انجام ندهیم، نه آنجایی که اصلاً از عهده‌مان خارج است. ✍️ برگرفته از کتاب "راه رشد" (جلد اول)، آیت‌الله حائری شیرازی 👇👇 @takhtesiah_podcast