#ارسالی_از_بر_و_بچ 💌
…| اِنَّ الاَبْرَارَ ێشرَبُونَ مِݩ ڪَاْسٍ ڪَاْنَ مِزَاجُھَا ڪَافُورَا| …
☘️
☘
☘
#خالق_نوشت
#بهار_در_بهار
پ.ن:
شیرینے و ڵذٺ❣ را
بایـد از دسٺ تــو ڱرفٺ!...
🌼 @yaran_samimii
samimane.blog.ir 🌼
____🍃🌺__📖__🌺🍃____
💌 زنده شوی، زندهترت میکند!..
.
.
.
#خالق_نوشت
#بهار_در_بهار
🌼 @yaran_samimii
samimane.blog.ir 🌼
همونجور که
کارِ آدم 👣رو حال آدم☘ اثر داره،
حالِ آدمم☘ رو کار آدم👣 موثره!
📌مراقبشون باش...
#کار_و_زندگی
🌼 @yaran_samimii
samimane.blog.ir 🌼
#ارسالی_از_بر_و_بچ
⛔️چند کلمه از زبان یک نجات یافته از اینستاگرام‼️
👈میدونی، واقعا مثه یه باتلاقه. تا وقتی توش هستی نمی فهمی. ولی از بیرون که نگاه کنی تازه می بینی ای دل غافل!!😱 دیگه به این راحتیام نمیتونی بیرون بیای.
من نمیدونستم باتلاقه. رفتم به امید پیج چندتا بنده خدا که چهارتا کلمه چیز یاد بگیرم. اولاش اصلا بلد نبودم چطوری باهاش کار کنم. گیج میزدم.🤪 نمیدونستم استوری چیه؟ لایو چیه؟ فقط میرفتم پستای این و اونو می دیدم، نهایتش یه لایکی هم میکردم. کم کم یاد گرفتم خودمم پست بذارم. چیز خاصی هم نمیذاشتما، عکسایی که همه جا منتشر شده بود رو منتشر میکردم!😐
عکس نوشته های انقلابی... عکس آقا یا شهدا. یه متنی ام از یه جا گیر میاوردم کپی میکردم زیرش! فکر میکردم واقعا دارم یه تنه اسرائیلو نابود میکنم با پستام!😑 حس افسر جنگ نرم بودن داشتم! ولی راستش هیچ کار مفیدی نمی کردم!😒 اون متنا و عکسا همه ش کپی بود. همه جا پیدا میشد. من چیز جدیدی تولید نمی کردم! گوشیو برمیداشتم، از این صفحه به اون صفحه... اینو لایک کن... برای اون کامنت بذار...
به خودم میومدم می دیدم سه چهارساعت گذشته، چشمام درد گرفته، خوابم میاد!😪 و هیچ اتفاق جدیدی نیفتاده. نه چیزی یاد گرفتم نه چیزی یاد دادم.
شبا تا ساعت دو و سه بیدار بودم، صبح جونم درمیومد برای نماز بیدار شم. اگه کار نداشتم تا ساعت 11 میخوابیدم!😴 بیدارم که میشدم، دوباره سرم میرفت تو گوشی. اصلا بعد یه چندوقت مرض میگیری! 😷 همه عکسای خودشونو میذاشتن، تو مسافرت، تولد، مهمونی، تو باغ، تو آسانسور، اینور، اونور! منم مثه اونا شده بودم. فکر میکردم اینکه من صبحانه چی میخورم، یا با دوستام کجا میرم، یا نظرم درباره فلان اتفاق چیه، یا امروز دستم رفته لای در برای بقیه هم مهمه!😏
بهش میگن شخصیت کاذب! فکر میکردم خیلی مهمم! ولی واقعا زندگی روزمره من هیچ جذابیتی نداشت! ربطی هم به بقیه نداشت!😕
اما خب، کیف میداد که مثلا زیر عکسم کنار مزار شهدا، چندتا دختر مذهبی کامنت التماس دعا بذارن! و بعد سر حرفمون درباره شهدا بازشه و از اونجا برسیم به درد و غصه هامون و بخوایم همو آروم کنیم!🙃
به خودم که اومدم، دیدم از همه چی زندگیم عکس گذاشتم رو پیجم!😱 دیدم زندگیم شده اینکه در به در دنبال متن تبریک تولد بگردم تا برای تولد دوستام بذارم. دارم دربه در دنبال عکس پروفایل دخترکش میگردم که توجهشونو جلب کنه. دیدم اصلا زندگیم شده اینستا. همه چیز در نسبت با اون تعریف میشد. اصلا معیار و مبنا اون بود، کنارشم هر از گاهی تو دنیای واقعی یه نفسی می کشیدم!😐
واقعا دیگه برای خودمم کلافه کننده بود.
از یه طرف خسته شده بودم و نظم زندگیم بهم ریخته بود، از یه طرفم کافی بود یه روز آنلاین نشم تا چندتا دخترای ظاهرا مذهبی بریزن توی پیجم و نگرانم بشن و شب خوابشون نبره و سراغ بگیرن ازم! 😫 خنده دار نیس؟ میخواستن یه کاری کنن که ازشون خوشم بیاد.
درحالی که تنها چیزی که ازشون دیده بودم یه عکس تار و نصفه نیمه بود با چادر. یه جوری عکس میذاشتن که صورتشون کامل پیدا نباشه، اما معلوم باشه آرایش کردن و رنگ روسری شون جذابه. یا صورت اگه نمیذاشتن، عکس دستشونو میذاشتن که تا بالای مچ پیدا بود و چندتا دستبند و ساعتم می بستن.
نمیدونم هدفشون چی بود؟ من حتی اگه خوشمم میومد(که انصافا جذاب بود) نمیرفتم خواستگاریشون! چرا انقد برای عکس گرفتن وقت میذاشتن؟🙄
یه روز دیگه واقعا حوصله م سر رفت. دیدم من بیرون اینستا آدم نیستم. دیدم تمام دغدغه م اینه که هرکار میکنم از خودم عکس بگیرم بذارم تو اینستا. درحالی که هزاران نفر داشتن همین کارو میکردن و اصلا چیز خاصی نبود!😒 شده بودم یه آدم نمایشی. گلزار شهدا رفتنم، زیارتم، هیئتم، کتاب خوندنم، حتی رفاقتم با شهدا و نماز خوندنمم نمایشی بود.😣
دیگه دلم کربلا نمیخواست، ولی هر شب جمعه پست میذاشتم: یادی از کرب و بلایت نکنم می میرم! شب هایی که تا دیروقت توی نت می چرخیدم و بعد عین خرس میخوابیدم، اصلا رنگ و بوی مهدویت نداشت اما به همه میگفتم شبت مهدوی! دیگه اصلا اشکم خشک شده بود. دیگه حال روضه و اینا نداشتم. ولی زیر پست کلیپای مداحی استیکر گریه می فرستادم!😔
میدونستم باید بِبُرم، اما سخت بود. گفتم که، مثه باتلاقه. داشتم بیشتر فرو میرفتم. حس کردم نه راه پس دارم، نه راه پیش.😨 بالاخره یه توسل کردم... گفتم گوربابای پیج به اون خوشگلی و فالورام!😌 کامل دیلت اکانت کردم، چون میخواستم نتونم دوباره برم سراغش. یه مدت سختم بودا...
باید برنامه خواب و زندگیمو دوباره تنظیم میکردم. ولی عوضش الان دارم کم کم برمیگردم رو فرم... حداقل الان خودمم.🙂
#اینستاگرام
#زندگی_مجازی
🌼 @yaran_samimii
samimane.blog.ir 🌼
ما
تو دنیای🌏 خیلی منظم و دقیقی زندگی میکنیم!
♦️ دنیایی که
سال هاش همیشه ۳۶۵ روز و ۶ ساعته!🕰
♦️ دنیایی که
شب و روزش هیچ وقت قاتی نمی شه!🌗
♦️ دنیایی که
قوانین فیزیکیش هرگز عوض نمی شن!⚛
♦️ دنیایی که
قانون عمل و عکس العمل توش حاکمه!🔛
اینجا کمترین خطا〽️ و بینظمی
با واکنش سخت و گسترده طبیعی💥 روبرو میشه!
و کوچک ترین اشتباه✖️
میتونه به شدت نابودکننده و ویرانگر🌪 باشه...
| ما شدیدا به یه چیزی نیاز داریم...😰 |
#...
🌼 @yaran_samimii
samimane.blog.ir 🌼
#بریده_کتاب ✂️📕
- لیلاجان! قرار نیست تنها باشی! با هم میسازیم.
نه فضای مهآلود دارم، نه قطرههای شبنم را. اینبار حس دانشآموزی را دارم که سر جلسۀ امتحان نشستهام.
بیاختیار میگویم:
- میترسم.
- اگر در جادهای که امروز در آن قدم زدی میمانی، آرام باش.
نمیگذارد حرفی بزنم. دستم را میگیرد و میبردم سمت زمین بازی. چادر و مقنعهام را درمیآورم. موهای آشفتهام را با دستش صاف میکند. پشت تور، سرویس را که میزند، تازه دوزاریام میافتد که با مصطفی وارد بازی دنیا شدهایم...
#رنج_مقدس_یک
#صفحه_آخر ☂️
🌼 @yaran_samimii
samimane.blog.ir 🌼
#ارسالی_از_بر_و_بچ
این هم
یارانِ همیشه در صحنه صمیمی!!...😁☺️😍
که حواسشون هست...
📚 هم به غذای روح
🍗هم به غذای جسم
#ما_صمیمی_هستیم
#رزمایش_همدلی ❣
🌼 @yaran_samimii
samimane.blog.ir 🌼
#ارسالی_از_بر_و_بچ 💌
…|عێناً یَشرَبُ بِھَا عِبَادُ اللّٰهِ یُفَجِّرُوْنَھَا تَفْجِێرَا| …
☘️
☘
☘
#خالق_نوشت
#بهار_در_بهار
پ.ن:
خیالپࢪدازے هاے گنگ ࢪا دوست نداࢪم!
اما تصوࢪ هاے شیرین ࢪا، چࢪا...
🌼 @yaran_samimii
samimane.blog.ir 🌼
____🕯🦋__📖__🕯🦋____
💌این ترس، حڕڪٺ میدهد!..🌱
.
.
.
#خالق_نوشت
#بهار_در_بهار
🌼 @yaran_samimii
samimane.blog.ir 🌼
:)🌿
- یاۆࢪِامامزماݩ ؟ . .
+ اونیکھ تویِ هر شࢪایطێ ࢪشـٰـد میکنھ
و خودشو تویِ راھِ اماݦش
صࢪف میکنھ🌱
#مهربان_من
#میخواهم_یار_تو_باشم
🌼 @yaran_samimii
samimane.blog.ir 🌼
❌ آدمایی که بردِ نگاهشون کوتاهه🛩
به این اهمیت نمیدن!!
کسی که همه ی هم و غمش😓
کار خودش👨⚕، نمره خودش💯، زندگی خودش🚗، سرمایه خودش💶، حتی رشد🌱 خودش باشه،
دنبال _♡ظهور♡_ راه نمی افته!
فوقش می خواد امامش رو ببینه،
دو رکعتم نماز پشت سرش بخونه،
حال خودش رو خوب کنه و تمام!!
❌ حال و روز و وضعیت دیگران رو نمی بینه،😵
❌این همه ظلم که تو دنیا هست، نمی بینه،
❌ فلسطینیها که خاکشون اشغال شده نمی بینه،
❌ مردم یمن رو زیر بمباران ها💣نمی بینه،
❌ زورگوهایی که ملتها رو اسیر کردن نمیبینه!
زندگیش شده زندگی خودش!😴
این آدم
دلیلی برای ظهور💫
و حاکم شدن یه خوب بی نظیر
تو جهان🌏
نمی بینه!...
نگاه مورچه ای🐜داره به عالم هستی!
فقط جلوی پای خودشو می بینه👀
پا نمیذاره👣 جای پای امامش....
#مهربان_من
#میخواهم_یار_تو_باشم
🌼 @yaran_samimii
samimane.blog.ir 🌼
هدایت شده از پاتوق نمکتاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
〖`🦋°✿°💙´〗
•
.
اِمامِمَن💎
محبتـے ڪہ
تمـام نواقـص
ما را جبران می کند
تمـام غصـہ هـا
و نداریـےهـاے ما را...
#مِهمانِ_مَحبوب
⌈🌿° @mehmanemahboob○°.⌋
🍇🍁.....📕📜
باید
حاصل زندگے رو
محاسبه ✖️ ➗
کرد...
#تلنگر
#اشاره_نامحسوس_به_روز_معلم 😉
🌼 @yaran_samimii
samimane.blog.ir 🌼