نکته مهمی که جناب شیخ بر آن تأکید داشت آمادگی و آراستگی شخص منتظر بود ، هر چند در زمان حیاتش به درک حضور امام زمان عج ، نائل نیاید . وی در این باره حکایتی از حضرت داوود نقل می کرد که داوود در حال عبور از بیابانی مورچه ای را دید که مرتب کارش این بود که از تپه ای خاک بر میداشت و به جای دیگری می ریخت . از خداوند خواست که از راز این کار آن مورچه آگاه شود . مورچه به سخن آمد که : معشوقی دارم که شرط وصال خود را آوردن تمام خاکهای آن تپه به این محل ، قرار داده است ! داوود فرمود : با این جثه کوچک تو تا کی میتوانی خاکهای این تل بزرگ را به محل مورد نظر منتقل کنی ؟ و آیا عمر تو کفایت خواهد کرد ؟! مورچه گفت همه اینها را میدانم ؛ ولی خوشم که اگر در راه این کار بمیرم به عشق محبوبم مرده ام ! در این جا حضرت داوود ع منقلب شد و فهمید که این جریان درسی است برای او . جناب شیخ همیشه اصرار داشت که : با همه وجود ، در انتظار ولی عصر - عجل الله تعالی فرجه - باش و حال انتظار را با مشیت حق ، همراه کن .
| #کیمیایمحبّت ' شیخ رجبعلی خیاط
چگونه با یک بار رفتن و پاگذاشتن در این مسیر ، این بلا بر سر قلبت می آید ؟ اربعین را میگویم ! هرکس رفته دلتنگ تر شده ، هرکس رفته مشتاق تر شده ، هرکس رفته بیقرار تر شده برای دوباره رفتن . خدانکند بعد از رفتن تورا بیازمایند به فراق . . که متلاشی شدن قلبت را به چشم میبینی ، مانند آن است که عاشق شوی و یک سال محکوم به دوری از معشوق باشی . این یک سال مثل شمع تورا ذوب میکند ؛ حاضری تمام عمرت را بدهی ، ولی فقط یک بار دیگر پا در این عرصه ِبا شکوه بگذاری ، یک بار دیگر زوار پا برهنه ِدلباخته را ببینی ، عظمت این قیام ارزشمند را ببینی و حس و حال آن را با جانت لمس کنی . میدانی ؟ یک بار که نروی میفهمی تمام حال ِخوبت را از دست داده ای ، چون تو از آنجا نفس میگرفتی برای ادامه ِزندگی و حالا . . . یک بار که نروی تازه معنی درد ِیک جامانده را میفهمی ، هرکس تا قبل تجربه کردنش باتو همدردی میکند هرانچه میگوید پوچ است ، خود هم نمیداند .
من . . من یک جامانده ِ از دست رفته ام که درمانم دست اربابم است و بس . .
#نوشتهِیکخستهِجامانده
نجوایِیکطلبه؛
_
از زمانی که پا در عرصهِ نویسندگی گذاشته ام و یاد گرفتم حتی در میان جمع هم ذهن را جمع کنم و غرق در افکار خوشایند خودم باشم ، زندگی خیلی زیبا تر شده است ! چون از جمع های پوچ نه تنها چیزی به تو اضافه نمیشود بلکه ذهنت را بهم میریزد ، چون افکار و رویاها متفاوت و دور از هم هستند . با نوشتن ذهنم آرام میشود ، روحم آزاد میشود ، انس گرفته ام با قلم و کاغذم . جهان رنگ دیگری برایم دارد ، منِ پوچ حالا یک منِ ارزشمند است ، به لطف فکری که به واسطهِ نوشتن ایجاد شد ؛ فکری که زیبایی ها را برایم مشهود کرده است ! وقتی نویسندگی را شروع میکنی مجبوری دیدگاهت را به زندگی عوض کنی و این دیدگاه جزئی باعث میشود برای صدای دلنواز پرنده ای که روی درخت پشت پنجرهِ کوچک اتاق است بنویسی و این باعث میشود ارزش زندگی را درک کنی ! زیبا نیست ؟
| #نجوایدل
هدایت شده از شــبــانــه
.
با توجه به خرید دستگاه صوت و فرارسیدن موعد وصول چک باقی مانده هزینه آن به مبلغ ۱۴ میلیون تومان خواهشمند است در صورت تمایل کمک ها و نذورات خود را به شماره کارت
۵۰۲۹۰۸۷۰۰۰۶۱۰۸۲۷بنام هیئت شهدای مدافع حرم واریز و به شماره
۰۹۱۵۴۳۰۱۴۰۰اطلاع رسانی فرمایید. .
نشستهام وسط زندگی ،
صبور ، غمگین ، امیدوار ، خسته
و ادامه دهنده .. و ادامه دهنده ..
آخرین دیدار . .💔