طرف داشت غیبت می کرد ؛
بهش گفت :
شونه هاتو دیدی ؟
گفت : مگه چی شده ؟
گفت : یه کوله باری از
گناهان اون بنده خدا
رو شونه های توئه … !
شهید دهقان🌱
🇵🇸آنچه در ذهنم میگذرد🇮🇷
طرف داشت غیبت می کرد ؛ بهش گفت : شونه هاتو دیدی ؟ گفت : مگه چی شده ؟ گفت : یه کوله باری ا
فاطمیه امسال از حضرت زهرا(س) چی گرفتین؟
🇵🇸آنچه در ذهنم میگذرد🇮🇷
فاطمیه امسال از حضرت زهرا(س) چی گرفتین؟
این سوال خودش میتونه شروع ی مسیر باشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روضهخوانی شهید آیتالله رئیسی در عزای امالشهداء حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) + تصاویری از آخرین مراسم ایام فاطمیه با حضور شهید جمهور
تن را به خاک تا که سپرد، آسمان گرفت
غم گریه کرد و کاسه ی صبر عزا شکست
با گریه گفت:جان محمد حلال کن
عهدی که بسته بود علی با شما شکست
پس داده شد امانت و من پس ندادمش
دنیا به جبر خویش غرور مرا شکست
روز بعد از خاکسپاری حضرت زهرا سلامالله علیها بود که مسلمانان از شهادت حضرت آگاه شدند. آنان به سمت بقیع رفتند؛ اما با چهل قبر جدید مواجه شده و نتوانستند قبر دختر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را از میان آنها تشخیص دهند.
مردم از این مصیبت به گریه افتاده و یکدیگر را سرزنش کرده و گفتند: رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بیشتر از یک دختر به یادگار ننهاد که او نیز رحلت کرد و به خاک سپرده شد؛ شما موقع وفاتش حاضر نشدید و بر پیکرش نماز نخواندید و محل دفنش را هم نمیدانید. برخی بزرگان آنها گفتند: گروهی از زنان مسلمان را احضار کنید تا این قبرها را بشکافند و محل دفن حضرت زهرا سلاماللهعلیها را به دست آورند تا بر بدن ایشان نماز بخوانیم و قبرش را زیارت کنیم!
هنگامیکه این خبر به گوش امام علی علیهالسّلام رسید، خشمگین شده، چشمان مبارکش سرخ شده و رگهای گردنش بالا زد و قبای زرد رنگی که هنگام خشم بر تن میکرد را پوشید و تکیه بر ذوالفقار زد و وارد بقیع شد و سوگند خورد که اگر یک سنگ از این قبرها جابه جا شود، شمشیر میکشد و همه افرادی که آنجا هستند را تا آخرین نفر نابود میکند.
عمر بن خطاب به همراه برخی همراهانش با امام علی علیهالسّلام ملاقات کرد و گفت: ای اباالحسن! این چه رفتاری است که داری؟ به خدا قسم ما قبر فاطمه سلاماللهعلیها را میشکافیم و بر پیکرش نماز میخوانیم، اما امام علیهالسّلام لباسهای او را گرفت و صورتش را به زمین کوبید و فرمود:
من از حقِ خود تنها به این دلیل چشمپوشی کردم که مبادا مردم از دین خود برگردند. به آن خدایی که جان علی علیهالسّلام در دست قدرت او است، اگر به این قبرها دستاندازی کنید، زمین را از خون شما سیراب خواهم کرد. از این خیال صرف نظر کنید!
سپس ابوبکر با ایشان ملاقات کرد و گفت: ای اباالحسن! تو را به حق پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و آن خدای بالای عرش سوگند میدهم که آرام شوی؛ زیرا ما از انجام دادن کاری که مورد پسند تو نیست خودداری میکنیم.
امام علی علیهالسّلام لباس عمر را رها کرد و مردم نیز پراکنده شدند.