eitaa logo
♡شَلَمچه،طَلاییِه♡
195 دنبال‌کننده
354 عکس
62 ویدیو
6 فایل
#هروز دو عکس با دلنوشته کاربران در کانال قرار میگیرد # عکس طلاییه #شلمچه #هویزه #دهلاویه #اروند کنار #فکه ایدی جهت ارسال عکس یا انتقاد @yegansaberenn
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک روز همین راه را خواهیم امد .✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت پیاده آمده بودم پیاده خواهم رفت چگونه باز نگردم که سنگرم انجاست چگونه اه مزار برادرم انجاست 🌷 💐💐 شلمچه طلاییه🥀🥀 @talaeye313
1_70933017.mp3
5.17M
🔻پادکست معجزه ي اشك 🎙روایت حاج حسين از ميوندار هيئت،شهيد محمدرضا شفيعي
Sardar-ahmadian-revayat4.mp3
3.49M
صوت روایتگری احمدیان در مورد کار کردن برای شهدا
mix_۲۰۲۰-۰۵-۱۸_۱۹-۲۷-۵۹.mp3.mp3
2.79M
بخشی از ویژه برنامه " هوای مجنون " در منطقه عملیاتی طلائیه💚 یکم خراش برداشته...😭 حاجی چیزی نیست برو...❤️ 🎙سردار احمدیان
هوای مجنون.mp3
6.45M
هرکسی فکر می کنه شهدا تحویلش نمیگیرن این داستان را گوش کنه... 🌱
ای بانوی دوعالم ،پرستار مادر شهادتت کربلا را تنها گذاشت. شهادت خانم زینب کبری س را به شیعیان تسلیت عرض می کنم کبری شلمچه طلاییه 😔🤲🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج حسین خرازی گفته بود تو عملیات خیبر (عملیاتی که از ناحیه دست جانباز شدند) فرشته‌ها اومدن روح من‌رو ببرن، من گفتم فعلا می‌خوام برای خدا بجنگم...☝️ مگه قرآن نفرمود وقتی اَجَل کسی برسه، فرشته مرگ یک لحظه بهش مهلت نمیده؟ پس مجاهد فی سبیل‌الله به کجا رسیده که به ملک‌الموت میگه من هنوز تو این دنیا کار دارم؟ 👤راوی: حجت‌الاسلام مهدوی بیات شهید آوینی درباره حاج حسین گفته بود: آن آستین خالی که با باد این سو و آن سو می‌شود، نشان مردانگیست. گاهی باد باید فقط به افتخار حسین خرازی بوزد تا نامردهای روزگار رسوا شوند.🌱 🗓 به مناسبت ۸ اسفند، سالروز شهادت شهید حسین خرازی💔 ،طَلاییِه @talaeye313👈👈👈
عشق تعارف می‌کند اسفند ماه ۱۳۶۵ شمال شرقی بصره منطقه عملیاتی کربلای ۵ توزیع خوراک پس از استقرار رزمندگان در مواضع فتح شده عکاس : محمدرضا رفیعی راد🌹 @talaeye313👈👈👈
🔰 و درس اخلاق شهید؛ رفتم بیرون، برگشتم. هنوز حرف می زدند.. پیرمرد می گفت: جوون! دستت چی شده؟ تو جبهه این طوری شدی یا مادر زادیه؟ حاج حسین خندید.. آن یکی دستش را آورد بالا.. گفت: این جای اون یکی رو هم پر می کنه. یه بار تو اصفهان با همین یه دست ده دوازده کیلو میوه خریدم برای مادرم. پیرمرد ساکت بود. حوصله ام سر رفت. پرسیدم: پدر جان! تازه اومده ای لشکر؟ حواسش نبود. گفت: این، چه جوون بی تکبری بود. ازش خوشم اومد. دیدی چه طور حرفو عوض کرد؟ اسمش چیه؟ گفتم: حاج حسین خرازی راست نشست.. گفت: حسین خرازی؟ فرمانده لشکر؟!! @talaeye313👈👈👈