فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گذشت کردن دو حالت داره: یا اونقدر دوسش داری که از اشتباهش میگذری یا اونقدر از چشمت میفته که از خودش و اشتباهش با هم میگذری...
❥•⊰🌸❀✿☠̶j̶̶o̶̶i̶̶n̶🔥̶t̶̶o̶ ̶c̶̶h̶̶a̶̶n̶̶e̶̶l̶
♚『 @storyekhaas 』♚
#انگلیسی
من به هیچ نعمتی جُز فراموشی نیاز ندارم...
❥•⊰🌸❀✿☠̶j̶̶o̶̶i̶̶n̶🔥̶t̶̶o̶ ̶c̶̶h̶̶a̶̶n̶̶e̶̶l̶
♚『 @storyekhaas 』♚
غم از آن دارم که بی تو همچو حلقه بر درم
تا تو از در درنیایی از دلم غم کی شود ...
عطار نیشابوری
❥•⊰🌸❀✿☠̶j̶̶o̶̶i̶̶n̶🔥̶t̶̶o̶ ̶c̶̶h̶̶a̶̶n̶̶e̶̶l̶
♚『 @storyekhaas 』♚
CQACAgQAAxkBAAGWY2tkLQsPXzDZgNLooijPDHCQWoKVAQACxi0AAg1gUFELpfWxw-HojC8E.mp3
3.13M
🎵دل ندارم
👤 گرشا رضایی
#music 🇮🇷
❥•⊰🌸❀✿☠̶j̶̶o̶̶i̶̶n̶🔥̶t̶̶o̶ ̶c̶̶h̶̶a̶̶n̶̶e̶̶l̶
♚『 @storyekhaas 』♚
#مذهبی
خداست که باران رحمت را نازل می کند..
🔸 سوره لقمان، آیه 34
❥•⊰🌸❀✿☠̶j̶̶o̶̶i̶̶n̶🔥̶t̶̶o̶ ̶c̶̶h̶̶a̶̶n̶̶e̶̶l̶
♚『 @storyekhaas 』♚
#انگلیسی
زمين خوردن اتفاقيه ،
اما اون پايين موندن يه انتخابه !
❥•⊰🌸❀✿☠̶j̶̶o̶̶i̶̶n̶🔥̶t̶̶o̶ ̶c̶̶h̶̶a̶̶n̶̶e̶̶l̶
♚『 @storyekhaas 』♚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آدمها دو جای زندگیشون
بشدت متحول میشن...
❥•⊰🌸❀✿☠̶j̶̶o̶̶i̶̶n̶🔥̶t̶̶o̶ ̶c̶̶h̶̶a̶̶n̶̶e̶̶l̶
♚『 @storyekhaas 』♚
ای مسلمانان خلایق حال دیگر کرده اند
از سر بی حرمتی معروف منکر کرده اند
👤 سنایی
❥•⊰🌸❀✿☠̶j̶̶o̶̶i̶̶n̶🔥̶t̶̶o̶ ̶c̶̶h̶̶a̶̶n̶̶e̶̶l̶
♚『 @storyekhaas 』♚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ویدئو_استوری (پروفایل)
احمقانه ترین خواسته بشر
این است که انتظار دارد با تکرار روش های همیشگی اش به نتایج متفاوت برسد.
👤 آلبرت انیشتین
❥•⊰🌸❀✿☠̶j̶̶o̶̶i̶̶n̶🔥̶t̶̶o̶ ̶c̶̶h̶̶a̶̶n̶̶e̶̶l̶
♚『 @storyekhaas 』♚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دو عالم را به یکبار از دلِ تنگ
برون کردیم ؛ تا جایِ تو باشد . . .
👤 سعدی
❥•⊰🌸❀✿☠̶j̶̶o̶̶i̶̶n̶🔥̶t̶̶o̶ ̶c̶̶h̶̶a̶̶n̶̶e̶̶l̶
♚『 @storyekhaas 』♚
#داستان_کوتاه
دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت. پیرمرد شادمان گوشه های دامن را گره زده و میرفت و در راه با پرودرگار خود سخن میگفت : ای گشاینده گره های ناگشوده ، گره از گره های زندگی ما بگشای . . .
در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و گندمها به زمین ریخت. او با ناراحتی گفت :
من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز؟
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود؟
و نشست تا گندم ها را از زمین جمع کند که در کمال ناباوری دید ، دانه های گندم بر روی ظرفی از طلا ریخته است!
ندا آمد که :
تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه . . .
❥•⊰🌸❀✿☠̶j̶̶o̶̶i̶̶n̶🔥̶t̶̶o̶ ̶c̶̶h̶̶a̶̶n̶̶e̶̶l̶
♚『 @storyekhaas 』♚
#استوری
که روزی نشیب است و روزی فراز
❥•⊰🌸❀✿☠̶j̶̶o̶̶i̶̶n̶🔥̶t̶̶o̶ ̶c̶̶h̶̶a̶̶n̶̶e̶̶l̶
♚『 @storyekhaas 』♚