🔵 علل پیدایش دروغگویی در کودکان
♦ ١. وقتی والدین به صورت منطقی به نیازهای کودک پاسخ ندهند، کودک دروغگو میشود.
✨ ٢. ضعف شخصیت و مورد تحقیر واقع شدن کودک به وسیله والدین و اطرافیانش منجر به دروغگو شدن او میشود.
♦ ٣. وقتی از سوی والدین و اطرافیان به کودک توجه جدی نشود برای جلب توجه دیگران و والدین دروغ میگوید.
✨ ٤. داشتن والدین یا اطرافیان دروغگو، عامل دروغگویی کودک است. بدینترتیب کودک از بزرگترها تقلید میکند.
♦ ٥. وقتی کودک به شدت توسط والدین و اطرافیان سرکوب و تنبیه میشود، متوسل به دروغ می شود.
✨ ٦. گاهی والدین و اطرافیان از کودک انتظارات بیش از حد دارند، لذا کودک به خاطر ترس از انتقاد دروغ میگوید.
♦ ٧. گاهی از سوی والدین و اطرافیان شخصیت کودک مورد تهاجم قرار میگیرد، لذا او برای دفاع از خود دروغ میگوید.
✨ ٨. بیتوجهی والدین به دروغگویی در زمان حضور کودک، عامل دیگر دروغگویی کودک است. به عنوان مثال والدین گاهی به شوخی دروغ میگویند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اینکه خداوند هر که را بخواهد هدایت می کند یعنی چه؟
💠 اندیشه تَشیّع
📚استفاده از مواد محترقه
💠 سؤال: استفاده از #ترقّه و #مواد_محترقه و ساخت و خريد و فروش آنها اعم از اينکه موجب اذيّت و آزار بشوند يا خير، چه حکمى دارد؟
✅ جواب: در صورتى که موجب اذيّت و آزار ديگران باشد يا #تبذير و #تضییع مال محسوب شود يا خلاف قانون و مقرّرات مربوطه باشد، جايز نيست.
#حق_الناس #ترقه_بازی #چهارشنبه_سوری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 #استوری
❤️ #ولادت_امام_حسین (ع)
💐میآید از فلڪ آوای حسین...💐
✨﷽✨
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
قصابی در حال کوبیدن ساطور بر استخوان گوسفند بود که تراشه ای از استخوان پرید
گوشه چشمش. ساطور را گذاشت و ران گوشت را برداشت و به نزد طبیب رفت و ران گوشت را به او داد و خواست که چشمش را مداوا کند. طبیب ران گوشت را دید طمع او را برداشت و فکر کرد حالا که یکی به او محتاج شده باید بیشتر از پهلوی او بخورد بنابراین مرهمی روی زخم گذاشت و استخوان را نکشید. زخم موقتا آرام شد. قصاب به خانه رفت. فردا مجددا درد شروع شد به ناچار ران گوشتی برداشت و نزد طبیب رفت. باز هم طبیب ران گوشت را گرفت و همان کار دیروز را کرد تا چندین روز به همین منوال گذشت تا یک روز که قصاب به مطب مراجعه کرد طبیب نبود اما شاگرد طبیب در دکان بود. قصاب مدتی منتظر شد اما طبیب نیامد. بالاخره موضوع را با شاگرد بیان کرد. شاگرد طبیب بعد از معاینه کوتاهی متوجه استخوان شد و با دو ناخن خود استخوان را از لای زخم کشید و مرهم گذاشت و قصاب رفت. بعد از مدتی طبیب آمد از شاگرد پرسید. کسی مراجعه نکرد. گفت چرا قصاب باشی آمد. طبیب گفت: تو چه کردی؟ شاگرد هم موضوع کشیدن استخوان را گفت. طبیب دو دستی بر سرش زد و گفت: ای نادان آن زخم برای من نان داشت تو چطور استخوان را دیدی نان را ندیدی.
گرچه لای زخم بودی استخوان
لیک ای جان در کنارش بود نان
📚 بهارستان جامی
🌈
#تلنگر
یک وقت هایی؛
بعد از دو شب نماز شب!
بعد از چند روز روزه مستحبی!
بعد از چند روز تسبیح چرخاندن!
بعد از یک کار فرهنگی در فضای مجازی و حقیقی!
و ...
کُلی سر و صدا راه می اندازیم که آقا چرا ما امام زمان(عج) رو نمی بینیم؟
کُلی هم خودمون رو تحویل میگیریم!
شاید جلو آیینه هم بریم و ببینیم که #به_به!!
چقدر نورانی شدیم
اونی که دونه درشت بشه!
مخلص بشه!
خالص بشه!
برای امام زمان عج سر و صدا راه نمیندازه
به قول حاج حسین یکتا:
اون پولِ خوردِ که سر و صدا داره!
اسکناس صدایی ازش در نمیاد...
دونه درشت بشیم!
خالص بشیم!
که امام زمان(عج) ماموریت هاشو به ما بسپاره!