💠 امام صادق علیه السلام :
📛 گرفتاری و بدبختی های خود را برای مردم تشریح مکن، ...
در نظرها کوچک شده، احترامت از بین می رود
📗 بحارالانوار/ج75/ص140
💟 @talangoremazhabi
🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🔔 موعظه همیشگی امام سجاد❗️
📚 در کتاب تفسير برهان آمده است كه:
🔴️ امام سجاد عليه السلام، در هر جمعه، در مسجد النبى، هنگام #موعظه، اين آيه را براى مردم تلاوت مىفرمود:👇️👇
💟⇦يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ.
💢 به یاد آورید روزی را که، هر کس هر عملِ نیک و بدی انجام داده است، حاضر میبیند، در حالی که دوست دارد میان او و اعمال بدش فاصله زیادی باشد.
💢 خداوند شما را از نافرمانیِ خودش بر حذر میدارد، و در عین حال، خدا نسبت به همه بندگانش مهربان است.
🌴سوره آل عمران، آیه ۳۰🌴
💟 @talangoremazhabi
🌺🌸🌺🌸🌺🌸
☝️ حواسمون رو بیشتر جمع کنیم...
👈 یه روزی رو در پیش داریم که طبق این آیه:
❌«تَجِدُ... ما عَمِلَتْ... مُحْضَراً»❌
هر عملی انجام دادیم، خودِ عمل رو جلومون حاضر میکنند...😱
💟 @talangoremazhabi
🌺🌸🌺🌸🌺🌸
دقّت کنیم😨👇️
📛 فیلمش رو برامون نمیذارن، بلکه خودِ عمل رو جلومون حاضر میکنند...😧😨
👈 هر عملی انجام دادیم، جلومون حاضر میشه...
❗️ میتونیم این صحنه رو تصوّر کنیم؟!
که خودِ اعمالمون دوباره جلومون حاضر میشه😱
😰😥 حالا فکر کنیم ببینیم چه اعمالی انجام دادیم که از حاضر شدنِ دوبارهاش شرم داریم..
☝️ بعد دنباله آیه میفرماید:↶
❗️ اونوقت آرزو نمیکنیم کاش اون اعمالِ بد نابود بشه، چون نابودشدنی و از بین رفتنی نیست،☝️❌
❗️ فقط آرزو میکنیم کاش با این اعمالِ بد، فاصله داشتیم، و از این اعمالِ بد دور بودیم:😱👇️
❌«تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً»❌
که این هم نشدنی است...☝️❌
😔 چون فاصله رو باید تو این دنیا بگیریم.
✔️ تو این دنیا از هر عمل بدی دور شدیم، و فاصله گرفتیم، قیامت هم به همون اندازه از اون عملِ بد دور هستیم...😟
⚠️ پس تا دیر نشده از اعمال بد فاصله بگیریم..
💟 @talangoremazhabi
☝️ به همین دلیل، آخرِ آیه میفرماید:↶
❌«يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ»❌
🔚 یعنی خدا میفرماید:
🚫 حذر کنید...
🚫 بترسید...
🚫 به فکر خودتون باشید...
🚫 انقدر بی خیال نباشید...
🚫 یه خورده به فکر آخرتِ خودتون باشید
💟 @talangoremazhabi
🔈فایل صوتی
💠واعظ:حاج آقا #مومنی
🔖 چهار مرگ در وجود انسان 🔖
🔋 حجم: ۳/۸ mb
⏱ زمان: ۹ دقیقه و ۵۶ ثانیه
👇👇
@talangoremazhabi
تلنــــ⚠ــگر مــذهبـــی
#برات_میمیرم ➊ 💠⇦عاشق پسری شده بودم که به تمام بچه های دانشگاه می ارزید... مذهبی بود... اما در عی
🌺🌸🌺🌸🌺🌸
#برات_میمیرم ➋
💠⇦قلبم به شدت می تپید....
فقط گل را گرفته بودم سمتشو هی حرفهامو میزدم...
یکی از دانشجوها برای اینکه جو عوض بشه و به داد من برسه با صدای بلند گفت : برای خوشبختی شون صلوات....
✴️⇦استاد از کلاس خارج شد و خطاب به معشوقه من گفت:
آقا سینا مبارکه ...
بگیر این شاخه گل رو...
💭⇦سینا گل را از من گرفت...
داشت حالم بد میشد...
یک جورهایی از رفتارم شرمنده شده بودم...
فکر میکردم باعث خجالتش شدم ...
هزار جور فکر و خیال در آن واحد به سراغم آمد...
احساس ضعف میکردم...
میترسیدم پس بیفتم...
دیگه فکرم کار نمی کرد...
💟⇦تا اینکه با صدای دلنشین سینا به خودم آمدم...
خانم سرمدی شما لایق بهترین ها هستید...
ارزش شما خیلی بیشتر از اینهاست...
✳️⇦واااای خدای من !!
با شنیدن این جملات بیشتر عاشقش میشدم...
ولی ترس وجودمو پر کرد...
نکنه اینجوری داره جواب رد میده ...
اصلا نکنه قرار ازدواجش قطعی شده...
اصلا نکنه ....
زبانم بند آمده بود...
.........
💭⇦اون روز پراز دلهره و استرس به سر شد...
من روز بعد به دانشگاه نرفتم.. اصلا به لحاظ روحی حال خوشی نداشتم....
خانواده ام از گندی که زده بودم خبر نداشتن...
همش به خودم لعنت میفرستادم:
ای دختره بی عقل...
خواستگاری کردن بس نبود !!؟
شماره تماس واسه چی دادی...
🗯⇦وااااااااااای ...
دیوانه کاش یک جای خلوت باهاش صحبت میکردم...
کاش یک نفر دیگر ر ا واسطه میگرفتم...
دیگه الان برای فکر کردن دیر شده بود...
💠⇦از اتاقم بیرون نمی آمدم ...
به بهانهی درس حبس شده بودم...
ولی گوشم بیرون بود ....
صدای زنگ تلفن که در می آمد سریع فال گوش میشدم...
آخه شماره خونه رو داده بودم ...
ده بار با صدای تلفن جون به لب شدم ...
✴️⇦غروب بودکه صدای زنگ تلفن منو دوباره به پشت در کشاند....
باورم نمی شد...
مادر سینا زنگ زده بود...
#داستان
#برات_میمیرم قسمت دوم
ادامه دارد..
💟 @talangoremazhabi