「حنجره پرنده احساسم
در این صبح دل انگیز
پر از صوت دلتنگی ست
من از نسیم صبح
عطر تو را می طلبم」
جهان، قرآن مصوࢪ است
و آیھ ها در آن
بهجاۍ اینکه بنشینند، ایستادهاند
سلمان هراتۍ
تَلاطماِحساس!
~~درانتظار توام در چنان هوایی بیا که گریز از تو ممکن نباشد...~~ شمس لنگرودی
|هوا کدر است و من در بغض آسمان ذره ذره آب می شوم شروع توست در پایان من و من در اوج تابستان غرق پاییزم ...|
تَلاطماِحساس!
ما را هنرِچشمِ تو عاشقبنمود...!
چشم تو تابید و
صبح آمد پدید️
هیچ کس، صبحی...
چو چشمانت ندید!
با هر " دوستت دارمی"
که نمی گویی
پنجره ها ترک می خورند
باد می ترسد
پاییز بارانی ندارد
و درخت برگ نمی ریزد
تو با غرورت
نظم طبیعت را هم
برهم زده ای
((شیما سبحانی))