تمام کوچهها از برف و یخ پُر
نگاهم روی یخها میخورد سُر
ز حجم برف روی شاخههایش
درختی در خیابان میزند غُر
#صبحزمستونیتونبخیر
از پشت پنجره،
از میان پرده ی توری،
آنها را می بینم،
برفها،
برفهای بسیار ریز،
از جلوی تیر چراغ برق،
می گذرند.
تاریکند،
نورانی می شوند، و دوباره تاریکند.
سپس بر روی زمین می افتند و دیگر نیستند، درست مثل ما
#پوریا_راد