نشست تخصصی " نقش علمای آذربایجان در نهضت مشروطیت"
بمناسبت "هفته مشروطه "
@talebieh_tabriz
🔴توئیت عالم اهل سنت :یک و نیم میلیارد مسلمان سنی، منتظر خونخواهی شیعیان از خون یک فرمانده سنی هستند
@talebieh_tabriz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نشست تخصصی " نقش علمای آذربایجان در نهضت مشروطیت"
بمناسبت "هفته مشروطه "
@talebieh_tabriz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 راز سالم ماندن پیکر یک شهید، ۱۶ سال پس از شهادت
🌹 به مناسبت ۱۴ مردادماه، سالروز خاکسپاری پیکر مطهر شهید محمدرضا شفیعی در سال ۱۳۸۱؛
شهید قمی که پس از شانزده سال، پیکرش سالم بود ...
💠 شهدا را یاد کنیم با ذکر یک صلوات
#محرم
#شهداء
#ملت_امام_حسین
@talebieh_tabriz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انتقاد آقای کوچک زاده از آقای دکتر پزشکیان رئیس جمهور
@talebieh_tabriz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کودکی که دست زخمی خود را به کودک مجروح دیگر نشان میدهد...
,اللهم عجل لولیک الفرج
#غزه
@talebieh_tabriz
امشب کاروان #اسرای_کربلا به حوالی و نزدیک شهر شام رسیدند!
@talebieh_tabriz
✅علامه مجلسی می نویسد :
طبق نقلی؛ هنگامی که کاروان اسرای کربلا به شهرهای حوالی شهر دمشق رسید، به والیان شهر، ورود اسیران را اطلاع دادند و آنان پرچم های پیروزی را بر افراشتند و به همراه مردمان شهر به استقبال کاروان رفتند و کودکان نیز با آنان همراه شدند و تا شش فرسخ به تماشای اسیران شتافتند.
هنگامی که حضرت ام کلثوم(س) این صحنه را دید، آنان را نفرین کرد و فرمود :
📋《أَبَادَ اَللَّهُ كَثْرَتَكُمْ وَ سَلَّطَ عَلَيْكُمْ مَنْ يَقْتُلُكُمْ》
♦️خداوند جمعيت شما را به تفرقه اندازد و كسی را بر شما مسلط كند كه همه ی شما را به قتل برساند.
سپس امام سجاد(ع) که نظاره گر این صحنه ها بودند، گریستند و فرمودند :
📋《هُوَ الزَّمَانُ فَلَا تَفنَى عَجَائِبُهُ،
مِن الكِرَامِ وَ مَا تَهدَأ مَصَائِبُهُ،
فَلَيتَ شِعرِي إِلَى کَمْ ذَا،
تُجَاذِبُنَا فُنُونُهُ وَ تَرَانَا لَمْ نُجَاذِبْهُ،
يُسْرَى بِنَا فَوْقَ أَقْتَابٍ بِلاَ وِطَاءٍ،
وَ سَابِقُ اَلْعِيسِ يَحْمِي عَنْهُ غَارِبُهُ،
كَأَنَّنَا مِنْ أُسَارَى اَلرُّومِ بَینَهُم،
كَأنَّ مَا قَالَهُ المُختَارُ كَاذِبُهُ،
كَفَرتُم بِرَسُولِ اللّهِ وَيحَكُمُ،
فَكُنتُم مِثلَ مَن ضَلَّت مَذَاهِبُهُ》
♦️این همان زمان است که شگفتیهایش از نظر بزرگان پایان پذیر نیست و مصائب آن نا مشخص است.
ای کاش می دانستم که مشغله های زمان تا به کجا ما را به دنبال خود می کشاند و می بینی که ما او را به خود نمی کشانیم.
ما را بر شتران عریان و بی جهاز در هر شهر و دیاری می گردانند و کسانی از دنبال دارندگان مهار شتران را حمایت می کنند.
گویا ما در میان آنها چون اسیران رومیان و گویا آنچه را پیامبر فرموده نادرست بود!
وای بر شما!! نسبت به رسول خدا کفر پیشه کردید و شمایان به گم کرده، راهی می مانید که راه ها را نمی شناسند.(۱)
ابن اعثم می نویسد :
📋《فَسَارَ القَومُ بِحَرَمِ رَسُولِ اللهِ(ص) مِن الكُوفَةِ إِلَى بِلَادِ الشَّامِ عَلَى مَحَامِلِ بِغَيرِ وِطَاءٍ مِن بَلَدِِ إِلَى بَلَدِِ وَ مِن مَنزِلِِ إِلَى مَنزِلِِ كَمَا تُسَاقُ أُسَارِى التُّركِ وَ الدِيلَمِ》
♦️نیروهای عبیدالله، اسرای کربلا را که اهل بیت رسول اکرم(ص) بودند را از کوفه در حالی که محمل های بی جهاز حمل می کردند، در شهر به شهر شام و از منزلی به منزل دیگر حمل می کردند همان گونه که اسیران روم و دیلم را حمل می کردند.(۲)
وقتی این صحنه های رقت بار و جانسوز از نحوه بردن ایشان به شام به اطلاع برخی بزرگان صحابه همچون ابن عباس رسید، از جانب آنان عکس العملهایی انجام شد.
این موضوع بعدها ابن عباس را جریحه دار ساخت و طی نامهای خطاب به یزید، به او اعتراض کرد و چنین نوشت :
📋《أَلا وَ مِن أعجبَ الأَعاجِيب، وَ ما عِشتَ أرَاكَ الدَهر العَجيب! حَملُك بناتَ عَبدِالمُطلب و غِلمةِ صِغَاراً من ولده إليكَ بالشَام كالسَّبي المَجلُوب، تَرَى الناسَ أنكَ قَهَرتَنا و أنكَ تأمُر عَلينَا!
و لِعمري لَئن كُنتَ تُصبح و تُمسي آمنَّا لجُرح يَدي، إنِّي لَأرجُو أن يعظمَ جِراحَكَ بلِسانِي و نَقضي و إبرَامي، فَلا يَستقر بك الجَدل، و لا يمهلكَ اللهُ بَعد قتلكَ عِترة رسُول اللهِ(ص) إلَّا قليلاً، حتَّى يأخذك أخذاً أليما، فيخرجُك الله مِن الدُنيا ذميماً أثيماً، فعِش لا أَبا لكَ، فَقد و اللهِ أرداكَ عندَ اللهِ ما اقتَرفتَ》
♦️بدان که از عجیبترین عجائب در روزگار تو این بود که دختران عبدالمطلب و کودکان خردسالش را مانند اسیر در شام بردی تا به مردم نشان دهی که بر ما چیره شدهای و بر ما حکم میرانی.
به خدا سوگند! اگر تو از زخم شمشیر من در امان باشی یقین بدان که روز و شب از دست زخم زبانم آسوده نخواهی بود.
خوشحالی تو پايدار نماند وخداوند بعد از كشتن فرزندان رسول اکرم(ص) به تو مهلت ندهد مگر كم، تا تو را بگيرد. گرفتنی سخت ودردناك ومذموم وتورا گنهكار از دنيا ببرد.
پس ای بي پدر! زندگي كن كه آنچه انجام داده ای تو را در نزد پروردگار، هلاك ساخت.(۳)
📚منابع :
۱)بحار الأنوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۱۴
۲)الفتوح ابن اعثم، ج۲۵، ص۱۲۷
۲)تاريخ اليعقوبی، ج۲، ص۲۴۸
@talebieh_tabriz
✅قطبالدین راوندی مینویسد :
منهال بن عمرو نقل می کند :
📋《أَنَا وَ اَللَّهِ رَأَيْتُ رَأْسَ اَلْحُسَيْنِ(ع) حِينَ حُمِلَ وَ أَنَا بِدِمَشْقَ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ رَجُلٌ يَقْرَأُ اَلْكَهْفَ حَتَّى بَلَغَ قَوْلَهُ :
[أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحٰابَ اَلْكَهْفِ وَ اَلرَّقِيمِ كٰانُوا مِنْ آيٰاتِنٰا عَجَباً؟]
فَأَنْطَقَ اَللَّهُ اَلرَّأْسَ بِلِسَانٍ ذَرِبٍ ذَلِقٍ فَقَالَ أَعْجَبُ مِنْ أَصْحَابِ اَلْكَهْفِ قَتْلِي وَ حَمْلِي》
♦️به خدا سوگند! من در دمشق دیدم که سر مطهر امام حسین(ع) را بر سر نیزه کرده بودند و مردی پیش روی سر مبارک، سوره کهف را میخواند.
همین که به این آیه رسید :
«أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا»
ناگهان سر مطهر اباعبدالله(ع) به قدرت خدا سخن گفت و به زبان فصیح و شیوا، فرمود :
ماجرای من از قصه اصحاب کهف شگفتانگیزتر است.(۱)
👤طبری شیعی با سند خود از حارث بن وکیده نقل میکند که میگوید :
وقتی سر امام حسین(ع) را به سوی شام می بردند، من در میان کسانی بودم که سر حسین(ع) را میبردند.
📋《فَسَمِعْتُهُ يَقْرَأُ سُورَةَ الْكَهْفِ!
فَجَعَلْتُ أَشُكُّ فِي نَفْسِي وَ أَنَا أَسْمَعُ نَغْمَةَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)، فَقَالَ لِي : يَابْنَ وَكِيدَةَ! أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّا مَعْشَرَ الْأَئِمَّةِ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّنَا نُرْزَقُ؟》
♦️شنیدم که سورهی کهف میخواند. در خودم شک کردم که آیا من صدای اباعبدالله را میشنوم؟
که شنیدم به من گفت :
ای پسر وکیده! آیا نمیدانی که ما امامان زندهایم و نزد پروردگارمان روزی میخوریم؟
📋《قَالَ : فَقُلْتُ فِي نَفْسِي : أَسْرِقُ رَأْسَهُ!
فَنَادَى : يَا بْنَ وَكِيدَةَ!
لَيْسَ لَكَ إِلَى ذَاكَ سَبِيلٌ، سَفْكُهُمْ دَمِي أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ تَسْيِيرِهِمْ رَأْسِي، فَذَرْهُمْ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ، إِذْ الْأَغْلَالُ فِي أَعْنَاقِهِمْ وَ السَّلَاسِلُ يُسْحَبُونَ!》
♦️پیش خود گفتم : سر او را میربایم.
در این هنگام سر مبارک به من گفت :
ای پسر وکیده! نمیتوانی چنین کنی!
اینکه خونم را ریختند، نزد خدا بزرگتر از گرداندن سر من است.
آنها را واگذارشان!
به زودی خواهند دانست، آنگاه که زنجیرها بر گردنهایشان خواهد بود و آنها را سوی دوزخ میبرند.(۲)
📚منابع :
۱)الخرائج والجرائح راوندی، ج۲، ص۵۷۷
۲)دلائل الإمامة طبری شیعی، ص۱۸۸
@talebieh_tabriz
کانال حوزه علمیه طالبیه تبریز
امشب کاروان #اسرای_کربلا به حوالی و نزدیک شهر شام رسیدند! @talebieh_tabriz
یکم صفر سال ۶۱ هجری قمری کاروان #اسرای_کربلا و اهل بیت #امام_حسین_علیه_السلام به شهر شام رسیدند!👇
✅کاوران اسرای اهل بیت(ع) بعد از طی مسیر طولانی و پرمشقّت از کوفه تا شام، بعد از عبور از منازلی، به دمشق، پایتخت شام و مرکز خلافت بنی امیه، رسیدند.
مرحوم کفهمی می نویسد :
📋《وَ فِی أوَّلِ صَفَرٍ اُدخِلَ رَأسُ الحُسَينِ(ع) إلى دِمَشقَ، وهُوَ عيدٌ عِندَ بَني اُمَيَّةَ》
♦️در روز اوّل صفر، سر مبارک امام حسين(ع) به دمشق، وارد شد و آن روز، نزد بنى اميّه، عيد بود.(۱)
طبق برخی گزارشهای دیگر، ورود سرهای شهداء به همراه اسرای کربلا به شام، در روز اول صفر بوده است.(۲)
📚منابع :
۱)المصباح کفهمی، ص۵۰۱
۲)آثار الباقیة ابوریحان بیرونی، ص۵۲۷
توقف سه روزه کاروان #اسرای_کربلا در پشت دیوارهای شهر دمشق برای تزیین شهر!👇
✅تاریخ می نویسد :
📋《فَوَقَفُوهُم عَنِ الدُخُولِ ثَلَاثةَ أَیّامِ وحَبَسُوُهُم هُناکَ، حَتّى تَتَوفّرَ زِینَةُ الشَامِ و تَزوِیقُها بِالحَلیِّ والحُلَلِ والحَرِیرِ والدِّیبَاجِ وَالفِضَّهِ والذَّهَبِ وَأنوَاعِ الجَواهِرِ عَلى صَفَةِِ لَم یَر الرَّاؤُوُن مِثلَهَا لاقَبلَ ذَلِکَ الیَومِ وَ لابَعدَهُ》
♦️اهل بیت(ع) را سه روز پشت دروازه شام نگه داشتند، و آنها را در آنجا به بند کشیدند.
در این حین شهر را به بهترین شکل زیور بستند، به گونهای كه چشمی مثل آن را ندیده بود.(۱)(۲)
و به نقل عماد الدین طبری؛
📋《ظَلُّوا عَلَى بَابِ المَدِينةِ ثَلَاثةَ أيَّامِِ حَتَّى يُزَيِّنُوا البَلَدَ》
♦️کاروان اسرای اهل بيت(ع) را سه روز پشت دروازه شام نگه داشتند، تا شهر را تزیین کنند.(۳)
📚منابع :
۱)امالی شیخ صدوق، مجلس ۳۱، ص۲۳۰
۲)كامل بهائی عماد الدین طبری، ج۲، ص۳۶۱
۳)کامل بهایی عماد الدین طبری، ج۲، ص۳۶۱
@talebieh_tabriz
✅ابن نما حلی می نویسد :
📋《وَ سَارَ الْقَوْمُ بِرَاءْسِ الْحُسَيْنِ(ع) وَ نِسائِهِ وَالاسْرى مِنْ رِجالِهِ، فَلَمّا قَربُوا مِنْ دِمَشْقَ دَنَتْ اءُمُّ كُلْثُومٍ مِنَ الشِّمْرِ وَ كانَ مِنْ جُمْلَتِهِمْ فَقالَتْ : لِى الَيْكَ حاجَةُ؟
فَقالَ : وَ ما حاجَتُكَ؟》
♦️سربازان ابن زياد، اسيران و اهل بيت امام حسین(ع) و سر مبارك امام(ع) را به سمت شام حركت دادند.
همين كه به نزديك دمشق رسيدند، ام كلثوم(س) به شمر بن ذى الجوشن فرمود : مرا به تو حاجتى است!
شمر گفت : حاجتت چيست؟
ام کلثوم(س) فرمود :
📋《اذا دَخَلْتَ بِنَا الْبَلَدَ فَاحْمِلْنا فى دَرْبٍ قَلِيلِ النَّظارَةِ، وَ تَقَدَّمَ الَيْهِمْ اءَنْ يُخْرِجُوا هَذِهِ الرُّؤوسَ مِنْ بَيْنِ الْمَحامِلِ وَ يُنَحُّونا عَنْها، فَقَدْ خَزينا مِنْ كَثْرَةِ النَّظَرِ الَيْنا وَ نَحْنُ فى هَذِهِ الْحالِ》
♦️وقتی ما را داخل شهر مى نماييد از دروازه اى ببريد كه تماشا چيان و تردد كنندگان در آن كم باشند؛ و به لشكريان خود بسپار كه سرها را از ميان محمل ها و كجاوه ها بيرون آوردند و اندكى از ما دور ببرند؛ تا خوارى و خفت ما مقدارى كم شود.
📋《فَاءَمَرَ فى جَوابِ سُوالِها، اَنْ تُجْعَلَ الرُّؤُوسُ عَلَى الرِّماح فى اءَوْساطِ الْمَحامِلِ بَغْياً مِنْهُ وَ كُفْراً وَ سَلَكَ بِهِمُ النَّظارَةَ عَلى تِلْكَ الصِّفَةِ، حَتّى اءَتى بِهِمْ بابِ دِمَشْقَ، فَوُقِفُوا عَلى دَرَجِ بابِ الْمَسْجِدِ الْجامِعِ حَيْثُ يُقَامُ السَّبْىُ》
♦️آن نانجيب از راه بغى و عدوان و كفر و طغيان بر ضد خواهش آن مكرمه دوران، امر نمود كه سرها را بر بالاى نيزه زدند و در وسط محمل ها نگاه داشتند و آل رسول(ص) را بر همين حال از راهى وارد دمشق نمودند كه ازدحام خلق در آن بسيار بود.
سپس ايشان را بر در مسجد جامع نگاه داشتند، در آن مكانى كه اسيران كفار را نگاه مى داشتند!(۱)
و در نقلی دیگر؛
📋《ثُمَّ خَرَجَ الرِجَالُ والنِسَاءُ، والأَصَاغِرُ والأَکابِرُ، والوُزَرَاءُ وَالأُمَرَاءُ، وَالیَهُودُ وَالمَجُوسُ والنَصَارَى وسَائرُ المِلَلِ، إلَى التَفرُّجِ ومَعَهُم الطُّبُولُ وَالدُّفُوفُ وَالبُوقَاتُ وَالمَزامِیرُ، وَسَائِرُ آلَاتِ اللَهوِ والطَرَبِ، وقَد کَحَّلُوا العُیُونَ، وخَضَبَوا الأَیدِی، وَلَبسُوا أَفخرَ المَلابِسِ، وتَزیَّنُوا أَحسَنَ الزِّینَه، وَلَم یَرَ الرَاؤوَن أَشَدَّ اَحتِفَالاً وَلَا أَکثَرَ اجتِمَاعَاً مِنهُ، حَتَّى کَأنَّ النَاسَ کُلَّهُم حُشِرُوا جَمِیعَاً فِی صَعیِدِ دِمَشقَ》
♦️سپس زنان و مردان شامی، بزرگ و کوچکشان، وزیران و امیران، یهودیان و مسیحیان، برای دیدن اسراء از خانه هایشان خارج شدند، در حالی آلات غناء از جمله دف و طبل و بوق و دهل به همراه داشتند.
جامه ی نو و فاخر پوشیده و خود را به کُحل و خضاب آراسته بودند و به بهترین شکل تزیین کرده بودند در حالی كه چشمی مثل آن روز شام را شلوغ و پر ازدحام ندیده بود.(۲)
و در نقلی دیگر؛
📋《قَد عَلَّقُوُا السُّتُورَ وَالحُجُبَ وَالدِّيبَاجَ وَ هُم فَرِحُونَ مُستَبشِرُونَ وَعِندَهُم نِسَاءُ یَلعَبنَ بِالدُفُوفِ والطُبُولِ》
♦️اهل شام هر آنچه که باعث زینت می شد را به خود آویخته بودند و در بین آنها زنانی مشاهده می شد که با دف و طبل مشغول رقّاصی بودند و شادمانی چنان مردم را فرا گرفته بود که گویا شام یکپارچه غرق در سرور است.(۳)
ابن جوزی می نویسد :
اسرای کربلا را به همراه سرهای شهداء وارد بازار دمشق کردند.
📋《إذا بَكَت إحداهُنَّ عِندَ رُؤيَتِهِ ضَرَبَها حَارِسٌ بِسَوطِهِ، وَ وَقَفَ أهلُ الذِّمَّةِ لَهُنَّ في سوقِ دِمَشقَ يَبصُقونَ في وُجوهِهِنَّ》
♦️هرگاه یکی از اسرا با دیدن سرها گریه میکرد، نگهبانان او را با تازیانه میزدند و یهود و نصارا برای دیدن آنها در بازار دمشق ایستاده و بر صورت آنها آب دهان میانداختند.
يزيد، دستور داد تا سر امام حسين(ع) را بر در بياويزند، در حالى كه اهل بیت امام(ع) در اطرافش بودند.
همچنين یزید به نگهبانان دستور داد كه؛
📋《إذا بَكَت مِنهُنَّ باكِيَةٌ فَاَلطَمَوهَا》
♦️هرگاه يكى از آنان گريست، او را بزنيد.
📋《وَ إنَّ اُمَّ كُلثومٍ رَفَعَت رَأسَها، فَرَأَت رَأسَ الحُسَينِ(ع) فَبَكَت و قالَت :
يا جَدّاه! تُريدُ رَسولَ اللّه(ص) هَذَا رَأسُ حَبِيبِكَ الحُسَينِ(ع) مَصلوبٌ، وَ بَكَت، فَرَفَعَ يَدَهُ بَعضُ الحَرَسِ وَ لَطَمَها لَطمَةً حَصَرَ وَجهَهَا، وَ شَلَّت يَدُهُ مَكَانَهُ》
♦️اُمّ كلثوم، سرش را بلند كرد و سرِ برادر را ديد و گريست و گفت :
یاجداه! اين سرِ حبيب تو حسين(ع) است كه آويزان شده است، سپس گريست.
يكى از نگهبانان، دستش را بالا برد و به صورت اُمّ كلثوم زد كه به تمامى صورت او آسيب زد و در دَم، دست نگهبان از كار افتاد.(۴)
📚منابع :
۱)مثیر الاحزان ابن نما حلی، ص۹۷
۲)كامل بهائی عماد الدین طبری، ج۲، ص۳۶۱
۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۲۷
۴)بستان الواعظین ابن جوزی، ص۲۶۳
@talebieh_tabriz
✅سهل بن سعد می گوید :
📋《خَرَجتُ إلى بَیتِ المَقدِسِ حَتّى تَوَسَّطتُ الشّامَ، فَإِذا أنَا بِمَدینَةٍ مُطَّرِدَةِ الأَنهارِ کَثیرَةِ الأَشجارِ، قَد عَلَّقُوا السُّتورَ وَالحُجُبَ وَالدّیباجَ ، وهُم فَرِحونَ مُستَبشِرونَ، وعِندَهُم نِساءٌ یَلعَبنَ بِالدُّفوفِ وَالطُّبولِ، فَقُلتُ فی نَفسی :
لَعَلِّ لِأَهلِ الشّامِ عَیدَاً لا نَعرِفُهُ نَحنُ؟
فَرَأَیتُ قَوما یَتَحَدَّثونَ!》
♦️به سوى بیت المقدّس، روانه شدم و به شهرهاى شام رفتم.
در شهرى پُر آب و درخت دیدم که پارچه و پرده و دیبا آویخته اند و شاد و خوشحال اند و زنانى هم پیش آنان، دف و طبل مى زنند.
با خود گفتم : شاید شامیان، عیدى دارند که آن را نمى شناسیم.
پس پرسیدم :
📋《یَا هَؤُلَاءِ! ألَکُم بِالشَّامِ عَیدٌ لَانَعرِفُهُ نَحنُ؟!
قَالُوا : یَا شَیخُ! نَراکَ غَریبَاً!
فَقُلتُ : أنَا سَهلُ بنُ سَعدٍ، قَد رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ(ص) وحَمَلتُ حَدیثَهُ!
فَقالوا : یَا سَهلُ! ما أعجَبَکَ السَّماءُ لا تَمطُرُ دَماً! وَالأَرضُ لا تَخسِفُ بِأَهلِها!
قُلتُ : ولِمَ ذاکَ؟
فَقالوا هذا رَأسُ الحُسَینِ(ع) عِترَةِ رَسولِ اللّهِ(ص) یُهدى مِن أرضِ العِراقِ إلَى الشّامِ، وسَیَأتِی الآنَ!》
♦️گفتم : اى مردم! آیا شما در شام، عیدى دارید که ما آن را نمى شناسیم؟
گفتند : اى پیرمرد! تو را غریبه مى بینیم؟
گفتم : من سهل بن سعد هستم.
پیامبر خدا(ص) را دیده ام و از او حدیث شنیده ام.
گفتند : اى سهل! آیا تعجب نمى کنى که آسمان، خون نمى بارد و زمین، ساکنانش را فرو نمى برد؟
گفتم : چرا این گونه شود؟
گفتند : این، سر حسین(ع) از خاندان پیامبر(ص) است که آن را از سرزمین عراق به شام، هدیه مى برند و اکنون مى رسد.
📋《وا عَجَباه! یُهدى رَأسُ الحُسَینِ(ع) وَالنّاسُ یَفرَحونَ؟! فَمِن أیِّ بابٍ یُدخَلُ؟
♦️گفتم : شگفتا! سر حسین(ع) را به هدیه مى برند و مردم، خوشحالى مى کنند؟! از کدام دروازه مى آورند؟
مردم به دروازه اى به نام «دروازه ساعات»، اشاره کردند.
📋《فَسِرتُ نَحوَ البَابِ، فَبَینَما أنَا هُنالِکَ، إذ جاءَتِ الرّایاتُ یَتلو بَعضُها بَعضاً، وإذَا أنَا بِفارِسٍ بِیَدِهِ رُمحٌ مَنزوعُ السِّنانِ، وَ عَلَیهِ رَأسُ مَن أشبَهُ النّاسِ وَجهَاً بِرَسولِ اللّهِ(ص) وإذَا بِنِسوَةٍ مِن وَرائِهِ عَلى جِمالٍ بِغَیرِ وِطاءٍ》
♦️به سوى آن رفتم و آنجا که بودم، پرچمهایى پى در پى می آمد و اسب سوارى را دیدم که به دستش نیزه سرشکسته اى بود و سرى بر آن بود که شبیه ترینِ صورتها به پیامبر خدا(ص) بود و در پى آن، زنانى سوار بر شتران بدون جهاز آمدند.
📋《فَدَنَوتُ مِن إحداهُنَّ فَقُلتُ لَهَا : یَا جارِیَةُ مَن أنتِ؟
فَقالَت : سُکَینَةُ بِنتُ الحُسَینِ(ع)!
فَقُلتُ لَها : ألَکِ حاجَةٌ إلَیَّ؟
فَأَنَا سَهلُ بنُ سَعدٍ مِمَّن رَآى جَدَّکِ وسَمِعَ حَدیثَهُ!》
♦️به یکى از آنها نزدیک شدم و به او گفتم :
اى دختر! تو کیستى؟
گفت : سَکینه دختر حسین(ع)!
به او گفتم: آیا درخواستى از من دارى؟
من، سهل بن سعد هستم که جدّت را دیده و از او حدیث شنیده ام.
سکینه گفت :
📋《یا سَهلُ! قُل لِصاحِبِ الرَّأسِ أن یَتَقَدَّمَ بِالرَّأسِ أمامَنا، حَتّى یَشتَغِلَ النّاسُ بِالنَّظَرِ إلَیهِ فَلا یَنظُرونَ إلَینا، فَنَحنُ حَرَمُ رَسولِ اللّهِ(ص)》
♦️اى سهل! به حامل سر بگو که سر را جلوى ما ببرد تا مردم به دیدن او سرگرم شوند و به ما نگاه نکنند، که ما حرم پیامبر خدا(ص) هستیم.
سهل گفت : به حامل سر، نزدیک شدم و به او گفتم :
📋《هَل لَکَ أن تَقضِیَ حاجَتی وتَأخُذَ مِنّی أربَعَمِئَةِ دینارٍ؟!
قالَ : وما هِیَ؟
قُلتُ : تَقَدَّم بِالرَّأسِ أمامَ الحَرَمِ. فَفَعَلَ ذلِکَ وَدَفعتُ لَهُ ما وَعَدتُهُ》
♦️آیا درخواستم را اجابت مى کنى تا در عوض، چهارصد دینار بگیرى؟
گفت : درخواستت چیست؟
گفتم : سر را جلوتر از اهل حرم، حرکت بده.
او نیز چنین کرد و من هم آنچه را وعده داده بودم، به او پرداختم.(۱)
امام سجاد(ع) می فرماید :
📋《حَمَلَني عَلى بَعيرٍ يَطلُعُ بِغَيرِ وِطاءٍ وَ رَأسُ الحُسَينِ(ع) عَلى عَلَمٍ ونِسوَتُنا خَلفِي عَلى بِغالٍ اكُفٍ وَالفارِطَةُ خَلفَنا وحَولَنا بِالرِّماحِ إن دَمَعَت مِن أحَدِنا عَينٌ قُرِعَ رَأسُهُ بِالرُّمحِ》
♦️مرا بر شترى لَنگ و بدون جهاز، سوار كردند و سر حسين(ع) بر بالاى عَلَمى بود و زنانمان، پشت سرِ من بر استرانى بدون پالان، سوار بودند و كسانى كه ما را مىبردند، از پشت سر و گرداگردمان، با نيزه، ما را احاطه كرده بودند و آزار مىدادند. اگر چشمی از يكى از می گریست، او را با نيزه به سرش مىكوبيدند. تا آن كه وارد شام شديم و جارچى جار زد :
📋《يا أهلَ الشّامِ! هؤُلاءِ سَبايا أهلِ البَيتِ المَلعون》
♦️اى شاميان! اينان، اسيران اهل بيتِ ملعون اند.(۲)
📚منابع :
۱)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲ ،ص۶۸
۲)الاقبال سید بن طاووس، ج۳، ص۸۹
@talebieh_tabriz
دیدار مرد شامی با امام سجاد علیه السلام
✅وقتی #اسرای_کربلا را وارد شام کردند، در اين ميان پيرمردى به كاروان اسيران نزديك شد و گفت :
📋《الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي قَتَلَكُمْ وَ أَهْلَكَكُمْ وَ أَرَاحَ الْبِلَادَ عَنْ رِجَالِكُمْ وَ أَمْكَنَ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ مِنْكُمْ》
♦️خدا را سپاس كه شما را كشت و نابود كرد و شهرها را از مردان شما آسوده ساخت و امیرالمومنین يزيد را بر شما پيروز نمود!!
امام سجاد(ع) به او فرمود :
📋《يا شَيْخُ! هَلْ قَرَأْتَ الْقُرْآنَ؟》
♦️اى پيرمرد! آيا قرآن خوانده اى؟
پاسخ داد : آرى! (شما را با قرآن چكار؟!)
فرمود :
📋《فَهَلْ عَرَفْتَ هذِهِ الآيَةَ؟》
♦️آيا اين آيه را مى شناسى؟
که می گوید :
📋《قُلْ لاَ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى!》
♦️به مردم بگو كه من هيچ پاداشى از شما در برابر رسالتم درخواست نمى كنم، جز دوست داشتن نزديكانم!(اهل بيتم)
پيرمرد پاسخ داد : آرى!
من اين آيه را خوانده ام! (ولى با شما چه ارتباطى دارد!).
امام سجاد(ع) فرمود :
📋《فَنَحْنُ الْقُرْبى يا شَيْخُ!》
♦️قُربى ما هستيم ای پیر مرد!
پيرمرد وقتی اين سخنان را شنيد، ساكت شد و از گفته هاى خود سخت پشيمان گرديد و فرياد زد : به خدا سوگند! شما همان گروه شايسته و از خاندان پيامبر اکرم(ص) هستيد.
امام(ع) نيز در تأييد سخنان آن پيرمرد فرمود : به خدا سوگند، بدون ترديد ما همان اهل بيت عصمت و طهارتيم و به حقّ جدّ ما رسول خدا(ص) سوگند! كه ما همان گروه هستيم.
📋《فَبَكَى الشَّيْخُ وَ رَمَى عِمَامَتَهُ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ》
♦️پيرمرد گريست و عمامه از سر انداخت و سرش را به آسمان بلند كرد.
📋《ثُمَّ قَالَ : اللَّهُمَّ إِنَّا نَبْرَأُ إِلَيْكَ مِنْ عَدُوِّ آلِ مُحَمَّدٍ ص مِنْ جِنٍّ وَ إِنْسٍ!》
♦️سپس گفت : خدايا! من از دشمنان آل محمّد(ص) از جنّ و انس آنها بيزارى مى جويم.
سپس به امام(ع) عرض كرد :
📋《هَلْ لِي مِنْ تَوْبَةٍ؟》
♦️آيا راه توبه اى براى من وجود دارد؟
امام به او فرمود :
📋《نَعَمْ! إِنْ تُبْتَ تَابَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَ أَنْتَ مَعَنَا》
♦️آرى! اگر توبه كنى، خداوند تو را مى بخشد و توبه ات را مى پذيرد و تو با ما و در زمره ی دوستان ما خواهى بود.
پيرمرد نيز توبه كرد، ولى هنگامى كه اين سخن به گوش يزيد رسيد، دستور قتل وى را صادر كرد!(۱)
📚منبع :
۱)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۷۶
@talebieh_tabriz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوشوارههایشان در میارورند تا دفن اش کنند.
#یارقیه
#غزه
روضه حضرت رقیه علیها سلام
اَصلا رقیه نه به خدا دختر خودت
یک شب میان کوچه بماند چه می کنی
در بین ازدحام و شلوغی بترسد و
یک تن به او کمک نرساند چه می کنی
اَصلا خیال کن که کسی دختر تورا
در بین جمعیت بکشاند چه میکنی
یا که خدا نکرده کسی روی صورتش
سیلی محکمی بنشاند چه می کنی
یا فرض کن که دختر تو جای بازی اش
هر شب دعای مرگ بخواند چه می کنی
@talebieh_tabriz
🟡 در مناجات امام سجاد علیهالسلام اومده گناهان دل را میمیراند:
إلهی ألبَسَتنی الخَطَایا لِباسَ مَسکنَتی وَأماتَ قَلبی عَظیمَ جَنایتی
«مردن دل» دقیقاً یعنی چه؟
پاسخ:
🔹 این داستان جواب کوتاه و رسایی به پرسش شما است:
سوار تاکسی شد، راننده قرآن گذاشته بود، با بیحوصلگی گفت:
مگه کسی مرده که قرآن گذاشتی؟
راننده جواب داد: بله!
مسافر یه کم خودش را جمع و جور کرد و از سوال خودش خجالت کشید.
راننده ادامه داد:
بله! دلهامون مُرده، همینکه از خواندن و شنیدن کلام خدا #لذت نمیبریم، و فکر میکنیم قرآن فقط مخصوص قبرستانه، پیداست خیلی وقته که دلامون مرده است!
مسافر هیچی نگفت و فقط به فکر فرو رفت.
🔹 پینوشت
شاخصه ظاهری فردی که مرده است اینه که دیگه آب و غذا نمیخورد، انسانی هم که احساس نکند دل او به غذای روحانی (رابطه با خدا از طریق نماز، قرآن، مناجات سحری و...) احتیاج دارد، هرچه سریعتر باید برای دل خود قبری تهیه کند و آن را دفن کند که احتمالا خیلی وقت است که مُرده یا اگر هنوز برخی علایم حیاتی دارد، بدون فوت وقت آن را احیاء کند!
@talebieh_tabriz
فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ...
هنگامی كه ماههای حرام پايان گرفت مشركان را هر كجا بيابيد به قتل برسانيد و آنها را اسير سازيد و محاصره كنيد و در هر كمينگاه بر سر راه آنها بنشينيد...
سوره توبه آیه ٥
#هنیه
#خونخواهی
@talebieh_tabriz
هدایت شده از کانال حوزه علمیه طالبیه تبریز
فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ...
هنگامی كه ماههای حرام پايان گرفت مشركان را هر كجا بيابيد به قتل برسانيد و آنها را اسير سازيد و محاصره كنيد و در هر كمينگاه بر سر راه آنها بنشينيد...
سوره توبه آیه ٥
#هنیه
#خونخواهی
@talebieh_tabriz
مُردهاى در ميان زندگان
🔻أمیرالمؤمنین علی علیهالسلام:
مَن تَرَكَ إنكارَ المُنكَرِ بقَلبِهِ ويَدِهِ ولِسانِهِ فهُوَ مَيِّتٌ بَينَ الأحياءِ .
➖ كسى كه در برابر منكر با دل و دست و زبان خويش اعتراض نكند، او مردهاى است در ميان زندگان.
📚 تهذيب الأحكام : ج ۶ ص ۱۸۱ ح ۳۷۴
@talebieh_tabriz
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا