🏴 پنج کلمه کلیدی از امام حسین (ع)
🔻امام حسین (علیهالسلام):
خَمْسٌ مَنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ لَمْ یَکُنْ فِیهِ کَثِیرُ مُسْتَمْتِعٍ: اَلْعَقْلُ، وَ الدّینُ وَ الاَدَبُ، وَ الْحَیَاءُ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ
🔹پنج چیز است که در هرکسى نباشد، خیر زیادى در او نیست:
◻️ عقل
◻️ دین
◻️ ادب
◻️ حیـا
◻️ خوشخویى.
📚 حیاة الامام الحسین (ع)، ج ۱، ص۱۸۱
@talebieh_tabriz
❌❌ درسی از تاریخ
آمریکا و سازمان ملل عامل کشتار ۸۰۰۰ مسلمان❗️👇
▪️حدود ۳ دهه قبل، در چنین روزهایی، در طول ۳ روز، بیش از ۸۰۰۰ نفر از اهالی #سربرنیتسا در #بوسنی کشته شدند. یعنی روزانه حدود ۲۶۰۰ نفر یعنی در هر ساعت حدود ۱۱۰ نفر!
✖️ #لطفا_تاریخ_بخوانید
- #اسلحهها را تحویل دهید؛
- شما در امان هستید؛
- سازمان ملل، امنیت شما را تضمین میکند؛
- جامعه جهانی همراه شماست؛
- آنها نمیتوانند به شما نزدیک شوند!
- چرا دنبال #جنگ هستید، #صلح خوب است!
▪️اینها شعارهایی بود که از بیرون به گوش مردم شهر میرسید.
- ما نمیتوانیم؛
- «آنها» قویتر اند؛ - اگر #تسلیم شویم #گرسنه نمیمانیم؛
-اگر وارد شهر شوند هیچ چیز برایمان نمیماند؛
🔕 و اینها حرفهای «تعدادی از مردم شهر» بود. حرفهایی که توانست بذر #ناامیدی را در دل دیگر همشهریها بکارد. مردم مسلمانی که هم #سلاح داشتند و هم توان دفاعی...
👿 با این شعارهایی که از خودیها و ناخودیها شنیدند، اسلحهها را تحویل دادند و وارد کمپ شدند. کمپی که #سازمان_ملل و #جامعه_جهانی حمایت از مردم در آن جا را ضمانت کرده بود.
🔴🔴 #زنان و #مردان را جدا کردند.
مردان از ۱۲ تا ۸۰ سال ماندند و بقیه افراد را با اتوبوس به شهرهای دورتر از کمپ فرستادند. «تعدادی از مردم شهر» به «بقیه» گفتند: دیدید کار خوبی کردیم که تسلیم شدیم؟ دیدید حل شد؟
🔴⚫️ «بقیه» فقط نگاه میکردند. بعد از ۳ روز نیروهای سازمان ملل و همان جامعه جهانی از کمپ رفتند. انگار نه انگار باید پای تضمینشان میماندند. «آنها» (صربها) وارد کمپ شدند و مردها را دسته دسته کشتند. «بقیه» طوری به «تعدادی از مردم شهر» نگاه میکردند که انگار با چشمهاشان عمیقترین ناسزاهای تاریخ را نثارشان میکنند.
🔺این ماجرای واقعی کمتر از ۳۰ سال پیش در مهد #آزادی و #دموکراسی! همان #اروپا ی افسانهای! در کشور مسلمان #بوسنی_و_هرزگوین و در شهر #سربرنیتسا اتفاق افتاد.
▪️مردم شهری که با اعتماد به قول و تضمین #آمریکا و سازمان های جهانی، تسلیم شدند و در سه روز بیش از ۸۰۰۰ نفر از آنها کشته شدند..!!
@talebieh_tabriz
🔳شهیدی که در یک ماه گذشته هیچ نامی از او برده نشد!
شهید مبارزه با جدایی طلبان و خلق به اصطلاح مسلمان ترک، شهید مبارزه با فتنه قومیتی،
شهید یوسف پزشکیان برادر رئیس جمهور منتخب!
که در آبان ۵۸ در مسیر جهاد و مبارزه با این خلق نامسلمان و با تیر مستقیم این گروهک منحله در شهر تبریز به شهادت رسید.
@talebieh_tabriz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این نوحه به عنوان نوحه سراسری در ایام محرم در دفاع از حجاب وعفاف خوانده خواهد شد.
@talebieh_tabriz
هدایت شده از کانال حوزه علمیه طالبیه تبریز
📣 مراسم استقبال از نماینده محترم ولی فقیه استان آ.ش و امام جمعه جدید تبریز حضرت حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ احمد مطهری اصل (دام عزه) روز جمعه۲۲ تیرماه ساعت ۱۰.۳۰ از میدان ساعت تا مصلای بزرگ حضرت امام خمینی (ره) برگزار خواهد شد.
با حضور حداکثری علما و طلاب محترم و امت حزب الله و انقلابی تبریز
@talebieh_tabriz
🔹 چه کسی زیر سم اسبان رفت؟
🔹 آن چه در لسان مادحین در مورد شهادت حضرت قاسم علیه السلام مرسوم بوده این است که بدن حضرت قاسم علیه السلام زیر سم اسبان رفت و ایشان به شهادت رسیدند.
🔹 با بررسی منابع تاریخی و نگاهی بسیار ساده به متون مقاتل، این موضوع را بررسی می کنیم.
🔹 مرحوم شیخ مفید در الارشاد می فرمایند:
وَ وَقَعَ الْغُلَامُ لِوَجْهِهِ فَقَالَ يَا عَمَّاهْ فَجَلَّى الْحُسَيْنُ ع كَمَا يُجَلِّي الصَّقْرُ ثُمَّ شَدَّ شِدَّةَ لَيْثٍ أُغْضِبَ فَضَرَبَ عُمَرَ بْنَ سَعْدِ بْنِ نُفَيْلٍ بِالسَّيْفِ فَاتَّقَاهَا بِالسَّاعِدِ فَأَطَنَّهَا مِنْ لَدُنِ الْمِرْفَقِ فَصَاحَ صَيْحَةً سَمِعَهَا أَهْلُ الْعَسْكَرِ ثُمَّ تَنَحَّى عَنْهُ الْحُسَيْنُ ع وَ حَمَلَتْ خَيْلُ الْكُوفَةِ لِتَسْتَنْقِذَهُ فَتَوَطَّأَتْهُ بِأَرْجُلِهَا حَتَّى مَات. وَ انْجَلَتِ الْغَبَرَةُ فَرَأَيْتُ الْحُسَيْنَ ع قَائِماً عَلَى رَأْسِ الْغُلَامِ وَ هُوَ يَفْحَصُ بِرِجْلِه.
🔹 در این مورد مرحوم سید بن طاووس در اللهوف می فرمایند:
وَ خَرَجَ غُلَامٌ كَأَنَّ وَجْهَهُ شِقَّةُ قَمَرٍ فَجَعَلَ يُقَاتِلُ فَضَرَبَهُ ابْنُ فُضَيْلٍ الْأَزْدِيُّ عَلَى رَأْسِهِ فَفَلَقَهُ فَوَقَعَ الْغُلَامُ لِوَجْهِهِ وَ صَاحَ يَا عَمَّاهْ فَجَلَّى الْحُسَيْنُ ع كَمَا يُجَلِّي الصَّقْرُ ثُمَّ شَدَّ شَدَّةَ لَيْثٍ أَغْضَبَ فَضَرَبَ ابْنَ فُضَيْلٍ بِالسَّيْفِ فَاتَّقَاهَا بِالسَّاعِدِ فَأَطَنَّهُ مِنْ لَدُنِ الْمِرْفَقِ فَصَاحَ صَيْحَةً سَمِعَهُ أَهْلُ الْعَسْكَرِ وَ حَمَلَ أَهْلُ الْكُوفَةِ لِيَسْتَنْقِذُوهُ فَوَطِئَتْهُ الْخَيْلُ حَتَّى هَلَكَ. قَالَ وَ انْجَلَتِ الْغُبْرَةُ فَرَأَيْتُ الْحُسَيْنَ ع قَائِماً عَلَى رَأْسِ الْغُلَامِ- وَهُوَ يَفْحَصُ بِرِجْلَيه.
🔹 جناب ابن نما حلی در مثیر الاحزان می فرمایند:
قَالَ حُمَيْدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ خَرَجَ غُلَامٌ كَأَنَّ وَجْهَهُ شِقَّةُ قَمَرٍ فَقَالَ لِي عَمْرُو بْنُ سَعِيدِ [بْنِ] نُفَيْلٍ الْأَزْدِيُّ لَأَشُدَّنَّ عَلَيْهِ فَقُلْتُ وَ مَا ذَا تُرِيدُ مِنْهُ فَشَدَّ عَلَيْهِ وَ ضَرَبَهُ فَوَقَعَ الْغُلَامُ عَلَى وَجْهِهِ وَ نَادَى يَا عَمَّاهُ فَجَلَّى الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ كَمَا يُجَلِّي الصَّقْرُ وَ ضَرَبَهُ بِالسَّيْفِ فَاتَّقَاهُ بِالسَّاعِدِ فَأَبَانَهَا مِنَ الْمِرْفَقِ فَصَاحَ صَيْحَةً سَمِعَهَا أَهْلُ الْعَسْكَرِ ثُمَّ تَنَحَّى عَنْهُ الْحُسَيْنُ ع وَ حَمَلَتْ خُيُولُ أَهْلِ الْكُوفَةِ لِيَسْتَنْقِذُوهُ فَوَطِئَتْهُ بِأَرْجُلِهَا حَتَّى مَاتَ. وَ رَأَيْتُ الْحُسَيْنَ ع قَائِماً عَلَى رَأْسِ الْغُلَامِ وَ هُوَ يَفْحَصُ بِرِجْلِه.
🔹 منقول از ابی مخنف کوفی در وقعة الطف این چنین است:
فوقع الغلام لوجهه فقال:
يا عمّاه! فجلّى الحسين [عليه السّلام] كما يجلّى الصّقر، ثم شدّ شدّة ليث اغضب، فضرب عمروا بالسيف فاتقاه بالساعد فاطنّها من لدن المرفق، و جالت الخيل فوطئته حتى مات. و انجلت الغبرة، فاذا بالحسين [عليه السّلام] قائم على رأس الغلام، و الغلام يفحص برجليه.
🔹 آنچه از این منابع به دست می آید به شرح زیر است:
۱. حضرت قاسم علیه السلام با ضربه قاتل ملعون به زمین می خورد.
۲. بعد از زمین خوردن، عموی خود حضرت حسین بن علی علیهما السلام را صدا میزند.
۳. حضرت حسین علیه السلام خود را به صحنه درگیری می رسانند و با قاتل درگیر شده دست او را قطع می کنند.
۴. قاتل فریادی می زند و گروهی از لشکر عمر بن سعد لعنة الله علیه برای کمک به او می آیند.
۵. به خاطر غبار آلود بودن فضا، این گروه وقتی به صحنه می رسند، بدن قاتل را توسط اسب ها، لگد کوب می کنند و او را میکشند.(صریح این متون کشته شدن قاتل در این لحظه است.)
۶. بعد از آرام شدن فضا، اباعبد الله علیه السلام بالای سر حضرت قاسم علیه السلام دیده می شود در حالی که هنوز حضرت قاسم علیه السلام زنده بوده و در حال جان دادن هستند.
✅ نتیجه اینکه پر واضح است آن کسی که بدنش زیر سم اسبان رفت و به هلاکت رسید، قاتل حضرت قاسم بوده است نه خود ایشان.
#مشهورات
@talebieh_tabriz
✅چیزی بنویس که اینجا بازار داشته باشد!
آیت الله العظمی علوی گرگانی ره:
🔸روزی آیت الله گلپایگانی( ره ) به دیدن پدرم تشریف آوردند موقع رفتن فرمودند، ما بناداریم خدمت علامه طباطبایی برسیم اگر شما هم تمایل دارید تشریف بیاورید.
من به همراه پدرم درمعیت آیت الله گلپایگانی ره خدمت علامه طباطبایی رسیدیم.
بعد از تعارفات معمولی آیت الله گلپایگانی پرسیدند:
آقا چه مشغول هستید؟
این همه کتاب تفسیر در مقابل شما چه علت دارد؟
🔸فرمودند: مادرم را شبی در خواب دیدم به من فرمودند:
محمدحسین چیزی بنویس که اینجا بازار داشته باشد!
🔸گفتم: مادر! چه چیزی آنجا بازار دارد؟
فرمود: آنچه راجع به قرآن و علوم قرآن است.
لذا به تفسیر قرآن مشغولم.
📚آشنای عرفان، خاطرات و اسناد منتشرنشده از مرحوم علامه طباطبایی، به قلم محمد تقی انصاریان خوانساری
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات
@talebieh_tabriz
⭕ سختترین صبر امام حسین(ع)، صبر بر تردید افکنی نزدیکانش بود.
🔸آنهایی که تردید داشتند مثل "عبداللهبنجعفر" ، "عبداللهبنعباس" و "محمدحنفیه" بااینکه میدانستند امام حسین (ع) امام حق است ولی بهسبب عدم معرفت کافی به ولایت و اینکه امام هر آنچه میکنند حق است میآیند و امام را نصیحت میکنند که به کربلا نرو. این یعنی عدم شناخت ولایت.
🔸اینها درعین اینکه میدانند امام حسین(ع) حق است اما چون به ولایت باور کامل ندارند و برای خودشان شأنی در برابر تصمیم ولایت قائل هستند، درنتیجه هم خودشان امام را همراهی نکردند و هم در عده دیگری اثر گذاشتند.
🔸همین خواص از روی دلسوزی و تحلیل غلط و برداشت نادرستشان بود که باعث شدند عدهای در مکه به امام نپیوندد. مردم نگاه میکردند که برادر امام یا پسرعمو یا داماد امام مگر بد او را میخواهند که او را از سفر به کوفه باز می دارند؟
@talebieh_tabriz
عوامل و انگیزه های قاتلین #امام_حسین_علیه_السلام چه بود و چند دسته از قاتلین حضرت(ع) در کربلا حضور به عمل رساندند؟👇
✍پاسخ کوتاه :
1⃣مُنتقمین خون عثمان!
2⃣خوارج!
3⃣دنیا طلبان(پست و مال پرستان)!
4⃣بزدلان و ترسوها!
5⃣غافلان و جاهلان!
@talebieh_tabriz
✍پاسخ :
قَتَله امام حسین(ع) را می توان به پنج دسته تقسیم نمود :
1⃣مُنتقمین خون عثمان!👇
کسانی در کربلا در مقابل امام حسین(ع) صف آرایی کردند، که خواهان خونبهای عثمان بودند و خون بهای او ریختن خون حسین(ع) بود.
آنان قائل بودند که علی(ع) عثمان را کشته است، پس باید انتقامش را از پسر علی(ع) بستانیم.
اما حال جریان این بود که؛
عثمان در سال ۳۵ هجری به دلیل بی کفایتی و ضعف مدیریتی در امور مملکت داری، خانه اش توسط مسلمین مدینه محاصره شد و به او سه روز مهلت دادند تا اوضاع را سامان بخشد.
سه روز به پایان رسید و خبری نشد و آب را بر خانه او ممنوع کردند.
عثمان در این هنگام از فرط تشنگی دست به دامان امام علی(ع) شد و امام ناچار آبی را به وسیله حسنین(ع) به اندرون خانه عثمان فرستاد.
در این هنگام؛ مردم فرصت طلب، فوج فوج به درون خانه عثمان ریختند و با اهل خانه نزاع کردند و عثمان را کشتند.(۱)
بعد از مرگ عثمان، جنازه او در منطقه ای دور افتاده، به نام (حشّ کوکب) که به قبرستان یهودیان معروف بود، انداخته شد.
در منابع آمده است که؛
📋《مَكَثَ عُثْمَانُ فِي حَشِّ كَوْكَبٍ مَطْرُوحًا ثَلاثًا، لا يُصَلَّي عَلَيْهِ》
♦️جنازه عثمان به مدت سه روز، بدون اینکه کسی بر وی نماز بخواند، در حش کوکب انداخته و رها گردید.(۲)
ودر نقلی دیگر آمده است؛
📋《فَعُثْمَانُ ثَمَّ ثَلَاثَةَ أَيَّامِ مَنْبُوذاً فِي الْمَزَابِلِ》
♦️پس عثمان به مدت سه روز، جنازه اش در مزبله ها انداخته شده بود.(۳)
و امام علی(ع) با توجه به اقبال عمومی و اتمام حجت، ناچار خلافت را پذیرفت و خلیفه شد.
اما در مقابل؛ معاویه از این فرصت بهره جست و علی(ع) را خلیفه ی آشوب طلب و فتنه گر نامید و او را قاتل عثمان و سایر صحابه و هتّاک به عایشه معرفی کرد.
پیراهنِ خونین عثمان توسط همسرش نائله به نزد معاویه در شام فرستاده شد، و او از این موضوع، بیش ترین بهره برداری سیاسی را به عمل آورد.
📋《وَ نَصَبَ مُعَاوِیةُ القَمِیصَ عَلَى مِنبَرِ دِمَشقَ》
♦️معاویه آن پیراهن را بر روی منبر مسجد دمشق قرار داد.(۴)
و با سخنانی، احساسات همگان را برانگیخت و در نتیجه، مردم هم با معاویه یک صدا شدند که علی(ع) باید خون عثمان را گردن بگیرد.
معاویه در عموم، علی(ع) را قاتل عثمان معرفی کرد و این ادعا پیروانی پیدا کرد و عثمان همچون قدیسی مظلوم خون پیروان خود را به جوشش و غلیان در می آورد.
و مردم هم با معاویه یک صدا شده بودند که علی(ع) باید خون عثمان را گردن بگیرد.
امام علی(ع) در خطبه ای فرمود :
📋《اِنَّهُم لَیَطلُبُونَ دَمَاً، هُم سَفَکُوهُ》
♦️آنها خونی را طلب می کنند که خود آن را بر زمین ریخته اند.(۵)
که این امر؛ سبب پیدایش دو تفکّر دین علی(ع) و دین عثمان شد.
تا جایی که در کربلا؛ هنگامی که نافع بن هلال در کربلا از یاران امام حسین(ع) پا به میدان نهاد، در حالی که رجز می خواند، می گفت :
《اَنَا عَلَی دِینِ عَلِیِّ(ع)!》 و در مقابل او شخصی از سپاه ابن زیاد به نام مزاحم بن حدیث رجز می خواند و می گفت :
《اَنَا عَلَی دِینِ عُثمَانَ!》(۶)
بنی امیه که خود را داغدار عثمان معرفی کرده بودند، حالا با حضور امام حسین(ع) در کربلا موقعیت خوبی را برای انتقام می دانستند.
و آنان در ذهن مردم این گونه فضاسازی کرده بودند که علی قاتل عثمان است و باید از حسین(ع) انتقام عثمان را بگیریم.
تا جایی که؛ یزید در نامه ی خود به ولید می نویسد :
📋《اِنَّ اللهَ تَعالی مُنتَقِمُ لِلمَظلُومِ عُثمانَ بنَ عَفَّانِ مِن آلِ اَبی تُرابِ بِآلِ سُفیانِ》
♦️خداوند انتقام عثمان مظلوم را به وسیله آل سفیان، از آل ابی تراب خواهد ستاند.(۷)
در روز هفتم محرم، یعنی سه روز قبل از عاشورا، عبیدالله بن زیاد به عمر بن سعد می نویسد :
📋《حُلْ بَینَ حُسَینِ(ع) وَ أَصحَابِه و بینَ المَاءِ فَلایَذُوقُوا مِنهُ قَطرَةً، کَما صُنِع بِالتَّقِىِّ الزَّکىِّ المَظلُوُم》
♦️حسین(ع) و یارانش را از آب فاصله بیانداز!
نباید یك جرعه آب بنوشد، هم چنان كه این كار، نسبت به عثمان بن عفان پرهیزكار انجام شد.(۸)
و نقل است که وقتی اسرای کربلا بعد از شام وارد مدینه شدند و بنی هاشم شیون و ناله سر دادند و به عزاداری پرداختند.
والی مدینه عمرو بن سعید با دیدن آن صحنه خندید و شعری را در دشمنی با اهل بیت(ع) خواند و بعد از آن گفت :
📋《هَذِهِ وَاعِيَةٌ بِوَاعِيَةِ عُثمَانَ بنِ عَفَّانِ》
♦️این شیون ها در مقابل شیونهایی که برای عثمان بن عفان بود.(۹)
در حالی که اینها همه بهانه بود و به گواه تاریخ، این علی(ع) بود که با خلیفه کشی مخالف بود و سعی بر شکست و منصرف کردن محاصره کنندگان خانه عثمان بود و عمل ممنوعیت آب را عملی غیر انسانی قلمداد می کرد.
این علی(ع) بود که به عثمان آب رساند و در جنگ جمل با قاتلین عثمان از قبیل طلحه و زبیر و مروان جنگید، ولی این تفکر بنی امیه او را قاتل عثمان معرفی کرد.
@talebieh_tabriz
ادامه مطالب :👇
4⃣بزدلان و ترسوها :
کوفیان بعد از ورود عبیدالله بن زیاد به کوفه، از همان ابتدا با چهره ترسناک و رعب انگیز وی رو به رو شدند.
حتی کوفیانی که اطراف مسلم جمع شده بودند، از ترس عبیدالله و تهدیدات او، مسلم را تنها گذاشتند.
عبیدالله با کشتن اشخاص بی گناهی مانند مسلم بن عقیل و هانی بن عروه زهر چشمی از کوفیان گرفت.
او دستور داد که ابتدا مسلم را به بالای دارالعماره ببرند و سر از تنش جدا کردند و سرش را به شام نزد یزید فرستادند و جنازه اش را نیز، به دستور ابن زیاد، در محلّه كُناسه ی کوفه که مکانی عمومی و در انظار مردم بود، به دار آويختند.(۲۴)
هم چنین کشتن نماینده دیگر امام حسین(ع) به نام قیس بن مسهر صیداوی این جو خفقان آمیز را در کوفه به وجود آورد.
طبری می نویسد :
هانی بن عروه را، که چهار هزار نفر شمشیرزن تحت امر او بودند، از زندان بیرون آورده و دستبسته برای گردن زدن به طرف بازار میبردند.
او فریاد میزد و بزرگان قبایل را به نام یاد میکرد و وامذحجاه میگفت و آنها را به یاری میطلبید، اما هیچ یک به حمایت او برنخاستند و به ندای او لبیک نگفتند و به یاری او در نیامدند.(۲۵)
عبیدالله در راستای اجرا کردن اهداف شوم و نا مقدس بنیامیه، آنقدر به این کشتارهای وحشیانه مردم ادامه داد که تقدیرنامهای از یزید بن معاویه دریافت کرد.
این بار یزید ضمن تقدیر از عبیدالله برای او نوشت :
شنیدهام که حسین(ع) متوجه عراق گردیده است، باید راهها را سخت به کنترل درآوری و در پیروزی یافتن به او سخنت تلاش کنی و مردم را به بهانههای گوناگون به قتل برسانی!(۲۶)
او نیز با ایجاد این رعب و وحشت در بین مردم توانست به موقع از این حربه استفاده نماید و مردم را پس از ورود امام حسین(ع) به کربلا، جهت جنگ با امام حسین(ع) بسیج کند.
و از طرفی با دستگیری انقلابیونی مانند مختار ثقفی و میثم تمار، رهبری سیاسی را از توده مردم دور ساخته بود.
عبیدالله به بازداشتهای وسیعی دست زد که بر اساس نقل مورخین، وی دوازده هزار نفر را که چهارصد نفر از چهرههای سرشناس کوفه بودند، دستگیر کرد.
نتیجه این کار این شد که افراد ضعیف النفس و بیاراده و یا مزدورانی که از دیگران پیروی میکردند و از خود هیچ ارادهای نداشتند، راهی جز رفتن به کربلا و جنگیدن با امام حسین(ع) نداشته باشند، زیرا نه میتوانستند در کوفه بمانند و نه میتوانستند ارادهای از خود نشان داده پا به فرار بگذارند.
اینان همان کسانی بودند که هنگامی که امام حسین(ع) در سفر از مکه به سمت کوفه به منزل شقوق رسید، فرزدق را دید.
امام حسین(ع) از او پرسید :
📋《اَخبِرنِی عَنِ النَّاسِ خَلفَکَ؟》
♦️مرا خبر ده از وضع مردمی که آنها را پشت سر گذاشتی!
فرزدق به امام(ع) عرض کرد :
📋《قُلُوبُ اَلنَّاسِ مَعَكَ وَ أَسْيَافُهُمْ عَلَيْكَ》
♦️دلهای مردم کوفه با توست و شمشیر هایشان علیه توست!(۲۷)
نقل است که وقتی امام حسین(ع) راهی کوفه بود، در میانه راه مُجمّع بن عبدالله را دید و از او احوالات کوفه پرسید.
و او جواب داد :
📋《أمّا سَائِرُ النَّاس بَعدُ فَإنَّ أفئِدَتَهُم تَهوِي إلَيكَ وَ سُيُوفُهُم غَداً مَشهُورَةٌ عَلَيكَ》
♦️اما توده ی مردم دل هایشان به سوی تو متمایل است ولی شمشیر هایشان فردا علیه تو سر از نیام برخواهد آورد.(۲۸)
برخی از اینان در کربلا شاهد تنهایی و شهادت مظلومانه امام حسین(ع) بودند ولی بزدلانه در گوشه ای اشک می ریختند و برای نصرت الهی امام حسین(ع) دست به دعا برداشته بودند.
@talebieh_tabriz
ادامه مطالب :👇
5⃣غافلان و جاهلان :👇
پس از آمدن عُبيدالله بن زياد به كوفه و تحویل دارالعماره از نعمان بن بشیر، به دستور یزید، عمر بن سعد را به حكومت ری و دَسْتبى (دشتى پهناور ميان ری و همدان كه بعدها به قزوين ملحق گرديد) منصوب و به سركوبى شورش ديلميان مأمور کرد.
عمر بن سعد طبق دستور با چهار هزار سپاهى در بيرون كوفه اردو زد و آماده حركت به سوی ری شد، اما خبر حركت امام حسين(ع) به سوی كوفه، عبيدالله بن زياد را واداشت تا ابن سعد را برای مقابله با امام(ع) به كربلا بفرستد.
وی ابتدا از اين كار سرباز زد، اما وقتى عبيدالله بن زياد او را تهديد كرد كه يا بايد به مقابله با حسين(ع) برود و يا فرمان حكومت را باز پس دهد.
ابن سعد مأموريت جديد را پذيرفت و با سپاهيان تحت امر خود به سوی كربلا حركت كرد و در روز دوم يا سوم محرم الحرام سال ۶۱ هجری وارد كربلا شد.(۲۹)
به نقلی افرادی بودند در سپاه عمر بن سعد که به قصد فتح ری از کوفه درآمده بودند و شاید در انتهای لشگر اطلاعات کافی نداشتند از اینکه طرف مقابل کیست؟
و چرا با او می جنگیم و به نوعی سیاهی لشگر بودند.
اینان افراد غافل و بیخبری بودند که نه شخصیت اهلبیت(ع) خاصه امام حسین(ع) را درک کرده بودند و نه از کفر خلیفه جدید خبری داشتند و از سوی دیگر با تبلیغات سوء علیه امام حسین(ع) که وی بر ضد خلیفه مسلمانان قیام نموده و از دین خروج کرده، با این انگیزه در کربلا شرکت جستند.
و اگر هم می دانستند که طرف مقابل امام حسین(ع) است، علت جنگ را نمی دانستند و در جهالت بودند و شاید خیلی از اینها به خاطر ترس از جان و مال و زن و فرزند که عبیدالله آنان را تهدید کرده بود، به لشگر ابن سعد پیوسته و جزء لشگریان پسر سعد شده بودند.
در روز عاشورا یکی از فرماندهان لشکر کوفه به نام عمرو بن حجاج زُبیدی که چهار هزار نفر تحت فرمان او بودند، از جهالت برخی از سربازان خود، استفاده کرد و سربازان خود را به جنگ با امام حسین(ع) تشویق و ترغیب می نمود، در حالی که چنین می گفت :
📋《قَاتِلُوُا مَن مَرَقَ عَنِ الدِّینِ وَ فَارَقَ الْجَمَاعَةَ》
♦️بجنگید، بجنگید باکسی که از دین خدا برگشته و از صف مسلمانان بیرون رفته است.
امام حسین(ع) وقتی گفتار عمروبن حجاج را شنید فرمود :
📋《وَیْحَکَ یا عَمْرُو! أ عَلیَّ تُحَرِّضُ النَّاسَ؟
أََ نَحْنُ مَرَقْنَا مِنْ الدّینِ وَ اَنْتَ تُقِیمُ عَلَیْهِ؟
سَتَعْلَمُونَ اِذا فَارقَتْ اَرْواحُنَا اَجْسَادَنَا مَنْ اَوْلَی بِصَلیِ النَّارِ》
♦️ای بر تو ای عمرو! آیا مردم را به این بهانه و اتهام که ما از دین خدا خارج شده ایم به جنگ و ریختن خون ما تشویق و ترغیب می کنی؟
آیا ما از دین خدا خارج شده ایم و تو در دین خدا پا برجا هستی؟
نه، هرگز چنین نیست؛ روزی که روح از تن ما جدا گردید، خواهید فهمید که چه کسی سزاوار آتش است!(۳۰)
و خود عمر بن سعد در روز عاشورا برای تحریک سربازان خود، به آنان گفت :
📋《یا خَیْلَ اللّهِ! ارْكَبی وَ بِالْجَنَّةِ اَبْشِری》
♦️لشکریان خدا! سوار شوید که شما را به بهشت بشارت می دهم!(۳۱)
در حالی آنان قدرت تشخیص را از دست داده بودند که واقعا ما لشگریان خدا هستیم و طرف مقابل دشمن ماست؟!!
📚منابع :
۱)الامامة و السّیاسة دینوری، صص۶۷-۷۰
۲)معرفة الصحابة اصبهانی، ج۱، ص۶۸
۳)الصراط المستقيم عاملی نباطی، ج۱، ص۲۱۸
۴)تاريخ الإسلام ذهبی، ج۳، ص۴۵۱
۵)شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد، ج۹، ص۳۳
۶)مقتل الحسين(ع) خوارزمی، ج۲، ص۱۴
۷)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۱، ص۲۶۲
۸)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۱۸۰
۹)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۶
۱۰)ينابيع المودّة قُندوزی، ج۳، ص۸۰
۱۱)فرحة الغُری عبدالکریم بن طاووس، ص۳۲
۱۲)امالی شیخ صدوق، ص۴۶۲
۱۳)تاريخ طبرى، ج۴، ص۳۲۲
۱۴)تاريخ طبرى، ج۵، ص۴۵۵
۱۵)مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، ج۱، ص۹۷
۱۶)تاريخ طبرى، ج۵، ص۴۵۵
۱۷)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۹۲
۱۸)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۸
۱۹)امالی شیخ صدوق، ص۱۶۵
۲۰)اللهوف ابن طاووس، ص۱۲۴
۲۱)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۳
۲۲)اللهوف ابن طاووس،ص۱۲۹
۲۳)اللهوف ابن طاووس،ص۱۳۰
۲۴)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۳۷۵
۲۵)تاریخ طبری، ج۵، ص۳۶۷
۲۶)تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۲
۲۷)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۶۷
۲۸)تاريخ طبرى، ج۵، ص۴۵۵
۲۹)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۱۷۶
۳۰)البدایه والنهایه ابن کثیر، ج۸، ص۱۸۲
۳۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۶۷
@talebieh_tabriz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط طناب دار بازدارنده همچین پست فطرت هایی هستش
اگر کمی عقل داشتند به جای هشتگ نه به اعدام #اعدام_کنید رو ترند میکردند، قطعا اجرای احکام الهی دنیا رو زیباتر خواهد کرد.
@talebieh_tabriz
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸هیئتهای کودک و نوجوان، مهمترین هیئتها هستند🔸
من از هیئات مذهبی تشکر میکنم که بعضی از آنها هیئتهای کودکان و هیئتهای نوجوانان تشکیل دادند.
باز هم به هیئتها تأکید میکنم که مهمتر از همه هیئتها، هیئتهای کودکان و نوجوانانِ شماست. چون اینها را به وسیله آوردن در هیئت، میتوانید از چنگ شیطان خارج کنید. اگر اینها را با حسینبن علی (ع) تربیت نکنید، میخواهید با چه چیز تربیت کنید؟ اگر با بوی حسینبن علی علیه السلام بیمه نکنید با چه چیزی میخواهید بیمه کنید؟
به پدر و مادرها توصیه میکنم اجازه بدهند بچهها عضو هیئتهای کودکان و نوجوانان شوند. اگر در محلهها بتوانید با هیئتها صحبت کنید، دست بچهها را بگیرید و به هیئتها بدهید.
@talebieh_tabriz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه شش ماهه ی کربلاست
و روضه ها را
حرمله های صهیونیست
یکی یکی به مدرن ترین حالت بازخوانی میکنند...
وای بر هیئت و مداح سکولاری که روایت این داغ را نگوید و حرمله ها و کربلا را در یک زمان و یک قصه محدود کند!
السَّلاَمُ عَلَى عَبدِ اللهِ بنِ اَلحُسَينِ، الطِفلِ الرَّضِيعِ والمَرمِيِّ الصَّرِيعِ، المُتَشَحِّطِ دَماً، المُصَعَّدِ دَمُهُ فِي السَّمَاءِ، المَذبُوحِ بِالسَّهمِ فِي حِجرِ أبِيهِ، لَعَنَ اللهُ رَامِيه حَرمَلَةَ بنَ كَاهِلِ الأسَدِيَّ وذَوِيهِ.
#روایت_محرم
#محرم
@talebieh_tabriz
روز هفتم محرم، حبیب بن مظاهر برای طلب یاری به قبیله خود «بنی اسد» می رود!👇
@talebieh_tabriz
✅در روز هفتم محرم، یعنی سه روز قبل از عاشورا، عبیدالله بن زیاد به عمر بن سعد نامه نوشت و گفت :
📋《حُلْ بَینَ حُسَینِ(ع) وَ أَصحَابِه و بینَ المَاءِ فَلایَذُوقُوا مِنهُ قَطرَةً، کَما صُنِع بِالتَّقِىِّ الزَّکىِّ المَظلُوُم》
♦️حسین(ع) و یارانش را از آب فاصله بیانداز!
نباید یك جرعه آب بنوشد، هم چنان كه این كار، نسبت به عثمان بن عفان پرهیزكار انجام شد.(۱)
عمر بن سعد نیز بلا فاصله بعد از دستور، عمرو بن حجاج را با پانصد سوارکار در کنار شریعه فرات مستقر کرد و مانع دسترسی امام حسین(ع) و یارانش به آب شدند.
در روز عاشورا، عبدالله بن حصین ازدی خطاب به امام حسین(ع) فریاد کشید و گفت :
📋《يَا حُسَيْنُ(ع)! أَلَا تَنْظُرُ إِلَى الْمَاءِ كَأَنَّهُ كَبِدُ السَّمَاءِ؟!
وَ اللَّهِ لَا تَذُوقُونَ مِنْهُ قَطْرَةً وَاحِدَةً حَتَّى تَمُوتُوا عَطَشاً!》
♦️ای حسین(ع)! آیا این آب را که در صفا و زلالی بسان رنگ آسمانی است، نمی بینی؟
به خدا سوگند، که قطره ای از آن را نخواهی آشامید، تا از عطش جان دهی!
امام حسین(ع) فرمود :
📋《اَللَّهُمَّ اُقتُلهُ عَطَشَاً وَ لَاتَغفِر لَهُ أَبَدَاً》
♦️خدایا! او را از تشنگی بکش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار نده.(۲)
👤بلاذری می نویسد :
📋《..قَبْلَ قَتْلِ اَلْحُسَيْنِ(ع) بِثَلاَثٍ، لَمَّا اِشْتَدَّ عَلَى اَلْحُسَيْنِ(ع) وَ أَصْحَابِهِ اَلْعَطَشُ دَعَا اَلْعَبَّاسُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَخَاهُ، فَبَعَثَهُ فِي ثَلاَثِينَ فَارِساً وَ عِشْرِينَ رَاجِلاً، وَ بَعَثَ مَعَهُمْ بِعِشْرِينَ قِرْبَةً!
فَجَاءُوا حَتَّى دَنَوْا مِنَ اَلْمَاءِ لَيْلاً وَ اِسْتَقْدَمَ أَمَامَهُمْ بِاللِّوَاءِ نَافِعُ بْنُ هِلاَلٍ اَلْجَمَلِيُّ!》
♦️سه روز قبل از شهادت امام حسین(ع)، هنگامی که محاصره امام حسین(ع) و یارانش از سوی سپاه عمر بن سعد، شدت گرفت و راه ورود به آب نیز بر امام حسین(ع) و یارانش بسته شد. امام حسین(ع) حضرت ابوالفضل العباس(ع) را به حضور طلبید و به ایشان فرمودند که شبانه و به پرچمداری نافع بن هلال با سی سوار و بیست پیاده، به سوی فرات رفته آب به خیمهها برسانند.
هنگامی که به شریعه رسیدند، بین عمرو بن حجاج زبیدی که مسئول منع آب بود، با نافع بن هلال مکالمه ای صورت گرفت.
عمرو بن حجاج گفت : کیستی و چه می خواهی؟
نافع گفت :
📋《جِئْنَا نَشْرَبُ مِنْ هَذَا اَلْمَاءِ اَلَّذِي حَلَّأْتُمُونَا عَنْهُ》
♦️آمده ایم از این آب که ما را از آن منع کرده اید، بنوشیم.
عمرو گفت : گوارایت باد، بنوش![ولی برای حسین(ع) مبر!]
نافع گفت :
📋《لاَ! وَ اَللَّهِ لاَ أَشْرَبُ مِنْهُ قَطْرَةً وَ حُسَيْنٌ(ع) عَطْشَانُ وَ مَنْ تَرَى مِنْ أَصْحَابِهِ [وَ أَشَارَ إِلَى أَصْحَابِهِ] فَطَلَعُوا عَلَيْهِ》
♦️نه به خدا سوگند! قطرهای از آن آب نمینوشم، در حالیکه حسین(ع) و خاندان و یاران همراهش، همه تشنهاند.
عمرو گفت :
📋《لاَ سَبِيلَ إِلَى سَقْيِ هَؤُلاَءِ، إِنَّمَا وُضِعْنَا بِهَذَا اَلْمَكَانِ لِنَمْنَعَهُمُ اَلْمَاءَ》
♦️به هيچ وجه اينها نمىتوانند آب بنوشند، اصلا ما اينجا قرار گرفتهايم تا آب را بر آنها ببنديم.
در این هنگام؛ عمرو بن حجاج و يارانش به سويشان حمله بردند، ولى حضرت عباس(ع) و نافع بن هلال جلويشان را سدّ كردند، و دیگر اصحاب از این فرصت استفاده کردند و مشکهایشان را پر کردند و برگشتند.(۳)
📚منابع :
۱)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۱۸۰
۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۸۷
۳)انسابالاشراف بلاذری، ج۳، ص۱۸۱
@talebieh_tabriz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بازخوانی نوحه معروف و نوستالژیک نزار قطری بعد از ۱۷ سال در حسینیه معلی
#روایت_محرم
#محرم
@talebieh_tabriz
💠 فقیه که باشی، قیمت سرت هم فرق میکند
فضيل بن زبير گوید: ميثم تمّار با حبیب بن مظاهر در محلّى كه جمعى از بنى اسد نشسته بودند سوار بر اسب، به هم رسيدند. و با يكدیگر بهطورى نزديك با هم به گفتگو پرداختند كه گردنهاى اسبانشان به هم رسيد.
در این حال حبيب گفت:
فَكَأنّى بِشَيْخٍ أصْلَعَ ضَخْمِ الْبَطْنِ يبيعُ الْبِطّيخَ عِنْدَ دارِالرِّزْقِ، قَدْ صُلِبَ فى حُبِّ أهْلِ بَيْتِ نَبيِّهِ، وَ يبْقَرُ بَطْنُهُ عَلَى الْخَشَبَةِ.
گويا من دارم مىبينم پيرمردى را كه شكمش بر آمده و جلوى سرش مو ندارد، و كنار دار الرّزق خربزه میفروشد. او را به جرم محبّت اهل بيت پيغمبرش بر دار میزنند و شكمش را پاره میکنند.
ميثم در پاسخش گفت:
وَ إنّى لأعْرِفُ رَجُلاً أحْمَرَ لَهُ ضَفيرَتانِ، يخْرُجُ لِنُصرَةِ ابْنِ بِنْتِ نَبيِّهِ فَيُقْتَلُ وَ يجالُ بِرَأسِهِ فى الْكوفَةِ.
و من مىشناسم مردى سرخ چهره را كه گيسوانش از دوسو بافته شده است؛ او براى يارى پسر دختر پيغمبرش خروج مىكند و كشته مىشود و سرش را در کوفه مىگردانند.
اين بگفتند و از يكدیگر جدا شدند.
اهل مجلس با هم گفتند: ما دروغگوتر از اين دو مرد كسى را نديدهايم!
هنوز اهل مجلس از جاى خود برنخاسته بودند كه رُشيد هجرىّ به سراغ آن دو آمد و از اهل مجلس پرسيد: آن دو نفر كجا هستند؟! گفتند: از هم جدا شدند. و ما از آن دو شنيديم كه چنين و چنان مىگفتند.
رشيد گفت:
رَحِمَ اللَهُ مَيْثَمًا؛ أنْسَى: وَ يزادُ فى عَطآءِ الَّذى يجىءُ بِالرَّأسِ مِأةُ دِرْهَمٍ! ثُمَّ أدْبَرَ.
خدا ميثم را رحمت كند؛ فراموش كرد بگويد: و آن اینکه کسی که سر حبیب را میآورد، صد درهم از دیگران بیشتر جایزه میگیرد! اين بگفت و پشت كرد و بازگشت.
آن جماعت مجلس گفتند:
هَذا وَ اللَهِ أكْذَبُهُمْ!
«سوگند به خدا اين دروغگوترين آنهاست!»
سپس گفتند كه:
وَ اللَهِ ما ذَهَبَتِ الأيّامُ وَ اللَيالى حَتَّى رَأيْنا مَيْثَمًا مَصْلوبًا عَلَى بابِ دارِ عَمْرِو بْنِ حُرَيْثٍ، وَ جىءَ بِرَأسِ حَبيبِ بْنِ مَظاهِرٍ وَ قَدْ قُتِلَ.
📚 رجال الکشّی؛ ص۷۸
@talebieh_tabriz