eitaa logo
کانال حوزه علمیه طالبیه تبریز
2.3هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
313 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
درس اولین درسی است یک معلم به دانش آموزان می دهد؛ بقیه درس ها وقتی آموخته می شوند که دانش آموزان اولین درس را یاد گرفته باشند. معمولا بچه های اول از درس خوششان می آید بعد از خود درس. @talebieh_tabriz
مراسم بزرگداشت شیخ کلینی رضوان الله در مدرسه طالبیه به روایت تصویر👇👇
کانال حوزه علمیه طالبیه تبریز
باطلاع طلاب و اساتید محترم میرساند: مراسم بزرگداشتِ امام‌المحدثین، #شیخ_کلینی رضوان‌الله علیه، در م
مراسم بزرگداشت شیخ کلینی (رضوان الله تعالی) مدرسه طالبیه برگزار گردید سخنران جلسه حجت الاسلام والمسلمین استاد حاج آقا ایمانی ضمن تبیین ارزش علم و حفظ احادیث از منظر قرآن و سنت و مقام علمی و معنوی شیخ کلینی رضوان الله علیه، به نقل از "ابن اثیر صاحب کتاب الکامل فی التاریخ از علمای اهل سنت" گفتند: احیا کننده مذهب شیعه در آغاز قرن اول محمدبن علی، امام باقر (علیه السلام) و در ابتدای قرن دوم علی بن موسی امام رضا (علیه السلام) و در ابتدای قرن سوم ابو جعفر محمد بن یعقوب رازی کلینی بوده است. و به جرات می توان گفت: کلینی (ره) نام آورترین و بلند آوازه ترین اندیشمند عصر خود بوده است. منبع: موسوعه طبقات الفقهاء : تحقیق گروه علمی زیز نظر آیت الله سبحانی تبریز ج 4 ص 478 @talebieh_tabriz
🔻 رفتار خارج از عرف سلمان فارسی در مدائن ✍ هنگامي كه سلمان فارسی را به حكومت مدائن فرستادند سوار بر الاغش شده تنها به راه افتاد. مردم مدائن قبلاً اطلاع پيدا كرده بودند كه حاكم جديد به نام سلمان فارسي به قصد مدائن حركت كرده، از تمام طبقات به استقبال آمدند. مدتي گذشت خبري نشد تا اينكه مردي را ديدند سوار بر الاغي به طرف شهر مي‌آيد 🔸 از او پرسیدند امير مدائن را دیده ای؟ پرسيد امير مدائن كيست؟ گفتند سلمان فارسي كه صحابه پيغمبر (ص) است. گفت امير را نمي‌شناسم ولي سلمان منم. همه با احترام پياده شده اسب‌ها را پيش آوردند. سلمان گفت براي من همين الاغ بهتر است. وارد شهر شد. خواستند او را به قصر حكومتي (دارالاماره) ببرند، قبول نکرد. گفت: من امير نيستم كه وارد دارالاماره شوم. دكاني را اجاره كرده همان جا نشست و بين مردم حكومت و قضاوت مي‌نمود. وسایل زندگیش، پوستي بود كه رويش مي‌نشست، آفتابه‌اي براي تطهير و عصايي كه هنگام راه رفتن بر آن تكيه مي‌كرد. 🔸اتفاقاً روزي سيلي عظيم وارد شهر شد تمام مردم هراسان شده با آه و فغان به واسطه از دست دادن مال و فرزند و جان خويش فريادها مي‌كردند. سلمان پوست را بر شانه گرفته آفتابه را به يكدست و با دست ديگر تكيه بر عصا نموده بدون هيچ بيم و اضطرابي راه نجات را پيش گرفت در آن حال مي‌گفت اين چنين پرهيزگاران و سبكباران، كساني كه به دنيا علاقه‌اي ندارند روز قيامت نجات مي‌يابند 📚منبع: پند تاريخ؛ موسي خسروي ‌ @talebieh_tabriz