eitaa logo
کانال حوزه علمیه طالبیه تبریز
2.3هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
312 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺دست‌نوشته حاج قاسم سلیمانی به‌مناسبت فرارسیدن ماه محرم: ▪️کشوری که در قلب، اسمِ حسین را دارد، فرهنگِ عاشورا را دارد، باید در زیست و فرهنگ الگوی جهان شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙عرض تسلیت و تعزیت به مناسبت حلول ماه محرّم الحرام، فرا رسیدن ماه تاسوعا و عاشورای حسینی(ع)🏴 🕌حَیِّ عَلَی العَزَاءِ، حَیِّ عَلَی البُکَاءِ، فِی مَاتَمِ الحُسَینِ(ع)، مَظلُومِ کَربَلاء!
✅ریان بن شبیب می گوید : در روز اول محرم خدمت رسیدم و ایشان فرمود : 📋《إِنَّ اَلْمُحَرَّمَ شَهْرٌ كَانَ أَهْلُ اَلْجَاهِلِيَّةِ يُحَرِّمُونَ فِيهِ اَلْقِتَالَ فَاسْتُحِلَّتْ فِيهِ دِمَاؤُنَا وَ هُتِكَتْ فِيهِ حُرْمَتُنَا وَ سُبِيَ فِيهِ ذَرَارِيُّنَا وَ نِسَاؤُنَا وَ أُضْرِمَتِ اَلنِّيرَانُ فِي مَضَارِبِنَا وَ اُنْتُهِبَ مَا فِيهَا مِنْ ثِقْلِنَا وَ لَمْ تُرْعَ لِرَسُولِ اَللَّهِ حُرْمَةٌ فِي أَمْرِنَا》 ♦️محرم ماهى بود كه اهل جاهليت نبرد را در آن حرام مى‌دانستندو خون ما را در آن حلال شمردند وحرمت ما را هتك كردند و ذرارى و زنان ما را اسير كردند وآتش به خيمه‌هاى ما زدند وآنچه درآن بود، چپاول كردند و در امر ما رعايتى از رسول خدا(ص) نكردند. 📋《إِنَّ يَوْمَ اَلْحُسَيْنِ(ع) أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِيزَنَا بِأَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلاَءٍ وَ أَوْرَثَتْنَا اَلْكَرْبَ وَ اَلْبَلاَءَ》 ♦️روز شهادت حسين(ع) چشم ما را زخم كرد و اشك ما را روان ساخت و عزيز ما را در زمين كربلا خوار كرد و گرفتارى وبلا به ما دچار ساخت.(۱) 📚منبع : ۱)اقبال الاعمال ابن طاووس، ج۲، ص۵۴۴
✅هنگامى که امام حسین(ع) با سپاه اندک خویش به «قصر بنى مقاتل» رسید در آنجا خیمه اى توجّه اش را جلب کرد. حضرت(ع) پرسید : این خیمه کیست؟ گفتند : عبیدالله بن حرّ جعفى! امام(ع) حجّاج بن مسروق جعفى را به نزد او فرستاد. حجّاج به خیمه عبیدالله بن حرّ آمد، سلام کرد و گفت : اى پسر حرّ! به خداسوگند! اگر شایسته آن باشى که بپذیرى خداوند به تو کرامتى عظیم هدیه کرده است. گفت : کدام کرامت؟ حجّاج پاسخ داد : این حسین بن على(ع) است، که تو را به یارى خویش فرا مى خواند. پس اگر در رکاب آن حضرت(ع) با دشمنانش نبرد کنى، پاداش بزرگى نصیب تو خواهد شد و اگر کشته شوى، به فیض شهادت نایل گردى. عبیدالله بن حرّ گفت : 📋《وَاللهِ مَا خَرَجَتُ مِن الكُوفَةِ إلَّا مُخَافَةً أَن يُدخِلَهَا الحُسَينِ بنِ عَلِي(ع) وَ أنَا فِيهَا، فَلَا أَنصرُهُ لِأَنَّهُ لَيسَ لَهُ فِي الكُوفَةِ شِيعَةُ وَ لَا أَنصَارُ إِلَّا وَ قَد مَالُوا إلَى الدُّنيَا إِلَّا مَن عَصَمَ اللهَ مِنهُم، فَاَرجِع إِلَيهِ وَ خَبِّرهُ بِذَاكَ》 ♦️به خدا قسم! من از کوفه بیرون نیامدم مگر آن که بیم داشتم حسین بن على(ع) به کوفه قدم گذارد و من آنجا باشم و یارى اش نکنم. در کوفه هیچ یاورى نمانده مگر آن که به دنیا رو کرده است، خدمت امام(ع) برگرد و این مطلب را به عرضشان برسان! حجّاج نزد امام(ع) آمد و ماجرا را به عرض امام(ع) رساند. امام(ع) برخاست و با تنى چند از یاران خود به نزد عبیدالله بن حرّ آمد. عبیدالله از امام(ع) استقبال گرمى به عمل آورد و امام(ع) نشست و پس از حمد و ثناى الهى فرمود : اى پسر حرّ! همشهریان تو این نامه ها را برایم نوشتند و خبر دادند که همگى بر یارى من متّفق اند و در کنار من ایستاده و با دشمنانم پیکار خواهند کرد و از من خواستند که نزدشان بروم و من نیز آمدم. ولى گمان نمى کنم که آنان بر عهدشان پایدار بمانند، زیرا آنان بر کشتن پسر عمویم مسلم بن عقیل و یارانش با دشمنان همکارى کردند، و همگى با پسر مرجانه، عبیدالله بن زیاد که از من مى خواست با یزید بیعت کنم، همراه شده اند. و تو اى پسر حرّ! بدان! به یقین خداوند در برابر کارهایى که انجام داده اى و گناهانى که در ایّام گذشته مرتکب شده اى، از تو بازخواست خواهد کرد، و من در این لحظه از تو مى خواهم که با آب توبه گناهانت را شستشو دهى و تو را به یارى خاندان اهلبیت(ع) فرا مى خوانم. اگر حقّمان را به ما دادند خدا را بر آن شکر کرده و مى پذیریم و اگر آن را از ما بازداشتند و به ظلم و ستم بر ما چیره شدند، تو در طلب حق، از یاوران من خواهى بود و در هر دو صورت زیانى نخواهى دید. عبیدالله بن حرّ عرض کرد : تو را به خدا سوگند که این خواهش را از من مکن. من هر چه بتوانم از کمک هاى مالى از تو دریغ نخواهم کرد. این اسب را از من بپذیر که در پى کسى با آن روان نشدم مگر آن که بر او دست یافتم و با آن از مهلکه اى نگریختم جز آن که نجات یافتم و این شمشیر را تقدیم تو مى کنم که به هر چه فرود آوردم آن را برید. امام(ع) فرمود : 📋《یَابْنَ الْحُرِّ! ما جِیْناکَ لِفَرَسِکَ وَ سَیْفِکَ، اِنَّما اَتَیْناکَ لِنَسْاَلَکَ النُّصْرَهَ، فَاِنْ کُنْتَ قَدْ بَخِلْتَ عَلَیْنا بِنَفْسِکَ فَلا حاجَهَ لَنا فِی شَىْء مِنْ مالِکَ!》 ♦️اى فرزند حرّ! ما به قصد اسب و شمشیرت نیامدیم، ما آمدیم تا از تو یارى بطلبیم. اگر از تقدیم جانت در راه ما دریغ مى ورزى، هیچ نیازى به مالت نداریم. سپس فرمود : من از رسول خدا(ص) شنیدم که مى فرمود: 📋《مَنْ سَمِعَ داعِیَهَ اَهْلِ بَیْتی، وَ لَمْ یَنْصُرْهُمْ عَلى حَقِّهِمْ اِلاَّ اَکَبَّهُ اللهُ عَلى وَجْهِهِ فِى النّارِ》 ♦️هر کس فریاد استغاثه اهل بیت مرا بشنود و به یاریشان نشتابد، خداوند متعال وى را به رو در آتش دوزخ اندازد. آنگاه امام حسین(ع) برخاست و این آیه را تلاوت کرد : 📋《مَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدَاً》 ♦️من هرگز گمراه کنندگان را کمک کار خود بر نمی گزينم.(کهف ۵۱) سرانجام امام حسین(ع) به نزد یاران خویش بازگشت.(۱)(۲) 📚منابع : ۱)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۷۳ ۲)الإرشاد شيخ مفید، ج۲، ص۸۱
✅ابو حنیفه دینوری(متوفی سال ۲۸۲ ه.قمری) می ‌نویسد : عبیدالله بن حرّ بعد از شهادت امام حسین(علیه‌ السّلام) از اینکه امام(ع) را یاری نکرده بود، در قالب اشعاری چنین اظهار پشیمانی کرد : 📋《أَرَاهَا حَسرَةً مَا دُمتُ حَيَّاً تَرَدَّدُ بَينَ صَدرِي وَ التَّراقِي حُسَينٌ حِينَ يَطلُبُ بَذلَ نَصرِي عَلَى أهلِ العَدَاوةِ والشِقَاقِ فَلَو وَاسيتُهُ يَومَاً بِنَفسِي لَنِلتُ كَرَامَةً يَومَ التَلاقِي مَع ابنِ مُحَمَّدٍ تَفدِيهِ نَفسِي فَوَدَّعَ ثُمَّ وَلَّى بِانطِلاقِ غَدَاةََ يَقولُ لِي بِالقَصرِ قَولاً أ تَترُكُنا وتَعزِم بالفِراقِ فَلَو فَلَقَ التَلَهُّبُ قَلبَ حَيٍّ لَهَمَّ القَلبُ مِنِّي بِانفِلاقِ فَقَد فَازَ الذِّي نَصَرَ الحُسَينَ وَ خَابَ الأَخسَرونَ ذَوُو النِفَاقِ》 ♦️تا زمانی که زنده‌ام، ندامتی را در خود احساس می‌کنم که از سینه تا گلویم را فرا گرفته است. زمانی که حسین(ع) از من در برابر دشمنان و تفرقه اندازان طلب یاری کرد. اگر من جانم را تقدیم او می‌کردم، روز دیدار حق، با پسر محمد که جان فدای او باد، به کرامت نایل می‌شدم. (اما من دعوت او را اجابت نکردم و او) با من وداع کرد و سپس به سرعت رهسپار مقصدش شد. آن روز حسین در قصر (بنی مقاتل) به من می‌گفت : آیا مرا رها می‌کنی و از ما جدا می‌شوی؟ اگر دریغ و افسوس قلب شخص زنده‌ای را بشکافد، قلب من میخواست خود (از این حسرت) شکافته شود. به راستی آنان که حسین(ع) را یاری کردند، رستگار شدند و منافقان زیان دیدند.(۱) 📚منبع : ۱)الاخبار الطوال دینوری، ص۲۶۲
✅وقتی کاروان امام حسین(ع) در راهی که منتهی به کربلا می شد، در منزلگاه بنی مقاتل در حال حرکت بود، امام حسین(ع) سرش را روی زین مرکب گذاشت و اندکی خوابید. وقتی حضرت(ع) سر از خواب بلند کرد فرمود : 《إِنَّا لِله وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ وَ اَلْحَمْدُ لِله رَبِّ الْعالَمِین》 حضرت(ع) سه بار این جمله را تکرار کرد. حضرت علی اکبر(ع) که خیلی مراقب حال پدر بود، جلو آمد و گفت : 📋《يَا أَبَتِ! جُعِلتُ فِداكَ! مِمَّ حَمِدتَ اللهَ واستَرجَعتَ؟》 ♦️پدرجان! فدایت شوم. چرا کلمه استرجاع را جاری کردید و خدا را حمد فرمودید؟ حضرت(ع) فرمودید : در این حین که می رفتیم، خوابم برد، و دیدم هاتفی را که ندا می کرد : 📋《القَومُ یَسِیرُونَ وَ المَنایَا تَسِیرُ اِلیَهِم!》 ♦️این کاروان می‌رود، و مرگ هم اینها را بدرقه می‌کند. اینجا بود که حضرت علی اکبر(ع) سوال کرد : 📋《يا أبَتِ! ألَسنَا عَلَى الحَقِّ؟!!》 ♦️مگر ما بر حق نیستیم؟ حضرت(ع) فرمود : 📋《بَلَی وَاللهِ》 ♦️آری به خدا سوگند که ما بر حقّیم! علی‌ اکبر(ع) عرض کرد : 📋《فَاِنَنَّا اِذَاً مَانُبَالِی اَن نَمُوتَ مُحِقِّینَ!》 ♦️اگر مسیر ما مسیر حق است، دیگر باکی از مرگ نداریم! امام حسین(ع) وقتی این جمله را شنید، فرمود : 📋《جَزَاكَ اللهُ مِن وَلدٍ خَيرَ مَا جَزَى وَلَداً عَن وَالِدِهِ》 ♦️خدایت پاداشی نیکو عطا کند. نیکوترین پاداش که باید فرزندی از پدر خویش دریافت کند.(۱) 📚منبع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۸۲
✅امام حسین(ع) همواره عزتمندانه زیست و عزتمندانه به شهادت رسید. عزت همواره با نهضت امام حسین(ع) توام بود و صحنه کربلا صرفا تقابل دو سپاه یا دو لشکر نبود، بلکه تقابل نور و ظلمت، تقابل کفر و ایمان و تقابل بین عزت و ذلت بود. این طرف، وجود مبارک امام حسین(ع) که شعارش این بود : 📋«هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة» ♦️ذلّت و خواری از ما به دور است.(۱) و همچنین؛ 📋«مَوْتٌ في عِزٍّ خَيْرٌ مِنْ حَياةِِ في ذُلٍّ» ♦️مرگ با عزّت بهتر از زندگى با ذلّت است.(۲) امام حسین(ع) حتی لباس تنش ربوده شد، اما حاضر نشد، لباس ذلت بپوشد! امام حسین(ع) بدنش زیر سُمّ اسبان رفت، اما حاضر نشد، زیر بیرق طاغوت و کفر و ذلت برود! این است ! 📚منابع : ۱)اثبات الوصیة مسعودی، ص۱۶۶ ۲)بحار الانوار مجلسی، ج۴۴، ص۱۹۲ @TarikhEslam
✅کاروان امام حسین(ع) بعد از مسافت راه سخت و طولانی در روز دوم محرم سال ۶۱ هجری به سرزمین کربلا رسید. امام(ع) تا وارد سرزمین کربلا شد، غم عجیبی در قلب خویش احساس کرد. قندوزی می نویسد : 📋《وَقَفَ جَوادُ الحُسَينِ(ع)، وَكُلَّمَا حَثَّه عَلَى المَسيرِ لَم يَنبَعِثَ مِن تَحتِه خَطوَةَ وَاحِدَةَ》 ♦️مرکب امام(ع) از حرکت ایستاد و قدم از قدم بر نداشت.(۱) امام(ع) از این حرکت به شگفت آمد و فرمود : 📋《مَا يُقالُ لِهذِهِ الأَرضِ؟ فَقَالُوا : كَربَلاءُ فَبَكَى، وَ قَالَ : كَربٌ وَ بَلَاءٌ!》 ♦️نام این سرزمین چیست؟ پاسخ دادند : کربلا! پس حضرت(ع) گریه کرد و فرمود :  دشت اندوه و بلا! 📋《وَ قَبَضَ الْحُسَيْنُ(ع) قَبْضَةً مِنْها فَشَمَّها، وَ قالَ : هذِهِ وَاللهِ! هِيَ الأَْرْضُ الَّتي أخْبَرَ بِها جَبْرَئيلُ رَسُولَ اللهِ(ص) أَنَّني أُقْتَلُ فيهَا》 ♦️آن گاه كه به امام حسين(ع) مُشتى از خاك آن جا را برگرفت و بوييد و فرمود : به خدا سوگند اين همان سرزمينى است كه جبرئيل به پيامبر خدا(ص) خبر داده که من در آن كشته مى شوم.(۲) سپس حضرت(ع) خطاب به اهل بیت و کاروان فرمود : 📋《قِفُوا وَ لا تَرْحَلُوا مِنْها!  اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ》 ♦️همین جا توقّف کنید و از آن کوچ نکنید. پروردگارا! پناه می برم به تو از دشت اندوه و بلا! سپس فرمود : 📋《هَذَا مَوْضِعُ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ! انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَكُ دِمَائِنَا وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا بِهَذَا حَدَّثَنِي جَدِّي رَسُولُ اللهِ(ص)》 ♦️منزلگه مقصود ما همین جاست! همين جا، جاى پياده شدن ما و محل ريختن خون ما و محل قبرهاى ماست. جدّم رسول خدا(ص) به من چنين خبر داده است.(۳) لذا امام حسین(ع) دستور داد بارها را بگشایند و خیمه ها را برپا کنند. 📚منابع : ۱)ينابيع المودّة قُندوزی، ص۴۰۶ ۲)تذكرة الخواصّ سبط بن جوزی، ص۲۵۰ ۳)اللهوف ابن طاووس، ص۸۰ @TarikhEslam
✅بعد از استقرار امام حسین(ع) در کربلا، زمین کربلا را از صاحبان زمین خریدند. شیخ بهایی از احمد بن داوود قمی نقل می کند که؛ 📋《اَنَّ اَلْحُسَيْنَ(ع) اشْتَرَى النَّوَاحِيَ الَّتِي فِيهَا قَبْرُهُ مِنْ أَهْلِ نَيْنَوَى وَ الْغَاضِرِيَّةِ بِسِتِّينَ أَلْفِ دِرْهَم وَ تَصَدَّقَ بِهَا عَلَيْهِمْ وَ شَرَطَ أَنْ يُرْشِدُوا إِلَى قَبْرِهِ وَ يُضَيِّفُوا مَنْ زَارَهُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ‏》 ♦️امام حسین(ع) زمين منطقه كربلا را [از هر طرف به اندازه چهار میل] به شصت هزار درهم خريد و آن را دوباره به مالكان صدقه داد و شرط كرد كه آنها زائران را سه روز ميهمان كنند و به مزار حضرت راهنمایی کنند.(۱) در حدیثی امام صادق(ع) فرمود : 📋«إِنَّهُم لَم يَفُوا بِالشَّرطِ» ♦️ولی آنان به شرط خود وفا نکردند.(۲) 📚منابع : ۱)مستدرك الوسائل محدث نوری، ج۱۴، ص۶۱ ۲)مقتل الحسین(ع) مقرم، ص۱۹۶ @TarikhEslam
✅خوارزمی می نویسد : امیرمؤمنان علی(ع) هنگامی که به صِفّین می رفت، در کربلا فرود آمد و به ابن عبّاس فرمود : 📋《أَ تَدرِی مَا هَذِهِ البُقعَهُ؟》 ♦️می دانی این مکانْ کجاست؟ ابن عبّاس گفت : نه! امام(ع) فرمود : 📋《لَو عَرَفتَها لَبَکَیتَ بُکَائِی! ثُمَّ بَکَی بُکَاءً شَدِیدَاً! ثُمَّ قالَ : مَا لِی وَ لِآلِ أبِی سُفیَانَ؟!》 ♦️اگر این مکان را می شناختی، همچون من می گریستی! و آن گاه، گریه شدیدی کرد و فرمود : من با آل ابوسفیان، چه کار دارم؟! 📋《ثُمَّ التَفَتَ إلَی الحُسَینِ(ع) وَ قَالَ : صَبرَاً یَا بُنَیَّ! فَقَد لَقِیَ أبُوکَ مِنهُم مِثلَ الَّذی تَلقَی بَعدَهُ!》 ♦️آن گاه امیر مؤمنان(ع) به امام حسین(ع) رو کرد و فرمود : شکیبا باش! پسر عزیزم! پدرت هم از آنان، همانند آنچه تو پس از او خواهی دید، می بیند.(۱) 👤شیخ صدوق در روایتی دیگر آورده است که؛ امام علی(ع) هنگامی که در سرزمین کربلا توقف کردند، نماز صبح را در آنجا به جا آورد، سپس مقداری از خاک آن زمین را برداشت و بویید و فرمود : 📋《وَاهَاً لَکِ اَیَّتُهَا التُّرْبَهُ لَیُحْشَرَنَّ مِنْکِ قَوْمٌ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ بِغَیْرِ حِسَابٍ》 ♦️شگفتا از تو ای خاک! قومی از تو بیرون می آیند که قیامت بی حساب وارد محشر می شوند.(۲) سپس به زمین اشاره کردند و فرمودند : 📋《مَناخُرُ مَسَارِعُ عُشَّاقٍ شُهَداءٌ لایَبِقُهُم کَانَ قَبلَهُم وَ لا یَلحَقُهُم مَن بَعدَهُ》 ♦️اینجا سواران و قتلگاه عاشقان است، شهيدانى كه نه پيشینيان بر آنان سبقت جسته‌اند و نه آيندگان به مقام آنان خواهند رسید.(۳) 👤همچنین ابن اثیر در روایتی دیگر می نویسد : راوی می گوید : 📋《فَخَرَجتُ مَعَهُ عَلَى شَاطِئِ الفُرَاتِ، فَعَدَلَ عَنِ الطَّرِيقِ وَ وَقَفَو وَقَفنَا حَولَهُ، فَقَالَ بِيَدِهِ : هَذَا مَوضِعُ رِوَاحِلِهِم، وَ مُنَاخُ رِكَابِهِم وَ مُهَرَاقُ دِمَائِهِم، بِأَبي مَن لَا نَاصِرَ لَهُ فِي الأَرضِ وَ لَا فِي السَّمَاءِ إلَّا اللهُ!》 ♦️به همراه امام علی(ع) بر کناره فرات بیرون آمدیم که ایشان از راه کناره گرفت و ایستاد و ما هم گرد او ایستادیم. ایشان با دستش اشاره کرد و فرمود : این جا جایگاه اسباب سفر و خوابگاه مرکب هایشان و محل ریختن خونشان است! پدرم فدای آن که در زمین و آسمان یاوری جز خدا ندارد. راوی می گوید : 📋《فَلَمَّا قُتِلَ الحُسَينُ(ع) خَرَجتُ حَتَّى أَتَيتُ المَكَانَ الذَّي قَتَلُوُهُ فِيهِ، فَإِذَا هُوَ كَمَا قَالَ! مَا أَخَطَأَ شَيئَاً》 ♦️هنگامی که امام حسین(ع) کشته شد بیرون آمدم تا به مکانی که او را در آن جا کشته بودند رسیدم. درست همانگونه بود که امام علی(ع) گفته بود و حرفش کوچکترین خطایی نداشت.(۴) 📚منابع : ۱)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۱، ص۱۶۲ ۲)امالی شیخ صدوق، ص۱۳۶ ۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۱، ص۲۹۵ ۴)اسد الغابة ابن اثیر، ج۲، ص۳۸۹ @TarikhEslam
اطلاعیه یک نفر از عزیزان معمم که آمادگی لازم جهت همراهی با " اردوی جهادی بسیج دانشجویی بمدت ۳ روز از دوشنبه تا پنجشنبه به منطقه خاروانا" را دارند، مشخصات خود را به شماره ۰۹۱۴۳۱۷۸۵۸۸ ارسال فرماید.
جلسه اول_ دوم محرم_استادهیدجی.m4a
40.26M
سخنرانی حضرت استاد فاضلی هیدجی مدرسه طالبیه
✅پس از آمدن عُبيدالله بن زياد به كوفه و تحویل گرفتن دارالعماره از نعمان بن بشیر، به دستور یزید، عمر بن سعد را به حكومت ری و دَسْتبى منصوب و به سرکوبی شورش ديلميان مأمور کرد. عمر بن سعد طبق دستور با چهار هزار سپاهى در بيرون كوفه اردو زد و آماده حركت به سوی ری شد، اما خبر حركت امام حسين(ع) به سوی كوفه، عبيدالله بن زياد را واداشت تا ابن سعد را برای مقابله با امام(ع) به كربلا بفرستد. وی ابتدا از اين كار سرباز زد، اما وقتى عبيدالله بن زياد او را تهديد كرد كه يا بايد به مقابله با حسين(ع) برود و يا فرمان حكومت را باز پس دهد. ابن سعد مأموريت جديد را پذيرفت و با سپاهيان تحت امر خود به سوی كربلا حركت كرد و در روز دوم محرم سال ۶۱ هجری وارد كربلا شد.(۱) ابن شهر آشوب می نویسد : 📋《أَقْبَلَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ فِي أَرْبَعَةِ آلاَفٍ حَتَّى نَزَلَ بِالْحُسَيْنِ(ع)》 ♦️عمر بن سعد با سپاه چهار هزار نفری از اهل کوفه به کربلا وارد شد.(۲) فرستاده عمر بن سعد نزد امام حسین(ع) آمد. سلام کرد و نامه ابن سعد را به امام(ع) تقدیم نمود و عرض کرد : مولاى من! چرا به دیار ما آمده اى؟ امام حسین(ع) در پاسخ فرمود : 📋《کَتَبَ إِلَىَّ أَهْلُ مِصْرِکُمْ هذا أَنْ أَقْدِمَ، فَأَمّا إِذْ کَرِهُونِی فَأَنَا أَنْصَرِفُ عَنْهکُم》 ♦️اهالى شهر شما به من نامه نوشتند و مرا دعوت کرده اند، و اگر از آمدن من ناخشنودند باز خواهم گشت!(۳) امام(ع) به فرستاده عمرسعد فرمود : 📋《بَلِّغْ صاحِبَکَ عَنِّی اِنِّی لَمْ اَرِدْ هذَا الْبَلَدَ، وَ لکِنْ کَتَبَ إِلَىَّ أَهْلُ مِصْرِکُمْ هذا اَنْ آتیهُمْ فَیُبایَعُونِی وَ یَمْنَعُونِی وَ یَنْصُرُونِی وَ لا یَخْذُلُونِی فَاِنْ کَرِهُونِی اِنْصَرَفْتُ عَنْهُمْ مِنْ حَیْثُ جِئْتُ》 ♦️از طرف من به امیرت بگو، من خود به این دیار نیامده ام، بلکه مردم این دیار مرا دعوت کردند تا به نزدشان بیایم و با من بیعت کنند و مرا از دشمنانم بازدارند و یاریم نمایند، پس اگر ناخشنودند از راهى که آمده ام باز مى گردم.(۴) وقتى فرستاده عمر بن سعد بازگشت و او را از جریان امر با خبر ساخت، ابن سعد گفت : امیدوارم که خداوند مرا از جنگ با حسین(ع) برهاند و نامه ای به عبیدالله بن زیاد نوشت. عمر سعد در این نامه نوشته بود : من همین که به کربلا رسیدم، رسولی را فرستادم تا با امام حسین(ع) مذاکره کند و از او بپرسد برای چه آمده است؟ پاسخ او این بود که مردم کوفه نامه نگاشته و از من درخواست آمدن کرده اند و من به درخواست آنان پاسخ گفته ام. اگر اکنون تغییر نظر داده اند باز می گردم.(۲) حسان بن فائد بن بکیر العبسی می گوید : در هنگام دریافت نامه عمر بن سعد، من نزد عبیدالله بن زیاد بودم، همین که نامه را خواند این شعر را زمزمه کرد : 📋《اَلْآنَ إِذْ عَلِقَتْ مَخَالِبُنَا بِهِ يَرْجُو اَلنَّجَاةَ وَ لاٰتَ حِينَ مَنٰاصٍ》 ♦️اکنون که پنجه‌های ما در گلوگاه اوست به رهایی می‌اندیشد، اما دیگر گریزگاهی نیست. و نوشت : 📋《اِعْرِضْ عَلَى اَلْحُسَيْنِ(ع) أَنْ يُبَايِعَ يَزِيدَ وَ جَمِيعَ أَصْحَابِهِ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ رَأَيْنَا رَأْيَنَا وَ إِنْ أَبَى فَأْتِنِي بِهِ》 ♦️از حسین(ع) و یارانش برای یزید بن معاویه امیرالمومنین(ع) بیعت بگیر تا بیندیشیم چه کنیم. و گرنه او را نزد ما بیاور!(۳) 📚منابع : ۱)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، صص۱۷۶-۱۷۷/ الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۸۵ ۲)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۸۸ ۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۸۵ @TarikhEslam
✅عمر بن سعد نامه‌ ای به عبیدالله زیاد نوشت و شرح واقعه کرد. در این نامه نوشته بود : 📋《أَمَّا بَعْدُ؛ فَإِنِّي حَيْثُ نَزَلْتُ بِالْحُسَيْنِ بَعَثْتُ إِلَيْهِ رَسُولِي، فَسَأَلْتُهُ : عَمَّا أَقْدَمَهُ، وَ مَا ذَا يَطْلُبُ وَ يَسْأَلُ؟ فَقَالَ : كَتَبَ إِلَيَّ أَهْلُ هَذِهِ اَلْبِلاَدِ وَ أَتَتْنِي رُسُلُهُمْ فَسَأَلُونِيَ اَلْقَدُومَ فَفَعَلْتُ، فَأَمَّا إِذْ كَرِهُونِي فَبَدَا لَهُمْ غَيْرَ مَا أَتَتْنِي رُسُلُهُمْ فَأَنَا مُنْصَرِفٌ عَنْهُمْ》 ♦️من همین که به کربلا رسیدم، رسولی را فرستادم تا با امام حسین(ع) مذاکره کند و از او بپرسد برای چه آمده است؟ پاسخ او این بود که مردم کوفه نامه نگاشته و از من درخواست آمدن کرده اند و من به درخواست آنان پاسخ گفته ام. اگر اکنون تغییر نظر داده اند باز می گردم. نامه در همان روز به عبیدالله رسید. حسان بن فائد بن بکیر العبسی می گوید : در هنگام دریافت نامه عمر بن سعد، من نزد عبیدالله بن زیاد بودم، همین که نامه را خواند این شعر را زمزمه کرد : 📋《اَلْآنَ إِذْ عَلِقَتْ مَخَالِبُنَا بِهِ، يَرْجُو اَلنَّجَاةَ وَ لاٰتَ حِينَ مَنٰاصٍ》 ♦️اکنون که پنجه‌های ما در گلوگاه اوست به رهایی می‌اندیشد، اما دیگر گریزگاهی نیست!(۱) پس عبیدالله در جواب نامه عمر بن سعد نوشت : 📋《اِعْرِضْ عَلَى اَلْحُسَيْنِ(ع) أَنْ يُبَايِعَ يَزِيدَ وَ جَمِيعَ أَصْحَابِهِ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ رَأَيْنَا رَأْيَنَا وَ إِنْ أَبَى فَأْتِنِي بِهِ》 ♦️از حسین(ع) و یارانش برای یزید بن معاویه امیرالمومنین(ع) بیعت بگیر تا بیندیشیم چه کنیم. و گرنه او را نزد ما بیاور!(۲) به نقل بلاذری عبیدالله بن زیاد نوشت : 📋《أَمَّا بَعْدُ فَحُلْ بَيْنَ اَلْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِهِ وَ بَيْنَ اَلْمَاءِ فَلاَ يَذُوقُوا مِنْهُ قَطْرَةً كَمَا صُنِعَ بِالتَقِيِّ اَلنَّقِيِّ عُثْمَانَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ اَلْمَظْلُومِ》 ♦️و اما بعد، حسین(ع) و یارانش را از آب فاصله بیانداز! نباید یك جرعه آب بنوشد، هم چنان كه این كار، نسبت به عثمان بن عفان پرهیزكار انجام شد.(۳) در نقلی دیگر آمده است که عبیدالله در جواب نوشت : 📋《أَمَّا بَعْدُ،.. فَاعْرِضْ عَلَى اَلْحُسَيْنِ(ع) أَن يُبَايِعَ لِيَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ هُوَ وَ جَمِيعُ أَصْحَابِهِ، فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ رَأَيْنَا رَأْيَنَا، وَ اَلسَّلاَم》 ♦️از حسین بن على(ع) بخواه، تا او و تمام یارانش با یزید بیعت کنند. اگر چنین کرد، ما نظر خود را خواهیم نوشت، والسلام! وقتی نامه ابن زیاد به دست ابن سعد رسید، گفت : 📋《قَدْ حَسِبْتُ أَنْ لاَ يَقْبَلَ اِبْنُ زِيَادٍ اَلْعَافِيَةَ》 ♦️تصوّر من این است که عبیدالله بن زیاد، خواهان عافیت و صلح نیست!(۴) عمر سعد، متن نامه عبیدالله بن زیاد را نزد امام حسین(ع) فرستاد. امام حسین(ع) فرمود : 📋《لا أُجیبُ اِبْنَ زِیادَ بِذلِکَ اَبَداً، فَهَلْ هُوَ إِلاَّ الْمَوْتَ، فَمَرْحَبَاً بِهِ》 ♦️من هرگز به این نامه ابن زیاد پاسخ نخواهم داد. آیا بالاتر از مرگ سرانجامى خواهد بود؟! خوشا چنین مرگى!(۵) 📚منابع : ۱)وقعة الطّف یوسفی غروی، ص۱۸۵ ۲)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۸۸ ۳)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۱۸۰ ۴)وقعة الطّف یوسفی غروی، ص۱۸۵ ۵)اخبار الطوال دینوری، ص۲۵۴ @TarikhEslam
السلام علیک یا ابا عبدالله به اطلاع طلاب و فضلای محترم میرساند: عزیزانی که بصورت جهادی و آزاد ( بدون حکم تبلیغی ) در دهه اول محرم به تبلیغ اعزام شده اند جهت ساماندهی و... مشخصات و شماره تماس خود را هرچه سریع تر به سامانه ۳۰۰۰۷۶۵۰۰۰۶۸۶۸ ارسال فرمایند.
هدایت شده از قاسم زاده
دوره‌ۍ آمـوزش مجـازۍ 📱 امــر به معــروف و نهــی از منڪـر (عمومـی،تکمیـلی،کاربـردی،بصیـرتی،تربیـت مربـی) با تدریس استاد توانمند کشوری 🌟 🌟 🗓طول‌ دوره : ۲۵ روز ⏰ با صرف روزی : ۱۵ دقیقه 🔔شروع دوره : ۱۵ ام هرمـاه ثبـت نام با ارســال ڪلمـه‌ۍ معــروف به👇🏼 @vajeb123 در یڪی از پیام رسانهاۍ 🌼ایتا 🌼گپ 🌼آی‌گپ 🌼سروش 🌼روبیکا 🌼بله🌼 هزینه‌ۍ دوره در ازاۍ👇🏼 ✨ارائه محتوای آموزشی ✨بهره مندی ازپشتیبان آموزشی ✨ارائه گواهی الکترونیکی معتبر ✨عضویت در باشگاه کاربران ✨شرکت در جلسات آنلاین استاد ✨اپلیکیشن(برنامه کاربردی) رایگان آموزشی ✨دریافت فایل کتاب دوره فقط 0⃣5⃣ هزار تومان🤩 و طرح 👇🏼 فقط ارائه‌ۍ محتواۍ آموزشی 💥گواهی به عنـوان دوره ضمـن خدمـت در ادارات قابل پذیـرش است. 💎مرکز تخصصی آموزش و احیای واجب فراموش شده... ‌╔═💎💫═══╗ @aamerin_ir ╚═══💫💎═╝ به کانال آمرین بپیوندید👆
✅در روز چهارم محرم، عبیدالله بن زیاد مردم كوفه را در مسجد جمع كرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را برای شركت در جنگ با امام حسین(ع) تشویق و ترغیب نمود و گفت : 📋《أَيُّهَا النَّاسِ! إِنَّكُم بَلَوتُم آلَ أَبِي سُفيَانَ فَوَجَدتُمُوهُم كَمَا تُحِبُونَ وَ هَذَا أَمِيرُالمُؤمِنِينَ يَزِيدُ، قَد عَرَفتُمُوهُ حُسنَ السِّيرَةِ مَحمُودَ الطَّرِيقَةِ، مُحسِنَاً إلَى الرَّعِيَةِ، يُعطَي العَطَاءَ فِي حَقِّهِ ، قَد أَمَنَت السُبُلِ عَلَى عَهدِهِ وَ كَذَلِكَ كَانَ أَبُوهُ مُعَاوِيةَ فِي عَصرِهِ، وَ هَذَا اِبنُهُ يَزِيدُ مِن بَعدِهِ، يُكَرِّمُ العِبَادَ ، وَ يُغنِيهُم بِالاَموَالِ، وَ يُكَرِّمُهُم، وَ قَد زَادَكُم فِي أَرزَاقِكُم مِاَئةَ مَائَةَ، وَ أَمَرَنِي أَن اَوَفَرَهَا عَلَيكُم وَ اَخرَجَكُم إلَى حَرْبِ عَدُوِّهِ الحُسَينَ فَاسمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا!》 ♦️ای مردم! خاندان ابوسفیان را آزمودید و آنها را چنان که می‌خواستید، یافتید! و یزید را می‌شناسید که دارای رفتار و روشی نیکوست که به زیردستان احسان می‌کند و بخشش‌های او بجاست! و پدرش نیز چنین بود! اکنون یزید دستور داده تا بین شما پولی را تقسیم نمایم و شما را به جنگ با دشمنش حسین(ع) بفرستم. پس به او گوش فرا دهید و از او اطاعت کنید.(۱) و به نقل از علامه مجلسی در ادامه نیز گفت؛ 📋《وَ أَمَرَهُم أَن يَخرُجوا إِلَى حَرْبِ اَلْحُسَيْنِ(ع)، وَ يَكُونُوا عَونَاً لِابنِ سَعدِِ عَلَى حَربِهِ، فَأَوَّلُ مَن خَرِجَ شِمرُ بنُ ذِي الجُوشَن فِي أَربَعَةِ آلَافِِ ، فَصَارَ ابنَ سَعدِِ فِي تِسعَةِ آلَافِِ، ثُمَّ أَتبَعَهُ بِيَزِيدَ بنَ رَكَابِِ الكَلبِي فِي أَلفَينَ، وَالحُصَينِ بنِ نُمَيرِ السَّكُونِي فِي أَربَعَةِ آلَافِِ، وَ فُلَانَاً المَازِنِي فِي ثَلَاثَةِ آلَافِِ، وَ نَصرَ بنَ فُلَانِِ فِي ألفَينَ فَذَلِكَ عِشرُونَ أَلفَاً》 ♦️عبیدالله مردم را برای جنگ با امام حسین(ع) ترغیب و تحریک نمود و به دنبال آن ۱۳ هزار نفر در قالب ۴ گروه كه عبارت بودند از : ۱)شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار نفر؛ ۲)یزید بن ركاب كلبی با دو هزار نفر؛ ۳)حصین بن نمیر با چهار هزار نفر؛ ۴)مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر؛ به سپاه عمر بن سعد پیوستند. به هم پیوستن نیروهای فوق از این روز تا روز عاشورا بوده است.(۲) 📚منابع : ۱)مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، ج۱، ص۹۷ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۳۸۶ @TarikhEslam313
✅دینوری می نویسد : بعد از سخنان عبیدالله بن زیاد در مسجد کوفه و تحریک کوفیان برای جنگ با امام حسین(ع)، نیروهای کمی برای عمر بن سعد در کربلا اعزام شد. عبیدالله از شبث بن ربعی نیز درخواست کرد که به سپاه عمر بن سعد ملحق گردد. او که ابتدا برای حضور در واقعه عاشورا و جنگ با امام حسین(ع) تمایلی نداشت و هنگامی ابن زیاد از او خواست به سپاه عمر بن سعد بپیوندد، تظاهر به بیماری کرد تا در مقابل امام(ع) قرار نگیرد. اما وقتی ابن زیاد به او گفت : 📋《أتَتَمارَضُ؟! إِن کُنتَ فِی طَاعَتِنَا فَاخرُج إلَی قِتَالِ عَدُوِّنَا!》 ♦️آیا تظاهر به بیماری می کنی؟ اگر مطیع مایی به جنگ دشمن ما برو! سپس؛ 📋《فَخَرَجَ إلَی عُمَرَ بنِ سَعدٍ فِی ألفِ فَارِسٍ بَعدَ أن أکرَمَهُ ابنُ زِیادٍ وَ أعطَاهُ وَ حَبَّاهُ》 ♦️پس شبث با هزار سوار کار جنگی بعد از اینکه عبیدالله آنان را از اکرام و عطایا بی نصیب نگذاشت، به سمت کربلا حرکت کرد.(۱) شبث‌ روز پنجم‌ محرم‌ وارد کربلا شد و تحت‌ فرمان‌ عمر بن‌ سعد قرار گرفت‌. از طرفی همچنان بر سپاه دشمن فوج فوج نیرو اضافه می شد و از طرفی عبیدالله مانع پیوستن برخی کوفیان به سپاه امام حسین(ع) شد. عبیدالله بن زیاد به زحر بن قیس که رئیس پاسبانان کوفه بود، دستور داد تا خروجی های شهر کوفه را ببندد تا کسی از اهالی کوفه به امام حسین(ع) ملحق نشود.(۲) به‌ نوشته‌ منابع‌ ابن‌زیاد در فاصله‌ روزهای‌ سوم‌ تا دهم‌ محرم‌ افراد دیگری‌ را به‌ همراه‌ جنگجویان‌ به‌ کربلا فرستاد. 📚منابع : ۱)اخبار الطّوال دينوری، ج۱، ص۲۵۴ ۲)مقتل الحسین(ع) مقرّم، ص۲۰۵ @TarikhEslam313
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
آشنایی اجمالی با فرقه صادق شیرازی. از زبان آیت الله اراکی