☘️مردى مهمانِ مُلّانصرالدّين بود. از مُلّا پرسيد: " شما اولاد داريد؟ "
مُلّانصرالدّين جواب داد: "بله! يك پسر دارم."
مرد گفت: " مِثل بعضی از جوانهاى اين دور و زمونه دنبال جوانگردى و عمر هٓدٓر دادن كه نيست؟ "
مُلّا گفت: " نه! "
مرد پرسيد: " اهلِ شربِ خمر و دود و دٓم و اين جور چيزهاى زشت كه نيست؟ "
مُلّا جواب داد: " ابٓداً! "
مرد گفت: " قماربازى هم كه نمى كند؟ "
مُلّا گفت: " خير! اصلاً و ابداً! "
مرد گفت: " خدا رو كُرور كُرور شكر! بايد به شما به خاطر چنين فرزند صالحى تبريك و تهنيت گفت: " آقازاده چند ساله است؟ "
مُلّانصرالدّين گفت: " شير مى خورد. همين چند ماه پيش او را خدا داده به ما😂😂
🥀🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌸
🌵 @taLkhak2 🍃🌷🍃🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی پدربزرگا با کامپیوتر کار میکنن 😍😂
🌵 @taLkhak2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوبله روی صدای داورای برنامه عصر جدید 😂😂😂 خیلی نابه
🌵 @taLkhak2
خرگوشه تو جنگل میمونه رو میبینه
میگه: به به آقا میمونه! چی کارا میکنی؟!
میمونه میگه: هیچی! این ورو نگاه میکنیم، اون ورو نگاه میکنیم، آقا شیره و خانوادهاش رو افشاگری میکنیم!
این حرف میرسه به گوش شیره، میگه: الان میرم حسابشو میرسم! میره پیش میمونه
میگه: به به آقا میمونه! چی کارا میکنی؟!
میمونه میفهمه هوا پسه، میگه: هیچی قربان، اینورو نگاه میکنیم، اونور رو نگاه میکنیم، چرت و پرت میگیم!🙈🙉🐒🐒🙊
😂😂😂😂😂😂😂
🌵 @taLkhak2
نباید اینقدر نسبت به جان بی گناهان بی تفاوت باشیم.
مرگ بر آمریکا ✊
مرگ بر دیکتاتور ✊
مرگ بر اصل نظام لیبرال سرمایه داری ✊
به مردم آمریکا می گوییم:
نترسید نترسید، ما هم با شما هستیم ✌
ای مردم آمریکا/ نه تل آیو نه حیفا
باشید کف خیابان/ بدید به ظلم پایان ✋
ننگ ننگ ما/ بی بی سی صد رنگ ما 🤨
یا مسیح/ جورج فلوید 😉
ترامپ بی عاطفه/ رأی ما رو پس بده 😐
عه! ببخشید مورد آخری را باید بعد از انتخابات ۲۰۲۰ بگید 😏
@taLkhak2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امان از کرونا از این دستکش ها خسته شدم می خورمش😩😩
🌵 @taLkhak2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ادای مامانشو درمیاره😐😂😂
🌵 @taLkhak2
💢#حکایت_روز💢
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
✅ #گهی_زین_به_پشت
رستم، پهلوان نامدار ایرانی در یک باغ خوش آب و هوا توقف کرد تا هم خستگی نبرد سنگینش با افراسیاب را از تن به در کند. هم اسب با وفایش رخش ، نفسی تازه کند.
پس از خوردن نهار ، پلک هایش سنگین شد و کنار آتش خوابش برد . رخش هم بدون این که افسارش به جایی بسته باشد، تنها ماند!
افراسیاب با خودش فکر کرد که موفقیت رستم تنها به خاطر قدرت خودش نیست بلکه اسب او در این پیروزی خیلی نقش داشته
پس سربازانش را برای دزدیدن رخش فرستاد. آن ها که از قدرت رخش خبر داشتند برای به دام انداختنش یک طناب بسیار بلند و محکم آورده بودند،
وقتی رخش حسابی از رستم دور شد، طناب بلند رابه سمتش پرتاب کردند. رخش که بسیار باهوش و قوی بود با حرکتی جانانه خودش را نجات داد و فرار کرد.
رستم بیدار شد. جای خالی رخش را دید. زین او را در دست گرفت و از روی رد پاهایی که به جا مانده بود توانست او را پیدا کند.
بعد با صدای بلند به رخش گفت: « می دانی در حالی که زین تو را به دوش داشته ام چه قدر راه آمده ام؟ »
بعد برای دلداری خودش دوباره گفت: « عیبی ندارد. رسم زمانه این است. گاهی من باید سوار زین بشوم و گاهی زین سوار من. »
از زمانی که فردوسی این داستان را روایت کرد و این بیت را سرود، رسم شد هر وقت کسی به سختی و مشکل دچار شود به او چنین بگویند:
چنین است رسم سرای درشت
گهی پشت بر زین، گهی زین به پشت
📚#ضرب_المثل
🆔 @ShiaLine
📲 #با_ما_همراه_باشید