بسم الله الرحمن الرحیم.
النحو الوافی
تنبه دوم تا پایان صفحه ۵۷.
علامات مشترک بین مضارع و امر.
۱.نون تاکید،چه خفیفه و چه ثقیله.
۲.یا مخاطبة.
####توجه### زمان امر،مستقبل است و هدف از این استقبال دو امر است.
۱.حصول ما لم یحصل یعنی بدست اوردن چیزی که حاصل نیست.
۲.دوام ما هو حاصل یعنی ادامه بدی آن چه که هست،مثل قول خدای تعالی در امرش به نبی (صل الله علیه و آله)یا ایُها النبیُّ اِتَقِ الله.
گاهی خیلی کم مراد از امر،معنای ماضی است و این زمانی است که از امر اراده خبر شود،
مثل اُقتُلْ و لا لومَ علیک یعنی کشتی و سرزنشی بر تو نیست.
@talcheslkotob
بسم الله الرحمن الرحیم.
النحو الوافی
خلاصه صفحه ی ۵۷ تا صفحه ۶۰.
المسئلة الخامسة.
الحرف.
به حروف زیر توجه بفرماید.
من،الی،فی،علی،لم،انْ،انَّ،حتی،لا،هل.
اولا،
تمام این حروف،تا زمانی که مفرد هستند و وارد جمله و کلام نشده اند،معنایی ندارد اما وقتی وارد کلام یا جمله شوند معنایی برایشان ظاهر میشود که از قبل نداشته اند.
مثال،سافرت من القاهره،مراد از این جمله اخبار به وقوع سفری است که آغاز آن سفر شهر قاهره بوده است،
پس کلمه مِن معنای جدیدی به خود گرفته،که ظاهر شده است در مابعد خودش(القاهره)که بدون قاهره بی معنا میشود
(یعنی از،به تنهایی معنایی ندارد)،این معنایی را که در غیر ایجاد شده ابتداء گویند.
و چنین است حالت سایر حروف خواه حرف،جار باشد یا غیر جار.
ثانیا،
در این حروف زمانی مقترن و همراه نیست.
پس حرف را چنین تعریف میکنیم،اولا حرف کلمه ی که خودش به تنهایی دلالت بر معنایی ندارد،اما وقتی در جمله می آید معنایی را در غیر خودش ایجاد میکند و ثانیا مقترن به زمان نیست.
@talcheslkotob
تلخیص الکتب.:
بسم الله الرحمن الرحیم.
کانال تلخیص الکتب،اختصاص داده شده به خلاصه گویی کتب نحوی.
با زبان بسیار ساده و به دور از پیچدگی ها.
به کانال ما بپیوندید برای فهم دقیق نکات نحوی
مختص به طلاب و دانشجویان .
لطفا کانال را به دوستان خود معرفی بفرمایید.
@talcheslkotob
بسم الله الرحمن الرحیم.
النحو الوافی.
(ابتدای زیـادة و تفصیل صفحه ۶۰).
تمام حروف به لحاظ داشتن معنا یا عدم معنا سه قسم اند.
۱.حروف اصلی:حروفی هستند که معنای غیر مستقل دارند مانند ما نافیه در مثال ما جاء احدُ و مانند مِن در سافرت من القاهره
توجه:در مثال اول ما کلام مثبت را منفی کرده است و در مثال دوم مِن ابتدا و آغاز سفر را مشخص نموده است.
۲.حروف زائد:حروفی هستن که هیچ گونه معنایی ندارند و فقط برای تاکید و تقویت کلام می آیند
مثل باء زایده
##فایده این حروف##
کلام همراه با این حروف دو بار تکرار میشود مثلا وقتی گفته شود لیس زیدٌ بقائمٍ مثل این است که بگوییم لیس زیدٌ قائماً لیس زید قائماً.
حروف زاید همراه تاکید کننده هستند.
حروف زائد یا عمل میکنند مثل حرف باء جر یا عمل نمیکنند مثل حرف ما بعد از لفظ اذا شرطیه. اذا ما ضربتَ زیدا فاضربُک.
۳.حروف جر شبه زائد(ان شاء الله به زودی در تقسیمات حرف جر بررسی خواهد شد )
@talchelkotob
بسم الله الرحمن الرحیم.
النحو الوافی.
جلد اول.(خلاصه ی صفحه ۶۱ تا اول ۶۲ )
حروف به اعتبار عمل کردن و مهمله بودن بر دو قسم هستند.
۱.حروف عامل: حروفی که در مابعد عمل میکنند، مانند عمل جر، یا نصب، یا جزم، یا نصب و رفع به ترتیب،مثل لا نفی جنس
یا رفع و نصب به ترتیب، مثل ماء نفی.
۲.حروف مهمل:حروفی هستند که عمل سابق را ندارند،مثل تنوین
و
مثل ادوات استفهام و جواب(هَل و لا و نَعَمْ)
نکته اول: بعضی از علمای نحو به حروف جر میگویند حروف اضافه زیرا حروف جر،معنای افعال و شبه افعال را به اسم ها اضافه میکنند.
توجه،منظور از شبه افعال هر لفظی که متعلَّق حروف جر میشود مانند مصدر،اسم فاعل،اسم مفعول صفت مشبهه،صیغه مبالغه اسم فعل.
مانند کتبتُ بِالقلمِ(با اون قلم،نوشتم) در این مثال،معنای کتابت به قلم اضافه شده است به کمک حرف جر.
نکته دوم:حروف یا یک حرفی اند یا دو حرفی اند یا سه حرفی یا چهار حرفی اند.
مثل حروف جر باء،فی،الی و مثل لعلَّ.
حروف بیش از پنج حرف نداریم اما پنج حرفی داریم مثل لکنَّ.
توجه:رای اصح در خصوص لکنَّ،این است که او مفرد است و مرکب نیست.
@talcheslkotob
بسم الله الرحمن الرحیم
النحو الوافی
المسئلة السادسة
العراب و البنا و المعرب و المبنی و معنی المصطلاحات السابقه.
تعریف اعراب: تغیُر علامت آخر کلمه،به سبب عواملی که داخل بر کلمه میشوند،مانند جا زیدٌ،مررتُ بزیدٍ،رایت زیداً
فایده ی اعراب:معانی مُعیّنی همچون فاعلیت،مفعولیت، بوسیله اعراب مشخص میشود(یعنی تشخیص فاعل از مفعول بوسیله اعراب مشخص میشود،
یا مثلا تشخیص مضاف الیه بودن و تابع بودن توسط اعراب است)
معرب:لفظی که اعراب بر او داخل شده
مانند زید در مثال سابق
عامل:چیزی که در کلمه تاثیر میگذارد،
مانند جاءَ،مررتُ،رایتُ.
اصل در عامل این است که ظاهر باش،ولی گاه به سبب قرائنی حذف میشود.
بناء : این ثبات و عدم تغییر در آخر بعضی کلامات را بناء گویند.
مبنی:کلمه ای که این ثبات و عدم تغیُر در آخر او باشد.
نکته اول:کلمه ی توصیف به اعراب و بنا نمیشود مگر اینکه در داخل جمله بیاید
نکته دوم:معرب بر دو قسم است،معرب منصرف و معرب غیر منصرف.
نکته سوم: نحویون به معرب منصرف،متمکن امکن گویند و به معرب غیر منصرف،متمکن گویند و به کلمه مبنی غیر متمکن گویند.
(النحو الوافی جلد اول خلاصه صفحه ی ۶۲ تا ۶۵.)
@talcheslkotob
بسم الله الرحمن الرحیم.
❤️❣️❤️❣️
❣️❤️❣️
❤️❣️❤️
❣️
❤️
النحو الوافی
المُعربُ و المَبنِی من الاَسماء و الافعال و الحُروف.
اولا
تمام حروف مبنی هستند،زیرا حروف مستقلا و منفردا معنایی ندارند،و وقتی معنایی ندارند،نمیشود اثبات کنیم برایشان کاری،یا اینکه نمیشود اثبات کرد،کاری بر آنها واقع شده و نیز تمام کننده معنایی نیستند(یعنی مسند یا مسند الیه نیستند)،پس اعراب به حروف داخل نمیشود چون هیچ احتیاجی به اعراب ندارند.
ثانیا،اسم ها مناسب اعراب هستند،چون اسم ذاتا بر معنای مستقلی دلالت دارد و این اسم گاه اثبات میشود برای او کاری(فاعل) و گاه کاری بر او واقع میشود(مفعول به )،وگاه غیر این موارد است(مضاف الیه)،و هر کدام از آن
معانی(فاعلیت،مفعولیت،مضاف الیه بودن)احتیاج دارند به علامتی که مختص به خودشان باشد و این علامت متمایز کند آنها را، از غیر خودشان،این علامت را،اعراب گویند.
توجه:اصل در اسماء معرب است به خاطر توضیح فوق،و اسم های مبنی کم هستند مشهور ترین اسماء مبنی عبارت است از
1.ضمائر
2.اسماء شرط
3.اسماء استفهام
(به شرطی که اسماء شرط و اسماء استفهام مضاف به مفرد نشوند زیرا اگر مضاف به مفرد شوند معرب اند)
4.اسماء اشاره غیر از مثنی ها 5.اسماء موصولات غیر از مثنی ها 6.اسماء افعال
7.اسماء مرکب مثل احدَ عشرَ 8.اسم لای نفی جنس
9.منادا(وقتی مفرد یا نکره مقصوده باشد)
10.بعضی متفرقات مثل حیثُ،
اسم مختوم به ویه،
یا مثل اسم بر وزن فَعالِ مثل حَذامِ و مثل اسماء اصوات مانند قاقِ(که اسم صوت برای صدای مرغ است).
نکته مهم:هر لفظی که سابقا مفرد و مبنی بوده سپس علم میگردد،واجب است آن لفظ را تنوین و اعراب دهیم
مثل اینکه اسم شخصی را امسِ (مبنی بر کسر) بگذاری پس میشود جاء امسٌ مررت بامسٍ رایت امساً
(خلاصه آخر صفحه 65 تا آخر ۶۸).
@talcheslkotob
همراهان و سروران گرامی با سلام
لطفا،نظرات و پیشنهادات خود را به آی دی زیر بفرستید.
@Saifee
بسم الله الرحمن الرحیم.
❤️❣️❤️❣️
❣️❤️❣️
❤️❣️❤️
❣️
❤️
النحو الوافی.
الافعال.
فعلها از نظر اعراب و بنی دو دسته اند.
۱.مبنی دائما مثل فعل ماضی و امر.
۲.گاه معرب و گاه مبنی هستند،مثل فعل مضارع.
کیفت بنا در ماضی سه قسم است.
الف،مبنی بر فتحَة،در صیغه های یک،و دو و چهار و پنج.(ضَرَبَ،ضَرَبا،ضَرَبَتْ،ضَرَبَتا).
توجه،اگر فعل ماضی آخرش الف بود،در صیغه اول،فتحه در تقدیر است،چون الف نمیتواند،اعراب بگیرد،مثل رَمَیٰ که مبنی بر فتحه تقدیری است.
ب:در صیغه سه مبنی بر ضم است،مانند ضَرَبُوا.
ج:فعل ماضی در سایر صیغه ها مبنی بر سکون است(ضربْنَ،ضربْتَ،ضربْتُما،ضربْتُم،ضربْتِ،ضربتما،ضربْتن،ضربْتُ،ضربْنا،و مثل اینهاست رمَیْنَ،رمیْتَ الی آخر).
احــــــوال بــــنـــی در فـــعــــل امـــر.
۱.اگر آخر فعل امر حرف عله نباشد.
الف،مبنی بر سکون،زمانی که به آخر آن چیزی متصل نشود(صیغه اول مخاطب،اضرِبْ)،یا متصل شود به آن،نون نسوة،مثل اٍضرِبْنَ
ب:مبنی بر فتحة،زمانی که متصل شود نون تاکید مثل اضربَنَّ،یا اضربَنْ
۲.اگر آخر فعل امر حرف عله باشد، در صیغه اول مخاطب
مبنی میشود بر حذف حرف عله،مثل اُدْعُ که
مبنی بر حذف واو بوده چون اصلش ادعو
بوده،یا مثل اسعَ که اصلش اسعَیٰ بوده،و یا مثل ارم ِ که اصلش ارمِیٖ بوده.
توجه اگر در این حالتِ مبنی بر حذفِ حرف عله،فعل امر نون تاکید بگیرد،حرفی که حذف شده بود، بر میگردد
مثل اُدْعُوَنَّ،اِرْمِیَنْ،اگر حرف محذوف الف باشد،در بازگشت قلب به یا میشود مثل اسعَ که در تاکیدش گویم اسعَیَنَّ
۳.چه آخرش حرف عله باشد،چه نباشد،
مبنی بر حذف نون زمانی که متصل شود به او،الف اثنین یا واو جمع،یا، یاء مخاطبة،مثل اِضْرِبا،اِرمیا،اضربوا ارموا،اضربی ارمی.
(خلاصه اواخر صفحه ۶۸ تا وسطهای صفحه ۷۰،)
@talcheslkotob
بسم الله الرحمن الرحیم.
النحو الوافی.
فعل مضارع،معرب است تا زمانی که متصل نشود به آخر آن نون تاکید،یا نون نسوة
مثل،اِنَّ الله لا یغفر ان یُشرَک به
ولی اگر متصل شود به آخر آن،نون تاکید به صورت مباشر،مبنی بر فتحة میشود
مثل،لاضربَنَّ و لاضرِبَنْ.
توجه،منظور از مباشر اتصال نون است به لام الفعل بدون هیچ فاصلی( چه فاصل ظاهری،چه مقدر)
ولی اگر اتصال غیر مباشر باشد یعنی بین فعل و نون تاکید فاصلی بیاید فعل مضارع معرب است.
فاصل بر دو قسم است.
۱.ظاهری، مثل الف اثنین مانند یَضْربانِّ
۲.تقدیری،مثل واو جمع و مثل یا مخاطبة
مانند،یضرِبُنَّ که واو در تقدیر است
و مانند یضربِنَّ که یا در تقدیر است.
و نیز اگر نون نسوة، متصل شود مباشرتا به فعل مضارع ،مبنی بر سکون میشود مثل،یضرِبْنَ،تضرِبْنَ.
###نکته####
زمانی کــه مضارع،مبنی شود،و سبقت بگیرد او را ناصبی یا جازمی،واجب است چنین بگویم،فعل مضارع،مبنی است محلا منصوب یا محلا مجزوم.
نکته،اگر فعل مضارع عطف شود به فعل مبنی،در محل نصب،فعل مضارع ای که عطف شده منصوب میشود.
مثلا ان یضرِبُنَّ زیدا و یَضْرِبَ عمرا
یضربُنَّ مبنی است و محلا منصوب ولی یضربَ معرب و منصوب است
(خلاصه صفحه،آخر ۶۸ تا پایان صفحه ۷۱)
@talcheslkotob
طلاب عزیز و سربازان خوش نام امام عصر توجه بفرمایید،
کانال زیر مختص به علاقمندان سیر و سلوک و مباحث عرفانی است
لطفا همراه ما باشید.
@seirosolok