eitaa logo
تلخیص الکتب.
1.7هزار دنبال‌کننده
58 عکس
13 ویدیو
3 فایل
خلاصه کُتُب نحوی با روشی ساده و قابل درک.
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم. النحو الوافی ادامه ی زیاده و تفصیل،صفحه 46. چهار حالت فعل ماضی. 1.معنا آن در زمان گذشته باشد اما اگر قد بر ماضی مقدم بشود دلالت دارد بر اینکه این گذشته شدن در ماضی،نزدیک به حال است. مثلا،قد ذهب زید یعنی زید تازه رفته و اگر قبل از ماضی ما نافیه بیاید دلالت دارد بر اینکه تازه این اتفاق نیفتاده مثلا ما ذهب زید دلالت دارد بر اینکه زید تازه نرفته است. 2.معنای آن در زمان حال باشد یعنی معنای آن در وقت کلام باشد. مانند الفاظ عقود و ایقاء مثل بعت و مثل افعال شروع طفق و شرع 3.معنای آن در زمان آینده باشد یعنی معنای آن بعد از کلام باشد. حالت چهارم،معنایی داشته باشد که بدون قرینه صلاحیت داشته باشد بر ماضی و مضارع دلالت کند. ##### در موارد زیر لفط ماضی دلالت بر آینده دارد. 1.معنای آن طلب باشد،یا متضمن طلب باشد مثل ساعدک الله یا عزمت علیک الا سافرت. 2.متضمن وعده ای باشد مثل اینکه در اول کتاب بگویی،شرحت لک کل الابواب 3.متضمن امیدی باشد،مثل عسی و اخواتها از افعال رجاء 4.جواب قسم باشد مثل والله لا زرت الخائن 5.فعل شرط یا جواب شرط باشد ان ضربت ضربت. توجه 2.در موارد زیر فعل ماضی صلاحیت دلالت دارد که بر حال و آینده دلالت کند. 1.بعد از همزه تسویه 2.بعد ادات تخصیص 3.بعد از کلما 4.بعد از حیث 5.بعد از اسم موصول 6.بعد از نکره عامه نکته گاهی از فعل ماضی تمام زمانها اراده میشود. مثل کان الله غفورا رحیما. @talcheslkotob
بسم الله الرحمن الرحیم النحو الوافی. زیادة و تفصیل صفحه ۵۰. فعل مضارع از نظر زمان،چهار حالت دارد. الف.صلاحیت دارد که بر حال و استقبال دلالت کند و در این حالت اعتبار حال ارجح است. ب.تعیین شود زمانش برای حال و این تَعیُن،زمانی است که همراه شود با فعل مضارع الفاظی که دلالت بر حال دارند مثل الآن،الساعة،حالا،آنفا یا خبر الفاظ شروع قرار گیرد یا اینکه نفی شود به لیس و ان نافیه و ما نافیه و لا نافیه یا اینکه داخل شود بر او لام ابتدا، یا اینکه فعل مضارع و فاعلش حال واقع شوند البته زمان آن نسبت به زمان عاملش حال است مثل جانی زیدُ یضحکُ. ج.تعیین شود زمان او برای مستقبل و این زمانی است که الفاظ مستقبل همراه فعل مضارع بیایند. مثل اذا. ج.اینکه مضارع معنایش ماضی باشد مثل مضارع ای که مقدم شود بر او لم یا لما. توجه،در موارد زیر فعل مضارع،ماضی معنا میشود ۱.اگر بر مضارع لم و لما و اذ و ربما و قد مفید معنای تقلیل مقدم شود. ۲.اگر مضارع با مرفوعش خبر کان و اخوات کان باشد به این شرط که ناسخ به صیغه ماضی باشد. ۳.اگر مضارع به ماضی عطف شود. @talcheslkotob
بسم الله الرحمن الرحیم النحو اوافی تنبیه اول بحث سابق. در موارد زیر فعل مضارع معنای مستقبل میدهد. ۱.معنای فعل مضارع و متعلقاتش در آینده محقق شوند. مثل یدخل الشهداء الجنة ۲. هل بر فعل مضارع مقدم شود.هل تضرب عمرا ۳.معنای طلب بدهد چه خودش چه به کمک الفظ دیگری مثل اول الوالداتُ یُرْضِعن اولادَهن حولین کاملین مثال دوم،لِیُنفِق ذو سعة،ربنا لا تواخذنا در مثال های دوم طلب فهمیده شده از فعل مضارع به کمک الفاظ لام امر و لای نهی است. ۴.مقدم شود بر او ادات شرط و جزا مثل ان و لو که ادات شرط هستتد. ۵. فعل مضارع در معنای وعد یا وعید به کار برده شود یُعَذِّب من یشاء و یَغفِر من یشاء. ۶.همراه شود او را ادات تاکید مثل نون تاکید یضربنَّ یضربنْ ۷.همراه شود او را لام جواب قسم. والله لاَضربُ ۸.همراه شود او را ادات رجاء. لعل الغائب یحضر ۹.مقدم شود او را ادات ناصب. ۱۰.همراه شود او را حروف تنفیس مثل سین یا سوف ### بین سین و سوف در معنا این است که سوف برای آینده دور میاید ولی سین برای آینده نزدیک است ،و در لفظ این است که سوف لام میگیرد ولی سین لام نمیگیرد مثل لَسَوفَ یُعطِیک و نیز جایز است فصل بین سوف و بین مضارع به فعل ملغی مثل سوف اخال ادری که اخال ملغی است،ولی چنین حکمی در سین جایز نیست.#### @talcheslkotob
بسم الله الرحمن الرحیم. النحو الوافی تنبه دوم تا پایان صفحه ۵۷. علامات مشترک بین مضارع و امر. ۱.نون تاکید،چه خفیفه و چه ثقیله. ۲.یا مخاطبة. ###### زمان امر،مستقبل است و هدف از این استقبال دو امر است. ۱.حصول ما لم یحصل یعنی بدست اوردن چیزی که حاصل نیست. ۲.دوام ما هو حاصل یعنی ادامه بدی آن چه که هست،مثل قول خدای تعالی در امرش به نبی (صل الله علیه و آله)یا ایُها النبیُّ اِتَقِ الله. گاهی خیلی کم مراد از امر،معنای ماضی است و این زمانی است که از امر اراده خبر شود، مثل اُقتُلْ و لا لومَ علیک یعنی کشتی و سرزنشی بر تو نیست. @talcheslkotob
بسم الله الرحمن الرحیم. النحو الوافی خلاصه صفحه ی ۵۷ تا صفحه ۶۰. المسئلة الخامسة. الحرف. به حروف زیر توجه بفرماید. من،الی،فی،علی،لم،انْ،انَّ،حتی،لا،هل. اولا، تمام این حروف،تا زمانی که مفرد هستند و وارد جمله و کلام نشده اند،معنایی ندارد اما وقتی وارد کلام یا جمله شوند معنایی برایشان ظاهر میشود که از قبل نداشته اند. مثال،سافرت من القاهره،مراد از این جمله اخبار به وقوع سفری است که آغاز آن سفر شهر قاهره بوده است، پس کلمه مِن معنای جدیدی به خود گرفته،که ظاهر شده است در مابعد خودش(القاهره)که بدون قاهره بی معنا میشود (یعنی از،به تنهایی معنایی ندارد)،این معنایی را که در غیر ایجاد شده ابتداء گویند. و چنین است حالت سایر حروف خواه حرف،جار باشد یا غیر جار. ثانیا، در این حروف زمانی مقترن و همراه نیست. پس حرف را چنین تعریف میکنیم،اولا حرف کلمه ی که خودش به تنهایی دلالت بر معنایی ندارد،اما وقتی در جمله می آید معنایی را در غیر خودش ایجاد میکند و ثانیا مقترن به زمان نیست. @talcheslkotob
تلخیص الکتب.: بسم الله الرحمن الرحیم. کانال تلخیص الکتب،اختصاص داده شده به خلاصه گویی کتب نحوی. با زبان بسیار ساده و به دور از پیچدگی ها. به کانال ما بپیوندید برای فهم دقیق نکات نحوی مختص به طلاب و دانشجویان . لطفا کانال را به دوستان خود معرفی بفرمایید. @talcheslkotob
بسم الله الرحمن الرحیم. النحو الوافی. (ابتدای زیـادة و تفصیل صفحه ۶۰). تمام حروف به لحاظ داشتن معنا یا عدم معنا سه قسم اند. ۱.حروف اصلی:حروفی هستند که معنای غیر مستقل دارند مانند ما نافیه در مثال ما جاء احدُ و مانند مِن در سافرت من القاهره توجه:در مثال اول ما کلام مثبت را منفی کرده است و در مثال دوم مِن ابتدا و آغاز سفر را مشخص نموده است. ۲.حروف زائد:حروفی هستن که هیچ گونه معنایی ندارند و فقط برای تاکید و تقویت کلام می آیند مثل باء زایده # این حروف## کلام همراه با این حروف دو بار تکرار میشود مثلا وقتی گفته شود لیس زیدٌ بقائمٍ مثل این است که بگوییم لیس زیدٌ قائماً لیس زید قائماً. حروف زاید همراه تاکید کننده هستند. حروف زائد یا عمل میکنند مثل حرف باء جر یا عمل نمیکنند مثل حرف ما بعد از لفظ اذا شرطیه. اذا ما ضربتَ زیدا فاضربُک. ۳.حروف جر شبه زائد(ان شاء الله به زودی در تقسیمات حرف جر بررسی خواهد شد ) @talchelkotob
بسم الله الرحمن الرحیم. النحو الوافی. جلد اول.(خلاصه ی صفحه ۶۱ تا اول ۶۲ ) حروف به اعتبار عمل کردن و مهمله بودن بر دو قسم هستند. ۱.حروف عامل: حروفی که در مابعد عمل میکنند، مانند عمل جر، یا نصب، یا جزم، یا نصب و رفع به ترتیب،مثل لا نفی جنس یا رفع و نصب به ترتیب، مثل ماء نفی. ۲.حروف مهمل:حروفی هستند که عمل سابق را ندارند،مثل تنوین و مثل ادوات استفهام و جواب(هَل و لا و نَعَمْ) نکته اول: بعضی از علمای نحو به حروف جر میگویند حروف اضافه زیرا حروف جر،معنای افعال و شبه افعال را به اسم ها اضافه میکنند. توجه،منظور از شبه افعال هر لفظی که متعلَّق حروف جر میشود مانند مصدر،اسم فاعل،اسم مفعول صفت مشبهه،صیغه مبالغه اسم فعل. مانند کتبتُ بِالقلمِ(با اون قلم،نوشتم) در این مثال،معنای کتابت به قلم اضافه شده است به کمک حرف جر. نکته دوم:حروف یا یک حرفی اند یا دو حرفی اند یا سه حرفی یا چهار حرفی اند. مثل حروف جر باء،فی،الی و مثل لعلَّ. حروف بیش از پنج حرف نداریم اما پنج حرفی داریم مثل لکنَّ. توجه:رای اصح در خصوص لکنَّ،این است که او مفرد است و مرکب نیست. @talcheslkotob
بسم الله الرحمن الرحیم النحو الوافی المسئلة السادسة العراب و البنا و المعرب و المبنی و معنی المصطلاحات السابقه. تعریف اعراب: تغیُر علامت آخر کلمه،به سبب عواملی که داخل بر کلمه میشوند،مانند جا زیدٌ،مررتُ بزیدٍ،رایت زیداً فایده ی اعراب:معانی مُعیّنی همچون فاعلیت،مفعولیت، بوسیله اعراب مشخص میشود(یعنی تشخیص فاعل از مفعول بوسیله اعراب مشخص میشود، یا مثلا تشخیص مضاف الیه بودن و تابع بودن توسط اعراب است) معرب:لفظی که اعراب بر او داخل شده مانند زید در مثال سابق عامل:چیزی که در کلمه تاثیر میگذارد، مانند جاءَ،مررتُ،رایتُ. اصل در عامل این است که ظاهر باش،ولی گاه به سبب قرائنی حذف میشود. بناء : این ثبات و عدم تغییر در آخر بعضی کلامات را بناء گویند. مبنی:کلمه ای که این ثبات و عدم تغیُر در آخر او باشد. نکته اول:کلمه ی توصیف به اعراب و بنا نمیشود مگر اینکه در داخل جمله بیاید نکته دوم:معرب بر دو قسم است،معرب منصرف و معرب غیر منصرف. نکته سوم: نحویون به معرب منصرف،متمکن امکن گویند و به معرب غیر منصرف،متمکن گویند و به کلمه مبنی غیر متمکن گویند. (النحو الوافی جلد اول خلاصه صفحه ی ۶۲ تا ۶۵.) @talcheslkotob
بسم الله الرحمن الرحیم. ❤️❣️❤️❣️ ❣️❤️❣️ ❤️❣️❤️ ❣️ ❤️ النحو الوافی المُعربُ و المَبنِی من الاَسماء و الافعال و الحُروف. اولا تمام حروف مبنی هستند،زیرا حروف مستقلا و منفردا معنایی ندارند،و وقتی معنایی ندارند،نمیشود اثبات کنیم برایشان کاری،یا اینکه نمیشود اثبات کرد،کاری بر آنها واقع شده و نیز تمام کننده معنایی نیستند(یعنی مسند یا مسند الیه نیستند)،پس اعراب به حروف داخل نمیشود چون هیچ احتیاجی به اعراب ندارند. ثانیا،اسم ها مناسب اعراب هستند،چون اسم ذاتا بر معنای مستقلی دلالت دارد و این اسم گاه اثبات میشود برای او کاری(فاعل) و گاه کاری بر او واقع میشود(مفعول به )،وگاه غیر این موارد است(مضاف الیه)،و هر کدام از آن معانی(فاعلیت،مفعولیت،مضاف الیه بودن)احتیاج دارند به علامتی که مختص به خودشان باشد و این علامت‌ متمایز کند آنها را، از غیر خودشان،این علامت را،اعراب گویند. توجه:اصل در اسماء معرب است به خاطر توضیح فوق،و اسم های مبنی کم هستند مشهور ترین اسماء مبنی عبارت است از 1.ضمائر 2.اسماء شرط 3.اسماء استفهام (به شرطی که اسماء شرط و اسماء استفهام مضاف به مفرد نشوند زیرا اگر مضاف به مفرد شوند معرب اند) 4.اسماء اشاره غیر از مثنی ها 5.اسماء موصولات غیر از مثنی ها 6.اسماء افعال 7.اسماء مرکب مثل احدَ عشرَ 8.اسم لای نفی جنس 9.منادا(وقتی مفرد یا نکره مقصوده باشد) 10.بعضی متفرقات مثل حیثُ، اسم مختوم به ویه، یا مثل اسم بر وزن فَعالِ مثل حَذامِ و مثل اسماء اصوات مانند قاقِ(که اسم صوت برای صدای مرغ است). نکته مهم:هر لفظی که سابقا مفرد و مبنی بوده سپس علم میگردد،واجب است آن لفظ را تنوین و اعراب دهیم مثل اینکه اسم شخصی را امسِ (مبنی بر کسر) بگذاری پس میشود جاء امسٌ مررت بامسٍ رایت امساً (خلاصه آخر صفحه 65 تا آخر ۶۸). @talcheslkotob
همراهان و سروران گرامی با سلام لطفا،نظرات و پیشنهادات خود را به آی دی زیر بفرستید. @Saifee