😍گارد طرح دار
گوشی
A۵۱
برای هماهنگی و سفارش با شماره ی
09913550204
@Mr_GSM
تماس حاصل کنید
آدرس هرند خیابان شریعتی جنب بوتیک بچگانه وروجک و روبروی مهد کودک دانش و نیایش
https://eitaa.com/tamiratmobailMrGSM
#پندانـــــــهـــ
زندگی مثل یه سکهست.
خوشی و غم هر دوی آن هستند.
در یک زمان تنها یک روی سکه نمایان است، ولی به یاد داشته باش که روی دیگر هم منتظر نوبت خودش است.
https://eitaa.com/tamiratmobailMrGSM
🔴 تلنگر
خدا یکی از خوبان و عاشقان امام زمان را رحمت کند شاید مثلا چهل سال پیش بود، سید کریم پینه دوز، هرشب جمعه به محضر آقا مشرف میشد.
در بازار تهران حجره کوچک پینه دوزی داشت، امام زمان شبهای جمعه سری به حجره اش میزد و او را میدید.
یک روز از صبح تا غروب پولی دشت نکرد،در حجره را تا انتهای شب باز گذاشت به امید مشتری, خبری نشد، زن و بچه گرسنه منتظرش بودند در خانه، حجره را بست و رفت سرکوچه ی خانه شان ایستاد، برف سنگینی میبارید گفت انقدر می ایستم تا روزی ام را مولایم حواله کند، جوانی از دور آمد و بقچه ای به او داد، گفت از طرف حضرت صاحب است، نان بود و حلوا،سید کریم میگفت عطرش آدم را مست میکند و طعم غذای بهشت دارد.
نان و حلوا را هرچه میخوردند تمام نمیشد ، سفره را که باز میکردند باز همان مقدار روز اول در سفره بود، به خانمش گفت کسی بویی نبرد از این ماجرا، زن همسایه از خانمش پرسید این عطر حلوا که کوچه را برداشته از خانه ی شماست، ماجرایی دارد؟خانمش قصه را به زن همسایه گفته بود، برای وعده ی بعدی سفره را که باز کرده بودند دیگر نانی در سفره نبود.
برداشتی آزاد از زندگی سید کریم محمودی ملقب به کریم پینه دوز
https://eitaa.com/tamiratmobailMrGSM
تعمیرات موبایل Mr.GSM
با سلام و وقت بخیر
دنبال فیلم و سریال های ایرانی
فیلم و سریال های خارجی
جنگی
طنز
سینمایی
میگردی؟
با دانلودش مشکل داری؟
نگران نباشید☺️😉
اسم فیلم از شما
فیلم از ما
با ما تماس بگیرید
tel:09913550204
@Mr_GSM
https://eitaa.com/tamiratmobailMrGSM
مدل گوشی هاتون را بفرستین
عکس گاردها را براتون میفرستم
https://eitaa.com/tamiratmobailMrGSM
اولين عشقم
سروش صحت
💎اولين عشق زندگيام مربي مهدكودكمان بود. خانم قاسمي كه او را خاله شهرزاد صدا ميكرديم به نظرم زيباترين، مهربانترين، باشعورترين و بهترين زن عالم بود و من در چهار سالگي يك دل نه صد دل عاشقش بودم... چند روز پيش سوار تاكسي كه شدم ديدم خانم قاسمي كنارم نشسته است. با همان نگاه اول شناختمش، هر چند كه سالهاي سال از آن دوره عشق و عاشقي گذشته بود. خانم قاسمي الان زن چاقي در آستانه ٨٠ سالگي بود كه كنار دخترش كه زن ميانسالي بود نشسته بود و روبهرو را نگاه ميكرد. گفتم: «سلام خانم قاسمي.» خانم قاسمي نگاهم كرد اما جواب سلامم را نداد. گفتم: «منو يادتون هست؟ شما توي مهد مربي من بوديد.» دخترش سلام و عليكي كرد و توضيح داد كه متاسفانه حافظه مادرش مخدوش شده و خاطراتش را از دست داده است. نااميد نشدم و گفتم: «من عاشق شما بودم.» خانم قاسمي نگاهم كرد و باز هم جوابي نداد. گفتم: «هنوزم عاشقتونم.» خانم قاسمي گفت: «دروغگو».
https://eitaa.com/tamiratmobailMrGSM