❗️منتظران ظهور او.....
💬 #امامسجاد علیه السلام فرمودند:
يَا أَبَا خَالِدٍ إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَيْبَتِهِ اَلْقَائِلِينَ بِإِمَامَتِهِ وَ اَلْمُنْتَظِرِينَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ مِنْ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ ....
▪️اى ابو خالد
مردم زمان غيبت او كه معتقد بامامت او هستند
و منتظر ظهورش ميباشند از مردم هر زمانى برترند
زيرا خداى تبارك و تعالى عقل و فهم و معرفتى بآنها عطا كرده است
كه غيبت نزد آنها چون مشاهده است
و آنها را در اين زمان بمانند مجاهد در ركاب
رسول خدا صلّى الله عليه و آله با شمشير قرار داده است
آنان بحق مخلصان و بدرستى شيعيان ما
و داعيان بدين خداى عز و جل در پنهان و آشكار ميباشند
و فرمود انتظار فرج از بهترين اعمال است.
📚كمال الدين جلد ۱ صفحه ۳۱۹
#حدیث_گرافی
#بحق_السجاد_اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🏴 @saritanhamasir
مداحی آنلاین - آشنایی با سیمای امام سجاد - استاد قرائتی.mp3
4.76M
🏴 #شهادت_امام_سجاد(ع)
♨️آشنایی با سیمای امام سجاد(ع)
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام و المسلمین #قرائتی
🏴 @saritanhamasir
مداحی آنلاین - روضه غسل امام سجاد - مطیعی.mp3
7.3M
🔳 #شهادت_امام_سجاد(ع)
🌴روضه غسل امام سجاد(ع)
🌴غسل فاطمه اطهر(س)
🎤 #میثم_مطیعی
⏯ #روضه
🏴 @saritanhamasir
مداحی آنلاین - می زند آتش به قلبم ماجرای نیزه ها - کریمی.mp3
3.27M
🔳 #شهادت_امام_سجاد(ع)
🌴میزند آتش به قلبم ماجرای نیزهها
🌴دیده میشد محشری از لابهلای نیزهها
🎤 #محمود_کریمی
🏴 @saritanhamasir
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱ ⚜ salehe_keshavarz ✿○○••••••══ 🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان #خیانت_شیرین 📌#قسمت_دوم
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱
⚜ @salehe_keshavarz
✿○○••••••══
🖋 به نام مهربانترین ...
📗داستان #خیانت_شیرین
📌#قسمت_سوم
#دوستم_داشت
با تمام دستپاچگی که در مصاحبه داشتم و در کمال ناباوری #قبول شدم.
مادرم خبر قبولی را بهم داد و از ادب آقای پشت تلفن کلی تعریف کرد.
باید در هفته سه روز برای انجام کارهای دفتری به شرکت می رفتم .
اولین روز کاریم مادرم هم با من آمد و کلی #نصیحتم کرد و من بدون توجه به عمق حرفهایش فقط با سر تأیید می کردم.
کارم در شرکت ساده بود .
حقوق کمی داشتم اما برای من #غنیمت بود.
از آنجایی که روابط عمومی خوبی داشتم خیلی سریع با بقیه ی کارمندان شرکت که همگی خانم بودند ارتباط برقرار کردم.
همه چیز بر وفق مرادم بود به جز یک مورد و آن هم روبرو شدن با #جناب_مدیر بود.
کلا از طرز نگاه و رفتاری که داشت خوشم نمی آمد.
سرد و مغرور به نظرم می رسید
کم حرف بود و شاید بشه گفت کمی منزوی ...
در بحث ها و صحبت های خودمانی شرکت نمی کرد .
از هر اتاقی که می گذشت صدای خنده ی خانمها #قطع می شد .
یک مرد قد بلند و لاغر اندام ، رنگ پوست او سبزه بود با موهایی پر کلاغی که چندین تار موی سفید روی شقیقه اش نمایان بود .
اما انصافا متبحر بود و #منصف و هوای کارمندانش را داشت ، برای همین هم کارمندانش با احترام خاصی که توأم با کمی ترس باشد با او رفتار می کردند .
اما من در کنارش احساس #آرامش نمی کردم .
کم کم رفتارش با من متغییر شد ...
حدودا سه ماه از کار کردنم در شرکت می گذشت ، دیگر دستش کاملا برایم رو شده بود ، مسعود به من #علاقه داشت.
از رفتار گرم و مهربانش
از نوع نگاهش
از خیره شدن های یواشکی
توجه کردنهای افراطی
از لحن حرف زدنش کاملا این علاقه هویدا بود .
حتی خانمها هم #متوجه شده بودند ، در میان حرفهایشان گاهی تیکه می انداختند و می گفتند روزهایی که در شرکت نیستم مسعود عصبی و بهانه گیر است .
با همه ی این اوصافی که می گذشت اما من از خودم خبر داشتم ، هیچ #حسی به او نداشتم ، در فرهنگ ما مردی که خانمها را به اسم کوچکشان صدا می زند و به راحتی و با صدای بلند تذکر بدهد و یا گاهی #شوخی کند و تیکه بیندازد مرد مقبولی نبود.
مرد باید مثل پدرم می بود ...
آقا و متین ...
#اتفاق_افتاد
هفته آخر اسفند بود در یک روز برفی و سرد مثل همیشه سر وقت به شرکت رسیدم ، در بسته بود ، زنگ زدم و در کمال تعجب مسعود در را برویم باز کرد ، او با لبخند و اما هر دو دستپاچه سلام علیک کردیم .
با تعجب گفت :
مگه نمی دونستی امروز شرکت تعطیله ؟
_ نه ...
متوجه نشدم
_ می خوام شرکتو جمع و جور کنم که تو تعطیلات عید نقاشی بشه .
_ به سلامتی ان شاالله ...
پس با اجازتون ...
_ حالا که تا اینجا اومدی بیا یه کمکی به ما کن ، خانم اسفندیاری هم حضور دارند ؛ کارگرها هم یکی دو ساعت دیگه می رسند.
نمی دانم چرا پذیرفتم .
رفتم داخل و مشغول کار شدم .
هر چی که شد همون روز #اتفاق افتاد ...
هیچ وقت به یک پسر نامحرم اینهمه نزدیک نشده بودم پسری که هر حرکتش نشانه ی علاقه و توجه بود .
تا آخر وقت با هم کار کردیم
انقدر محبت کرد که یخ من هم کم کم آب شد .
نمی دانم چرا آن روز به شوخیهایش می خندیدم ، خیلی حرف نمی زد اما آن روز به نظرم جذاب و خنده دار می آمد .
من می خندیدم و او گل از گلش می شکفت .
ته دلم برای همین خنده هایم احساس #گناه داشتم .
وقت نماز یک گوشه ی شرکت قامت بستم ، از رکعت دوم سنگینی نگاهش را احساس کردم ، دیگر از نمازم چیزی نفهمیدم...
#اتفاق افتاده بود.
مسعود از حصار سختی که به دورم تنیده بودم رد شده و مرا جذب محبت خودش کرده بود .
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
شیرین وقتی که این جملات را می گفت برق عجیبی در نگاهش بود.
کنجکاو بودم که از بقیه ی ماجرا سر در بیاورم .
می دانستم اگر این رابطه به ازدواج ختم شده باشد چالشهای فراوانی همراه خود خواهد داشت ...
#ادامه_دارد ...
✍صالحه کشاورز معتمدی
📤( انتشار #خاطرات_یک_مشاور بدون لینک کامل کانال #صالحه_کشاورز_معتمدی جایز است )
═══••••••○○✿
@saritanhamasir
🔹السلام علیک حین تقرأُ و تبیِّن...
🔸سلام بر تو؛ آن روزی که صحیفههای وحی را ظاهر میکنی و آیههای نور را بر مردم میخوانی و جرعههای معرفت را به کامشان میریزی...
@saritanhamasir
📚زیارت آل یاسین_مفاتیح الجنان
#سلام_علی_آل_یاسین
4_316096514810183770.mp3
1.82M
❇️ قرائت دعای "عهــــد"
🌹"روز بیست و نهم"
🗓شروع چله : ۱۴۰۱/۴/۵
✍ #نکات_دعای_عهد 29
«یاور خودساخته»💕
📜 وَأَحْيِ بِهِ عِبادَكَ... خدایا بندگانت را به وسیله او زنده فرما!
💠در آیهی ۵ سوره قصص فرموده است: «وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ»
💯در این آیه شریفه اشاره کرده که مستضعفان جهان در آینده بر بشریت حاکم خواهند شد و این منت خداوند بر بشر است تا صالحان و مستضعفان، حاکمان و وارثان زمین شوند.
🌍 اما برای اینکه صالحان روی زمین به حکومت برسند باید در دو زمینه بسیار مهم اصلاحات ریشه ای صورت بگیرد. یکی اصلاح و ابادانی زمین و دیگری اصلاح و آبادانی وجود انسانهاست.
⛅️ و زمانی امام عصر ظهور خواهد كرد كه بسترـبرای ایجاد دو انقلاب "احیای عباد"و"عمران بلاد" فراهم شده باشد و تا زمانی كه آن حضرت ظهور نكند، حاكمیت صالحان شكل نخواهد گرفت.
♻️ لذا یکی دیگر از ویژگیهای یاوران حضرت مهدی "عج" همین است که شب و روز در تلاشند تا با مبارزه ی با نفس و خودسازی، سرزمین وجودشون رو آباد کنند.
🌷 @saritanhamasir
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
الهی ...
ای نام توشیرین
ای ذات تودیرین
خوشم که معبودم تویی
خرسندم که مقصودم تویی
سلام صبحتون بخیر
الهی به امید تو💚
┄┅─✵💝✵─┅┄