تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
🖋به نام خداوند مهر آفرین ... 📕داستان #حضرت_دلبر 🔍 #قسمت_چهل_و_یکم مشخص بود جا خورده است . از ت
🖋به نام خداوند مهر آفرین ...
📕داستان #حضرت_دلبر
🔍 #قسمت_چهل_و_دوم
دنیایم رنگی شد ...
مرتضی با چشمان سبزش دنیایم را سبز و پرطراوت کرد ...
فردای آن شب زیبا در موسسه تدریس داشتم .
نزدیک ظهر پیامش رسید :
_ سلام نهار اگه جایی قول ندادی بیام دنبالت ...
+ نه قول ندادم ، دو ساعتی وقت دارم .
رفتم وضو گرفتم و کمی به خودم رسیدم .
از بالای کتابخانه عطر زنانه گرانی که پارسال هدیه گرفته بودم برداشتم و استفاده کردم .
نمازم را خواندم و سر ساعت رفتم بیرون ...
جلوی ماشینش ایستاده بود .
با عینک دودی و تیپ اسپرت
با گوشی مشغول بود .
سلام کردم و با خوشروئی در را برایم باز کرد .
ماشینش هم مثل خودش برق میزد از تمیزی ...
رفت سمت عظیمیه و انداخت جاده چالوس ...
+ کجا میبری منو ؟
_ یه جای با صفا ...
رفتیم به یکی از رستورانها و کنار رودخانه داخل یک آلاچیق زیبا نشستیم .
هوا عالی بود و زیبایی طبیعت و صدای رودخانه دلنواز هوش از سرم برده بود .
نهار سفارش دادیم ، تمام مدت مشغول حرف زدن بودیم .
مرتضی که شخصیت کم حرفی داشت . درست مثل همان سالها که به من میرسید نطقش باز شد یک ریز حرف میزد .
از خودش و کارش
از عراق و سوریه
از دانشگاه
از سردار سلیمانی و حشدالشعبی
او حرف میزد و من حسابی نگاهش میکردم .
ولی انصافا او با حیاتر از من بود و هنوز سر به زیر ...
از بس که امن بود این مرد به تقوایش ایمان داشتم و بدون ذره ای نگرانی دو ساعت وقتم را با او گذراندم .
نزدیک رفتن که شد .
رفت سر اصل مطلب ...
_ طیبه جان !
کی اجازه میدی که رسمیش کنیم ...
شما یه بله به من بدهکاریا...
واقعا نمیدانستم .
+ من تو این مورد نظری ندارم و صفر تا صد رو به خودت میسپارم .
میدونم به بهترین وجه مدیریت میکنی .
_ باشه پس امشب با مامان فاطمه و راحله برنامه ریزی میکنیم و بهت خبرشو میدم .
فقط خودت بهتر از کار من و محمد و رسول باخبری ، هفته آینده عازم هستیم .
با کمی خجالت گفت :
_ تا قبل رفتن دلم میخواد محرم بشیم .
مرتضای محجوب من ...
لبخندی زدم و گفتم همه چی به وقتش ان شاالله...
حسابی ازش تشکر کردم و رفتم به بقیه کارهام رسیدم .
شب وقتی که برگشتم خانه محمد سراغ گرفت و جریان را برایش تعریف کردم .
_ بسپارش به من مامان جان
خودم به مهدا و هدا میگم .
مرتضی هم خبرهای خوبی داشت .
میگفت خود راحله با بچه ها صحبت کرده ، رسول و جمیله حسابی استقبال کردند و تبریک گفتند ، مهدی کمی دلخوری کرده ، راحله هم از خجالتش در آمده.
آخر شب با پیامهای جمیله و عمه فاطمه مشغول بودم .
روز بعد به محض ورودم به خانه جیغ دخترها بلند شد ...
هر دو هم خوشحال بودند و هم اشک می ریختند .
محمد هم دورتر اشکهایش را پاک کرد .
هدا با هیجان میگفت :
_ من همیشه عااااشق استایل خفن این پسر عمه مرموز بودم ...
یه جوریه آدم جذبش میشه .
جذبه داره لعنتی با اون اخمش ...
با خنده گفتم :
+ خدایااااا من کجای تربیت این بچه اشتباه کردم آخه ...
چرا شما دهه هشتادیا اینقدر بی پروا شدید .
مهدا گفت :
_ ولش کن مامان جان حرص نخور .
تعریف کن ببینم چی میخواد بشه ، مردم از فضولی ...
چقدر بچه هایم منطقی بودند .
میان صحبت یاد امیر افتادم .
یاد همه سالهایی که در امر تربیت بچه ها چشمش به دهان من بود ، امیر همراه ، همین حمایتهای امیر از من و احترام من به او باعث شد که حالا سه بچه معقول و از نظر روحی و روانی سالم داشته باشیم .
+ بچه ها ممنونم ازتون ...
محمدم ممنونم که اینقدر قشنگ خواهرهاتو آماده کردی .
مهدا جان ممنونم از تو که اینجوری درکم میکنی .
هدا گلی مرسی ازت که انقدر بزرگ فکر میکنی .
ممنونم از باباتون که سه تا دسته گل واسه من یادگاری گذاشته .
با یاد امیر سکوت حکم فرما شد .
بلند شدم و رفتم به سمت اتاقم ...
+ برای ختم قرآن این هفته ی بابا جزء هاتونو تو گروه برام بنویسید ...
هر هفته با بچه ها یک ختم کامل قرآن برایش میخواندم ...
🍎 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
🖋به نام خداوند مهر آفرین ... 📕داستان #حضرت_دلبر 🔍 #قسمت_چهل_و_دوم دنیایم رنگی شد ... مرتضی با
☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️
سخت ترین جای ماجرا رویارویی من با راحله بود .
+ وای مرتضی من نمیتونم ...
اون زن به اندازه کافی سختی کشیده .
_ برو داخل ، حال تو رو فقط راحله خوب میکنه .
من نمیام که راحت حرف بزنید .
از جمیله شنیده بودم که بیماری راحله خانم روز به روز بیشتر میشد ، اما به اندازه همین دو ماهی که ندیده بودمش نحیف تر و رعشه هایش بیشتر شده بود .
ازش خجالت میکشیدم .
با همان ته لهجه زیبای عربی صحبت میکرد:
_ خوش آمدی طیبه جانم ...
خوش آمدی به خونه خودت ...
پرستارش را مرخص کرده بود .
خودم پذیرایی کردم .
سر صحبت را باز کرد .
_ سرتو بالا بگیر ...
چرا خجالت میکشی ...
مرتضی بهم گفت که به خاطر من راضی نمیشدی .
به خدا که من از همون سال که دیگه بچم نشد بهش گفتم زن بگیره ...
من تو فرهنگی بزرگ شدم که این مسئله پذیرفته شده است پس نگران حال من نباش .
هر کی جز تو بود میترسیدم که زندگی من و بچه هام خراب نشه .
ولی تو که باشی من دلم قرصه ...
خودت مراقب همه میشی .
بعد با بغض ادامه داد :
فقط قول بده که حال مرتضی همیشه خوب باشه ، این مرد تا حالا خیلی سختی کشیده .
سرم پایین بود .
+ خدا حفظتون کنه ...
چشم همه سعی خودمو میکنم .
بعد با حال خاصی تذکر داد که :
_ طیبه جان لطفا از این حرفم ناراحت نشی یااا ...
چون نمیخوام مشکلی برای هیچ کدوممون پیش بیاد ازت خواهش میکنم جایی که با هم هستید من نباشم .
میدانستم .
راحله هم یک زن بود .
با همه ظرافتهای روحیه زنانه ،
هرچند در فرهنگی بزرگ شده باشد که تعدد زوجین مرد را بپذیرد، اما با ذات خود که نمیتواند بجنگد .
هیچ زنی نمیتواند مرد خود را با کسی شریک شود .
حتی راحله ...
حالش را درک میکردم .
و پیشنهادش درست ترین پیشنهادها بود .
خاطرش را جمع کردم که همیشه تنها میروم عیادتش.
روزهای بعدی مشغول کارهایمان شدیم
عمه فاطمه برای خواندن خطبه محرمیت سفر مشهد تدارک دیده بود .
آخر یکی از شبها ...
پیام مرتضی نگرانم کرد .
_ طیبه جان ...
میتونی بیای بیرون ...
تو ماشینم جلوی خونتون ...
ببخش کارم واجبه ...
✍ صالحه کشاورز معتمدی
🍎 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh
16.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حاجی همه چیز فدای یک تار موت عزیز دل ملت❤️
ما تا قیامت قدردان فداکاری های تو هستیم.. ✋
#جان_فدا
#عزیز_ملت
🍎 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh
10.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 چالش جدید #سعیدیسم برای طرفداران ززآ :
اگه اسلام رو قبول ندارین پس چرا مهریه رو قبول دارین؟!
#نه_به_مهریه_اسلامی
#آری_به_سربازی_زنان
✍ #سعیدیسم
🍎 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh
معنی فرزند چیست ؟
فرزند ترکیب،
دو واژه است!
(فـر) در زبان زرتشت،
به معنای شکوه است!
و ( زنـد ) به معنای زندگی
❤️ فرزند یعنی شکوه زندگی
#فرزندآوری
#جمعیت
🍎 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh
11.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 معایب تک فرزندی چیست؟
🎙 حجت الاسلام عباسی ولدی
#فرزندآوری
🍎 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh
حاج علیرضا پناهیانVID_20230227_100448_712_۲۷۰۲۲۰۲۳.mp3
زمان:
حجم:
5.19M
مشکلات تربیتی دینداران
❓میگه چرا بچم نماز نمیخونه؟
حاج آقا پناهیان
#نسل_مهدوی
🍎 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh
11.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فرزندآوری #تببین #اربعین
🔶 اربعین و تبیین اهمیت فرزندآوری(در۱۲ قسمت)
👈 قسمت نهم👇
📣 پیوند ظهور و فرزندآوری
❗️زنانی که از دست شوهرانشان می نالند..
📽 محمدمسلم وافی/۱۴ شهریور۱۴۰۲/شهر کربلا
🍎 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh