بخش سوم:
🔹 زندگی علامه در شهر نجف خیلی سخت بود. بالاخره ایشون تمام عمرشون رو توی تبریز با اون آب و هوای سردش زندگی میکرده و تحمل هوای بسیار گرم نجف واقعا براشون سخت بوده.
⭕️ بعد از چند وقت پسرشون محمد بیمار میشه و چون پزشک مناسبی توی نجف نبوده اون بچه که چشم و چراغ خونه علامه بوده فوت میکنه...
این مصیبت خیلی برای همسر علامه سخت میگذره اما ایشون تحمل میکنه و همیشه یار و یاوری همسرش بوده...
❇️ 🔸منزل علامه یه خونه بدون اتاق و فقط یک حال بوده که همون رو هم یه پرده وسطش زده بودند و علامه شاگردانش رو توی همون اتاق درس میداده و زن و بچش اون طرف پرده زندگی میکردن....
@saritanhamasir
بخش چهارم:
🔺 بعد از فوت پسر اولشون خدا دوباره به این زوج جوان یه فرزند دیگه ای میده که اون هم بعد از یک سال از دنیا میره..
💢 بعد دوباره بچه دار میشن و بچه سوم هم بعد از مدتی از دنیا میره و هر روز مصیبت های این زن بیشتر میشه.
🔸 فرزند چهارم رو که این بانوی بزرگوار باردار میشن یه روز که علامه قاضی منزل علامه طباطبایی دعوت بوده رو میکنه به خانم علامه و میفرماید:
🔹 دخترعمو! این فرزندت باقی خواهد ماند و پسر است و آسیبی به او نخواهد رسید. نامش را عبدالباقی بگذارید تا ان شاءاللّه برایتان بماند...
اتفاقا فرزند چهارم علامه باقی میمونه و بعدا منشأ خدمات زیادی میشه.
☢️ هزینه زندگی علامه از مقدار کمی اموال موروثی بوده که از تبریز برای ایشون میرسیده که بعد از روی کار اومدن رضاخان اون مبلغ هم تموم میشه و علامه برای گذران زندگی مجبور به فروختن اثاثیه منزلش میشه تا جایی که دیگه چیزی براشون نمیمونه...
@saritanhamasir
بخش پنجم:
❇️ بعد از مدتی علامه دوباره به تبریز برمیگرده و برای بهتر شدن اوضاع معیشتش به مدت 10 سال مشغول کشاورزی میشه. با اینکه ایشون کوله باری از علم بوده ولی آستین بالا میزنه و کشاورزی و دام پروری راه میندازه...
در واقع ایشون میتونه الگویی باشه برای همه عزیزان طلاب که یه بخشی از وقتشون رو برای بهتر کردن معیشتون قرار بدن.
🔹 بعد از چند سال علامه برای ادامه تحصیل و نوشتن کتاب های جدید به قم هجرت میکنه و مجبور میشه در خونه های محقر و زیر زمینی و آب انبار های منازل مردم زندگی کنه.
🔶 در همه این سختی ها کسی که همیشه مراقب حال علامه بود همسر فداکارشون بوده که در مورد ایشون میفرماید:
خانم به حدی به من کمک میکند که گاه اطلاع از چگونگی تهیه قبای خود ندارم...
@saritanhamasir
بخش ششم:
❇️ علامه طباطبایی در مورد همسرشون میفرماید: وقتی مشغول تحقیق و پژوهش و یا نگارش بودم با من سخن نمیگفت و سعی میکرد شرایط آرامی را پدید آورد تا رشته افکارم از هم گسسته نشود و برای اینکه خسته نگردم، رأس هر ساعت در اطاق مرا باز میکرد و چای میگذاشت و سراغ کار خود میرفت.
همسر علامه به یکی از شاگردان علامه میفرماید: هنوز هم بین من و ایشان تعارفات مرسوم وجود دارد و حضرت علامه تاکنون با تعبیر سبکی نام مرا نبرده و هرگز اسم مرا به تنهایی نمیبرد.
🔷 آقای سید عبدالباقی ـ فرزند علامه ـ نقل کرده است:
🌷 علامه در خانه، "مهربان و بدون دستور" بود و هر وقت به هر چیزی نیاز داشت خودش میرفت و میآورد و چه بسا هنگامی که عیال و یا یکی از اولادشان وارد اطاق میشد، ایشان در جلوی پای آنها تمام قامت برمیخاست....
بارها اظهار میداشت: عمده موفقیتهایش را مدیون همسرش بوده است...
@saritanhamasir
بخش هفتم:
دختر علامه میگه:
🔸 مادرم مشکلات را از پدرم پنهان می کرد و معتقد بود حتی یک ساعت اشتغال ذهن پدرم به مسائل زندگی، برای مادر گناه محسوب خواهد شد و تمامی مشکلات زندگی را از پدر پنهان می کردند تا ایشان با خیال آسوده به تحصیل و تدریس بپردازند.
من در تمام عمرم عصبانیتی از پدرم ندیدم و این مسئله را مرهون آرامشی هستم که بین پدر و مادرم حکمفرما بود.
❇️ دختر علامه در صحبت دیگه ای میگه: خانواده مان هرگز ما را به داشتن حجاب مجبور نکردند و "از روی رفتار پدر و مادرم آموختیم که باید پوشش مناسبی داشته باشیم و به نامحرم نگاه نکنیم".
⚫️ همسر علامه متاسفانه خیلی زودتر از خود ایشون فوت میکنند و علامه که در هیچ صورتی درس و تدریس رو قطع نمیکردند انقدر این اتفاق براشون تلخ بود که چند ماه درسشون رو تعطیل کردند و تا مدت ها از فقدان این بانوی بزرگوار با صدای بلند گریه میکردند...
🌹 ایشون در صحبتی میفرماید که تمام کارهایی که من کردم به خاطر زحمت های این بانو بود و نصف ثوابش برای ایشون خواهد بود...
🌷 برای شادی روح این بانوی با عظمت همگی فاتحه ای قرائت کنیم...
@saritanhamasir
🌺 این مطالبی که امروز تقدیم شد بخش کوچکی از فداکاری های ایشون بود. واقعا زندگی علامه و همسرشون میتونه به عنوان یک الگوی موفق برای همیشه تاریخ ثبت بشه و میلیون ها خانواده با استفاده از این الگو بتونن زندگی خودشون رو به بهترین شکل لذت بخش کنند.
شبتون بخیر و خوشی ...