eitaa logo
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
1.8هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
10.5هزار ویدیو
334 فایل
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام عصرتون‌ بخیر اومدم گپ بزنیم ⁦☺️⁩⁦ عزیزانم! اگه از شروع دوباره می‌ترسید اگه فکر می‌کنید نمیتونید مجدد خود وجودیتون رو بسازید اگه هدفی دارید و مدام ترس هاتون مانع اقدام میشن ... بدونید که : تغییر ترسناکه‌ ... اما جایی که ترس نیست ، قدرت هم نیست!!! اگه یاد بگیریم که بی آنکه بگذاریم ترس هامون ما رو متوقف کنه ؛ ترسِ خودمون رو احساس کنیم ؛ ترس ، با ما متحد میشه و همچون نشانه ای به ما اشاره میده میگه : + چیزی که با اون مواجه شدی می‌تونه متحولت کنه ... خوبه بدونید که : اکثر اوقات ، نیروی ما در امور راحت و مثبت و آشنا نیست!! بلکه قدرت در ترس و گاهی مقاومت در برابر تغییر هست ... ترس هاتون رو دوست داشته باشید ؛ از اونها برای تغییر خودتون استفاده کنید ... کافیه شروع کنی😍👌 صالحه کشاورز معتمدی 💫 @saritanhamasir 💫 نظر موافقتون با من موافقه😉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
‍ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت 46 خدیجه با شیرین زبانی؛ خودش را توی دل همه جا کرده بود. حاج آقایم هلاک بچ
‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬ ✫⇠ ✫⇠قسمت 47 در همین موقع، مردی از ته کوچه بدوبدو آمد طرفمان. یک جارو زده بود زیر بغلش و چند تا کتاب هم گرفته بود دستش. از ما پرسید: «شما اهل روستای حاجی آباد هستید؟!» ما به هم نگاه کردیم و جواب دادیم: «نه.» مرد پرسید: «پس اهل کجا هستید؟!» صمد سفارش کرده بود، خیلی مواظب باشم. با هر کسی رفت و آمد نکنم و اطلاعات شخصی و خانوادگی هم به کسی ندهم. به همین خاطر حواسم جمع بود و چیزی نگفتم. مرد یک ریز می پرسید: «خانه تان کجاست؟! شوهرتان چه کاره است؟! اهل کدام روستایید؟!» من که وضع را این طور دیدم، کلید انداختم و در حیاط را باز کردم. یکی از زن ها گفت: «آقا شما که این همه سؤال دارید، چرا از ما می پرسید. اجازه بدهید من شوهرم را صدا کنم. حتماً او بهتر می تواند شما را راهنمایی کند.» مرد تا این حرف را شنید، بدون خداحافظی یا سؤال دیگری بدوبدو از پیش ما رفت. وقتی مرد از ما دور شد، زن همسایه گفت: «خانم ابراهیمی ! دیدی چطور حالش را گرفتم. الکی به او گفتم حاج آقامان خانه است. اتفاقاً هیچ کس خانه مان نیست.» یکی از زن ها گفت: «به نظر من این مرد دنبال حاج آقای شما می گشت. از طرف منافق ها آمده بود و می خواست شما را شناسایی کند تا انتقام آن منافق هایی را که حاج آقای شما دستگیرشان کرده بود بگیرد.» با شنیدن این حرف، دلهره به جانم افتاد. بیشتر دلواپسی ام برای صمد بود. می ترسیدم دوباره اتفاقی برایش بیفتد. مرد بدجوری همه را ترسانده بود. به همین خاطر همسایه ها به خانه ما نیامدند و رفتند. من هم در حیاط را سه قفله کردم. حتی درِ توی ساختمان را هم قفل کردم و یک چهارپایه گذاشتم پشت در. آن شب صمد خیلی زود آمد. آن وضع را که دید، پرسید: «این کارها چیه؟!» ماجرا را برایش تعریف کردم. خندید و گفت: «شما زن ها هم که چقدر ترسویید. چیزی نیست. بی خودی می ترسی.» بعد از شام، صمد لباسش را پوشید. پرسیدم: «کجا؟!» گفت: «می روم کمیته کار دارم. شاید چند روز نتوانم بیایم.» گریه ام گرفته بود. با التماس گفتم: «می شود نروی؟» با خونسردی گفت: «نه.» گفتم: «می ترسم. اگر نصف شب آن مرد و دار و دسته اش آمدند چه کار کنم؟!» صمد اول قضیه را به خنده گرفت؛ ادامه دارد...✒️ 💞 @saritanhamasir 💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ... پدرمهربانم، سلام ... ‍‍ توی دنیای ما یه فصل که تموم بشه فصل بعدی میاد! مثل همين روزا كه شروع یه تابستونه گرمه... اما توی دنیایی که شما قراره بسازید همیشه فصل بهاره! لطیف و خنک و دلچسب... سرسبز و بی انتها ... قشنگیایی که تمومی نداره! مثل خودتان... یه روز بهار میاد و برای همیشه پیشمون میمونه... 🌺 @saritanhamasir 🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام بر اعضای جان☺️ ان شاءالله از امروز با درس‌های زیبای در خدمتتون هستیم. یه بحث ناب و کم نظیر👌 💌 برای اینکه نور این مباحث فضای بیشتری رو روشن کنه، دوستان خودتون رو هم دعوت کنید بیان و استفاده کنن 🌿⃟🌸؎•° @saritanhamasir
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
#کنترل_ذهن برای #تقرب 29 #درس_بیست_و_نهم گفتیم که یکی از عوامل نداشتن تمرکز ذهنی، مزاج بهم ریخته ه
برای 30 ☢ یادگیری طب اسلامی یه ضرورت مهم برای انسان هست. خصوصا اگه توی یه خانواده، همگی با مبانی طب اسلامی آشنا باشن میتونن زندگیشون رو بسیار لذتبخش کنن. 🔷برای مادر یک خانواده واجبه که طب اسلامی رو بدونه. مخصوصا با این شرایطی که در حال حاضر برای ما به وجود آمده
📌 مثلا اگه خانم بدونه شوهرش آدم "گرم و خشکی" هست سعی میکنه توی غذاهاش از ادویه کمتری استفاده کنه و از سکنجبین و کاهو و سایر غذاهای "سرد و تر" توی برنامه غذایی شوهرش بذاره. همونطور که میدونید علاوه بر بدن انسان، خود غذا ها هم طبایع مختلف دارن. حتی جالبه که بدونید هر میوه و غذایی رو اگه متفاوت بپزید بازم طبعش متفاوت میشه😊 مثلا هندونه طبعش سرد و تر هست ولی پوستش گرم هست✔️🍉
هر فصل سال هم طبعش با فصلای دیگه متفاوته مثلا گرم و تر گرم و خشک سرد و خشک هم سرد و تر هست. 🍊🍉🍌🍋🍐🍎
💢اگه دقت کرده باشید میبینید که مثلا توی فصل سرما بعضیا خودشون رو با کلی لباس میپوشونن ولی بازم سرما میخورن ولی بعضیا با یه لباس میان بیرون و هیچیشون هم نمیشه! 💢آدمای گرم و تر شدید مقاومت زیادی مقابل سرما دارن